در چه شرایطی زن میتواند تقاضای طلاق کند ؟
تاریخ انتشار: ۲۴ فروردین ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۲۹۰۰۱۶۵
در اصل این که به نظر اسلام ، حق طلاق با مرد است ، شکى نیست اما این حقی نیست که به مرد داده شده باشد و زن از این حق برخوردار نباشد بلکه راه هایى نیز براى دادن این حق به زن ، پیش بینى شده است که در ادامه به آنها اشاره می شود .
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانابه نقل از بانوپرس : طلاق حقی نیست که به مرد داده شده باشد و از زن از این حق برخوردارنباشد بلکه طلاق آخرین راه حلی است که برای پایان دادن به یک زندگی مشترک غیر قابل اصلاح و می تواند هم از سوی زن و هم از سوی مرد و یا با توافق زوجین باشد .
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
در اصل این که به نظر اسلام، حق طلاق با مرد است، شکى نیست؛ البته راه هایى نیز براى دادن این حق به زن، پیش بینى شده است که در ادامه به آنها اشاره می شود .
دفترچههای ازدواج که در دفاتر ازدواج ثبت میشوند دارای بندهایی هستند که در صورت امضاء از سوی شوهر، زن این اختیار را خواهد داشت که پس از حصول این شرایط در دادگاههای خانواده حاضر شده و تقاضای طلاق نماید.
در بند «الف» این عقد نامهها آمده است: ضمن عقد نکاح خارج لازم زوج شرط کرد هرگاه طلاق بنا به درخواست زوجه نباشد و طبق تشخیص دادگاه تقاضای طلاق ناشی از تخلف زن از وظایف همسری یا سوء اخلاق و رفتار وی نبود، زوج موظف است تا نصف دارایی موجود خود را که در ایام زناشویی با او به دست آورده است طبق نظر دادگاه بلاعوض به زوجه منتقل کند.
در بند «ب» آن نیز ضمن عقد نکاح خارج لازم زوج به زوجه وکالت بلاعزل با حق توکیل غیر میدهد که زن در صورت تحقق شرایطی، از ناحیه مرد وکیل است خودش شخصاً یا با انتخاب فرد دیگری به عنوان وکیل به دادگاه مراجعه کند و پس از اثبات ادعا، درخواست طلاق کند.
شروط ضمن عقد نکاح شامل ۱۲ شرط است که به آن شروط دوازده گانه عقد نکاح میگویند. این شروط عبارتند از :
زن میتواند از دادگاه تقاضای صدور طلاق کند، در صورت خودداری شوهر از دادن خرجی زن و انجام سایر حقوق واجب زن به مدت ۶ ماه. دومین شرط ذکر شده در عقدنامه که به زن اجازه طلاق میدهد، بدرفتاری زوج است به حدی که ادامه زندگی را برای زوجه غیر قابل تحمل کند. سومین شرطی که با وجود آن زن اختیار طلاق دارد، بیماری خطرناک غیر قابل درمان مرد است در حدی که سلامت زن را به خطر اندازد. شرط چهارم دیوانه بودن مرد است در زمانی که امکان فسخ وجود ندارد. پنجمین شرط مندرج در عقدنامه، اشتغال مرد به کاری است که به حیثیت و آبروی زن و مصالح خانوادگی او لطمه بزند در این صورت زن میتواند تقاضای طلاق کند. محکومیت شوهر به مجازات ۵ سال حبس یا بیشتر، یا به جزای نقدی که بر اثر ناتوانی از پرداخت، منجر به ۵ سال بازداشت شود یا به حبس و جزای نقدی که مجموعاً منتهی به ۵ سال بازداشت یا بیشتر شود و حکم مجازات در حال اجرا باشد نیز یکی دیگر از شروط ضمن عقد نکاح است که به زن امکان مطلقه شدن را میدهد. ابتلاء زوج به هر گونه اعتیاد مضری که به تشخیص دادگاه به اساس زندگی خانوادگی خللی