Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «جهان نيوز»
2024-04-26@14:33:44 GMT

شخصیت شاه پهلوی از نگاه آمریکایی‌ها

تاریخ انتشار: ۳۰ خرداد ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۳۷۳۹۵۶۳

شخصیت شاه پهلوی از نگاه آمریکایی‌ها

جدیدترین اسناد درباره آثار روابط غیرصمیمی شاه مخلوع با پدرش در شخصیت و کردار وی در اسنادی یافت می‌شود که به تازگی وزارت خارجه آمریکا درباره کودتای ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲ منتشر کرده است. به گزارش جهان نيوز؛ سخن گفتن از رویکردهای موثر در سیاست‌گذاری یک کشور، مستلزم بررسی مولفه‌های متعددی است که در در کنار متغیرهایمختلف سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، جغرافیایی و ژئوپولتیکی عمل می‌کنند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

از جمله این عوامل که البتهگاهاً کمتر به آنتوجه می‌شود ویژگی‌های فردی و شخصیتی رهبران سیاسی است که در فعل و انفعالی دو سویههم از متغیرهای دیگر اثر می‌پذیرد و هم بر آنها تأثیر گذار است.اما واقعیت این است که این مدل از مطالعه و پژوهش، بیش از همه و به‌طور خاص در مورد نظام‌هایسیاسی‌ایجایکار دارد که در آن‌ها، نقش فرد بیش از نهاد در روند تصمیم‌گیریمهم و اثرگذار است. ایران عصر پهلوی از جمله مهم‌ترین دوران‌ها با چنین ویژگی‌هایی قلمداد می‌شود.
تحلیلگران و نویسندگان زیادی پیش از این با استناد به منابع مختلف تاریخی و سیاسیشخصیت محمد رضا پهلوی، شاه مخلوع ایران را مورد کاوش قرار داده‌اند. از جمله،«ماروین زونیس»، استاد دانشگاه آمریکاییدر کتابی به نام «شکست شاهانه»، شخصیت محمد رضا پهلوی را مورد تحلیل قرار داده است.
تصویری که «زونیس» در این کتاب از شاه مخلوع ترسیم می‌کندفردی سست‌اراده و مبتلا به تزلزل‌های شخصیتی استکه در لحظه‌های بحرانی زندگی سیاسی‌اش، مضطرب و افسرده می‌شود،دو دولی و تردید نشان می‌دهدو نه تنها از تصمیم‌گیری قاطع عاجز است،بلکه در اساس، اضطراب بحران را برنمی‌تابد.نکته‌یجالب لقبیاست که زونیس از قول عده‌ایبه شاه می‌دهد:«در سال‌هایاول سلطنتش بعضی‌هابه او نام پادشاه چمدانیداده بودند، چون همیشه چمدان‌هایش را بسته بود و آماده بود تا در صورتیکه به مبارزه طلبیده شود، از کاخش یا از ایران فرار کند.»
گفته می‌شود محمد رضا پهلوی بین سال 1320 تا کوتای 28 مرداد که با خروج زودهنگامش از ایران برنامه انگلیس و آمریکا را در معرض شکست قرار داد، دست‌کم پنج بار به روایت اسناد مختلف در آستانه خروج از ایران بود.
شاه همچنین بنا به روایت‌های مختلف موجود،شخصیتی منفعل و بسیار تلقین‌پذیر بودکه قدرت دخل و تصرف در اوضاع را نداشت و در موقعیت‌های حساس،صرفاً به دنبال تکیه‌گاهی بود که مسئولیت تصمیم‌گیری را از خود سلب کرده و تنها مجری تصیماتی باشد که دیگران می‌گیرند. «زونیس» از پنج نفر به عنوان «منابع قدرت روانی» محمد رضا پهلوی نام می‌برد:پدر و مادرش، خواهر دوقلویش اشرف، ارنست پرون و سرانجام اسدالله علم. او همچنین روی کمک‌های آمریکا و تصمیم‌های و مشورت‌هایمقام‌های آن کشورهم حسابویژه‌ای باز می‌کرد و تلاش می‌کرد آنها را عملی کند.
فضای غیرصمیمی،بدون محبت و سلطه‌گرانه‌ایکه شاه در آن پرورش یافته بود با این الگوهای رفتاری اوکاملاً انطباق داشت. از منظر علم روان‌شناسی،هر رویدادیکه رابطه گرم و حمایت‌گرانهبین کودک و والدین را مختل کند،تصور احساس جدایی و درماندگی در دنیایی پیش‌بینی‌ناپذیر و متخاصمرا در ذهن او نهادینه کرده و تاسالهایبسیار دورتر، به شکل احساساضطراب اساسی و تردید‌های تصمیم‌گیری آثارش را در شخصیت فرد نمایان خواهد ساخت. شاه هم از این قاعده مستثنی نبود.
رضا خاندر سال 1305 رسماً تاجگذاری کرد و محمدرضا، هفت ساله بود که به عنوان ولیعهد انتخاب شد. این انتخابتحولی سرنوشت‌ساز را در زندگی او رقم زد، زیرارضاشاه بعد از آن دستور داد بلافاصله، محمدرضا را از مادر و خواهرانش جدا کنند و در کاخی جداگانه به تعلیم و تربیت او بپردازند. رضاشاه با این استدلال که ولیعهد باید در فضایی مردانه تربیت شود، فضای خانه مادری را جای مناسبی برای تربیت او نمی‌دید.
رضا خان به علاوه در مواقع اندکی که از کار سیاست فارغ بود و در صحنه خانواده حضور داشت به سیاق سلوک قزاقی‌اش از ابراز محبت و علاقه به فرزندانش به خصوص محمدرضا عاجز بود و از آن امتناع می‌کرد.
بعد از فارغ‌التحصیلی از مدرسه ابتدایی، رضاشاه تصمیم گرفت محمدرضا را در سن 12 سالگیبرای ادامه تحصیل به خارج از کشور بفرستد.حالا او که یک‌بار در هفت سالگی از محیط خانوادگی و محبت مادری به اجبار دور شده بود، این بار بایستی محرومیتی دیگر را تجربه کند.
رگه‌های این محرومیت‌های عاطفی در احساس‌های دو گانه‌ای که شاههم در کتاب‌هاو هم در اعمال و سلوکش در دربارنسبت به رضا شاه داشتهنمایاناست. در «مأموریت برای وطنم» ازپدرش به عنوان«رعب‌‌انگیزترین فرد گیتی» نام می‌برد و می‌نویسد که پدرش بر او «تأثیرات مثبت و منفی» بر جا گذاشته است. در عین حال، در این کتاب بارها به نام پدر اشاره می‌کند و دستاوردهای او را می‌ستاید.
اما از دیگر سو، درباریان با تجربه به خوبی می‌دانستند که نباید پیش شاه زیاده از حد از پدرش تعریف کنند. او در واقع خود بارها به صراحت گفته بود که دستاوردهای ایران در دوران حکومت او به مراتب بیشتر از پیشرفت‌های دوران رضا خان بود. او در کتاب‌هایی که بعداً نوشت هم بارها نوشت که پدرش در دوران حکومت خود وقت چندانی برای عمران و آبادانی ایران نداشت و عمده پیشرفت‌های کشور در زمان او به وقوع پیوسته‌اند.
اما جدیدترین اسناد درباره آثاراین روابط پیچیده درشخصیت و کردار محمد رضا در اسنادی یافت می‌شود که به تازگی وزارت خارجه آمریکا درباره کودتای 28 مرداد سال 1332 منتشر کرده است. در این اسناد، مقام‌های آمریکایی بارها به شخصیت «ضعیف» و منفعل محمدرضا پهلوی اشاره می‌کنند که در مواقع بحران، مجری بی‌چون و چرای پیشنهاداتیاست که حلقه‌های نزدیکانش طرح می‌کنند.

