Web Analytics Made Easy - Statcounter

گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو-فاطمه سادات بکائی؛ در هر بازه زمانی هیئت‌ها در قشری از جامعه بیش از سایر اقشار گل می‌کنند و جریان ساز می‌شوند. زمانی از بازار و امروز اما هیئت‌های جریان ساز هیئات دانشگاهی هستند. امیر عباسی مداح جوانی است که نامش بیش از هر زمانی در هیئت میثاق با شهدا سر زبان‌ها افتاد.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

با میثم مطیعی می‌خواند و کمتر کسی اطلاع داشت او مصداق یکی از معجزات و الطاف الهی است که با وجود لکنت زبان نسبتاً شدیدی که دارد وقت مداحی کردن ذره‌ای زبانش نمی‌گیرد!

دو فرزند دختر و پسر دارد و با افتخار می‌گوید از سنین نوجوانی کارگری می‌کرده، حتی راننده تاکسی هم بوده است. در یکی از روزهای زمستان۹۵ مهمان ما شد و برایمان از زندگی‌اش گفت، از زندگی که از بچگی تا امروز همیشه با علاقه شدید او به حاج منصور آمیخته بوده است.

چه طور شد که شما مداح شدید؟

من از قبل اینکه بروم مدرسه نوحه می‌خواندم؛ یعنی کلاً شب و روزم با نوارهای حاج منصور ارضی بود. تمام خاطرات و ذهنیات من از بچگی‌هایم خلاصه می‌شود در حاج نه که نزدیک باشم به ایشان نه، هر چه الان خاطره که یادم هست با صدای حاج منصور آمیخته است.

آقای عباسی اینکه در مورد مشکل گفتاری شما صحبت کنیم اذیت نمی‌شوید؟

نه، اذیت چرا؟ به هر حال این هم جزئی از زندگی من است.


این لکنت زبان را از همان بچگی داشتید؟

بله؛ من خیلی کوچک بودم که یک واقعه‌ای اتفاق افتاد و به خاطر ترس ناشی از آن اینجوری شد.


این موضوع برای شما معضل ایجاد نکرد؟

نه خدا رو شکر. گاهی اوقات اذیت می‌کرد اما خب دیگر خدا به ما عنایت کرد.

اولین باری که رفتید گفتید میکروفن را بدهید مداحی کنم نگفتند شما لکنت زبان دارید چه طور می خواهید مداحی کنید؟

اين موضوع خیلی هم مهم نیست كه بخواهيم به آن بپردازم. اما خب من كلاس آقاي حداديان ميرفتم براي مداحي، متاسفانه برخي آنجا از این حرف ها بهم می گفتند. آقاي حداديان به من لطف داشتند و كلاس را به من مي سپردن، اون دوستان هم ميگفتن اين حرف عاديش رو نميتونه بزنه چرا بايد كلاس رو اداره كنه؟

در خواندن مشکلي هيچ مشكلي نداريد؟

من الا نه قرآن مي توانم بخوانم نه اذان؛ متاسفانه زبانم مي گيرد. اما براي مداحي هيچ مشكلي ندارم و بدون لكنت مي خوانم.

معجزه بزرگي است كه شما لكنت نداريد موقع مداحي!

اين هم از لطف خداست و به نظرم اينكه موقع قرآن خواندن و اذان گفتن زبانم مي گيرد مال كم سعادتي خودم است.

پس شما بزرگ شده در مکتب حاج منصورو حدادیان هستید؟

مي خندد و مي گويد: بله بالاخره حاج منصور عشق همه است. بیشتر فیزیکی با حاج سعید بودیم ولی شب و روز و قلب و جانم و زندگیم همه چی حاج منصور بود البته همه قابل احترام هستند عشقند ولی حاجی یک چیز دیگری است.

اولین باری که پیش حاج منصور خواندید کی بود؟

اولین بار که هفت هشت سال پیش در لباس فروشا بود که آقای انسانی واحد خواندند بعد من ادامه دادم بعد حاج آقا خواندند من مابین این قلل بزرگ خواندم اون اولین بار بود که پیش حاج آقا خواندم ولی اولین باری که حاج آقا خودشان محبت کردند ما رو شناختند و توانستیم نوکری کنیم همین محرم امسال بود حسینیه بیت الزهرا بود اون سال رو آقای انسانی فقط میکروفون دادند قبل از حاج آقا.

نقلی هست که حاج منصور با هیئت میثاق مشکل دارند! درست است؟

حاجی اینقدر مقامش بالاست که اصلا نباید که در این موارد صحبت کرد حاج منصور اصلا نمی شود در موردش حرف زد آدم بزرگی است.

واقعا یک زمانی هیئت میثاق گل کرد بعضی از مداحان گويا حاشيه هايي درست كردند!

یک موقع خیلی زیاد بود ولی الان تمام شده من خیلی واردش نشوم بهتر است.

آقاي امیرعباسی شغل شان مداحی است؟

من در موسسه فرهنگی کار می کنم، کارم مربوط به مداحی می شود ولی بحث های نوحه و شعر است در بسیج قبلا هم در قرارگاه نور بودیم که الان محل کارمان عوض شده دو جا پاره وقت کار می کنم.

