Web Analytics Made Easy - Statcounter

به گزارش سرویس حوادث جام نیوز، زن 29 ساله در حالی که عنوان می کرد تنها یک «لبخند بی معنی» روزگارم را به جایی کشاند که همه چیزم را از دست دادم، به کارشناس اجتماعی کلانتری جهاد مشهد گفت: در یک خانواده پرجمعیت رشد کردم و پدرم با کارگری تنها می توانست شکم ما را سیر کند به همین خاطر هیچ کدام از خواهران و برادرانم نتوانستند دیپلم بگیرند و هر کدام از آن ها در مقطعی ترک تحصیل می کردند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

من هم تا کلاس پنجم بیشتر درس نخواندم و به انتظار آمدن یک خواستگار در خانه نشستم. 17 ساله بودم که روزی بدلیجات پشت ویترین یک مغازه توجهم را جلب کرد در حالی که گردنبند بدل چشمانم را خیره کرده بود ناگهان متوجه لبخند فروشنده جوان شدم که با نگاهش مرا به داخل فروشگاه دعوت می کرد.

آن روز من هم لبخند بی معنی زدم و پا به داخل فروشگاه گذاشتم. چند تکه از بدلیجات را قیمت کردم و سپس با این بهانه که پول خرید آن را ندارم از مغازه بیرون آمدم، اما فروشنده جوان همان گردنبند بدل را به من هدیه کرد و این گونه رابطه من و سپهر آغاز شد و مدتی بعد به خاطر همین رفت و آمدها و ملاقات های حضوری مجبور شدیم با یکدیگر ازدواج کنیم. هنوز چند ماه از آغاز زندگی مشترکمان نگذشته بود که بی مهری ها و بی توجهی های سپهر نسبت به من آغاز شد چرا که او پس از ازدواج با من، همه آرزوها و رویاهایش را بربادرفته می دید و تنها به خاطر زیبایی ظاهری من تحت تاثیر قرار گرفته بود و اکنون نیز مجبور بود برای پنهان کردن رابطه خیابانی قبل از ازدواج زندگی با مرا تحمل کند. اگرچه صاحب 4 فرزند شده بودم اما هر روز فاصله بین من و سپهر بیشتر می شد و زندگی مان سرد و بی روح ادامه می یافت به طوری که دیگر دچار آسیب های روحی و روانی شده بودم.

در همین روزها بود که هنگام جست و جو در شبکه های اجتماعی تلگرام با اسکندر آشنا شدم. او مرا در گروه دوستانش عضو کرد و من ساعات زیادی را در تلگرام سیر می کردم کار به جایی رسید که با تحریک و پیشنهاد اسکندر عکس ها و تصاویر مستهجنی از خودم تهیه می کردم و در معرض دید گروه می گذاشتم.

ارتباط و ملاقات های حضوری من و اسکندر هر روز بیشتر می شد تا این که مدتی قبل دچار عذاب وجدان شدیدی شدم و برای این که به همسر و فرزندانم خیانت کرده بودم، نفرت و خجالت سراسر وجودم را فراگرفت و از گذشته خودم توبه کردم ولی نمی توانستم این شرمساری و عذاب روحی را تحمل کنم به همین خاطر موضوع را با همسرم در میان گذاشتم و او با شنیدن حرف های من سکته کرد که بلافاصله سپهر را به بیمارستان رساندم. او وقتی بهبودی نسبی اش را بازیافت از من شکایت کرد. حالا هم باید به زندان بیفتم.

ایران

110

منبع: جام نیوز

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.jamnews.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «جام نیوز» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۲۷۷۴۶۱۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

روایتی از طلبه جهادگر و مادر ۵ فرزند/ بچه ها برکت آوردند

خبرگزاری مهر، گروه استان‌ها: «صدیقه کلیجی» از طلاب دانش آموخته مدرسه علمیه تخصصی الزهرا (س) ساری و مادر پنج فرزند است. این بانوی طلبه ۳۱ ساله که سطح دو حوزه را تمام کرده، خانه‌داری می‌کند و مدتی است که با یک شرکت دانش بنیان همکاری دارد و محصولات آرایشی و بهداشتی به همراه مشاوره رایگان در اختیار دوستانش قرار می‌دهد.

وی مادر سه پسر و دو دختر است که با ما هم صحبت شده است.

*پس از ازدواج تصمیم داشتید صاحب چند فرزند شوید؟

۲ فرزند

*کدام مساله شما را به داشتن فرزند بیشتر ترغیب کرد؟

وقتی که دوتا از فرزندانم همبازی بودن دائماً حس رقابت داشتند و نسبت به هم گذشت نداشتند، زمانی که با مشاوره صحبت کردم گفت با آمدن فرزند سوم این مشکل حل خواهد شد، با وجود فرزند سوم گذشت و فداکاری را یاد می‌گیرند؛ واقعاً هم با بچه بعدی که به عنایت پروردگار دوقلو بودند اوضاع تربیتی بچه‌ها خیلی بهتر شد ولی داشتن دوقلو خیلی برای ما سخت بود.

*کدام یک از شما بیشتر مشتاق بودید برای داشتن فرزند به تعداد بالا؟

همسرم در خانواده‌ای به دنیا آمد که مادرشان به تک فرزندی اعتقاد داشتند، با وجود اینکه همسرم تک پسر بودند ولی اصرار داشتند که یک فرزند نهایت دو فرزند کافی است، خودم خیلی دوست داشتم به خاطر برکات زیاد چند فرزندی، فرزندان بیشتری داشته باشم.

