Web Analytics Made Easy - Statcounter

خانم علم الهدی، همسر آیت الله رئیسی، تولیت آستان قدس رضوی، دکترای فلسفه تعلیم و تربیت است. ایشان دانشیار دانشگاه شهید بهشتی در دانشکده علوم تربیتی بوده و در کنار آن رئیس پژوهشکده مطالعات بنیادین علم و فناوری دانشگاه شهید بهشتی می باشد. از سوی دیگر ایشان رئیس کمیسیون تعلیم و تربیت شورای انقلاب فرهنگی را برعهده دارند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

ایشان صاحب دو فرزند دختر و دو نوه هستند. بر آن شدیم با توجه به نزدیکی ایام انتخابات و به مناسبت کاندیدا شدن همسر ایشان، مصاحبه‌ای تفصیلی ترتیب داده و نظرات همسر آیت الله رئیسی را در این ایام جویا شویم. شرح این گفتگو از این قرار است:

دو نامه از سوی آیت الله رئیسی منتشر شد. نظر حضرتعالی در مورد این نامه ها چیست؟

دکتر علم الهدی: آقای رئیسی تاکید زیادی بر سیاست ورزی مبتنی بر اخلاق دارند. خیلی ها به ایشان توصیه می کردند که به گردونه انتخابات وارد نشوید، اما ایشان در جواب می گفتند بگذارید یکبار مردم سیاست ورزی مبتنی بر اخلاق را ببینند. محتوای نامه ایشان نیز بر همین مبناست که بیاییم قبل از هر چیز، بر این نوع سیاست ورزی پایبند باشیم و از این اصول عبور نکنیم. ایشان اصول اخلاقی را خط قرمز خود می دانند و حتی یکبار به من هم گفتند حاضرم در مناظرات شکست هم بخورم اما اصول اخلاقی را زیر پا نگذارم. این بحث‌ها ماورای حقوق و حقوق دانی است، بحث اخلاق چند درجه فراتر از حقوق است.

باتوجه به شغل های خاص آیت الله رئیسی، آیا تاکنون ایشان یا خانواده‌شان تهدید شده‌اند؟ یا هرگونه خاطره خاصی که می تواند برای مخاطبین جذاب باشد را برایمان بازگو کنید.

اگر تهدیدی تا حالا صورت گرفته بوده ایشان آن را به داخل خانه منتقل نکرده اند. ایشان در اینگونه مسائل بسیار دقت می کنند و به هیچ وجه مسائل کاری شان را به داخل خانه نمی آورند. البته مواردی بوده که ما از روحیه ایشان متوجه شدیم اتفاق خاصی افتاده است. مثلا در مورد پرونده نخست وزیری که ایشان تمام کارها را انجام داده بود، اما ناگهان امام دستور دادند پرونده مختومه شود. از جاهای زیادی هم مراجعه کردند، از مرکز اسناد انقلاب اسلامی و دیگر جاها تا آن پرونده را باز کنند اما ایشان راضی نشدند هیچ مصاحبه ای را انجام بدهند و گفتند پرونده ای را که امام دستور دادند مختومه کنید من باز نمی کنم. من هم هیچ اطلاعی از آن قضیه ندارم.

یک اخلاقی که ایشان دارند این است که از جزئیات هیچ پرونده ای صحبت نمی کنند. مثلا همین ماجرای فسادی که در ابتدای تولیت ایشان در آستان قدس رخ داد، آقای رئیسی به هیچکس نگفته بودند، درحالیکه به شدت از آن رنج می بردند و با خودشان می گفتند چنین کاری با اموال کافر حربی انجام نمی دهند چطور با اموال امام رضا فردی چنین کاری می کند؟ من گفتم این مورد را به مقام معظم رهبری اطلاع دهید. ایشان گفتند چرا باید خاطر ایشان را مکدر کنم. خودم مسئله را حل می کنم. به شخصه فقط می دانستم آن فرد مشکل دارد اما داستان را دقیقا نمی دانستم.

ایشان هم از بیان داستان در رسانه ها خودداری می کردند تا اینکه از سوی رفقای همان فرد مطرح و پخش شد. اتفاقا در همان موقع هم برخی تماس گرفتند که ایشان را آزاد کنید. آقای رئیسی گفتند اتفاقا رفقای خود آن فرد نامش را منتشر کردند، من که فقط به دادگاه معرفی کردم.