بیشتر وقتتان برای مداحی است یا کار؟

بیشتر مداحی است در اصل من شغلم هم مرتبط و متصل به مداحي است. در قرارگاه نور با مداحان در هیئت های دانشجویی به عنوان مشاوره حرف می زنم. در سایت شهید آوینی هم تا به حال بالغ بر 5 هزار نوحه ساختیم كه الان در اینترنت موجود هست. 5 سال پیش كه آمدم احساس کردم خیلی وضعیت هیئت ها دارد خراب می شود همه اش همین بحث های ابرو و چشم و بازو مطرح بود؛ ما آمدیم یک یا علی گفتیم در آوینی کاری را شروع کردیم به اسم شعر و سبک كه این کار الحمدالله برکت گرفت الان ما در روزهای محرم 15 هزار بازدید داریم در صفحه مان خیلی است برای یک صفحه ای که فقط باید مداح ها بیایند بعد مخاطبمان از این مداح های حرفه ای نیستند، نوجوان ها هیئت های 50 نفره 40 نفره همین قشر هستند و الحمدالله نتیجه را خوب گرفتیم ذائقه شان عوض شده کارمان ربط دارد به مداحی و خدا را شکر موفق بودیم.

ایام عادی سال چند شب در هفته جلسه می رید؟

ایام عادی چند ماهه هر شب بوده تازه خیلی هایش را کنسل کردیم هر شب یک مسجد بودیم بیشتر مساجد من خیلی مسجدهای تهران رفتم همین یادواره و این ها مردم محبت دارند زنگ می زنند ما هم تا جایی که مقدور باشد می رویم.

بابت مداحی در مساجد هزینه ای دریافت می کنید؟

می دهند بعضی هایشان مثلا صحبت خاصی نمی کنیم خیلی هایشان را نمی دهند ما مطالبه نمی کنیم صادقانه بگویم این طور نیست که نمی گیریم ولی صحبتی نیست که بگوییم اینقدر می خواهیم الان خیلی جاها می دهند من هم می گوییم خدا برکت بدهد.

این پاکت هایی که دریافت می کنید خیلی مبالغ قابل توجهی است؟

این ها تعداد کمی است یعنی عرف این طوری نیست عرف جامعه مداحی این طور نیست بعضی ها زیاد می گیرند.

خود شما بیشترين مبلغی که گرفتید چه قدر بوده؟

5 میلیون دادند برای ده شب، ما که طی نمی کنیم کم و زیاد بدن؛ البته علیه السلام هم نیستیم که بگوییم اصلا نمی گیریم دادند خدا برکت بدهد ما تاکیدی به قیمت و این ها نداریم. اگر ندادند هم باز خدا برکت بدهد.

چه قدر سیاسی هستید؟

اصلا اعتقاد دارم اینکه این اسلامی که امام و آقا دارند ترویج می کنند همه اش سیاست است و اين در کار من خیلی مهم است.

سیاسی بودن از نظر شما یعنی چی؟

یک سری واژه ها است که ممكن است باعث شود راه را گم کنیم. ببينيد سیاسی کاری و سیاست بازی خوب نیست! آدم باید یک رو باشد راه راه ولایت است؛ منظورمان از سیاسی این استکه همه جوره باید پای آقا بایستیم.

متاسفانه يك علتی که خیلی از رفقا با ما مخالفند و مواضع ما را قبول ندارند اين است كه ما می گوییم امام حسین(ع) را نباید در سال 61 رها کرد و آمد بیرون، بايد امام حسين(ع) را در امروزمان بياوريم و اين همان آموزه های امام و آقا است. یعنی ما از خودمان نظریه ای نداریم اما آن امام حسین(ع) که حضرت آقا دارند به ما یاد می دنهد با امام حسیني که شبکه های ماهواره ای ترویج می کنند خیلی فرق دارد! روحیه ضد استکباری با بحث عاشورا یک چیز سوا نشدنی است ولی بعضی از رفقا قائل نیستند.

پس شما این را سیاسی می دانید و مداحي با اين طرز انديشه را مداح سياسي تلقي مي كنيد؟

نمي خواهم روي واژه ها مانور بدهم. ساده اش همين است كه پاي كار آقا بايستيم والسلام.

در مداح تان اظهارنظر سیاسی به معنای عامش این که در مورد یک دولتی یا جناحی نظری داشته باشید این کار را می کنید؟

بله قطعا، ما به برجام منتقد بودیم. همان اوايلش یک نوحه و شعری خودم درست کردم كه ملودیش را از یکی از مداحان یزد گرفتم شعرش را هم خودم نوشتم برای ایام فاطمیه بود نوشتم که «راه تو بود اشدا علی الکفار به ذکر یا حیدر کرار خروش تو به ما نشان داد شرف به جمع کفر و فتنه جا ندارد مذاکره با دشمنان معنا ندارد علی صحیفه هدایت تویی شدی تو فدایی ولایت یا زهرا یا فاطمه یا فاطمه» یک چنین چیزی بود ما سریعا موضع گرفتیم و منطقی هم بود.

واقعیت هم همین است الان هم نتایجش معلوم است عزت پاسپورت و تولید و اقتصاد صفر این هسته ای که نابود کردن یک هواپیمای مرجوعی اسپانیا را آوردند می گویند نتایج برجام است!هيچ وقت با اين مداحي ها نگران نبودم محبوبيتم كم شود، من اصلا ذره اي محبوبيت احتياج ندارم، مگر وقتي من را توي قبر مي گذارند محبوبيت به دادم مير سد؟ من از حاج منصور یاد گرفتیم تا جایی که می توانیم برای خدا کار کنیم ما که طرف حساب مان مردم نیست.

سیاسی ترین مداح از نظر شما کیست؟

خود حاج آقا است. شک نکنید انقلابی ترینش هم همان حاج آقا منصور است. همه این هایی که می گویند ما انقلابی هستیم همه وامدار حاجی هستند بی تعصب می گویم خیلی از این هایی که می گویند عین من ادعا دارند همه وامدار حاج آقا هستند زمانی که دولت اصلاحات در آن خفقان سیاسی و اواخر دولت آقاي هاشمي این آدم یک تنه ایستاد یعنی اصلا کل بار انقلاب را روی دوش کشید یک تنه جلوي خيلي چيزها ايستاد.