به عنوان مثال،پس از شکست کودتای اول علیه مصدق در 25 مرداد، محمد رضامحور اصلی کودتاچیان پس از فرار در سحرگاه همان روز نزد «برتون بری»، سفیر وقت آمریکا در بغداد می‌رود.در تلگرافی که «بری»به وزارت امورخارجه کشور متبوعش دربارهٔ ملاقات خود با شاه دربغداد بتاریخ 26 مرداد، ارسال می‌کند، از روحیه درهم شکسته شاه صحبت می‌کند و می‌نویسد که او طبق پیشنهاد آمریکایی‌ها فرار کرده است.
«بری» در این تلگراف وضع شاه را چنین توصیف می‌کند: «شاه را در حالی دیدم که به خاطر سه شب بی‌خوابی رنگ‌پریدهو به خاطرسیر اتفاقات گیج و منگ بود، اما هیچ تلخی نسبت به آمریکایی‌ها که این عملیات را خواسته و طراحی کرده بودند، ابراز نکرد. من به او پیشنهاد کردم که به خاطر حیثیت خودش در ایران، هیچگاه این را آشکار نکند که هیچ خارجی‌ای در این اتفاقات نقشی بازی کرده‌اند او موافقت کرد.»
دیپلمات آمریکایی در بخش دیگری از این سند می‌نویسد: «شاه گفت که او مجبور خواهد بود به زودی و احتمالاً فردا یک بیانیه صادر کند. با وجود این لازم است که او از اوضاع در تهران با خبر باشد و از دوستان آمریکایی‌اش توصیه دریافت کند.»
در بخش‌های دیگر گزارش«بری» همبه وضوح مشخص است که شاه به جهت تزلزل‌های شخصیتی و نداشتن اعتماد به ارزیابی‌های فردی خود، نقشه کودتا را تنها بر اساس توصیه دیگران چیدهو اکنون هم می‌خواهد که همان‌هامسئولیت هدایت سیر بعدی وقایع را به عهده بگیرند.
بری در بخشی از این یادداشت می‌نویسد: «شاه می‌گوید او از فهمیدن اینکه چرا این نقشه عملی نشد کاملاً عاجز است. مقام‌های مورد اعتماد دربارکاملاً از موفقیت آن اطمینان داشتند. دوستآمریکایی، کاملاً به موفقیت آن ایمان داشت. وقتی که او به این فرد آمریکایی گفت که در صورت شکست نقشه چه کاری باید انجام بدهد وی احتمال شکست را ناچیز دانست اما هنگامی که به اصرار از او خواسته شد راهکاری ارائه بدهد، گفت که شاه باید به بغداد برود. شاه گفت که به این دلیل است که او بعد از شکست طرح اکنون به بغداد آمده است. حالا او به اطلاعات و توصیه برای گام بعدی نیازمند است.»
دیپلمات آمریکایی درباره روحیه در هم شکسته شاه هم اینطور نوشته است: «او گفت که او نباید برای مدت زیاد در اینجا بماند، اما بعد از ان به اروپا و سرانجام به آمریکا خواهد رفت. او اضافه کرد که مدت کوتاهی بعد، دنبال کار خواهد گشت چرا کهخانواده‌‌ایبزرگ و امکانات اندکی در اروپا دارد. من سعی کردم روحیه او را با گفتن اینکه امیدوارم به زودی به کشورش برگردد و برمردمی که کارهای زیادی برای آنها حکومت کند، بالا ببرم، اما او گفت که مصدق کاملاً دیوانهو به طرز دیوانه‌واری حسود است، مثل پلنگی که به هر موجود زنده‌ای که بالای سرش حرکت می‌کند یورش می‌برد.»
اسناد متنوع دیگری هم یافت می‌شوند کهمقام‌های آمریکایی با لحنیصریح‌تردرباره شخصیت شاه و اینکه چه نگاهی به او دارند، صحبت کرده‌اند.