بعد مقامات آستان قدس آمدند و گفتند حاج آقا اطلاعیه بدهید. حاج آقا مخالفت کردند و گفتند حق ندارید اسم او را بیاورید. گفتند حاج آقا همه سایت ها اسمش را آورده اند. حاج آقا گفتند آن فرد هنوز متهم است و جرمش اثبات نشده است. کلی کشمکش رخ داد آخر هم یک نفر خودش رفت مصاحبه کرد و توضیح داد. حاج آقا خیلی مقید هستند که تا جرمی اثبات نشده اسمی برده نشود و آبروی کسی نرود. یا یک آیت اللهی که دستگیر شده بود، از حاج آقا پرسیدیم جریانش چیست؟ حاج آقا ابا داشتند و نمی گفتند. اصرار کردم حاج آقا نکته های دینی و مذهبی زیبایی از ایشان در فضای مجازی منتشر می شود و اگر چیزی نگید همین بچه های خودمان که آنها را می خوانند منحرف می شوند. آنقدر اصرار کردیم که ایشان دو سه مورد گفتند.

آیت الله رئیسی در ابتدای بیانیه خود در بدو ورود به انتخابات گفتند من هیج میلی به قدرت ندارم. خواستم ببینم شما این جمله را چطور تحلیل می کنید؟ آیا نکاتی در زندگی مشترک تان در این راستا داشته اید؟

ایشان یک طلبه بود در ابتدای انقلاب و آیت الله بهشتی طی تحقیقاتی که داشتند چندتن از طلاب از جمله ایشان را شناسایی و آموزش دادند. ایشان را که به کرج برده بودند، دو مسئله در آن شهر مطرح بود. یکی اینکه سرمایه داران در آن شهر حضور داشتند و دوم آنکه مسئله منافقین نیز در آنجا خیلی مطرح بود و یکی از عللی که منافقین دلشان خیلی از ایشان پر است به همین قضیه برمی گردد.

طی برخوردهای قانونی که ایشان در آنجا انجام می دهند، نقشه قتل ایشان کشیده می شود که وقتی شهید بنی جمالی به جای ایشان می رود، متاسفانه ایشان را به شهادت می رسانند. پس از آن ماجراها و اینکه توانستند لیاقت خود را نشان بدهند، ایشان را ارتقا دادند و به استان همدان بردند. بعد از استان همدان ایشان تصمیم گرفت که به قم برگردد و طلبگی خود را ادامه دهد، اما ان روزها در تهران آقای موسوی خوئینی ها نمی گذاشت. هرچه ایشان اصرار داشتند که من میخواهم به قم برگردم و درس بخوانم و سمت اجرایی نمی خواهم از آن سو بود که اصرار وجود داشت که ایشان به کار اجرایی برگردند.

این شد که به تهران رفتیم. چند سال گذشت و من هرچه می گفتم وسایل مان را از قم بیاوریم اما ایشان می گفت، نه، میخواهیم برگردیم. لذا ایشان اصلا بدنبال قدرت نبود. البته پشتوانه حکم امام برای ایشان نیز بسیار موثر بود.

این که امام اقای موسوی اردبیلی را داشته باشد اما تقریبا هرجایی که اختلافی پیش می آمد یک طلبه 25 ساله را برای حل اختلاف بفرستد، خود در روند کار ایشان خیلی تاثیر داشت. بعد از آن سال ها بود که ایشان به سازمان بازرسی رفت. به یاد دارم آن روزها دولت اصلاحات به شدت از بازرسی های ایشان ترس داشت. هرجایی که ایشان ارتقا پیدا می کرد یا ایشان را به زور و با فرمان مافوق می فرستادند یا حتی در برخی موارد اصلا به ایشان نمی گفتند و ایشان را منصوب می کردند و در موردی حتی ایشان حکم خود را از رادیو می شنید و وقتی من به ایشان می گفتم که از رادیو شنیدم، ایشان باور نمی کرد و می گفت کسی به من چنین ابلاغی نکرده و حتی یک سوال هم از من نپرسیده اند. البته در مقابل آن حسادت ها هم بسیار بود. در بسیاری از موارد تا برای ایشان می خواستند حکمی بزنند عده زیادی می رفتند و سعایت ایشان را می کردند و می گفتند ایشان برای این پست مناسب نیست.

در مورد حکم تولیت نیز هرطور توانستند سعایت کردند تا حکم برای ایشان نخورد. بحث نایب التولیه و حتی شورایی شدن تولیت نیز مطرح شد و جالب آن بود که ایشان در تمام طول آن مدت در خانه نشسته بود و اصلا برایش مهم نبود و در نهایت حضرت آقا آن حکم را برایشان زدند.