وارد آورد و ادامه زندگی را برای زوجه دشوار کند مانند اعتیادی که منجر به بیکاری مرد، فروش اثاثیه منزل و وارد نمودن ضرر به سلامت جسمی و روحی زن و فرزند شود. هشتمین شرطی است که به استناد آن زن حق طلاق مییابد. چنانچه زوج زندگی خانوادگی را بدون عذر موجه ترک کند یا اینکه ۶ ماه متوالی بدون عذر موجه غیبت کند، زنمیتواند با مراجعه به دادگاه و بدون حضور شوهر طلاق خود را ثبت کند. از جمله مواردی که دادگاه تقاضای زن را برای طلاق میپذیرد و در عقدنامه نیز ذکر شده، محکومیت قطعی زوج بر اثر ارتکاب به جرم و اجرای هر گونه مجازات اعم از حد و تعزیر است که مغایر با حیثیت و شئون خانوادگی زن باشد تشخیص این امر نیز با توجه به وضع و موقیعت زن و عرف و موازین دیگر با دادگاه است. دهمین شرط از شروط دوازده گانه عقد نکاح، بچهدار نشدن مرد پس از گذشت ۵ سال از زندگی مشترک به جهت عقیم بودن یا عوارض جسمی دیگر است که در این صورت زن میتواند تقاضای طلاق کند. همچنین چنانچه زوج مفقودالاثر شود و ظرف ۶ ماه پس از مراجعه زوجه به دادگاه پیدا نشود نیز دادگاه حکم طلاق را صادر میکند. آخرین شرطی که زوج در عقدنامه آن را امضا می کند و اختیار طلاق را به همسرش میدهد، ازدواج مجدد مرد بدون اجازه همسر است که در صورت وقوع این مورد، زن حق طلاق را از مرد میگیرد. زن علاوه بر شرایط مندرج در قباله ازدواج میتواند حق سکونت که اختیار تعیین محل سکونت را به زن واگذار می کند، حق تحصیل و حق اشتغال یا هر شرطی که مخالف اقتضای عقد نکاح نباشد را در سند ازدواج خود با توافق شوهر درج کند.با تحقق یکی از شرایط دوازده گانه و اثبات آن در دادگاه، زن میتواند با استفاده از وکالت ضمن عقد با مراجعه به دادگاه خانواده و طی تشریفات قانونی نسبت به اجرای طلاق اقدام کند.
در مواردی هم اتفاق میافتد که مرد و زن بر سر داشتن حق طلاق زن بدون هیچ پیششرطی رضایت دارند یا زنانی در پی دریافت این حق هستند که این مورد خارج ار این دوازده شرط در صورتی محقق میشود که مرد در دفاتر اسناد رسمی «وکالت در طلاق» را به زن بدهد که در این صورت زن هر زمانی و فارغ از هر پیششرطی میتواند از دادگاه تقاضای طلاق کند.
منبع: دانا
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.dana.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «دانا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۲۹۰۰۱۶۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
امام صادق (ع) در پی کسب و حفظ قدرت با هر شرایطی نبود
بنیعباس در آغاز کار به امام صادق (ع) پیشنهاد پذیرش خلافت دادند اما حضرت خلافتی که از مسیر بنی عباس و آدمکشی، جنایت، دروغ و خدعه به دست بیاید را نپذیرفت. این یکی از تفاوتهای ائمه با دیگران است که دنبال این نیستند که تحت هر شرایطی به قدرت برسند. - اخبار فرهنگی -
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم سعید طاووسی مسرور، عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی، در نشستی با عنوان «امام صادق(ع) و مسئله حکومت» طی سخنانی افزایش تعداد شیعیان در زمان امام صادق (ع) و سیره آن حضرت در مواجه با قیامهای آن دوران پرداخت.
