دختر اکبر عبدي با حضور فريدون آسرايي ازدواج کرد +تصاوير
تاریخ انتشار: ۲۳ فروردین ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۲۸۸۴۴۵۶
خبرگزاري آريا - دختر اکبر عبدي ازدواج کرد .
دختر اکبر عبدي
فريدون آسرايي با انتشار عکس و متني, عروسي دختر اکبر عبدي را تبريک گفت.
فريدون آسرايي خواننده کشورمان با انتشار عکس, جديدي صفحه شخصي اش را بروز کرد.
فريدون آسرايي با انتشار عکس زير نوشت:
امشب عروسى دختر گل اقاى اكبر عبدى هنرمند عزيزمون بود
ضمن عرض تبريك ارزوى سلامتى براى خودشون و خانواده محترمشون دارم
به عروس و داماد هم تبريك ميگم
گفتگو با الميرا دختر اکبر عبدي
از بيوگرافي خودتان بفرماييد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
- متولد سي و يکم خرداد سال 66 هستم. در رشته تجهيزات پزشکي درس مي خوانم، برادر و خواهر هم ندارم.
از اينکه تک فرزند هستيد، ناراحت نيستيد؟
- اوايل که کوچکتر بودم خيلي برايم سخت بود، چون هميشه دلم مي خواست همبازي داشته باشم اما حالا که بزرگتر شده ام برايم عادي است.
چطور شد وارد دنياي هنر شديد؟
- در دوران دانشجويي از تئاتر دانشجويي شروع کردم. دو تئاتر و دو فيلم بازي کردم که در واقع در کنار پدرم بود.
پدرتان بارها در گفتگوهايشان اشاره کرده که خودتان راهتان را انتخاب کرده ايد، همينطور است؟
- بله، کاملا درست است. پدرم فقط به من پيشنهاد کردند که بازيگري را امتحان کنم. من هرگز دوست ندارم از موقعيت ايشان سوءاستفاده کنم.
مادرتان چگونه شما را حمايت مي کنند؟
- من و مادرم بيشتر روزها به دليل کار پدرم، تنها بوديم و او براي من و حتي براي پدرم، بزرگترين پشتيبان بوده و هستند. من ايمان دارم اگر حمايت هاي مادرم نبود، شايد هرگز اکبر عبدي، اکبر عبدي نمي شد.
از چه زماني کارهاي پدرتان را پيگير بوديد؟
- تقريبا 9-8 ساله بودم که متوجه شدم پدرم فرد معروفي هستند و تقريبا از 15-14 سالگي همه کارهايشان را پيگيري مي کنم.
از اينکه ايشان يک هنرمند محبوب هستند چه احساسي داريد؟
- خيلي خوشحالم چون معتقدم پدرم جدا از نقش آفريني هاي خوب و بي نظيري که دارند، به خاطر اخلاق خوب و انساندوستانه شان است که مورد علاقه مردم هستند و هرگز از مردم فاصله نگرفته اند. شايد به دست آوردن شهرت خيلي سخت نباشد اما نگه داشتن اين شهرت بسيار سخت است که خوشبختانه پدرم تا به حال توانسته محبوبيت را در کنار شهرت حفظ کند و من با اطمينان کامل مي گويم که اکبر عبدي «يه دونه» است.
از آنجا که دختر خانم ها (بابايي) هستند، وقتي مردم به بابا علاقه نشان مي دهند، حسودي نمي کنيد؟
- وقتي خيلي کوچک بودم اين حس بابايي بودن در من هم زياد بود اما چون خيلي پيش مي آمد که پدرم به مسافرت کاري مي رفتند فهميدم که نبايد به حضور فيزيکي ايشان وابسته شوم. از علاقه مردم به بابا هم ناراحت نمي شوم و شايد بتوانم بگويم از اين بابت هم خيلي خوشحالم.
وقتي با بابا براي گردش مي رويد چه اتفاقاتي مي افتد؟
- ما نمي توانيم خيلي به گردش برويم. شايد تنها گردش ما رستوران رفتن هاي گاه و بيگاه باشد که آنجا هم معمولا در محاصره ابراز علاقه مردم به پدرم قرار مي گيريم. يادم مي آيد يک شب به دعوت يکي از دوستان به رستوران رفته بوديم که به محض بيرون آمدن از رستوران، با تعداد زيادي از مردم روبرو شديم. آنها پدرم را دوره کردند و با ابراز لطف از ايشان امضا مي خواستند. آن شب؛ من و مادرم به خانه برگشتيم اما پدرم دقيقا سه ساعت بعد، حدود دو نيمه شب به منزل رسيدند! باور مي کنيد بابا 3 ساعت بيرون ماند تا امضا بدهد و عکس يادگاري بگيرد.
