فرمان فتحعليان: قهرم اما رفيق نيمهراه نه
تاریخ انتشار: ۲۵ اردیبهشت ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۳۲۹۷۹۰۱
خبرگزاري آريا - روزنامه شهروند - رضا نامجو: فرمان فتحعليان را ميتوان يکي از متفاوتترين خوانندگان پاپ ايران در تمام سالهاي حيات اين موسيقي در اين ملک دانست. اين خواننده سبکي تلفيقي را اجرا ميکند که موسيقيهاي هندي، ايراني و عرفاني را در خود دارد و به واسطه اشعاري که در مدح حضرت علي(ع) خوانده، خود را در قامت خوانندهاي مذهبي معرفي کرده است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
اين خواننده چهلوهفت ساله دلگير است؛ دلگير از شرايط نابسامان اقتصادي که هنرمندان را به انزوا برده و البته بخشي از مردم را حتي به مرز فروش کليههاي خود نزديک کرده است. فرمان فتحعليان در گفتوگويي خواندني با ما از روزهايي سخن گفت که بهزعم او دوران طلايي کارش محسوب ميشد. اين موسيقيدان حالا گلايههاي زيادي دارد اما ميگويد با وجود دلخوريهاي فراوانش، تنها کسي که ميتواند او را مجاب به حضور پاي صندوقهاي رأي کند، حسن روحاني است. ماحصل مصاحبه ما با فرمان فتحعليان که رنگ و بوي انتخاباتي دارد را در ادامه ميخوانيد:
وقتي تعصبات کمتر و کمتر شد
گفتوگو را با نگاهي جامع آغاز ميکنيم. موسيقي در جامعه ما همچنان بهعنوان يک مسأله فردي ديده ميشود و مشکلاتي دارد که شايد از جنس مشکلات سينما و ديگر هنرها نيست؛ بهطور مثال با پديده لغو پياپي کنسرتها مواجه بودهايم که البته اين اتفاق در دولت يازدهم کاهش چشمگيري داشته است. نظر شما در مورد عملکرد دولت کنوني و گذشته در حوزه فرهنگ و بالاخص موسيقي چيست؟
اگر ما بخواهيم مروري ضمني و سطحي به موسيقي در سالهاي اخير داشته باشيم، ميبينيم که يک روند رو به صعود داشته است. دهه شصت بازار موسيقي ما اينچنين نبود و به سرودها و آهنگهاي انقلابي آن دوره محدود ميشد. بعد کمکم نگاه کردند و ديدند موسيقيهاي بيمجوز درحال گسترش بين مردم است. البته آن زمان دستگاههاي ضبط دوکاسته بود و تکنولوژي چنين گستردگي نداشت. از طريق اين دستگاهها سلايق مختلف جمعبندي شده و مردم هم به آن نتيجه دلخواه خود هر چند غيرقانوني ميرسيدند. همينطور که سالها را رد کنيم و به دهه هفتاد برسيم، تغييراتي را ميبينيم که کمکم رنگ و بوي ديگري پيدا کرد و نگاهها نسبت به موسيقي بهتر شد. خودم هم در سال ١٣٧١ نخستين رسيتال گيتار پس از انقلاب را برگزار کردم.
کمکم به سال ١٣٧٧ و جشنواره موسيقي پاپ ميرسيم. هر چه نگاه ميکنيم، ميبينيم که از آن محدوديت و تعصبات نسبت به موسيقي کم ميشود اما اينکه چرا در دوره کنوني که بايد همه چيز بازتر و نگاهها خيلي مهربانانهتر نسبت به هنر بسيار موثر موسيقي باشد، اينگونه نيست، من دليلش را نميدانم. موسيقي جزو هفت هنر و درواقع سريعالانتقالترين هنر محسوب ميشود.