چطور وارد هيئت میثاق با شهدا شدید؟

من آنجا چند سالی میهمان بودم. مداحشان آقا میثم است. هيئت اوایل این قدر پربار و پرشور نبود الحمدالله ما با همدیگر کاری را شروع کردیم و خيلي خون دل خورديم تا نتیجه داد. الان هم همان بر و بچه های خودشان کار را اداره می کنند من هم ان شالله در عرصه های دیگری نوکری می کنم.

الان چرا ادامه نمی دهید؟

شرایطش جور نیست ما زیاد جاهای دیگر داریم کار می کنیم. آقا میثم حق به گردن ما دارد ولی بالاخره دنیا است و آدم باید کار دیگری انجام بدهند.

ترکیب عباسی و مطیعی خیلی مورد توجه جوان های انقلابی بود، چرا نبايد ادامه پيدا كند؟

من دهانم بسته است. خدا همه را کمک کند که بتوانیم موفق شویم ولی ما اگر می شد خیلی می توانستیم از این موفق تر شویم كه فعلا امکانش نیست.

شما تحصیلات دانشگاهی دارید؟

نه من کارگر بودم تا الانش هم کارهایم یدی است من خیلی در این محیط ها نبودم یعنی شرایطش آن موقع که باید می رفتم جور نشد ولی اعتقاد دارم تاثیر اسلام به مدرک نیست با افتخار می گویم که من خیلی الحمدالله خدا عنایت کرده که توانسته ام موثر باشم برای اسلام غیر از مداحی همین کار نوحه که موجود است ببینید خیلی این کار بزرگی است من سواد دانشگاهی ندارم ولی یک نفر که این شعرها را بخواند می گوید این زحمت کشیده اصلا خبر ندارد که این را هم از عشق داریم.

براي شهداي مدافع حرم هم چيزي خوانده ايد؟

برای اکثر این مدافعان حرم خوانده ام یعنی برای بچه های تهران که شاید 97 درصد خواندم این صدایمان یک ذره خراب شده البته خوب که از اول نبود ولی الان هم یک ذره به هم ریخته برای داد و بیداد وانت و خاور است فدای یک تار مویشان.

تا به حال موقع مداحي گاف هم داشته ايد؟

اون اولین مداحی که از حاج منصور تمرین کردم که بخوانم سال 73 بود وقتي 13 سال داشتم حاج آقا مدینه یک چیزی خوانده بودند سال اول با این شروع می شد نازنین فاطمه یادگار آخرین فاطمه این ها را تمرین کرده بودم یک جایش خود حاج آقا نمی دانم چی بود گفت: «حرف هایی که زده شد عزیز دلم فرمودند» من تمام نوار رو حفظ كرده بودم وقتي رفتم بخوانم این جمله حاج منصور رو هم در مجلس گفتم كه يكدفعه همه هيئت شروع كردن به خنديدن.

در این سال های اخیر چی؟

یک هیئت می رفتیم اون موقع ها نوحه می خواندم بعد ده پانزده نفر بودند یک هفت هشت نفرشان فکر می کنم معتاد بودند حال نداشتند خواب و بیداری بودند من وسط خواندن بودم رئیس هیئت از آشپزخانه به من گفت امير جان خودت بخوان این فلان فلان شده ها جواب نمی دهند آن بندگان خدا هم اصلا عين خيالشان نبود، چاي ميخوردند، سيگار ميكشيدند در حال خودشنان بودند؛ من از اين وضعيت خنده ام گرفت نتوانستم بخوانم و آمدم بیرون.

بهترين اتفاق سال 95 براي شما چه بود؟

اينكه به آرزوي هميشگي ام رسيدم و بالاخره بعد از اين همه سال توفيق پيدا كردم تا در كنار حاج منصور مداحي كنم. اين عشق چند ساله من به حاج آقا بالاخره جواب داد و انرژي اش به ايشان هم رسيد.

و بدترين اتفاق سال 95

يك موضوع ناراحت كننده شخصي كه برايم اتفاق افتاد. يك تهمت هايي به من زده شد و واقعا برايم تلخ بود. اجازه بدهيد اين موضوع باز نشود، دوست ندارم در موردش صحبت كنم.

منبع: خبرگزاری دانشجو

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت snn.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری دانشجو» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۲۷۶۶۸۷۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

این که جز خشونت راهی نمانده ایران را به کجا می برد؟ / آیا وضعیت هراسناک است؟ / امید با توافق روی آغاز نو، و بازتعریف جدید شکل می گیرد

فروزان آصف نخعی: در یازدهمین جلسه از سلسله نشست های جامعه مدنی، دکتر محمدجواد غلامرضا کاشی عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی، دیدگاه های خود را با عنوان «زندگی روزمره، دولت و جامعه مدنی» مطرح کرد. بر اساس دیدگاه های کاشی، ایران از جامعه مدنی مبتنی بر نظریه هگلی به دیدگاه جامعه مدنی براساس نظریه لوفور، منتقل شده است. از این منظر همه سازوکار جامعه مدنی مبتنی بر ارزش ها و اصول، دچار اضمحلال شده، و جای خودش را به جامعه مدنی مبتنی بر فرد بیانگری جای آن را گرفته است. جامعه از سمت اتکا به زبان نخبگان اریستوکرات، با توجه به جهان دیجیتال و مجازی، به سمت اتکاء به زبان خود حرکت کرده است. این انقلابی زیرپوستی است که کشور ایران با آن مواجه است، انقلابی که خود ارزش های همه انقلابیون گذشته را اعم آزادی، عدالت، و ... به سخره می گیرد، و خود بنیانگذار سبکی جدید از زندگی است. زندگی ای که در آن گفت و گو میان گذشته و حال، انسداد کامل یافته و آینده ترسناکی را برای همگان به تصویر می کشد. این وضعیت اغلب با این سوال همراه است که چه می شود؟