به عنوان مثال در بیانیه مشترکی که سفارتخانه‌های انگلیس و آمریکا در تهران به تاریخ نوامبر 1951 درباره اوضاع ایران تدوین کرده‌اند از شاه به عنوان فردی «ضعیف و متزلزل، اگرچه خوش‌نیت» یاد شده است.

یا در گزارشیدیگر که برای ارائه به مدیر سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا (سیا) درتاریخ 18 فوریه 1953 (29 بهمن 1331)در بحبوحه بالا گرفتن مجادلات بین محمد رضا پهلوی و مصدق تهیه شده آمده است: «شاه گفته که او قدرت را ترک خواهد کرد. حسب گزارش، او ممکن است که همزمان کنترل دولت را به صورت اضطراری در دست بگیرد. حالت دوم، با توجه به سابقهاو در عدمتصمیم‌گیری و ضعف، بعید است.»
در سندی دیگر از سیا به تاریخ 24 فوریه 1953 هم اینطور آمده است: «شاه، بارها با اعطای امتیاز به مصدق، او را آرام کرده است. او ظاهراً هیچ برنامه مشخصی برای اقدام در صورت استعفای مصدق نداردو این را هم نشان نداده که از عزم لازم برای در اختیار گرفتن کنترل دولت یا حمایت قاطع ازنخست‌وزیری که خودش معرفی می‌کند، برخوردار است.» منبع: تسنیم

منبع: جهان نيوز

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.jahannews.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «جهان نيوز» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۳۷۳۹۵۶۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

عمو کاووس نون خ چگونه بازیگر شد؟!