به نظر شما چرا پدرتان هنرمندي معروف و محبوبند؟
- به خاطر دل صاف و مهرباني است که دارد. تا به حال به ياد ندارم که ايشان در سخت ترين شرايط، خودشان را از مردم پنهان کنند. هميشه خودش را از مردم مي داند و هميشه دوست دارد تا آنجا که مي تواند به همه کمک کند.
وقتي با بابا تنها هستي بيشتر در مورد چه موضوعي صحبت مي کنيد؟
- در مورد مسائل کاري، خبر از اقوام و دوستان و برنامه هاي زندگي.
راستي بابا از چه چيزي خيلي ناراحت مي شوند؟
- از دروغ.
کداميک از نقش هايي را که تا به حال بازي کرده ايد، بيشتر دوست داريد؟
- در واقع همه آنها را اما وقتي در فيلمي نقش خودم را بازي کردم، يعني دختر اکبر عبدي را...
کداميک از نقش هايي که پدرتان تا به حال بازي کرده اند براي شما جذاب تر است؟
- مادر، دزد عروسک ها و اجاره نشين ها.
از عموي شهيدتان چيزي به ياد داريد؟
- چيزي که از ايشان به ياد دارم اين است که بسيار مهربان بودند.
بهترين کادويي که از پدرتان گرفته ايد چه بود؟
- همه کادوها اما مسلما خودرويي که برايم خريدند.
شما بهترين هديه اي که به بابا داده ايد چه بود؟
- کادو خريدن که براي پدرم خيلي سخت است چون خدا را شکر همه چيز دارند اما ايشان خيلي دوست دارند که برايشان بادام بخريم!
مردم چقدر شما را مي شناسند، اگر تنها باشيد و با پدر جايي ديده نشويد؟
- کمتر کسي مرا به چهره مي شناسد اما اگر خودم را معرفي کنم و بگويم «الميرا عبدي» دختر «اکبر عبدي» هستم، خب وضعيت فرق مي کند.
پدرتان که قبلا ورزشکار بودند حالا ميانه شان با ورزش چگونه است؟
- بابا کوهنورد خوبي بودند اما در حال حاضر به خاطر برخي مسائل پزشکي نمي توانند کوهنوردي کنند.
پول اولويت چندم زندگي شماست؟
- سوم. اول سلامتي، دوم اخلاق و رفتار خوب و بعد از اينها پول. چون با سلامتي و رفتار خوب مي توان پول به دست آورد.
از سختي هاي کار پدرتان در چند کلمه بگوييد؟
- بيداري هاي چند ساعته و دوري از خانواده.
عجيب ترين شايعه اي که در مورد پدر شنيده ايد چه بود؟
- چند وقت پيش پدرم براي انجام کاري به مسافرت رفته بودند که ناگهان يکي از دوستان با منزل ما تماس گرفتند و گفتند که از کسي شنيده اند که پدرم امروز فوت کرده و در بهشت زهرا به خاک سپرده شده اند. بنده خدا با گريه و زاري تماس گرفته بود که به ما تسليت بگويد! من و مادرم در حالي که بسيار شوکه شده بوديم با پدرم تماس گرفتيم و خوشبختانه او حالشان خوب بود ولي آن چند لحظه بدترين روزهاي زندگي من و مادرم بود.
جمله اي زيبا از پدرتان که هميشه در ذهن تان است، برايمان مي گوييد؟
- حتما، پدرم هميشه به من و مادرم مي گويد که اگر بزرگترين مشکلات هم برايتان پيش آمد به خودتان و اعصابتان مسلط باشيد، سعي کنيد با خونسردي کارها را انجام دهيد.
اگر حرف ناگفته اي داريد بفرماييد.
- دوست دارم از پدر و مادر عزيزم تشکر کنم. مادرم هميشه با وجود اينکه خيلي وقت ها پدرم در کنارشان نبود با صبر و حوصله مرا حمايت کردند و پدر خوبم که در همه حال شرايط يک زندگي خوب و بي دغدغه را براي ما فراهم کردند. از شما و مجله خوبتان هم خيلي ممنونم.