بازار موسيقي ما به دست چند دلال افتاده است
فکر ميکنيد چرا درحال حاضر محدوديتهايي ايجاد ميشود؟
من فکر ميکنم که يک قشر خيلي محدودي، سليقهاي با اين موضوع برخورد ميکنند. رئيسجمهوري با موسيقي مشکلي ندارد چون زيرمجموعه ايشان، وزير فرهنگ و ارشاد است و زيرمجموعه وزير ارشاد هم مديرکل مرکز موسيقي است. همه آنها از يک ايدئولوژي، فکر و راه تبعيت ميکنند پس آنها هم با موسيقي مشکلي ندارند. زيرمجموعههاي اداري آنها شامل متوليان برگزاري کنسرتها، اجاره سالنها و جاهايي که نيمهدولتي هستند هم مشکلي ندارند و ميگويند: «ما سالن را در اختيار برگزاري کنسرت قرار ميدهيم.» اين وسط تنها قشري که آدم نميداند چه کسي هستند، اصلا چه هستند و چرا با موسيقي، بازي ميکنند، مشکل دارند. جالب اينکه اگر يک انسان عادل و دقيق به زندگي شخصي آنها ورود کند حتي نسلهاي جديدشان مانند بچهها يا نوههايشان همه اهل موزيک هستند.
حالا ممکن است به ژانر خاصي از موسيقي گوش دهند ولي خودشان موسيقي را وسيلهاي قرار ميدهند که سلايق سياسي خود را نسبت به هر چيزي نشان دهند. قصه، قصه موسيقي نيست. موسيقي تنها شاخهاي از هنر در ايران است که هنوز تکليفش معلوم نشده است. در سينما و تئاتر اين اتفاق افتاد و حالا ما وضع سينما را در سالهاي اخير ميبينيم. مردم ديگر شعورشان رسيده و ياد گرفتهاند که بايد بروند و از سينما حمايت کنند. درحال حاضر گيشهها فروشهاي ميلياردي دارد و صنعت سينما روند خوبي پيدا کرده است.
فکر ميکنيد براي تسري اتفاق خوبي که در سينما افتاد به موسيقي، بايد چه کرد؟
بازار موسيقي ما به دست چند دلال افتاده است. به همين خاطر حق کپيرايتي براي آثار موسيقي قايل نيستند و اصلا قانوني براي حمايت از هنرمندي که موزيسين يا اهل موسيقي است، وجود ندارد. هيچ نمايندهاي بلند نشده و بگويد «اين موزيسين هيچ حمايتکنندهاي ندارد. ما بهعنوان کسي که دولتمدار و دولتمرد هستيم اين حوزه را پوشش دهيم و کمکش کنيم تا آنها يکييکي دق نکنند.» مگر چند تا از اين موزيسينها متولد ميشود؟ کسي هم که بهعنوان نماينده مجلس دغدغه موسيقي را داشته باشد، ممکن است واقعا خودش موسيقي را دوست بدارد اما ميترسد که مورد مواخذههاي رقابتي يا رفاقتي قرار بگيرد که «آقا! شما ديگر چرا؟!» به همين خاطر او هم به جريان موسيقي ورود نميکند. موزيک به بازي يک عده دلال در مسائل مالي تبديل شده است.
همچنين يک عده که نميدانيم چه کساني هستند با موسيقي بازي ميکنند. هر چند وقت يکبار هم از يک تريبون استفاده ميکنند. تا اتفاقي برايشان ميافتد، بر سر موسيقي ميزنند. قيمت نفت بالا ميرود، بر سر موزيک ميزنند! ترامپ يک حرفي ميزند و باز هم اين عده بر سر موزيک ميزنند. اينطور که نميشود اما فعلا اوضاع همين است.
در هشتسال دولت قبل، تلخترين و سياهترين دوره هنري خود را گذرانديم
از نظر شهروندي، احساس امنيتي که به لحاظ کاري در دوران اصلاحات داشتيد چقدر با هشتسال بعد رياستجمهوري تفاوت داشت؟ سختگيريها چقدر شدت پيدا کرد؟
تمام آدمهاي ارشاد عوض شدند. در هشتسال بعد ما تلخترين و سياهترين دوره هنري خود را گذرانديم. اينکه ميگويم «ما» يعني منِ فرمان فتحعليان تنها نيستم. خيلي از موزيسينها چنين شرايطي را تجربه کردند. اين دوره بهحدي تلخ و سياه بود که خيلي از موزيسينهايمان را به خاطر شرايط بد موسيقي از دست داديم و آنها از دنيا رفتند.