حرکت از درک اریستوکراتیک از جامعه مدنی به درک زندگی روزمره

کاشی ابتدا سخن را بر تغییر درک جامعه مدنی استوار کرد. او تاکید کرد که می خواهد بگوید «نسبت جامعه مدنی با دولت، و مردم، چگونه بوده، الآن در چه شرایطی به سر می بریم، و احیانا چه چشم اندازهایی قابل بیان است در این باره که به کدام سمت و سو می رویم»

او گفت که «ما از یک درک اریستوکراتیک از جامعه مدنی به سمت نوعی از جامعه مدنی می رویم که با مناسبات زندگی روزمره در نسبت قرار دارد. جامعه مدنی به معنای اریستوکراتیک آن، دارای بیگانگی هایی از متن زندگی روزمره است و جامعه مدنی به معنایی که پیوند می خورد با زندگی روزمره، فرم و صورت دیگری پیدا می کند. ولی این نقطه، نقطه پایان نیست. بلکه نقطه آغازی است برای یک عهد، پیمان و قرارداد و بازآفرینی تازه، که رو به آینده است.»

گذشته جامعه مدنی در ایران

او در ادامه سخنانش به گذشته جامعه مدنی در ایران اشاره کرد و گفت: «دست کم در ادبیات سیاسی معاصر و نیم قرن گذشته ایران، طرح جامعه مدنی هرچند قبلا نیز مطرح بود اما بیشتر با گفتمان اصلاحات و دوم خرداد وارد ادبیات سیاسی ایران شد و هنوز درک ما از جامعه مدنی همان درکی است که در دهه ۷۰ ایران زاده شد. اما باید گویم از آن نوع جامعه مدنی باید فاصله بگیریم. که البته باید بگویم که ما فاصله گرفته ایم. آن برداشت و آن درک دارای مشکلاتی بود، که امروز عمرش به سرآمده است»

درک هگلی از جامعه مدنی از اوایل دهه ۷۰

کاشی گفت که «جامعه مدنی به معنایی که این ادبیات از اواخر دهه ۶۰ و از اوایل دهه ۷۰ در ادبیات شماری از استادان و فعالان سیاسی مطرح شد، یک درک هگلی بود. به این معنا که جامعه مدنی میان فرد و دولت مستقر می شود. و با این شرایط دارای کارکردهای مختلف است. از جمله، قرار است از افراد در مقابل دست اندازی دولت حمایت کند. همچنین قرار است به افراد در مقابل ساختار قدرت، قدرت عطا کند.»

این استاد دانشگاه علامه طباطبایی، با اشاره به این که با استقرار دولت اصلاحات معنای دیگری هم به معنای بالا اضافه شد، افزود: «جامعه مدنی قرار بود عصای دست دولت اصلاحات برای پیشبرد دمکراسی شود. بنابراین دولت اصلاحات باید جامعه مدنی را با دادن امکانات، تقویت می کرد، و از این طریق بخشی از وظایف و کارکردهای دولت به جامعه مدنی منتقل می شد تا مسیری را که دولت برای پیمودن در توانش نبود، جامعه مدنی پیش می برد.»

او افزود: «معنای دیگر کمک به ناتوانان بود که بعدها اضافه شد؛ اعم از آگاهی دادن یا التیام بخشیدن به فقر و رنج آنان.»

چرا جامعه مدنی گرم دهه ۷۰ سرد شد؟

کاشی در بخش دیگری از سخنان خود این سوال را مطرح کرد «چرا و چه اتفاقی افتاد که ناگهان به تدریج معنای هگلی از جامعه مدنی که در دهه ۷۰ خیلی گرم بود، به تدریج سرد شد، و نقش خودش را از دست داد». او در پاسخ گفت: «بعد از پایان یافتن دوره دوم اصلاحات، و استقرار دولت احمدی نژاد، یکی از وظایف این دولت، اقدام در حذف جامعه مدنی بود؛ به این معنا که دانشگاه یا ، فضاهای نشر یا سپهرهای فرهنگی شبیه این جا (موسسه رحمان)، از بین بروند. این که گفته شد تداوم موسسه رحمان خود نعمتی است، به این دلیل است که این تداوم ناممکن بوده است. به انحاء مختلف این گونه نهادها به راحتی حذف شده اند ، و صدای کسی هم در نیامد و حکومت با موفقیت تمام این فرآیند حذف را به پیش برد. بنابراین این سوال مطرح می شود که مشکل کجا بود؟»

طرح مساله اصلی

کاشی در پاسخ به این سوال که مشکل اصلی کجا بود گفت: «مشکل این جا بود که آیا آن کارکرد نهادهای جامعه مدنی، که در فهم هگلی از جامعه مدنی وجود دارد، وجود داشت؟ به عبارت دیگر به معنای دیگر جامعه مدنی واقعا واسط بین فرد و دولت قرار داشت؟ باید بگویم که این گونه نبود. همه نهادهای جامعه مدنی حتی شاید موسسه رحمان، متعلق به یک نهاد و یک طبقه خاص تحصیلکرده شهری خاص هستند که از نیمه های دهه ۶۰ تقویت شدند، و خواهان موقعیتی در سازمان قدرت بودند، و در حقیقت نسبتی با کف جامعه نداشتند. یعنی آن واسطه گری که در تعریف هگلی از جامعه مدنی وجود دارد، اساسا وساطت مذکور رخ نداده است. از این رو باید گفت ما یک گروه های خاصی هستیم، زبان، ادبیات و منافع جمعی خاص خودمان را داریم ، و اساسا با اقشار وسیعی از این جامعه نسبتی نداریم.»