بيوگرافي اکبر عبدي
(زاده 4 شهريور 1339، تهران) از بازيگران سينما و تلويزيون ايران و دارنده نشان درجه يک فرهنگ و هنر ميباشد. وي بيشتر در نقشهاي کمدي بازي ميکند و فيزيک بدني خاصي دارد و صورت وي، امکان گريم شديد و ساختن چهرههاي گوناگون، مانند نوجوانان و زنان را به وي ميدهد. اکبر عبدي از هنرجويان مدرسه هنرو ادبيات صدا و سيما بوده است.اکبر عبدي از پدر و مادري اردبيلي در سال 1339 در محله نازيآباد تهران زاده شد و از سال 1358 با دريافت مدرک ديپلم با نمايشهاي آماتوري فعاليت هنرياش را آغاز کرد و سپس در سال 1362 به تلويزيون رفت و تاکنون به نقشآفريني در موضوعات مختلفي ميپردازد.
عبدي را بيشتر به خاطر بازيهاي کمدي و طنز ميشناسند. وي اصالتاً اهل روستاي آقاباقر اردبيل است؛ و در هشتم دي ماه 1394 کليد طلايي اردبيل به ايشان تقديم شد.از بازيهاي به يادماندني او ميتوان به فيلمهاي هنرپيشه (محسن مخملباف) و آدمبرفي(داود ميرباقري) اشاره کرد. اکبر عبدي نيمه دوم دهه هفتاد را در سکوت سينمايي سپري کرد و تا حدودي از محبوبيت و شهرت او کاسته شد. بازي او در چند فيلم کمدي در اواخر دهه هفتاد هم خيلي مورد توجه واقع نشد و با وجود اينکه در سال 1380 و در جشنواره بيستم فيلم فجر براي بازي در فيلم نان و عشق و موتور هزار نامزد جايزه شد، اما بسياري معتقدند که او از دوران اوج خود، يعني زماني که از مشهورترين و پولسازترين بازيگران ايران بود، فاصله گرفته است.
اخبار مرتبط:
اکبر عبدي با ظاهر جديدش در ترکيه از دلايل مهاجرتش از ايران گفت و سکوتش را شکست + فيلم
اکبر عبدي در بيمارستان بستري شد! + عکس
چرا تلفنهمراه اکبر عبدي خاموش است؟ / يکي از نزديکان عبدي به شايعات پاسخ داد +عکس
عکسهاي بسيار متفاوت از گريم جالب اکبر عبدي در نقش يک زن
هنرمندان در مراسم ختم پدر اکبر عبدي + تصاوير
پدر اکبر عبدي در گذشت / اکبر عبدي از بيم و اميدهاي پدرانه اش گفت ! + تصاوير
لباس هاي زنانه و مردانه ترک اصل | ويژه بهار 96
لباس زير و لباس شب زنانه مجلسي
منبع: خبرگزاری آریا
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.aryanews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری آریا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۲۸۸۴۴۵۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
شیدا یوسفی بازیگر «زودیاک»: دوستداران قصههای واقعی رئالیتیشو ها را میبینند
شیدا یوسفی که تجربه بازی در سینما، تلویزیون، تئاتر و شبکه خانگی را در کارنامهاش دارد، پیش از شروع فعالیت حرفهای خود در سینما و تئاتر در حوزه منشی صحنه مشغول بوده و نخستین تجربه حرفهای خود و بستر معرفیاش به جامعه را سریال «ممنوعه» میداند.
این هنرمند پس از حضور در تلویزیون، وارد پلتفرمهای شبکه خانگی شده و تا امروز در رئالیتیشوها و سریالهای مختلفی نقشآفرینی کرده و بازیگری را به صورت حرفهای دنبال میکند. حضور او در فصل دوم گیمشوی «زودیاک» بهانهای شد تا با او به گفتوگو بپردازیم.
چه شد در گیمشوها حضور پیدا کردید؟
این روزها بازی مورد علاقهام مافیاست. نخستین باری که بازی در «شبهای مافیا» را تجربه کردم، شرکتکنندگان برنامه فقط خانمها بودند که با یک ماه تمرین، بازی را یاد گرفتم. از آن زمان هم در همه مسابقات مافیا حاضر بودم. از سری اول «زودیاک» به بعد هم، هفتهای دو بار جدا از تمرینات با بچهها جمع میشویم و بازی میکنیم و این بازی برایم بسیار جذاب شده در حدی که گاهی در دورهمیهای خانوادگی حوصلهام سر میرود و دوست دارم با دوستانم مافیا بازی کنم.
با کدام فیلم یا سریال به مردم معرفی شدید؟
به نظر خودم سریال «ممنوعه» سبب معرفی من به مردم شد که نخستین کارم در شبکه خانگی بود. در این سریال جزو نقشهای اصلی بودم که سبب شد بیشتر دیده شوم. البته طبق تجربیات من تا امروز، مخاطبان صداوسیما و نمایش خانگی دو دسته کاملاً مجزا از هم هستند. به عنوان مثال در شهرستانها جوانان من را به واسطه حضورم در «شبهای مافیا» یا «مافیا زودیاک» و حتی «ممنوعه» که تماماً تولید شبکه نمایش خانگی هستند میشناسند اما افراد مسنتر به واسطه نقشم در سریالهای صداوسیما با من آشنا هستند.