یکی از نقاط عطف مجموعه «نون‌خ» در همه فصل‌ها حضور شخصیتی به نام عموکاووس با بازی ماشاءا... وروایی است که به‌نوعی بزرگ روستاست و اهالی به او احترام می‌گذارند. این شخصیت در سری جدید سریال که این شب‌ها روی آنتن است، با سایر هم‌محله‌ای‌هایش همراه و همسفر شده و در سفر به چابهار ماجراجویی‌ها و اظهارنظرات خودش را دارد.

او با آن گویش شیرین کردی موقعیت‌های کمدی خوبی را در سریال خلق می‌کند. گرچه در این سری کاراکتر وحید با او شوخی‌های بیشتری دارد و مدام سر‌به‌سر او می‌گذارد و همین کل‌کل‌هایی که با هم دارند، باعث شده تا به شیرینی و نمک این کاراکتر اضافه شود. وروایی سال‌های بسیاری است که در حوزه بازیگری فعالیت می‌کند و اغلب فعالیت‌هایش در صداوسیمای استان کرمانشاه بوده است، اما با بازی در نون‌خ مورد توجه مخاطبان بسیاری قرار گرفت و به یکی از شخصیت‌های دوست‌داشتنی سریال تبدیل شد. همان‌طور که گفته شد از سوی دیگر مقابل این شخصیت، وحید با بازی سیدحسین موسوی قرار دارد که بده‌بستان‌های کلامی نمکی با همدیگر دارند. هر یک از این شخصیت‌ها، از یک نسل هستند و زوج کمدی خوبی را شکل دادند. گفت‌وگویی با این دو بازیگر داشتیم که در ادامه می‌خوانید. 

آقای وروایی، شما از هنرمندان باسابقه و باتجربه عرصه بازیگری هستید، اما به یکباره با سریال نون‌خ به شهرت و محبوبیت رسیدید. فکر می‌کنید این سریال چه ویژگی‌ای داشت که باعث شد بازیگرانش این همه دیده شوند و مورد توجه قرار گیرند؟

فصل اول سریال نون‌خ تقریبا از شش سال پیش آغاز شد و پایه‌گذار آن آقای سعید آقاخانی، آقای فرجی به‌عنوان تهیه‌کننده و امیر وفایی نازنین به‌عنوان نویسنده این سریال بودند. چون من نظامی بازنشسته هم هستم از سال ۱۳۶۱ در رادیو و تلویزیون کرمانشاه جذب شدم. خاطرم می‌آید در سال‌های بسیار دور در فیلم «فاتحین صحرا» باید یگان چتربازی می‌آمدند و کار پرش‌های هوایی را انجام می‌دادند و من هم یکی از کسانی بودم که انتخاب شدم. بعد از انقلاب از سال ۱۳۶۱ در تلویزیون جذب شدم و در مرکز خودمان کار‌های بسیار فاخری را می‌ساختیم و آنها را به شبکه‌های مختلف می‌سپردیم. مثلا مجموعه مستندی به نام «کرمانشاه در جنگ» را برای مرکز کرمانشاه ساختیم و شبکه‌های گوناگون هم آن را پخش کردند. در مستندی به نام «در مسیر سیمره» که رودخانه عظیمی است که به کرخه ریخته می‌شود، تمام روستا‌هایی را که در حاشیه این رودخانه بود، به تصویر کشیدیم و به تمام زمینه‌های فعالیت آنها از دیرباز پرداختیم و به یاد دارم که هر چهار شبکه این سریال را پخش کردند.

چطور شد سر از نون‌خ درآوردید؟ با آقای آقاخانی دوستی و آشنایی قدیمی داشتید؟

چهار، پنج سال پیش دوستان من سیروس میمنت و مصطفی تنابنده نازنین، برای گرفتن تست بازیگری به کرمانشاه آمده بودند. این موضوع به گوشم رسید. من رفته بودم که دوستم را ببینم و به پیشنهاد خودشان تست دادم و انتخاب شدم تا هفته بعد به تهران بیایم. به تهران آمدم و شخصیت به دل سعید آقاخانی نازنین به عنوان کارگردان این کار نشست. البته هفت، هشت نفر دیگر هم برای نقش کاووس آمده بودند، اما شاید من تنها کسی بودم که توانستم منویات ایشان را در مورد عمو کاووس که جویا بود، اجابت کنم. بعد از آن سال با کمک خود ایشان و تجربیاتی که از بزرگان این قبایل و روستا‌ها داشتم سعی کردم به همه اینها بپردازم و واقعا جا دارد از امیر وفایی عزیز بگویم که احساس می‌کنم منطقه غرب را به‌خوبی می‌شناسد. ایشان بعضی از اصطلاحات را که من فقط از بزرگان خودم مثلا از پدربزرگم شنیده بودم مثل مردآزما، گرین گوش و دوالپا که از اصطلاحات و افسانه‌های کردی هستند، برای من به صورت تصویری نوشته بود. اطلاعات عمومی او بسیار قوی و میزان مطالعه‌اش بسیار زیاد است و همه این ارزش‌های فرهنگی، قصه‌ها، روایت‌ها و داستان‌گونه‌ها را در ذهن داشت و در فیلمنامه‌اش آورده بود و ما از گویش این کار نهایت استفاده را بردیم. سعید آقاخانی هم که خود دستی بر آتش دارد، سربلند است و خودش کرد و از جنس ماست. به همین دلیل تسلط زیادی روی این فرهنگ و زبان دارد.
 