او در ادامه با اشاره به این که «وضعیت جمهوری اسلامی ایران در مقایسه با ما از یک جهت مشابه است گفت: « هسته سخت جمهوری اسلامی نیز از دورانی مانند انتخابات سال ۱۳۷۶، برایش آشکار شد که جامعه را نمایندگی نمی کند. چون جامعه به اراده دیگری رای داد. به نظر من جمهوری اسلامی در این ۲۰ تا ۳۰ اخیر به تدریج این موضوع را پذیرفته است. همچنین ما هم جامعه را به آن معنا که سخنگوی کف جامعه بوده ایم، نمایندگی نمی کردیم. بنابراین این معنا که ما واقعا بین کف و ساختار دولت وساطت می کردیم، برداشت اساسا صحیحی نیست. بنابراین، جریان اصلاح طلب و آن جریان دیگر هر دو گروهی اقلی بودند و علی الاصول جامعه را نمایندگی نمی کردند. اگر رای بالایی می آوردند، به اعتبار این بود بتوانند کاری در میدان قدرت پیش ببرند. ولی اگر در این بخش کاری از آن ها بر نمی آید چه معنا دارد مردم پشت سر اصلاح طلبان قرار بگیرند.»

این استاد دانشگاه در ادامه گفت: «بنابراین از این دو گروه اقلیت رقیب معلوم است آن گروهی که قدرت، سازماندهی، و زور بیشتری در اختیار دارد، همواره برنده است. به همین دلیل دیدیم که به تدریج اصلاح طلبان از صحنه قدرت جارو شدند، و اتفاق چندان مهمی هم رخ نداد.»

کاشی با ذکر این که در این شرایط تحلیل های جدید در دهه ۸۰ مطرح شد که یکی از آن تحلیل گران خودش بوده گفت: «از نیمه های دهه ۸۰ به بعد، تحلیل هایی بین روشنفکران عمومیت داشت و چشم اندازهای تاریکی را تصویر می کردند مبنی بر این که نهادهای واسط تحت عنوان جامعه مدنی حذف شده، و اکنون حکومت با مردم مواجه است؛ در این مواجهه مردم تنها هستند؛ آگاهی و قدرت مقاومت ندارند، جامعه ذره ای، گسیخته، فاقد معنا و به گونه ای منفعت طلب و منتظر یک فاشیم است. می گفتیم ساختار، و حکومت بدون میانجی گری نهادهای مدنی، با مردم ارتباط برقرار کرده، و احمدی نژاد به عنوان مظهر یک ساختار فاشیستی است. حال اگر فاشیسم احمدی نژاد جواب نمی دهد جامعه مستعد یک فاشیسم بزرگتری در آینده است، و قص علیهذا. البته هنوز این دست از تحلیل ها ادامه دارد.»

۱۴۰۱ و برهم خوردن تحلیل های پیشین

این استاد دانشگاه با اشاره به این که « تحلیل های مذکور غلط نیست. اما تحولات ۱۴۰۱ کمی تصویر ما را دگرگون کرد» گفت: «در ۱۴۰۱ شاهد جنبش گسترده اجتماعی قدرتمند بودیم که بدون میانجیگری نهادهای واسط رخ داد. نه تنها نهادهای مدنی آغازگر جنبش نبودند، بلکه تن مرده آنان مثل دانشگاه ها و ... از جنبش جان دوباره گرفت و گرم شد. از این حرکت ۱۴۰۱ تعریف آغازین ما از جامعه مدنی را منحل کرد. با آن تعریف هگلی گمان می کردیم جامعه مدنی، نهاد واسط میان فرد منفعت جو ی ناآگاه پیچیده در قلمرو شخصی اش با دولت است (مبنای فهم هگلی از جامعه مدنی) که در بنیاد خود دارای مشکل بود. از این رو برای فهم فضای جدید باید به لوفور که تصور هگلی را به هم می ریزد متوسل شویم.»

او درادامه با توسل به رویکرد لوفور، تاکید کرد که « فرد نه تنها منزوی و نآگاه و ناتوان نیست، بلکه در میدان روابط شخصی و خصوصی یا عمومی خود، در شبکه هایی از مناسبات و روابط حضور دارد و نقش بازی می کند، بلکه، در این شبکه های پیچیده، خرد و متکثر ارتباطی، بین جماعت‌های کثیر بی‌نام، گمنام، فرم‌هایی از آگاهی، و دانایی و نگاه به جهان، الگوهایی از اراده ورزی و مقاومت، وجود دارد.»

بر این مبنای تحلیلی جدید کاشی نتیجه می گیرد که «اساسا در عالم خارج چیزی به نام فرد منزوی مستقل تک افتاده وجود ندارد. ما پدیده ای داریم به نام زندگی روزمره و این زندگی روزمره مشتمل است بر شبکه های پیچیده و متکثر و متنوع و رنگارنگی از روابط، که در این روابط، سوژه ها بازتعریف شده، و اصنافی از آگاهی، و برداشت هایی از امور جهان به دست می آورند، که در آن نگاه سابق این ها مغفول و سرکوب شده اند. وجود داشته اند،اما نادیده انگاری شدند. به همین دلیل عرض کردم که درک ما اصلاح طلبان از جامعه مدنی، نوعی درک اریستوکراتیک بود.»