کسي را در خاطر داريد که بتوانيد از او نام ببريد؟
بله، دوست صميمي من، ناصر عبداللهي. ناصر در دوره آقاي احمدينژاد بشدت بيکار شد. همه به يکباره عليه او جبهه گرفتند چون تمام عوامل عوض شدند. ناصر با خود من درد دل کرد و گفت «فرمان، دلم ميخواهد برگردم.» گفتم «ناصر، نرو بندرعباس.» دو دفعه هم به او سوء قصد کرده بودند. گفت «ببين من بيکارم. به شهر خودم بروم تا شايد کاري پيدا کنم.» تازه چهار بچه هم داشت. ناصر رفت و آن اتفاق برايش افتاد. يکييکي نگاه کنيد و تاريخ فوت هنرمندان در آن هشتسال را ببينيد. يکبار به قطعه هنرمندان بهشت زهرا (س) برويد و از ضلع جنوبي قبرها را نگاه کنيد.
من عاشق سريال «داييجان ناپلئون» هستم. هر موقع سر خاک رفيقانم در بهشت زهرا ميروم، اول سر مزار استاد غلامحسين نقشينه حاضر ميشوم که پايين قطعه قرار دارد. يکييکي تاريخ قبرها را نگاه کنيد و به سمت شمال برويد، ببينيد از آن تاريخي که مدنظر ماست، تعداد فوتها چقدر بوده است. وقتي علت فوتشان را جستوجو کنيد و ببينيد در چه وضعيتي فوت کردند، همه چيز دستتان ميآيد. اين قبرها يک سند مکتوب هستند که متاسفانه روي سنگ حکاکي شدهاند و حالا موجود هستند. آن دوره اصلا جزو تلخترين و سياهترين دوران موسيقي بود.
مديراني در آن دوره بهعنوان مديران کل مرکز موسيقي انتخاب شدند که هيچ تخصصي نداشتند. يکي از آنها مقابل من با التماس نشسته بود و ميگفت: «آقاي فتحعليان، ببخشيد، به خدا کارم اين نيست. من قبلا در جهاد دانشگاهي بودم و بعد مدير جاي ديگري شدم و از حوزه موسيقي هيچ چيزي نميدانم. تو را خدا اين آهنگ را بگير.» با مظلوميت تمام و عين بچهها با من حرف ميزد. ميگفتم «اين الان زير گريه ميزند!» مديرکل بعد از اين آدم هم با غيظ و غرض و کينه بود.
انگار از قبل گلنگدنشان را کشيده بودند که با قناصه بزنند وسط پيشاني فرمان فتحعليان و آن دوره شليک کردند. کسي که من را ممنوعالکار کرد قسم والله خورد و روي قرآن دفتر مديرکل مرکز موسيقي دستش را گذاشت و گفت «آقاي فتحعليان بهوالله، به اين کلامالله، من نامه تو را امضا نکردم.» پنج طبقه پايينتر به حراست مرکز موسيقي رفتم. از کشوي آنجا براي من نامه را درآوردند و گفتند «قسم والله خورد؟ اين امضاي اوست!» شما تصور کنيد که هشتسال بعد همه چيز بد بود! در آن دوران دلالپروري شد و خيليها الکي پولدار شدند. همه هم ميدانند قصهاش هم چيست که چطور اين افراد دلال شدند.