فکر می‌کنید سعید آقاخانی به‌واسطه شناختی که از این قوم دارد، توانسته به‌خوبی کرد‌ها را به‌واسطه این سریال به مخاطب معرفی کند؟

سریال‌هایی که راجع به قومیت‌ها ساخته می‌شوند معمولا روی لبه تیغ هستند. دیده‌ایم که خیلی‌ها در این مسائل زخمی شده‌اند، اما سعید آقاخانی به پاس هوشیاری، توانایی و قابلیت و توجه ویژه‌ای که به این مسائل دارد، نگذاشته است صدمه‌ای به سریال وارد شود. خدا را شکر برای پنجمین سال است که ما به دل بیننده‌های جان نشسته‌ایم. امروز وقتی از خانه بیرون می‌آیم شاید حداقل ۶۰ ــ ۵۰ خانواده فرهیخته از دیار خودم یا از کردستان عزیز، لرستان و از ایلامی‌هایی که همه خودشان از جنس ما، قصه‌گو و روایت‌گوی دیار ما هستند جلوی مرا می‌گیرند و عکس‌هایی به یادگار با کاووس دارند که به آن علاقه‌مندند و خوشحالند که او شخصیت بزرگ روستایی است که حرفی برای گفتن دارد.
 
کلیت سریال چقدر توانسته در این پنج فصل، این اقلیم را بیشتر به مردم بشناساند و باور‌ها و تصورات غلط را که برای عده‌ای به وجود آمده از بین ببرد و تصویر زیباتری از استان، فرهنگ و آداب و رسوم آن به مخاطب ارائه کند؟

طی چهار سال گذشته نوشته‌های سعید آقاخانی و در کنار او امیر وفایی، حول محور مسأله کرد بود و این کرد حرف و حدیث‌های زیادی برای دیده شدن با خود دارد؛ مسائل زندگی، روزگار، دامداری، باغداری و حتی سیاست‌شان. امروز شورا‌ها بر یک‌سری از مسائل روستا‌ها تأثیر بسیاری می‌گذارند و باید این توانایی و قابلیت را داشته باشند که روستای‌شان را هرچه جذاب‌تر، فرهیخته‌تر و دیدنی‌تر کنند تا جزو میراث‌های فرهنگی قرار بگیرند و توریسم محور باشند. این دو عزیز واقعا توانسته‌اند اینها را به اثبات برسانند. ما به روستا‌هایی رفتیم و آنها را به تصویر کشیدیم که برای مخاطبان جالب بود. مثلا خیلی‌ها از من می‌پرسند دره اژد‌ها در دیار شماست؟ هیچ کجای عالم چنین جایی را ندارد. وقتی پالنگان را خصوصا در روز‌هایی که دف‌زنان بر فراز پشت بام‌ها نوروزخوانی می‌کنند می‌بینید، شاید چنان توریسم محور شده باشد که سالانه ده‌ها هزار نفر برای دیدن چنین جاذبه معماری به آنجا بیایند. حتی معماری پلکانی خانه‌های پالنگان واقعا در هیچ کجا نمونه‌ای ندارد و صد‌ها نمونه از این زیبایی‌ها در دیارمان نهفته است. روی هم رفته اینها فقط توسط سریال نون‌خ شناخته شده است.