در طول زندگی مان هیچ گاه برای دریافت پستی ایشان خود را مطرح نکرد یا نرفت رایزنی کند، لابی کند تا آن پست را تحویل بگیرد. برای خبرگان نیز سه استان خراسان جنوبی، سیستان و بلوچستان و گرگان چند مدت آمدند و پافشاری کردند که ایشان آمد. در این دوره اتفاقا تهران خیلی پافشاری کردند که از تهران کاندیدا شوند، که ایشان در جواب گفت: بینی و بین الله نمی شود بیرجند را کنار بگذارم و بیایم تهران. حتی من اصرار داشتم به تهران، چرا که ایشان بابت رفت و آمدهای به بیرجند خیلی اذیت می شدند. اما قبول نکردند.

چه شد که ایشان کاندیدا شدن برای ریاست جمهوری را پذیرفتند؟

اصرار و پافشاری به ایشان زیاد بود و از طرف مردم هم شروع شد. حتی دوره های قبل هم برای درخواست آمده بودند، مردم حزب اللهی و جامعه مداحان آمدند و پیشنهاد کردند.حتی خانواده هاشمی به ایشان می گفتند اگر شما رئیس جمهور بشوید خیلی خوب می شود. اما این روزها بیشتر اصرارها از سوی مردم در حرم مطرح می شد. من می گفتم حاج آقا این ها چه می گویند.

ایشان در جواب می گفتند غصه نخور، خبری نیست. من همچین جایی را رها نمی کنم. اما این سیر همچنان ادامه پیدا کرد. تا اینکه بسیاری از مراجع قم اصرار کردند. اما باز هم ایشان نپذیرفت. از روزی که ایشان مشهد آمدند مراجع از جمله آیت الله وحید خیلی ابراز خوشحالی می کردند. آیت الله وحید خودشان تشریف آوردند به دفتر حاج آقا. هرچه حاج آقا اصرار می کردند که من باید بیایم، شما چرا، اما ایشان می گفتند نه، خودم باید بیایم. یک بار مقام معظم رهبری هم به ایشان گفتند من از هیچ یک از انتصاب هایم مردم اینقدر از من تشکر نکرده بودند. از انتصاب شما مردم خیلی تشکر کردند.

اینکه عده ای این روزها رابطه ما با آیت الله مصباح را بزرگ کردند، البته افتخار است برای ما این ارتباط، اما رابطه ما با همه مراجع همین طور است. ما هرساله به خانه آیت الله جوادی آملی می رویم، با ایشان به سوریه رفتیم. رابطه خانوادگی که با آیت الله جوادی آملی داریم با آیت الله مصباح نداریم. خلاصه این داستان مردم ادامه پیدا کرد تا اینکه 50 نفر از مجلس خبرگان آمدند و دعوت کردند.حاج آقا به آن ها گفت نکنید این کارها را، که آن ها در جواب گفتند ما به شما کاری نداریم، تکلیف مان را انجام می دهیم. رفتند خدمت آقا رسیدند و این پیشنهاد را مطرح کردند و آقا فرمودند من دخالت نمی کنم. تا اینکه یکی از مراجع به مشهد آمدند و با ایشان صحبت کردند و حجت را بر ایشان تمام کردند.

وقتی آن صحبت تمام شد، حجت برایشان تمام شد و پذیرفتند. به یاد دارم که بعد از آن بود که فرزندانم خیلی گریه کردند و گفتند پدر می دانی داری چه می کنی؟ می دانی وارد چه کارزاری می شوی؟ خود من چند روز در بیمارستان بستری شدم. اما ایشان بلاخره تصمیم گرفت که کاندیدا شود و امروز هم تاکید می کند که نیامده ام که بروم، بلکه تا آخر در صحنه می مانم.

ماجرای آن روزی که آیت الله رئیسی در قم سخنرانی داشتند بعد سخنرانی ایشان در قم کنسل شد و گفتند مقام معظم رهبری ایشان را به بیت فراخواندند چه بود؟

این یک دروغ بود. ایشان اصلاً در مشهد بود. اتفاقا من خودم قم بودم و در موسسه امام خمینی(ره) ارائه مقاله داشتم. آنقدر مردم پرسیدند که آخر من خودم شک کردم و زنگ زدم که ایشان گفتند من مشهدم.