بعضي از آنها به آقازادههاي خود ميگفتند «ما در اين دولت پول دستمان آمد. پسرکم! بيکار هستي؟ بيا اين پنجميليارد تومان را بگير و در حوزه موسيقي، کنسرتگزاري کن! خودم يک زنگ ميزنم مجوز هم به تو بدهند.» شرکت فرهنگيهنري هم تأسيس کردند، درحالي که طرف شعور نداشت و اصلا از طرز حرف زدنش چندشت ميشد.
اين افراد بسيار بيفرهنگ و بيادب بودند. واقعا خدا را شکر که انقلاب شد. اگر در سال ١٣٥٧ انقلاب نميشد يکسري از اين افراد از سطح دلالهاي موزيک قبل از انقلاب بالاتر نميآمدند! افرادي که در موردشان صحبت کردم همان تفکرات را دارند و به بازار موسيقي گَند زدند که نتيجهاش هم شرايط موجود شده است. ما نتيجه هر اتفاق تخريبي را که همان لحظه نميبينيم. ١٠سال بعد تأثيرات تخريبيِ فرهنگي اين اتفاقات ميان مردم جامعه ديده ميشود.
من سکوت، من نگاه!
وظيفه دولت کنوني را براي رفع موانع و مشکلات چه ميدانيد؟
چند وقت پيش در صفحه شخصي خودم در اينستاگرام به موضوعي پرداختم که مورد مواخذه خيلي از طرفدارانم قرار گرفتم. گفتم در اين دوره از انتخابات رياستجمهوري رأي نميدهم. عکس شناسنامهام را منتشر کردم که اصلا جاي خالي براي مُهر ندارد. اين موضوع براي کساني که در آن سالهايي که من رأي داده بودم حتي به دنيا نيامده بودند خيلي جالب بود و ميگفتند «در اين سالهايي که شما پاي صندوق رأي رفتيد، ما اصلا به دنيا نيامده بوديم عمو فرمان!» من هم گفتم «بله، شما نبوديد ولي من از آن زمان متعهد بودم و خودم را در همه مسائل شرکت ميدادم ولي امسال نميخواهم رأي بدهم.»
مخاطبانم ميگفتند «ما را دشمنشاد نکن.» گفتم «دشمنشاد چيست؟ من در دوره آقاي احمدينژاد ممنوعالکار بودم، در دوره آقاي روحاني بيکار هستم. تفاوتش در چيست؟» من هيچ فعاليت و رشدي ندارم. فقط يک عده آمدند و در اين چهارسال هم رفلکسهاي خود را داشتند. نميخواهم اسم ببرم اما يک عده مثل کَنه در نقش مشاور وزير در حوزه موسيقي حضور دارند. نميدانم چرا اين افراد نميکَنند و بروند. واقعا نميدانم براي چه؟!
يعني هيچ اميدي به آينده و تغيير وضع موجود نداريد؟
هيچ نگاهي هم به آينده ندارم که چه ميشود. من سکوت، من نگاه! فقط همين. واقعا هيچ اميدي به دولت جديد که ميخواهد روي کار بيايد، ندارم. اتفاقاتي که در سالهاي گذشته براي من افتاد را همه ميدانند. ممنوعالکاري من در دولت قبلي اتفاق افتاد و در چهارسال رياستجمهوري آقاي روحاني هم که بيکار شدم! (خنده)
روزهاي پس از دوم خرداد، دوران طلايي من بود
به سراغ خود سياست برويم. ميدانيم که زندگي شما حاشيهاي نداشته است. از سوي ديگر سياست يک معناي خاص و يک معني عام دارد. سياست در معناي عام را کسي که مسئوليت دارد، احساس ميکند. برخي معتقدند براي بجا آوردن وظيفه شهروندي بايد در انتخابات شرکت کرد. همچنين انتخابات ١٣٧٦ نخستينباري بود که هنرمندان براي يک کانديداي خاص تبليغ کردند. شما از آن سالها چه به ياد داريد؟ به نظر شما چرا هنرمندان در آن سال به انتخابات ورود کردند؟
بله، آن روزها را کاملا به خاطر دارم چون دوران طلايي کاري من بود. من هميشه مديون آن چندسال بعد از دوران دوم خرداد بودهام. اتفاقا چند وقت پيش با دوستان و همکاران صحبت ميکرديم و ميگفتيم «اصلا منکر نشويد چون کسي نميتواند انکار کند که دوره طلايي کاري موزيسينها در دوره آقاي خاتمي بوده است.» همه خوشحال و پر از برنامه و با همديگر خوب و مهربان بودند. کسي جاي کسي را تنگ نميکرد. هر کسي برنامه خودش را روي صحنه ميبرد. کسي به خاطر فلان سالن، زيرآب ديگري را نميزد. من آدمي نيستم که به مکانهاي اجرايي و ارگانيک بروم. خيلي کم پيش ميآيد اين اتفاق بيفتد مگر اينکه يک دولت، يک سازمان خاص يا يک وزارتخانه از من بخواهد اين کار را انجام دهم. مثلا به وزارت نفت، بانک کشاورزي، بانک تجارت و بانک ملي رفتهام.