خودتان چقدر تاثیر این سریال را در جذب گردشگر دیده‌اید؟

تازه فقط در شات هوایی در تیتراژ نقاطی مثل بیستون، آناهیتا، گور دخمه‌های بهرام گور، طاق بستان و هورامانات خودمان را معرفی کردیم. سعید عزیز توانسته همه اینها را نشان دهد و امیر وفایی به آنها اشاره‌ای داشته باشد. امسال سیستان‌وبلوچستان عزیز و سربلند را هم داشتیم. ما به خاطر بازی در این سریال در آنجا مستقر شدیم و سختی آب و هوایی و سختی کار بسیاری داشتیم.
 
اتفاقا می‌خواستم بدانم کار در چابهار چطور بود؟ این‌که شما از غرب با آن آب‌وهوای سرد به سمت جنوب کشور که هوای گرم و شرجی دارد، رفتید که باید تجربه جالبی برای‌تان باشد؟ 

من ساکن کرمانشاهم یعنی از غرب به شرق رفتیم و دمای بالای ۶۵ درجه را متحمل می‌شدیم. بعضی مواقع بچه‌ها آنجا آسیب می‌دیدند. پشه‌هایی بود که به گریمور ما آزار رسانده بود و یک هفته به تهران آمد و بستری شد و دوباره به ما پیوست. اتفاقاتی هر از چند گاه برای بچه‌ها می‌افتاد و از درمانگاه‌های آنجا سر در می‌آوردند. هم آقای فرجی از تهران دکتر آورده بود و هم یک تیم پزشکی محلی داشتیم که شبانه‌روز در هتل ما مستقر بودند تا در صورت نیاز، دارو و درمان در اختیار بچه‌ها قرار دهند و سلامت آنها را برای روز‌های کاری حفظ کنند. با این حال ما واقعا از کار لذت بردیم. در مجموع هدف این بود که ما سیستان‌وبلوچستان و چابهار را با همه عظمت‌هایش و کرمان را با تمام زیبایی‌هایش تا حد توان و بضاعت به تصویر بکشیم و اینها از نگاه آقای امیر وفایی و سعید آقاخانی نشأت می‌گیرد. من در استان پهناوری هستم و در گردشی که در ایام عید در چهار استان هم زبان اطراف؛ یعنی ایلام، کردستان، لرستان و همدان داشتم، همه بالاترین میزان پذیرش را به سریال نون‌خ داده بودند و به حقیقت می‌گویم حرفی برای گفتن داشت. جای خالی خیلی از کار‌هایی که باید انجام بگیرد را پر کرد، دیده شد و تلویزیون به خود بالید که سریالی را ساخته که به نبوغ بالایی رسیده، می‌تواند تداوم داشته باشد و بینندگان جان هم لذت ببرند.

در فصل جدید، این سفر جاده‌ای باعث شد که کرمانی‌ها و سیستان‌و‌بلوچستانی‌ها و اتحاد اقوام و ارتباط خوب آن دو قوم با هم و مهمان‌نوازی آنها را ببینیم. می‌شود گفت همه اینها جزو نکات مثبت سریال هستند.

واقعا در آنجا پیرزن و پیرمرد‌هایی که سن بالایی داشتند، نون‌خ را از خودشان می‌دانستند، یعنی می‌گفتند ما چنین آدم‌هایی را سال‌های سال در کنار خودمان داشته‌ایم، ولی امروز شما آنها را زنده کرده‌اید و ما چقدر ذوق‌زده شدیم و احساس خوبی داریم! فرهنگ مهمان‌نوازی، فرهنگ غنی آداب و رسوم آنها از پوشش و خورد‌وخوراک گرفته تا برخورد شعورمندانه و پر از معرفت‌شان همه و همه چیز‌هایی است که به نظرم رسید. من به بچه‌های خودم هم می‌گویم اگر هر ایرانی یک‌بار به چابهار نرود عمرش را باخته است. باید برود و کوه‌های مریخی را ببیند و این‌که خداوند عظمت خود را در کجا پیاده کرده است.
 
فکر می‌کنم بازی در فصل پنجم این سریال برای خودتان هم تجربه جالب و جدیدی بود. این طور نیست؟

بله. اگر سال‌های آینده کاری انجام شود و به این قومیت‌ها بپردازند، هم بیننده راضی است و هم بازیگرانی که در کنار سعید آقاخانی عزیز یکدست شده‌اند می‌توانند این فرهنگ‌ها را یکی پس از دیگری با دل و جان به سمع و نظر بیننده‌های عزیزشان برسانند.
 
اتفاقا تجربه پایتخت، نون‌خ و سریال‌هایی از این دست ثابت کرده که مردم به تماشای مجموعه‌ای که درباره اقوام مختلف ساخته می‌شود، بیشتر علاقه دارند.