در مورد شعار انتخابی ایشان توضیح بفرمایید که چرا این شعار انتخاب شد؟ علت انتخاب شدن شعار کار و کرامت چه بود؟

ایشان در ایامی که در آستان قدس بود خیلی با مشکل بیکاری مواجه می شدند و خیلی در این زمینه مراجعه داشتند. اکثریت نامه هایی که در ضریح امام رضا انداخته بودند مردم، درخواست کار بود. حاجاتشان شاغل شدن بود. این بود که اصلی ترین برنامه خود را کار و اشتغال انتخاب کردند.

در بحث کرامت هم دلیل این است که ایشان به کرامت مردم خیلی اهمیت می دهند. یک حداقل وجود دارد به نام حق و حقوق، اما کرامت یعنی خیلی بالاتر از حقوق مردم. اگر می خواهیم با خارج ارتباط برقرار کنیم، بر اساس کرامت باشد نه ذلت. اگر می خواهیم برای مردم شغل ایجاد کنیم، شغل با کرامتی ایجاد کنیم. شاید یک پدر وقتی به خانه می رود از گرسنه بودنش رنج نبرد، اما شرمندگی او مقابل فرزندانش که نتواند خواسته های آنها را برآورده کند، خیلی سخت تر است.

در مورد نحوه زندگی و ساده زیستی آیت الله رئیسی توضیح بفرمایید.

ما زندگی خیلی معمولی داریم اما در همین مورد هم با حاج آقا خیلی درگیریم. برای عوض کردن هر اسباب خانه باید کلی نقشه بکشم. خود ایشان با همان ماشین های سمند اداری جابجا می شوند. حتی اقوام که ماشین شاسی بلند دارند می گویند به ایشان بگویید ماشین شان را جلوی خانه ما نزنند، مردم فکر می کنند ما از این ماشین ها سوار می شویم. تمام جوانب را رعایت می کنند تا خدای نکرده از زندگی ساده دور نشوند.

تسنیم

منبع: ساعت24

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.saat24.news دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «ساعت24» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۳۰۴۲۷۲۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

انتشار اسناد ساواک درباره بازرسی از همسر سیدمصطفی خمینی

فرزند آیت‌الله مرتضی حائری یزدی و نوه مؤسس حوزه علمیه قم، عروس رهبر انقلاب ۱۳۵۷ و همسر سیدمصطفی خمینی؛ هرکدام این نسبت‌های خانوادگی کافی بود تا معصومه حائری یزدی تحت‌نظر و مراقبت ساواک باشد.

به گزارش ایسنا به نقل از مرکز اسناد انقلاب اسلامی، معصومه حائری یزدی پنجشنبه ۶ اردیبهشت ۱۴۰۳ در ۸۶ سالگی درگذشت و هشتم اردیبهشت پس از تشییع در حرم حضرت معصومه (س) در بقعه شیخ فضل‌الله به خاک سپرده شد. محل دفن او از این جهت نمادین است که بقعه شیخ فضل‌الله نوری در سال‌های دور محل ملاقات امام راحل و آیت‌الله مرتضی حائری‌یزدی بود که به‌جز همکاری در هیئت مصلحان حوزه، هرروز هنگام غروب آنجا باهم گفت‌وگو می‌کردند.[1]

ازدواج سیدمصطفی و معصومه در سال ۱۳۳۳، پیوند دو خاندان خمینی و حائری یزدی بود؛ این زندگی مشترک پس از ده سال با تبعید سیدمصطفی خمینی همراه پدر، وارد مرحله تازه‌ای شد و تا زمان شهادت همسر در اول آبان ۱۳۵۶، معصومه حائری بارها برای دیدارش به نجف رفت و برگشت. 

یکی از سندهایی که در آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی وجود دارد (شماره پرونده ۳۹۲) ، موافقت اداره کل سوم ساواک با درخواست معصومه حائری برای صدور گذرنامه جهت مسافرت به عراق را نشان می‌دهد.