شما در صداوسیما هم سابقه حضور در سریالهای پرمخاطبی مثل «نونخ»، «بچه مهندس» و آثار دیگر را دارید، به عنوان یک بازیگر، حضور در صداوسیما برای شما دلنشینتر است یا در نمایش خانگی؟
هر کدام از این مدیومها مزایای خوش را دارد، اما مسائلی هست که شاید در هیچ کجای دنیا از لحاظ مناسبات دغدغه بازیگران نباشد مثلاً طراحی لباس یا گریم در صداوسیما بسیار سختگیرانه است اما در شبکه نمایش خانگی بازیگران فضای آزادتری دارند. بازی در محصولات پلتفرمهای نمایش خانگی جذابیت خودش را دارد. مخاطب ایرانی این روزها درگیر برنامهها و سریالهای خانگی شده و مورد پسندش است حتی به نظرم در جامعه امروز مردم به حدی دغدغه فکری دارند که سریالهای طولانی را پس میزنند و به دنبال مینیسریالها میروند و آنها را راحتتر میپذیرند.
تکرار ساخت رئالیتیشو در مورد بازی مافیا مخاطب را خسته نمیکند؟
شخصاً «زودیاک» را از تمام بازیهای مافیا بیشتر دوست دارم و فکر میکنم کسی که بازی مافیا را دوست داشته باشد درگیر این سناریو و این برنامه میشود. یکی از جذابیتهای این بازی این است که حتی اگر بازیکن حرفهای هم باشید، ممکن است در روند بازی دچار اشتباههای جبرانناپذیری بشوید که این دقیقاً مثل زندگی ماست که سراسر تجربه است و قطعاً از اشتباهاتمان درس بیشتری میگیریم. ضمن اینکه مافیا بازی خستهکنندهای نیست زیرا حتی در جمعهای خصوصی هم هیچ وقت دستها تکراری نمیشود و همیشه بازیها و اتفاقهای جدید رخ میدهد.
از طرفی هم فکر میکنم بازی خانمها و آقایان با یکدیگر روند برنامه را بهتر کرده چون معمولاً در بازی، خانمها کمتر به هم اعتماد میکنند یا با هم تعارف و رودربایستی دارند اما زمانی که در بازی خانمها و آقایان کنار هم حضور دارند، بازی حرفهایتر میشود. همچنین حضور شخصیتهای معروف ورزشی یا اهالی موسیقی در برنامه، مخاطبان برنامه را بیشتر کرد. «زودیاک» بستری برای مخاطب ایجاد کرد تا رفتار و احساس افراد مورد نظر را ببیند و آن را حس کند.
در گذشته بسیاری از هنرمندان با این تفکر که حضور در رئالیتیشو میتواند آینده شغلی آنها را تهدید کند در این برنامهها شرکت نمیکردند، امروز این تصور چقدر تغییر کرده است؟
برای پاسخ به این پرسش از خودم مثال میزنم، من در حوزه بازیگری تحصیلات آکادمیک دارم و قطعاً شغل خودم را بازیگری میدانم اما دوست دارم در برنامههای اینچنینی نیز حضور داشته باشم. برنامههای رئالیتیشو جذابیتهای خاص خود را دارند که علاوه بر سرگرمی و جذابیت، از لحاظ اقتصادی نیز برای شرکتکنندگان قابل توجیه است که با توجه به وضعیت خود مجاب به حضور در این برنامهها بشوند. گذشته از این مسائل، همان طور که خانم «شبنم مقدمی» در رئالیتیشو «صداتو» به عنوان داور حضور دارد یا «محسن کیایی» به عنوان مجری به این برنامه میآید، به همین صورت تمام بازیگران کمکم به سمت این برنامهها خواهند آمد زیرا رئالیتیشوها معمولاً مورد پسند مردم واقع میشوند و مگر غیر از این است که ما بازیگران یکی از اهداف اصلیمان سرگرم کردن مردم و ساخت اوقاتی خوش است؟ مثلاً مردم در برنامه «صداتو» به صدای یک شخص عادی که در نانوایی کار میکند اما صدای خوبی دارد و آواز میخواند گوش میکنند و لذت میبرند، بنابراین کسی که دوست دارد قصه بشنود تماشای برنامههای رئالیتیشو را انتخاب میکند.