قوي تن: حضور بازيگران به سينماي کودک ضربه مي زند/ وزارت ارشاد و آموزش و پرورش به کودکان اهميت بدهند
تاریخ انتشار: ۹ خرداد ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۳۴۸۷۳۵۷
خبرگزاري آريا - کارگردان فيلم پل سفيد گفت: به نظر من نگاه فروش محور و حضور بازيگران چهره در سينماي کودک هيچ کمکي نکرده و بيشتر ضربه ميزند. ما سابق بر اين چنين تجربههايي را داشتهايم و اين کارنامه نشان داده که حضور چهرهها کمکي به بدنه سينماي کودک نميکند.
به گزارش سرويس فرهنگي جام نيوز، علي قوي تن نويسنده و کارگردان سينما، درخصوص آخرين وضعيت ساخت فيلم پل سفيد گفت: در حال حاضر آخرين مراحل پس از توليد پل سفيد را انجام داده و با پايان ميکس و رنگ بندي فيلم نسخه آماده نمايش اين اثر آماده خواهد شد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
وي درباره آماده شدن اين فيلم براي جشنواره فيلم کودک و نوجوان افزود: اين فيلم با توجه به مضموني که دارد براي حضور در جشنواره کودک و نوجوان اصفهان آماده خواهد شد و در اين روزها تلاش ميکنيم تا با سرعت بخشيدن به مراحل پاياني آن را حتما به جشنواره برسانيم. بعد از ارسال به اين جشنواره، فيلم پل سفيد براي حضور در فستيوالهاي بين المللي کودک و نوجوان ارسال خواهد شد.
کارگردان فيلم پرواز بادبادک ها در مورد نحوه برگزاري جشنواره فيلم کودک و نوجوان اصفهان ادامه داد: من به علت درگيري ساخت فيلم، زياد و به صورت مستقيم با نحوه برگزاري جشنواره فيلم کودک و نوجوان روبرو نشدم اما ميدانم عليرضا داد با توجه به سبقه و تجربهاي که در اين زمينه دارد، مي تواند جشنوارهاي با کيفيت و ارزشمند را برگزار کند.
وي در مورد مشکلات اکران براي فيلمهاي کودک و نوجوان تصريح کرد: از نظر من اين مساله بايد در وزارت فرهنگ و ارشاد بررسي شده و برنامهريزي درستي براي اکران فيلمهاي کودک و نوجوان انجام شود. وزارت ارشاد و همچنين وزارت آموزش و پرورش بايد از اکران اين فيلمها حمايت کنند.
کارگردان فيلم نسکافه داغ داغ با تاکيد بر بيتاثير بودن حضور چهرههاي سينمايي در فيلمهاي کودک تاکيد کرد: به نظر من نگاه فروش محور و حضور بازيگران چهره به سينماي کودک هيچ کمکي نکرده بلکه بيشتر ضربه ميزند. ما سابق بر اين چنين تجربههايي را داشتهايم و اين کارنامه نشان داده که حضور چهرهها کمکي به بدنه سينماي کودک نميکند.
قويتن با شرح مشکل سينماي کودک خاطرنشان کرد: ما با حضور بازيگران چهره نميتوانيم به سينماي کودک رونق دهيم. با اين کار کاملاً به بيراهه ميرويم. مشکل سينماي کودک را بايد از طريق وزارتخانهها پيگيري کرده و رشد اين سينما را منطقي پيش ببريم. اگر بخواهيم به صورت مقطعي با حضور چهرهها مردم را به سينما بکشانيم فايدهاي ندارد زيرا اين به يک يا دو فيلم بسنده ميکند. تکليف ساير فيلمها چه ميشود؟ بايد راهکاري عقلاني براي مشکل پيدا کرد، راهکاري که با نگاه گيشهاي به سينماي کودک حل نخواهد شد./ ميزان
115
منبع: خبرگزاری آریا
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.aryanews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری آریا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۳۴۸۷۳۵۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
سندروم استکهلم در مدارس ابتدایی/ کودک آزاری مدرن: تلقین حس ناکافی بودن!
عصر ایران؛ امید خزانی*- سندروم استکهلم پدیدهای روانی است که قربانی با آزارگر خود و یا گروگان با گروگانگیر حس همدلی و حتی وفاداری دارد! اما ارتباط این موضوع با مدارس ابتدایی و کودکان معصوم چیست؟
ما - والدین که فرزندانمان را مال خود و نه از خود میدانیم - با این فرشتگان معصوم کاری میکنیم که بیشباهت نیست به پدیده سندروم استکهلم و همدلی با گروگانگیران که برخی از مدارس ابتداییاند.
این تمثیل از آن روست که والدین با دستان خود فرزندان خود را به مدارسی میسپارند که با جان و جسم کودکانشان چون یک گروگان رفتار کنند و حتی در این روند نهایت همکاری را نشان میدهند و حتی خواستار فشاری بیشتر(شما بخوانید آزاری بیشتر) از جانب مدرسه متبوع میشوند.