طبق این اسناد، شهربانی کل کشور در نامه‌ای محرمانه از ریاست سازمان اطلاعات و امنیت کشور درباره تقاضای صدور پروانه خروج از کشور استعلام می‌گیرد:

«شهربانی کل کشور
تاریخ ۴۶/۶/۱۳
از شهربانی کل کشور (اداره اطلاعات)
به تیمسار ریاست سازمان اطلاعات و امنیت کشور
درباره معصومه حائری یزدی فرزند مرتضی شناسنامه ۶۹۲۳۵ قم متولد ۱۳۱۷
نامبرده بالا طی تسلیم شرحی اعلام نموده مدتی قبل برای دیدار بستگان خود از عراق به ایران مراجعت و جهت بازگشت به کشور مزبور به منظور ملحق شدن به همسرش حاج سیدمصطفی خمینی تقاضای صدور پروانه خروج نموده است. خواهشمند است دستور فرمائید نسبت به انجام درخواست مشارالیها نظریه اعلام دارند. 
رئیس شهربانی کل کشور . سپهبد مبصر از طرف سرتیپ صمد پاکپور»

اداره کل امنیت داخلی ساواک در گزارشی خیلی محرمانه دستور می‌دهد که ضمن موافقت با عزیمت عروس آیت‌الله خمینی در موقع خروج او بازرسی بدنی شود:

«سازمان اطلاعات و امنیت کشور
تاریخ: ۴۶/۶/۱۹
گزارش
درباره: بانو معصومه حائری یزدی (همسر مصطفی خمینی فرزند آیت‌الله خمینی)
محترماً به عرض می‌رساند شهربانی کل کشور صلاحیت مشارالیها را جهت صدور پروانه خروج به مقصد کشور عراق از ساواک استعلام نموده است.
با توجه به اینکه همسر مشارالیها در عراق بسر می‌برد و قبلاً هم با عزیمت او موافقت گردیده در صورت تصویب ضمن موافقت با عزیمتش در موقع خروج او از مرز ضمن بازرسی وسائلش توسط بانوئی بازرسی بدنی هم انجام شود.»

در نهایت اداره کل سوم ساواک با سفر او به عراق موافقت می‌کند:

«سازمان اطلاعات و امنیت کشور
از اداره کل سوم
به مدیریت کل اداره نهم (۹۱۱)
درباره: معصومه حائری یزدی فرزند سید مرتضی
بازگشت ۹۱۱/۷۸۶۹-۴۶/۶/۱۸
عزیمت مشارالیها به کشور عراق از نظر این اداره کل بلامانع است.
مدیرکل اداره سوم. مقدم۴۶/۷/۱»

رفت‌وبرگشت همسر سیدمصطفی خمینی به ایران در سال‌های بعد هم از سوی ساواک تحت نظر بود؛ یکی در سال ۱۳۵۵ گزارش ساواک قم درباره سفر بانو خدیجه ثقفی (همسر امام) با معصومه حائری یزدی (همسر مصطفی خمینی) و نوه‌های ایشان از عراق به تهران و قم به منظور دیدار اقوام.
در این گزارش با موضوع «ورود همسر و عروس خمینی به ایران» آمده است: « روز پنجشنبه ۳۵/۴/۳ همسر خمینی به اتفاق عروسش (همسر مصطفی) و نوه‌هایش از بغداد وسیله هواپیما وارد تهران شدند. همسر خمینی به منزل پدرش رفته و چند روزی برای دیدن خویشاوندانش در تهران خواهد ماند ولی همسر مصطفی (عروس خمینی) به قم آمده و به منزل آقا مرتضی حائری وارد شده است. همسر محمدعلی موسوی که دختر آقای بنابی است و در نجف با عروس خمینی سابقه دوستی داشته در قم به ملاقات ایشان رفته بود و از قول وی نقل می‌کرد که آقای خوئی اخیراً که خواست درس شروع کند کسی را نزد آقای خمینی فرستاد و از ایشان صلاح کرد و به صلاح آقای خمینی درس را شروع کرده است لکن خود خمینی تاکنون درس شروع نکرده و از وضع آنجا بسیار ناراحت است. وی افزوده بود که وضع آخوندها در نجف فعلاً تا حدودی خوب است و افرادی که از طرفداران خمینی هستند به هیچ وجه مورد تعرض حکومت واقع نمی‌شوند بلکه از دیگران آزادتر زندگی می‌کنند ولی حوزه نجف بسیار محدود شده است و اضافه کرده بود که محمدعلی منتظری هم در نجف است و اکثراً به مسافرت می‌رود.
نظریه شنبه - نظری ندارد.
نظریه یکشنبه - مفاد گزارش صحیح است. همسر مصطفی خمینی دختر آقای مرتضی حائری است که به منطور دیدن والدین و خویشاوندانش به ایران مراجعت کرده و به قم آمده. ضمناً همسر خمینی هم دختر ثقفی است و والدینش در تهران سکونت دارند. نامبرده مسلماً پس از مدتی طبق معمول به منظور دیدن فرزندانش به قم خواهد آمد. 
نظریه دوشنبه - نظریه یکشنبه مورد تایید می‌باشد. ضمناً دو برگ فتوکپی نامه خمینی و همسرش که برای دخترشان به آدرس قم ارسال شده جهت مزید استحضار به پیوست تقدیم می‌گردد.
نظریه سه‌شنبه - مفاد گزارش خبر و نظرات داده شده مورد تائید است.»