*با توجه به داشتن پنج فرزندی آیا با مشکلاتی مواجه بودید؟

این سوال خیلی کلی هست قطعاً چه تک فرزندی و چه چند فرزندی یک سری چالش‌ها و سختی‌های خودش را دارد ولی ما همه چیز را به فال نیک می‌گیریم و با اینکه دوقلو داشتن سختی زیادی برای ما به همراه داشت، اقدام به فرزند پنجم کردیم، الان اگر کسی بخواهد به خاطر سختی‌های بزرگ کردن بچه از این کار امتناع کند قطعاً امام زمان (عج) هم بیایند بهانه‌ای دارد برای کمک نکردن به ایشان.

*اقتصاد زندگی شما بر چه مبنایی می‌چرخد؟ راحت‌تر بگویم زندگی شما با ۵ فرزند چگونه تأمین می‌شود؟

همسرم کارمند هستند، مثل اکثر مازندرانی‌ها که یا خانواده دختر یا پسر در بعضی از موارد کمک می‌کنند برای ما هم به همین صورت است، پدرم خیلی کمک کار زندگی ما هستند، چون ایشان کشاورز هستند و خیلی چیزها را نمی‌خریم، در واقع خدا پدرم را واسطه رزق ما قرار داده است و یکی از الطاف خدا به ما در این چند سال مستاجری، این بود که، صاحبخانه‌های خوبی در مسیر زندگی ما قرار داد، مکانی که در حال حاضر در آن زندگی می‌کنیم، طبقه پایین آن خالی است و صاحبخانه آن را اجاره نمی‌دهد و بچه‌ها خیلی راحت و بدون دغدغه همسایه آزاری تحرک دارند، همچنین صاحبخانه ما طی این سه سال مبلغی برای رهن و اجاره اضافه نکرده است.

*زیاد بودن تعداد بچه‌ها کار تربیتشان را سخت نکرده است؟

اتفاقاً وقتی یکی بود کارم سخت‌تر بود و خیلی به رفتار من و همسرم دقت می‌کرد و همیشه با ما حرف می‌زد و وابستگی‌اش به ما زیاد بود و باید سرگرمش می‌کردیم که واقعاً بعضی وقت‌ها خسته کننده بود، وقتی دوتا شدند همبازی پیدا کرد ولی فضای بین آنها رقابتی بود و به لطف خدا از بچه‌های بعدی همکاری‌شان در کار خانه خیلی زیاد شد و چون واقعاً من تنهایی به کارها نمی‌رسیدم، پسر بزرگم که هنوز ۱۰ سالش نشده آشپزی می‌کند، نان می‌خرد، جارو می‌کشد و ظرف می‌شوید.

حتی دوقلوهایمان که دو سال و نیم هستند با این قد کوچک کلی به کارهای خانه می‌رسند که حتی تصورش برای مادرهای تک فرزند و دو فرزند سخت است، با عشق به هم کمک می‌کنیم و این هم لطف خداست، به قول قدیمی‌ها «تو بچه اول را خوب تربیت کن بقیه بچه‌ها با دیدن رفتارهای او خودشان تربیت می‌شوند».

*خود بچه‌ها از اینکه به تعداد زیاد هستند، اذیت نمی‌شوند؟

نه اتفاقاً خیلی دوست دارند و به بقیه فخرفروشی می‌کنند.

*آیا تا الان با انتقاد اقوام و آشنایان هم مواجه شدید؟ مثلاً بگویند این همه بچه چرا؟

خیلی، دوستانم طعنه کنایه میزنند، باید فقط با یک لبخند از کنار این حرف ها رد شد.

*اگر به گذشته برگردید، همچنان به داشتن تعداد بالای فرزند تمایل دارید؟

بله شایدم بیشتر

آیا داشتن فرزندان زیاد، آثار و برکاتی در زندگی شما به همراه داشت؟

بله، هم برکات مادی هم معنوی، در بارداری اول ماشین خریدیم، بعد از دخترم پراید قدیمی‌مان را فروختیم و یه پراید صفر خریدیم، بعد از دوقلوها؛ فرزند آخری با اینکه جمع ما بیشتر شد ولی قدرت خرید ما به طرز معجزه آسایی بیشتر شد و خیلی راحت مسائل مادی در زندگی ما پیش می‌رود و به لطف خدا محتاج کسی نمی‌شویم.

کد خبر 6090840

دیگر خبرها

  • چگونه به هنر نگاه کنیم و واقعا آن را ببینیم؟
  • روایتی از طلبه جهادگر و مادر ۵ فرزند/ بچه ها برکت آوردند
  • طلاق به خاطر پیدا شدن روسری در خودروی همسر
  • طلاق به‌خاطر پیدا شدن روسری در خودرو شوهر
  • زن جوان خطاب به قاضی:اول یک روسری در ماشین همسرم پیدا کردم؛بعدا هم دیدم از مهد کودک یک دختر را بغل کرد و برد/ حالا هم طلاق می خواهم
  • فرمولی برای اینکه در زندگی موفق باشیم
  • گزارش روزنامه شهرداری تهران درباره یک شغل جدید با عنوان «یک زندگی سگی»!
  • فال حافظ امروز : یک غزل ناب و یک تفسیر گویا (9 اردیبهشت)
  • سیدجلال مربی دیگر سکوت نمی‌کند
  • این پز اجتماعی میلیون ها تومان برای افراد آب می خورد | سگ گردانی و درآمد میلیونی داگ واکرها