بهطور مثال بانکهاي دولتي براي کارمندان خود به مناسبت عيد حضرت مولا مراسمي برگزار کردهاند که ما رفتهايم و به صورت خيلي محدود اجرا کردهايم. باز در آن دوره من يادم هست که اين مراسم يکي از تاپترين اتفاقهايي بود که در موسيقي ميافتاد. معاون وزير يا مدير روابط عمومي بانک ميآمد و ميگفت «آقاي فتحعليان اينقدر خوشحال هستيم که امروز تولد حضرت مولاست و کارمندان ما صبح را با موسيقي خوب و جشن شروع ميکنند.» همه خوب و خوشحال بودند و از جرياني با موسيقي خوب که از مميزيها و مراحل دريافت مجوز عبور کرده، حمايت و فرکانس، فکر و زندگي خود را با آن انرژي همراه و همسو ميکردند. به همين دليل ما به آن دوران، دوره طلايي ميگوييم.
مديران فرهنگي دوره اصلاحات، کارشناس بودند
بايد در نظر گرفت که دولت روحاني بعد از يک دوره تاريخي روي کار آمده است. صحبتهايي که انجام داديد مربوط به قبل از آن دوره يعني دوره اصلاحات است. به ما بگوييد که در آن دوران چه اتفاقاتي براي موسيقي افتاد؟
اينگونه نبود که مشکلات در دوره اصلاحات يک دفعه برداشته شود ولي ما تغيير در روند صدور مجوز را حس ميکرديم. اين حرف را بايد بحق گفت. يعني واقعا تغيير احساس ميشد. مديراني که در دوره اصلاحات بهعنوان مديرکل مرکز موسيقي آن دوره فعاليت ميکردند، آدمهاي بسيار کارشناسي بودند. کساني بودند که ميدانستيد پيشينه قدرتمندي دارند. ميدانستيد اگر در دستش ساز نيست ولي بهحدي از موزيسينهاي مختلف اطلاعات داشت که ميگفتيد اين فرد خودش يک آرشيو موزيک سيار است. ماشاءالله همه چيز را در مورد سبکها و ژانرهاي مختلف موسيقي ميدانستند.
از عزل و نصب مديران کل مرکز موسيقي گرفته تا کارمندان زير دستشان و اتفاقات ديگري که در حاشيه اين تغيير ميافتاد، روند کار شما را بهعنوان يک هنرمند تحتتأثير قرار ميداد که کاملا واضح و فاحش بود. به اين شکل که شما ميديديد اين تغيير به وجود آمده و يک سلسله مراتب اتفاق ميافتد. يادم هست در دوره آقاي خاتمي، منِ فرمان فتحعليان آن اوايل اصلا پول اداره اماکن نميدادم ولي از آن به بعد يک دفعه شروع شد و اداره اماکن پول خواست.