در مطلبی که چند سال قبل با عنوان " آموزش فرزند یا فرزندکُشی " در اینجا ( لینک) منتشر شد، مقایسهای تطبیقی با کشورهای دنیا در روند آموزش ابتدایی آورذه شد که نشان می داد ساعات آموزش ابتدایی در ایران از متوسط آموزش دنیا ۳۰۰ تا ۴۰۰ ساعت بیشتر است و این با همکاری والدین صورت میپذیرد که به نظر نویسنده فاجعهبار است چون در گذر زمان موجب فرسودگی کودکان در بستر آموزش میشود. اخیرا کودکی ۹ ساله از نزدیکان را دیدم که در اثر فشار بیش از حد درسی والدین تحصیلکردهاش و الزام آنها برای آمادگی آزمون دچار اسپاسم عضلانی شده و در واقع کودکیاش به تاراج رفته بود! از این رو 7 نکته را در زیر یادآور میشوم:
۱. اگر پدران سنتزده ما خطاب به معلمان میگفتند " گوشت فرزندم مال تو استخواناش مال من! " ؛ این روزها خیلی از والدین مجوز شدیدتر برخوردها را به مدارس فرزندانشان می دهند اما نه در قالب تنبیه بدنی بلکه بسی فراتر؛ تلقین دایمی حس ناکافی بودن! دقت بفرمایید برای یک کودک ۷ تا ۱۰ ساله!
۲. بارها شاهد بوده ام که والدین از مدارس متبوع شان خواسته اند که فرزند ۹ ساله آنها را برای آزمون آماده کنند . آزمونهای بی پایانی چون مدارس تیزهوشان ؛ آزمون مدارس خاص( شما بخوانید مراکز گروگانگیری ویژه) و غیره.
اهداف دوره ی آموزشی ابتدایی کم و بیش در اکثر کشورهای پیشرفته و حتی با تعریف یونسکو بر ۳ مبنای زیر استوار است : یادگیری مبانی سواد و اعداد؛ یادگیری مهارت های اجتماعی و ایجاد شوق و علاقه برای یادگیری !! در کجای این هدف گذاری جهانی آماده سازی برای آزمون های خاص گنجانده شده است که شمای والدین روان کودک ۹ ساله تان را آزار می دهید و حتی بابت آن هزینه می پردازید؟ این اتحاد والدین و مدارس علیه یه کودک ۸-۹ ساله چه منطق و مبنایی جز کودک آزاری می تواند داشته باشد. البته همه کودکان در اثر فشارهای اینچنینی دچار اسپاسم عضلانی نمی شوند اما آثار ماندگار مخرب روحی بر وجودشان می نشیند! از دوره ابتدایی همان را انتظار باید داشت که عقلای جهان بر آن اجماع کرده اند!
۳. هر نوع آموزش با عنصر انضباط ( دیسیپلین) گره خورده است. گزاره های آموزش در فضای شاد و غیره لزوما در مقام عمل جوابگو نیستند. آموزش برای کودک دوره ابتدایی با محدودیت انضباط پذیری و زمان حداقلی سرو کار دارد. ظرفیت انضباط پذیری یک کودک دوره ابتدایی بسیار محدود و شکننده است. این محدودیت ها قابلیت توسعه دارند اما قطعا در افق ۱۲ ساله باعث فرسایش آموزشی خواهند شد!
۴. بقول فرنگی ها " شیطان در جزییات است " بسیاری از آزمون های متداول آموزشی از جمله achievement test , proficiency test و competency test و Aptitude test که نسخه بومی شده آنها در مدارس ما نیز استفاده می شود با ده ها متغیر و پارامترهای اجرایی و نیروهای مجرب آموزش دیده قابلیت اجرا و نتیجه درست دارند! با زیرساخت های موجود سخت افزاری و نیروی انسانی اشغال در اکثر مدارس ابتدایی نتایج درستی برای این آزمون ها متصور نیست!
۵. آموزش و در کل علوم انسانی بسیار ظریف و شکننده است و از قوانین پوزیتیویستی تبعیت نمی کنند. به این معنا که از درستی گزاره الف و گزاره ب لزوما درستی گزاره ج حاصل نمی شود. اگر موفقیت فرمول واحدی داشته باشد که ندارد آن فرمول در مورد فرزند شما با متغیرهای زیادی سروکار خواهد داشت و لزوما نتیجه نخواهد داد. آنچه که برای موفقیت در اکثر مدارس پایه و ابتدای ما ریل گذاری شده با نوعی آزار و خشونت پنهان گره خورده است و ره به ترکستان می برد ! جاده با کیفیت ؛ خودرو استاندارد ؛ راننده مجرب و ساعت رانندگی استاندارد سفر ایمن را به دنبال دارد !
۶. بارها شنیده ایم که برای ساختن یک کشور از مدارس ابتدایی شروع کنید و نیک می دانیم که کشورهای توسعه یافته ۱۰ درصد تولید ناخاص داخلی را صرف آموزش بویژه آموزش پایه می کنند و آموزش پایه درست از وظایف ذاتی دولت هاست ! بله همه اینها درست است اما عجالتا در فقدان این درایت ها از تبدیل فرزندتان به ربات آزمون دهنده بپرهیزید!
۷. به پشتوانه دو دهه تجربه در آموزش عرض می کنم اکثر برنامه هایی که در قالب فوق برنامه در مدارس غیردولتی ارایه می شود فاقد عمق لازم است و غالبا سطحی است. برای مثال ۳ سال زبان فوق برنامه مدارس تقریبا معادل ۸ ماه آموزش در موسسات معتبر زبان است!
پی نوشت: هر نوع آموزش در هر سطحی که در دوره کودکی ( زیر ۱۲ سال) متصور است قابلیت جبران در دوره نوجوانی را داراست اما و هزار اما که کودکی از دست رفته هرگز جبران پذیر نیست چه برسد به آزار و آسیب های روحی که عمری ممکن است گریبانگیر کودک شما باشد.
---------------------
*دکتریِ آموزش