بخشهایی از سخنان این استاد دانشگاه را میخوانید:
ولادت امام صادق(ع) در سال 80 هجری و شهادت ایشان در سال 148 هجری رخ داد. از سال 83 تا 132، مصادف با دوره بنی امیه و خلفای ستمگری است که البته بعد از هشام، بنی امیه دچار ضعف شده و در سال 132، بنی امیه با کشته شدن مروان حمار ساقط میشود.
نکته مهم این است که دوره ضعف بنیامیه برای امام صادق (ع) بسیار مغتنم بود چون آنها دیگر نمیتوانستند فشار زیادی به امام بیاورند لذا امام صادق(ع) هم از سقوط بنی امیه و هم تثبیت بنی عباس، نهایت استفاده را کردند چون فرصت ارزشمندی برای ایشان رخ داد.
گسترش مکتب شیعه در دوران امامت امام صادق (ع)
در زمان امام صادق(ع) تعداد شیعیان زیاد شد در حالیکه این تعداد مثلاً در زمان امام حسن (ع) کم بود تا جایی که فرزندان آنها حتی امکان ازدواج با شیعه را نداشتند. بنی عباس، سالها از هر راهی حتی راههای غیرشرعی و خدعه و نیرنگ استفاده کردند تا بتوانند بنیامیه را کنار بگذارند. آنها از روایات نبوی نیز سوء استفاده میکردند و حتی شروع به کشتار سادات کردند.
بنابراین لازم است این دشمنان اهل بیت (ع) را به خوبی بشناسیم که البته افراد بیسوادی نبودند و بسیاری از آنها از جمله مهدی، هادی و هارون، محدث بودند و برخی از آنها با علما مناظره میکردند.
کار قرآنی در شمار مبارکترین کارهای اسلامی و جهادی است
بنیعباس، موقع روی کار آمدن به امام صادق (ع) پیشنهاد پذیرش خلافت دادند اما امام(ع)، خلافتی که از مسیر بنی عباس و از راه آدمکشی، جنایت، دروغ و خدعه به دست بیاید را نمیتواند بپذیرد چون اگر پیشنهاد آنها را میپذیرفت چه جوابی در قبال تاریخ داشت؟ این از تفاوتهای ائمه ما با دیگران است که قدرت برای آنها موضوعیتی ندارد و دنبال این نیستند که تحت هر شرایطی به قدرت برسند و آن را حفظ کنند.
اگر امام حسن (ع) صلح کرد به این دلیل بود که اگر چنین کاری انجام نمیداد تشیع از بین میرفت هرچند که برخی از افراد، او را به خوار کردند شیعیان متهم کردند اما این سیاستی مثبت از جانب ایشان بود. بنابراین نباید سیاسیکاری به معنای منفی انجام دهیم چراکه واقعیت این است که خلافتی که از مسیر بنیعباس به دست بیاید مشروع نیست. از سوی دیگر مردم آماده پذیرش چنین چیزی از جانب امام صادق (ع) نبودند.
قیامهای سادات حسنی علیه عباسیان
بنده تعجب میکنم که سر کلاس درس، برخی دانشجویان میگویند در چنین شرایطی هدف وسیله را توجیه میکند اما شهید بهشتی میگوید، با استفاده از پلکان حرام، کسی به پشت بام حلال نمیرسد. مطلب دیگر اینکه قیامهای سادات حسنی علیه عباسیان را در آن دوران شاهد هستیم که میگفتند اینها دروغ گفتند و خدعه و نیرنگ به کار بردند و اسم اهل بیت(ع) را آوردند و عنوان ما را غصب کردند بنابراین قدرت باید در دست خاندان علی باشد نه آل عباس. البته امام صادق(ع) در قیامهای محمد نفس زکیه و برادرش ابراهیم شرکت و همراهی نمیکند.
بعد از واقعه عاشورا، برخی گمان کردند تنها درسی که میشود از حسین بن علی(ع) گرفت فقط مبارزه مسلحانه است که زیدیه نمونه بارز آنهاست اما مگر امام حسین (ع) در تمام زندگیاش فقط قیام مسلحانه داشته است؟ این انسان، 57 سال عمر کرد و بیست سال از آن را در صلح با معاویه بود.