نقش اربابان زبان در کسب نمایندگی مردم

کاشی در ادامه به نقش اربابان زبان در زندگی مردم پیش از تحولات 1401 اشاره کرد و گفت:« در جامعه شهری بزرگ، زبان قدرت پیدا می کند، جای روابط طبیعی و واقعی جامعه را اشغال می کند. ما به اعتبار زبان، به این اعتبار که می توانم حرف های منسجم یا مغلق بزنیم، دائم از این فیلسوف به آن فیلسوف سفر می کردیم. باید گفت تنها اربابان ثروت و قدرت نداریم، بلکه اربابان سخن هم داریم. این اربابان سخن همان طبقات اریستوکراتیکی هستند که به نهادهای مدنی، انتشارات، مطبوعات و ... وارد می شوند و قدرت اجتماعی تحصیل کرده، و سپس زبان مردم می شوند، بدون آن که زبان مردم باشند. این وضعیت در روشنفکران چپ و این سوال که کی می تواند زبان زندگی طبقه پرولتاریا باشد، و همچنین در لیبرال ها وجود داشت. از این رو مطرح شد من جواد کاشی که سطح زندگی، و دغدغه های مشخصی دارم، می توانم زبان مردم باشم. این در حالی است که به کمک زور کلام و زبان، نماینده شدم. زیرا ساختارهای نمادین زبان را من می توانم در خدمت بگیرم.»

سه رخداد مهم و به پایان رساندن عمر جامعه مدنی به معنای اریستوکراتیک

این استاد دانشگاه سپس به ۳ رخداد مهم عرصه جامعه مدنی که عمر آن را به معنای اریستوکراتیک اش به پایان رساند» اشاره کرد و گفت: « ۱- از ما که امتحان پس دادیم و اریستوکرات باسواد تحصیل کرده و فیلسوف و روشنفکر ... هستیم می پرسند انقلاب اسلامی و اصلاحات هم که حاصل همین طبقه متوسط آریستوکرات است. به کجا انجامید؟ بالاخره کدام مسئله و دردواقعی ما حل شد؟ ۲- در نتیجه این امتحان، جامعه مدنی و طبقه اریستوکراتیک، و روشنفکران و ... که می خواستند میانجی میان فرد و دولت بشوند کم اعتبار شدند. ۳- اتفاق بسیار مهم دیگر آن بود که با پا به عرصه گذاشتن رسانه های جدید، امکان بروز و ظهور برای آن دسته از طبقاتی که امکان ظهور نداشتند، امکان لازم را فراهم کرد. به تدریج مشاهده می کنید فلان روشنفکر صاحب نام چیزی می گوید و آن دانشجوی سال اول یا دانش آموز دبیرستان هم چیزی می گوید و بسیاری مواقع، هم سخن آن دانش آموز نسبت به سخن آن روشنفکر لایک بیشتری می خورد.»

او در ادامه گفت که «بنابراین گونه همطرازی میان کف و طبقه و فهم اریستوکراتیک جامعه مدنی به پرسش گرفته شد. و ما به قول «لوفور» به سمت یک سنخ تازه ای از جامعه مدنی، جامعه مدنی همبسته با متن زندگی، روزمره مردم حرکت کردیم. زیرا آنان هم اکنون زبان برای سخن گفتن دارند و می توانند خودشان را بیان کنند. نوعی از بیانگری ظهور کرد که با بیانگری آن جامعه مدنی پیشین متفاوت بود.»

تفاوت های دو جامعه مدنی در نسبت شان با حقیقت

کاشی در ادامه «به مشخصاتی» اشاره کرد که می تواند «معرف نسل جدیدی باشد که بدون وساطت آن انسان های صاحب نام و صاحب کلام، قدرت اجتماعی تولید کنند.»

او «ویژگی های مهم جامعه مدنی» جدید را «همبسته با زندگی روزمره» دانست و گفت: «جامعه مدنی جدید مبتنی بر هیچ حقیقت قدرتمندی از جمله ناسیونالیسم، عدالت، دمکراسی، و اسلام نیست. جایی ندارند. این ها شبکه ای از گزاره های قدرتمند قدرتمند و به هم پیوسته بودند که توسط روشنفکران با خطابه ها، نوشته ها، ترجمه ها، و کتاب ها و آثارشان در عرصه عمومی تولید شده بود. ولی حامیان جامعه مدنی جدید اساسا چنین مفهومی از حقیقت به معنای قدرتمندش را بر نمی تابند. می توانیم گمان کنیم که این ها آزادی، عدالت یا ناسیونالیسم هم می خواهند. اما هیچ یک از این ها دال های قدرتمندی که یک شبکه ای بی شمار با ساخته شدن گزاره هایی دور بر آن ، به یک جهان نیرومندی از معنا منتهی شود، نیست و اساسا وجود ندارد. به عبارت دیگر به جای دال های قدرتمند زبانی، چیز دیگری به نام مخرج مشترک تجربه های زیرپوستی ملموس جایگزین، به جای آن دال های قدرتمند جایگزین شده است.»

وجود رنج های مشترک پیوند دهنده و زیرپوستی در همه

استاد دانشگاه علامه طباطبایی در ادامه با اشاره به این که « زمانی که می خواهیم در محافل مختلف تفریحی یا شغلی شرکت کنیم، چیزهایی من و شما به طور مشترک رنج می دهد» گفت:«بنابراین رنج های زیرپوستی هم داریم که هرچند رنج من با تو متفاوت است، ولی دارای مخرج مشترک هایی است که همه ما را به نحوی کلافه کرده است هرچند زاویه ورودمان به این رنج ها یکی نباشد. اما یک درک بالنسبه مشترک جمعی از رنج های زندگی جامعه ، ما را به یکدیگر پیوند می دهد. از این رو هر کسی با هر درجه از اعتبار ، سخنی بگوید که با منطق رنج های مشترک ناسازگار باشد، نمی پذیرند و اعتبارشان نیز از دست می رود. بنابراین به جای اهمیت نظم و استواری کلمات، نحوه ارجاع شان به رنج های عمومی مردمان در متن زندگی روزمره مهم است. از این رو اگر از جایی، حرف ها انتزاعی شود، بلافاصله می گویند چه دارید می گویید؟»