چند ماه پس از شهادت آیت‌الله سیدمصطفی خمینی، اداره کل سوم ساواک در ۲۲ تیر ۱۳۵۷ از ساواک اراک برای تحقیق در زمینه بازگشت فرزند و همسر او به قم استعلام کرد: «طبق اطلاع نوه خمینی به نام حسین مصطفی خمینی فرزند مصطفی به اتفاق مادرش به ایران عزیمت و گویا در قم سکونت دارد. سریعاً در این زمینه تحقیقات لازم معمول نتیجه اعلام - ثابتی
گیرنده - سازمان قم جهت اقدام لازم و اعلام نتیجه»

سه ماه بعد نمایندگی ساواک در کویت در گزارشی خیلی محرمانه، منشأ تأیید نگرانی آیت‌الله شهاب‌الدین مرعشی نجفی و علمای تهران و قم از محاصره منزل امام خمینی توسط دولت عراق را «همسر مصطفی مرحوم» عنوان کرد:
«موسویان ضمن یک تماس تلفنی با شیخ فتوت در کویت به او گفته آقایان نجفی مرعشی و چند تن از علماء در تهران و قم اطلاع پیدا کرده‌اند که منزل آقا (خمینی) را دولت عراق محاصره کرده و آقایان ناراحت هستند. شما تحقیق کنید و نتیجه را به ما بگوئید. شیخ فتوت هم کوشش کرد که مستقیما با منزل خمینی تماس بگیرد ولی نتوانست و سپس به منزل پسرش مرحوم مصطفی تلفن کرد و عروس خمینی موضوع را تأیید و اضافه نمود که آقا برای نماز و زیارت به حرم می‌روند ولی خیلی از این وضع ناراحت هستند و دولت عراق تحت عنوان محافظت از آقا این کار را می‌کند اما چون اعتراض کرده‌اند قرار است تا فردا مأمورین را بردارند و لذا فردای روز بعد شیخ نامبرده تلفن کرده و متوجه شده که منزل از محاصره خارج شده است.
نظریه منبع - زمانیکه مصطفی خمینی زنده بود شیخ فتوت به لحاظ روابط و آشنایی قبلی با او از قم به منزل آنان در عراق می‌رفت و با این لحاظ عروس خمینی او را کاملا می‌شناسد و مطالبی را که می‌گوید صحت دارد.
نظریه ۱ - مفاد گزارش و نظریه منبع صحت دارد.
نظریه ۲- نظریه ۱ مورد تأیید است.»

پی‌نوشت:

1- زندگانی زعیم بزرگ عالم تشیع آیت‌الله بروجردی، علی دوانی، ص 313

انتهای پیام

دیگر خبرها

  • همسر ابراهیم رئیسی پُست جدید گرفت+جزئیات
  • سفر همسر رئیسی به پاکستان / اهدای دکتری افتخاری (+ عکس)
  • مشورت با آیت الله برای کاندیداتوری در انتخابات ریاست جمهوری /به محسن رضایی گفتم پیروز نمی شود و دو سه میلیون رأی خواهد داشت
  • حال خوب پدر و مادرها با اقدام خوب وزارت بهداشت
  • اسناد ساواک درباره‌ی همسر حاج آقا مصطفی خمینی چه می‌گویند؟
  • درمان رایگان کودکان زیر ۷ سال در بیمارستان های دولتی استان سمنان
  • انتشار اسناد ساواک درباره بازرسی از همسر سیدمصطفی خمینی
  • طلاق به خاطر پیدا شدن روسری در خودروی همسر
  • کاندیداتوری عضو شورای نگهبان در انتخابات ریاست جمهوری /صادق زیباکلام برای مصاحبه آمد، زاکانی برای گزارش دادن /خاطرات آیت الله هاشمی
  • بیش از ۲۳ هزار خدمت روانپزشکی در غرب خراسان رضوی ارائه شد