دقیقا همین‌طور است. وقتی مردم را می‌بینیم و با آنها برخورد داریم، در اولین جمله به ما می‌گویند از این سریال‌ها زیاد بسازید. انتظار دارند ما در ارتباطی که با دکتر جبلی داریم به ایشان بگوییم از این کار‌ها بیشتر ساخته شود تا ایران را بهتر بشناسیم و به آن ببالیم. اصلا فکر کرده‌ایم چرا بچه‌ها را که به خارج از کشور می‌فرستند، سرخورده می‌شوند و بعد با دست خالی برمی‌گردند؟ بگذارید با این سریال‌ها ایران‌شناسی خوبی داشته باشیم. ایران ما این‌قدر جاذبه‌ها و فرهنگ‌های زیبا در درون خود دارد که واقعا می‌گویم، ما هیچ کاری هنوز برایش نکرده‌ایم. ما ابتدایی‌ترین قدم را به همت آقای فرجی، امیر وفایی نازنین و سعید آقاخانی برداشتیم و ان‌شاء‌ا... این امکان فراهم شودکه بتوانیم قومیت‌ها و سرزمین‌های دیگری را توسط سریال خودمان به مخاطبان بشناسانیم.
 
در سری جدید سریال شاهد هستیم که وحید کمی بیشتر سر‌به‌سر عموکاووس می‌گذارد، اما در مصاحبه‌ای که با ایشان داشتم، گفتند وحید با این‌که خیلی شوخی و شیطنت و عموکاووس را اذیت می‌کند، در مواردی سعی دارد احترام او را نگه دارد. می‌توان گفت همین احترام به بزرگ‌تر جزو ویژگی‌های این سریال است.

بله، اجازه دهید یک خاطره شیرین برای‌تان بگویم. آقای فرجی ما را به مشهد دعوت کرده بود و یک شب که به زیارت رفته بودیم، به علت شلوغی حرم از هم جدا شدیم و بعد هرچه حسین عزیز را صدا زدم، او را پیدا نکردم. دیدم با حال بدی، غمگین روی تخته‌سنگی نشسته و وقتی به‌اصرار جویا شدم، گفت چهار نفر یقه او را گرفته و گفته‌اند برای ما اصلا مهم نیست که این سریال است. این پیرمرد همشهری ماست و اگر او را اذیت کنی تو را به شهرمان می‌بریم تا مثل نمد با چوب بزنیمت (می‌خندد). تا این حد روی کاووس تعصب دارند. لازم است از حسین نازنین برای اخلاق خوبش تشکر ویژه‌ای داشته باشم که بسیار جوان مؤدب، محجوب و دوست‌داشتنی است و این‌قدر برای من عزیز و محترم است که دوست دارم با او رفت‌وآمد داشته باشم.
 
ارتباط آدم‌ها با هم در این سریال ارتباط خاصی است که دیده شد. صرف‌نظر از فیلم‌ها و سریال‌های‌مان، در ارتباطات واقعی رفت‌وآمد خانواده‌ها و همسایه‌ها با هم کمتر شده است، اما در این سریال آنها هوای یکدیگر را دارند و با هم در سفری همراه شده‌اند که سعی می‌کنند در مشکلات کنار هم باشند. این اتفاق خوب چقدر می‌تواند برای مخاطبان الگوی مناسبی باشد؟
واقعا زندگی ما در گذشته همین‌طور بود. در دوران کودکی وقتی به خانه می‌آمدم، می‌دیدم ۱۰ خانواده نشسته اند که همه را می‌شناختم و نسبت‌های‌شان را می‌دانستم. همه اینها مهمان دست اول ما بودند. یعنی جدا از خواهر‌ها و برادرها، این مهمان‌ها ارج و قرب بسیاری نزد خانواده‌های ما داشتند. یک چراغ زنبوری داشتیم که هر شب آن را به دستم می‌دادند و به خانه یکی از فامیل می‌رفتیم. من به‌عنوان گزارشگر تلویزیون کرمانشاه در کردستان خانواده‌های مرزنشینی را می‌دیدم که شب‌ها به روستا‌های آن طرف مرز عراق می‌رفتند، سر می‌زدند و از هم احوالپرسی و فرزندان‌شان باهم ازدواج می‌کردند و در شادی‌های هم شرکت داشتند. قوم‌های ما واقعا این‌طور بودند. یا مثلا ما برای یک عروسی به شیراز رفتیم و آن عظمت شیراز را دیدیم. باید به این مسائل که دارد به فراموشی سپرده می‌شود بیشتر پرداخت. 
 