کاشی سپس به یکی از مسایل مهم جهان ارتباطات و رسانه های جمعی اشاره می کند و می گوید: « یکی از مویدات این بحث، اهمیت نقش تصویر به جای سخن است به نحوی که الآن عکس جانشین کلمه شده است. شهروند با عکس رابطه ای می گیردکه دیگر دال بر یک جهانی از مفاهیم نیست. اساسا این نسل با متن، آنقدری که نسل من با متن ارتباط برقرار می کرد، ارتباط نمی گیرد. این نسل زمانی که با متن، عکس، رنگ، فیلم، همزمان، عقل و عاطفه و حس و وجدانش درگیر می شود، می تواند باهاش ارتباط برقرار بکند و شاید مهمتر از همه این ها معنا، مفاهیم، زبان، سخن، در یک میدان اینتراکتیو و تعاملی اساسا تولید و مصرف می شود. بنابراین عکس بیشتر آن مفاهیم را بازنمایی می کند.»

او در ادامه با اشاره به این که حاملان زندگی روزمره گرا، دیگر در دوره دو گروهی که یکی ارزش و دیگری دمکراسی را عمده می کردند، زیست نمی کند گفت:« هرچند ادراکات اقلی ته نشست شده در تجربه ۴۰ یا ۴۵ سال گذشته یک سری واکنش های جمعی بسیار قدرتمندی را خلق می کند. اما اساسا بنیاد جهان های معنایی آنان فرو ریخته است. جهان های ضخیم معنایی در مقابل یک عرصه معنازدا، فقط یک جوهر پیوند دهنده دارد، آن هم منطق زندگی ، امکان زندگی و بقا است. به عبارت دیگر آنچیزی که به مثابه تجربه مشترک ۴۰ ساله بر وجدان افراد ته نشست کرده، این است که دنیای ضخیم، پرمعنا و پر سخن تو هیچ ارتباطی به منطق زندگی ندارد که هیچ، بلکه منطق زندگی را دارند خفه می کند. لذا می گویند داریم خفه می شویم دست از سرمان بردارید. این شرایط فعلی است.»

آیا می توانیم در این نقطه جدید بایستیم؟ چشم انداز فردا؛ آغاز نو

عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی سپس با طرح این سوال که «آیا ما می توانیم در این نقطه بایستیم و آیا این پایان است» گفت: « من می گویم. خیر. این نقطه ای است که باید به سمت‌هایی حرکت کنیم. امکان هایی پیش روی ما قرار دارد، و باید در باره آن ها سخن بگوییم. نسل جدید یک یا چند نظام حقیقت با سرمایه های کلامی قدرتمند موجود را همگی دروغ می دانند. بر این اساس میدانی از حقیقت زدایی ایجاد کرده است. سخن معطوف به حقیقت را می زداید و شالوده اش را می شکند. این دو روبه روی هم ایستاده اند. به همین خاطر این منادیان حقیقت هرچه جلو می روند، بیشتر باید به زور بازو و قدرت سرکوبشان اعتماد کنند. زیرا دیگر مجال هیچ پیوندی با این عرصه ندارند. انسداد به طور کامل ایجادشده است. با یکدیگر نمی توانند حرف بزنند. قدرت تفاهم به پایان رسیده است. تبلیغات هم دیگر جواب نمی دهد.»

کاشی در ادامه اما تاکید کرد که « اکنون باید به این سوال پاسخ بدهیم که ما به کدام سمت و سو می رویم؟» او گفت: « در این جا چند کلمه ای در باره چشم انداز فردا بگویم. تاکید می کنم که این گونه نمی توان ماند. این وضعیت گاهی همه را می ترساند. من با دانشجویانم این سوال را مطرح می کنم که چه دارد می شود؟ هیچ افقی وجود ندارد. در این تقابل مشت همه حقیقت های موجود باز شده، و کسی چشم اندازی از آنان انتظار ندارد، و این صحنه ای است که دائم می تواند به سخره گرفته شود، اما این رابطه که جز خشونت دیگر امکانی برایش باقی نمانده، ما را به کجا می برد؟ این وضعیت همه را می ترساند.»

این استاد دانشگاه با تاکید بر این که « واقعا چشم اندازهای نگران کننده و ترسناکی پیش روی ما وجود دارد، اما باید توجه کنیم که ما در یک نقطه تاریخی بسیار مهم ایستاده ایم» گفت: « همه چیز باید خود را در نسبت با زندگی به نحو تجربی به معنای بقا و زندگی کردن و به مثابه نقطه آغاز و نه کانسپتچوال، بازتعریف کند. این وضعیت خود به معنای عقب نشستن از قبل از اجتماع سیاسی است. گویی اجتماع سیاسی مستقر وا رفته و خیلی تضعیف شده است. و فقط به شرط آغاز مجدد می توان به سمت افق های امید بخش پیش برد. به شرطی که بپذیریم همه چیز باید از نو آغاز شود. تا ثابت نشود، امور، نسبت خیراندیشانه ای به منطق زندگی برقرار می کند، کسی تسلیم آن نمی شود. جامعه از سوال های گوناگون انباشته شده است، ولی این سوال ها نیازمند یک فیلسوف و متفکری نیست که بخواهد به آن ها جواب بدهد. خیر، این ها سوال های وجودی هستند.»