اگر پاي صندوق رأي بروم قطعا به آقاي روحاني رأي خواهم داد
اين دوره هشتساله بههرحال تمام شد و دولتي بر سر کار آمد که از اميد صحبت کرد. اتفاقات خوبي هم در زمينه سياست خارجي افتاد. نظر شما در مورد فعاليتهاي فرهنگي دولت کنوني چيست؟
دولت در زمينه هنر خيلي ضعيف عمل کرد. نهتنها من، بلکه ديگر دوستان هم راضي نيستند. چون خيليها در مورد انتخابات صحبت ميکنند و ميگويند «اگر شرکت نکنيم فلان اتفاق ميافتد.» درواقع شلوغش ميکنند. اتفاقا من از چند بازيگر سينما شنيدم که از شرايط ناراضي و به نوعي قهر بودند ولي بهخاطر اينکه گفته نشود رفيق نيمهراه هستند، برخلاف تمايل قلبي ميروند و حمايت ميکنند.
برخي معتقدند انتخاب ديگري وجود ندارد...
ميخواهم در مورد همين موضوع صحبت کنم. من به يک آقايي رأي دادم که احساس کردم در حوزه کار، رزق و روزي، هنر و آنچه به خاطرش متولد شدهام، ميتواند من را کمتر خسته کند. ميتواند کمي خستگيهاي من را کم کند ولي وقتي ميبينم هيچ تاثيري نداشته است، نتيجهاي جز عدم اعتماد ندارد. چيزي که من تعريف ميکنم اتفاق عجيب و غريبي نيست. در تمام دنيا همين اتفاق رخ ميدهد. اولاند در فرانسه را تصور کنيد. کسي فکر نميکرد يک سياستمدار جوان، شصت و چنددرصد آرا را جمع کند. گفت «من اوضاع را جمعوجور ميکنم و اينقدر غصه نخوريد.» همه به او اعتماد کردند.
مردم فرانسه گفتند «اگر نتواند اوضاع را جمعوجور کند، ديگر به اين فرد اعتماد نميکنيم و اگر دفعه بعد هم کانديدا شد به او رأي نميدهيم.» البته اگر من تصميمم عوض شود که پاي صندوق رأي بروم، در اين صورت قطعا به آقاي روحاني رأي خواهم داد. در اين چهارسال تمام تمرکز دولت بر آن بحران خيلي خطرناکي بود که بالاي سر ملت وجود داشت.
منبع: خبرگزاری آریا
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.aryanews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری آریا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۳۲۹۷۹۰۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
پشتیبانی ۲۱ میلیارد تومانی از طرح دیمزارها در سال ۱۴۰۳
به گزارش خبرنگار مهر، محمود ابراهیمی ظهر شنبه در همایش جهش تولید در دیمزارها گرامیداشت روز جهانی گندم و نان روستای امامقیس بروجن، اظهار کرد: در طرح ملی جهش تولید در اراضی دیمزار، سال گذشته ۳۰ هزار هکتار از اراضی در این استان تحت پوشش قرار گرفت.
وی افزود: پشتیبانی طرح جهش تولید در دیمزارها، برعهده ستاد اجرایی فرمان حضرت امام خمینی (ره) چهارمحال و بختیاری بود که شامل جذب پشتیبان، در اختیار قرار دادن ادوات کشاورزی، پرداخت جهت خرید ادوات و… هستند.
ستاد اجرایی فرمان حضرت امام خمینی (ره) چهارمحال و بختیاری ادامه داد: جمع اعتبارات پشتیبانی این ستاد از طرح دیمزارها در سال ۱۴۰۲، یک صد میلیارد ریال بود.
ابراهیمی عنوان کرد: اراضی تحت پوشش در سال ۱۴۰۳ به ۶۰ هزار هکتار افزایش پیدا کرد و جمع ریالی مجموعه پشتیبانی ستاد اجرایی فرمان حضرت امام خمینی (ره) چهارمحال و بختیاری که شامل تسهیلات، حضور کارشناسان در پهنهها و خدمات سامانهای است، به ۲۱ میلیارد تومان رسیده است.
کد خبر 6089906