از ارتباط خود با بازیگران دیگر سریال بگویید. فیلمبرداری که تمام می‌شود، چقدر حال همدیگر را جویا می‌شوید؟

شاید بتوانم بگویم ما با بچه‌هایی که در کنار هم هستیم، یک خانواده بسیار مهربان، عزیز و دوست داشتنی شده‌ایم. یعنی اگر هر روز احوال حمید آذرنگ نازنین، سعید آقاخانی و کاظم نوربخش را نپرسم، بدحال می‌شوم. همه با هم تا شروع بعدی در ارتباط هستیم، چون من در این سریال دوست‌های خوبی پیدا کرده‌ام. شاید برای‌تان جالب باشد بدانید بعد از سفری که به چابهار داشتیم از عید که کارمان تمام شده تا به حال ده‌ها تلفن از آن سرزمین داشته‌ام که با من تماس گرفته‌اند و دوست شده‌اند و من هم آنها را به‌عنوان یک دوست پذیرفته‌ام و اگر روزی بخواهم با خانواده به آنجا بروم به خانه همین دوستانی که در چابهار، زاهدان و کرمان پیدا کرده‌ام خواهم رفت. اینها بسیار جای شکرگزاری داردکه هم خودش حامل پیام است و هم خودمان در این گردش‌ها دوستان خوب و صمیمی پیدا کرده‌ایم.
 
معمولا مردم وقتی شما را می‌بینند، درباره عمو کاووس چه می‌گویند و نظرشان درباره شخصیت او چیست؟

شخصیت کاووس بزرگ آبادی و رئیس شوراست و حکم حکومتی دارد و شخصیت‌هایی مثل نوری و دیگران از رفتار و گفتار کاووس دفاع می‌کنند و به همین دلیل، هم و غم مسائل را دارد. مثلا دو سال پیش به موضوع فرزندآوری اشاره داشت و می‌گفت دخترهای‌مان را به بالادستی و آن سوی مرز ندهیم. دختران مال ایران هستند و در این سرزمین و این روستا باید زاد و ولد و فرزندآوری شکل بگیرد. من شخصیت کاووس را دوست دارم و فکر می‌کنم به دل بیننده هم نشسته است. 
 
یکی از نکات جالب عمو کاووس این است که با وجود این‌که بزرگ روستاست، اما بسیار به‌روز است و با جوان‌ها هم ارتباط خوبی دارد. همه این موارد در فیلمنامه لحاظ شده بود یا ایده‌هایی است که شما به نویسنده و کارگردان دادید؟

واقعا دلسوزی عمو کاووس این توانایی را به او می‌بخشد. حتی وقتی دریکی دو فصل قبلی به خاطر مشکلات چشمی که داشت به اشتباه جاناتان، گاو سلمان را کشت، اسب خود را به جای آن به او داد. این اهمیت، همدلی ومهربانی کاووس بی‌تردید به دل همه نشسته است، البته این موارد در فیلمنامه بوداما خب ماهم به‌عنوان بازیگر ایده‌هایی درکار داریم که به کارگردان و نویسنده ارائه می‌دهیم.

منبع: جام جم

tags # نون خ سایر اخبار آیا قدرت‌های فوق‌بشری واقعیت دارند؟ چطور انسان به این قدرت‌ می‌رسد؟ بعد از فضا چه چیزی وجود دارد، جهان کجا تمام می‌شود؟! (تصاویر) مرکز واقعی جهان کجا است؟ فضانوردان چگونه در فضا دستشویی می‌کنند؟ | سرنوشت مدفوع انسان در فضا چه می‌شود؟

دیگر خبرها

  • مهاجرت غیرقانونی «بحران جدی» از نگاه آمریکایی‌ها
  • اقامتگاه ییلاقی پادشاهان قاجار و پهلوی اینجاست
  • تست شخصیت با کلید؛ انتخاب کلید دلخواه از شخصیت پنهان شما می گوید!
  • ورود شخصيت جديد «غرغر» به باغ شادونه
  • ورود «غرغر خان» به باغ شادونه
  • عمو کاووس نون خ چگونه بازیگر شد؟!
  • خودروی سفارشی محمدرضاشاه پهلوی هم برقی شد! /عکس
  • بازگشت حدود ۸۵۰ شخصیت‌ به افغانستان
  • افشای همکاری مسعود رجوی با ساواک | ویدئو
  • «عملیات وعده صادق» از نگاه شخصیت‌های سیاسی ترکیه