همه در یک دادگاه بزرگ

کاشی در ادامه با اشاره به این که «اگر گمان کنی دیسکورس اسلامی متزلزل شده، می توانید با شاهنامه، یک دیسکورس ناسیونالیستی پاسخگوی وضعیت فعلی باشید باید بگویم تا جایی که، شعرهای شاهنامه در تقابل با دیسکورس مسلط است، برایت کف می زند و هورا می کشد، اما به محض این که از اشعار شاهنامه، یک سازمان فکری درست شود و بگویید که شما مکلف به فلان هستید، بلافاصله شما طرد می کند و هیچ تکلیفی نمی پذیرد. قبول نمی کند که او را از یک قید به قید دیگر ببرند. زندگی گراها می گویند می خواهیم این کار را انجام بدهیم اگر اسم اش آزادی است، بسیار خوب است، اما اگر بخواهی بگویی نظر جان لاک و بنتام راجع به آزادی این است و این را در زندگی بیاموز، بلافاصله به شما می گوید پی کارتان بروید.»

این استاد دانشگاه با تاکید بر این که از این رو «همه کانسپت ها ، مفاهیم و مواریث امروز در مقابل یک دادگاه بزرگ قرار دارند، آن هم دادگاه زندگی است» گفت: « از این رو همه با توجه به شرایط باید خود را بازتعریف کنند. حتی ارائه یک درک رحمانی از اسلام تکافوی این وضعیت نمی کند. کار بسیار سخت تر از این حرف ها است که فکر کنی یک دستگاه مفهومی می سازید، و بر اساس آن افراد را متقاعد می کنید. کار فقط کانسپتچوال و مفهومی نیست، بلکه پرکتیکال هم هست. یعنی در میدان و فرصت های تاریخی و زندگی باید رویدادهایی رخ بدهد، و در متن آن رویدادها این ها بیایند حاضر بشوند صداقتشان را اثبات کنند، به این معنا که به راستی مددکار هستند. و الا جامعه بدون اخلاق، بدون هنجار، و پیوندهای بالنسبه مشترک، مستقر نمی شود.»

او افزود: «بنابراین ما در یک نقطه آغاز قرار داریم. این نقطه آغاز به مراتب رادیکال تر و مهم تر از عصر مشروطه است. در عصر مشروطه نخبگان نقش ایفا می کردند. این در حالی است که اکنون با کف و متن زندگی روزمره روبه رو هستیم. متن زندگی روزمره و منطق معنا گریز متن زندگی روزمره، قدرت گرفته است. و هر کسی که بخواهد نقش روشنفکر، متفکر، نخبه،و یا نمایندگی سیاسی این مردم را برعهده بگیرد، باید از طریق این متن زندگی روزمره که قدرت و قوت زیادی تحصیل کرده است خودش را اثبات بکند و این کار بسیار دشواری است. نیازمند زمان است. با سرعت هم این موضوع حاصل نمی شود. جامعه دارد خودش را به نحو تازه ای، تعریف می کند. از این رو این نقطه آغاز است و مسیر طولانی ای پیش روی ما قرار دارد. ما می رویم که جامعه دیگری بشویم. و افق هایش امروز پیچیده و مبهم است. اما آشکار است که نقطه عزیمتش در کجا قرار دارد. بنابراین عنوان سخنرانی ام «زندگی روزمره، دولت، و جامعه مدنی» است. »

چکیده پسینی

در آخر کاشی، تاکید کرد که « جامعه ما از یک درک اریستوکراتیک از جامعه مدنی، که بین دولت و فرد قرار دارد، و ثقلی اریستوکرات به جامعه مدنی و بازیگران جامعه مدنی می داد، عبور کرده است. امروز فرد بدون نیاز آن طبقه نخبه در متن ارتباطات زنده روزمره اش یک جامعه مدنی مقتضی نیازها و زندگی ملموس خودش تولید کرده که اکنون تک تک ما باید برویم، در دادگاهش شرکت بکنیم و خودمان و کانسپت ها و مفاهیم و باورها و مواریث مان را بازتعریف کنیم.»

بیشتر بخوانید:

نوبت قدرت گیری مردم است آن هم پس از دو انقلاب جز آرزوی مرگ یکدیگر را در سر نمی‌پروریم فیلمبردار آن مادر، خود یک قربانی است محمد جواد کاشی: حماس هم سرکوب شود، حماس دیگری متولد می‌شود / زورآور هر چه تجهیزات جنگی قدرتمند داشته باشد، ضعیف است سویه زنانه انقلاب محمد جواد کاشی: حماس هم سرکوب شود، حماس دیگری متولد می‌شود / زورآور هر چه تجهیزات جنگی قدرتمند داشته باشد، ضعیف است

216216

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1899561

دیگر خبرها

  • شعار هواداران تراکتور علیه ایجنت معروف فوتبال ایران!
  • مورایس مسلمان شده؟ / ماجرای مسلمان شدن سرمربی سپاهان از زبان خودش + عکس و فیلم
  • برنامه‌نویسی، زندگی را هدایت می‌کند | گفت‌وگوی همشهری با مخترع زبان برنامه‌نویسی روبی
  • ماجرای نسبت فامیلی علیرضا قربانی با داور «محفل» از زبان احمد ابوالقاسمی + فیلم
  • فال حافظ امروز : یک غزل ناب و یک تفسیر گویا (8 اردیبهشت)
  • این که جز خشونت راهی نمانده ایران را به کجا می برد؟ / آیا وضعیت هراسناک است؟ / امید با توافق روی آغاز نو، و بازتعریف جدید شکل می گیرد
  • ماجرای قطع ۴۰ اصله درخت در کجور نوشهر از زبان رئیس منابع طبیعی
  • فال حافظ امروز : یک غزل ناب و یک تفسیر گویا (7 اردیبهشت)
  • سهراب و فروغ برای هم شعر می‌خواندند/ فرح پنج بار برای افتتاحیه نمایشگاه سهراب آمد ولی او در نمایشگاه حاضر نمی‌شد؛ هیچ دلیل سیاسی هم نداشت
  • فال حافظ امروز : یک غزل ناب و یک تفسیر گویا (6 اردیبهشت)