چه کسی گفته است در هر شرایطی باید قیام کرد؟ ما باید ببینیم آیا چنین قیامی، نتیجهای در پی دارد؟ امام حسین(ع) وقتی مشاهده کرد خلافت در حال تبدیل به سلطنت است قیام کرد و شهید شد. بنابراین مسیری که ائمه ما رفتند ادامه فکر و فرهنگ و معرفت حسینی بود اما مسیری که زیدیه در پیش گرفت این بود که در هر حالی باید قیام کرد و این منطقی نیست لذا امام صادق(ع) قیام زید را تأیید نکرده است.
اسرار موفقیت امام صادق (ع) در تقویت بنیانهای وحدت امت اسلام
پشتوانه معرفتی در قیامها
خط امام در آن زمان خط قیام نبود در حالیکه زیدیه میگفتند امامی که در خانه بماند و درس بگوید به درد نمیخورد. آنها میگفتند جعفر بن محمد، اعتقادی به جهاد ندارد در حالیکه امام صادق(ع) میگفتند من به جهاد اعتقاد دارم اما علم خودم را در کنار جهل آنان نمیگذارم. در قیام فخ در زمان امام کاظم(ع)، یکصد سید به شهادت رسیدند اما آیا در مکه و در حرم خدا، کسی قیام میکند آن هم در مقابل لشکر عباسی؟ بنابراین قیامهای بدون معرفت، کور و بیهدف و سطحی، اثری در پی ندارد.
زمانی که زیدیان وارد قیام شدند از نظر فقهی وابسته به مکتب ابوحنیفه شدند. خود زید میگفتند امام صادق (ع) فقط در احکام، امام ماست. آنها در کلام یعنی عقاید نیز وابسته به معتزله شدند چون باز هم از اهل بیت(ع) فاصله گرفتند. پشت هر قیامی باید یک معرفت باشد مثلاً انقلاب اسلامی بر اساس پشتوانه معرفتی ولایت فقیه شکل گرفت لذا موفق شد.
فرض کنید اگر شرایط مهیا بود و امام صادق(ع) در دوران پس از بنیامیه به خلافت میرسید آن وقت چه اتفاقی میافتاد؟ در روایت شریفی از امام صادق آمده است بنی امیه و بنی عباس نمیخواهند دین را در جامعه رواج دهند. حال آیا امام صادق اگر به قدرت میرسید میتوانست با استفاده از همان روشها، دین را در جامعه ترویج کند؟ در این صورت چه تفاوتی بین امام صادق (ع) و بنی امیه وجود دارد؟ شیخ صدوق در کتاب شریف «الخصال» این حدیث را نقل کرده است و نکات مهمی هم در آن وجود دارد.
گفته شده آنهایی که بالاترند باید بر آنهایی که پائینتر هستند آسان بگیرند و با مدارا رفتار کنند. سپس به این داستان اشاره میشود که شخصی مسلمان میشود و سپس دوست مسلمانش به او میگوید برویم نماز صبح بخوانیم و پس از نماز میگوید حالا تعقیبات نماز را بخوانیم، سپس شروع به مباحثه میکنند تا اینکه نزدیک نماز ظهر و عصر میشود، این روند ادامه پیدا میکند تا اینکه نوبت به نماز مغرب و عشاء میشود. طرف ناراحت میشود و میگوید این چه دینی است که شما دارید؟
امام صادق (ع) میگوید این گونه نکنید چون باعث میشود مردم از دین زده شوند. این کاری است که بنی امیه انجام داده و با شمشیر با مردم سخن میگفتند اما ما نباید تصویری خشن از اسلام به نماش بگذاریم. در سکانس آخر فیلم «محمد رسول الله» از مصطفی عقاد که مربوط به فتح مکه است ابوسفیان میگوید این پیروزی از قلبها وارد شد نه از دیوارها.
انتهای پیام/