Web Analytics Made Easy - Statcounter

خبرگزاري آريا - ابتدا همه چيز عادي به نظر مي‌رسيد و مرد شيک‌پوشي که مسافر صندلي جلو پرايد بود در ميان راه پياده شد اما ناگهان راننده جوان مسيرش را تغيير داد.

به گزارش سرويس حوادث جام نيـوز، زن جوان که از يک سناريوي سياه مرد مسافرکش جان سالم به در برده بود، وقتي در کنار خيابان از خودروهاي عبوري درخواست کمک مي‌کرد نمي‌دانست ٢ جوان متجاوز در کمين او هستند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

اين پرونده زماني رقم خورد که زن جوان قصد داشت از محل کارش به خانه برود اما در مسير و از سوي ٢ گروه جداگانه در يک شب هدف تجاوز قرار گرفت.

شامگاه آخرين روزهاي فروردين ماه امسال زن جوان پس از خارج‌شدن از محل کارش در ميدان آزادي در انتظار تاکسي بود تا به خانه‌اش در شهريار برود. لحظاتي نگذشته بود که ناگهان خودرو پرايد سفيدرنگي در برابر زن جوان توقف و منيژه با ديدن يک مسافر مرد در کنار راننده به آنها اعتماد کرد و سوار بر خودرو مرد جوان شد.

ابتدا همه چيز عادي به نظر مي‌رسيد و مرد شيک‌پوشي که مسافر صندلي جلو پرايد بود در ميان راه پياده شد اما ناگهان راننده جوان مسيرش را تغيير داد و منيژه که با ديدن اين صحنه شوکه شده بود، ابتدا درباره تغيير مسير مرد جوان سوال کرد ولي مرد جوان گويا حرف‌هاي زن جوان را نمي‌شنيد و به مسيرش ادامه مي‌داد تا اين‌که منيژه شروع به داد و فرياد کرد.

خودرو به مسير خاکي رفت و داد و فريادهاي منيژه به گوش هيچ‌کس نمي‌رسيد تا اين‌که خودرو توقف کرد و زن جوان که پي برده بود اين مرد چه نيت شومي در ذهن دارد شروع به التماس کرد و از مرد جوان خواست همه طلاها و پول‌هايش را بگيرد و رهايش کند اما حمله مرد جوان به منيژه يک سناريو تلخ را رقم زد.

راننده جوان با تهديد و کتک‌کاري نقشه شوم را به اجرا در آورد و سپس طلا و وسايل باارزش همراه طعمه‌اش را برداشت و اجازه داد تا زن جوان پا به فرار بگذارد.

منيژه که وحشت‌زده بود و آرزوي مرگ مي‌کرد به اميد نجات و رسيدن به امنيت و آرامش دوان دوان جاده خاکي را به سمت مسير اصلي رساند و در حالي‌ که از ترس هنوز پاهايش مي‌لرزيد و قدرت ايستادن نداشت از خودروهاي عبوري درخواست کمک مي‌کرد.

چند خودرو از کنار منيژه عبور کردند تا اين‌که خودرو پژو پرشيا سفيدرنگي که دو پسر جوان سوار بر آن بودند با ديدن حال و روز منيژه در کنار جاده توقف کردند. زن جوان اشک مي‌ريخت و دوان دوان به سمت خودرو پژو رفت و با التماس و اشک از ٢ پسر جوان درخواست کمک کرد تا او را نزد پليس برسانند. ٢ پسر جوان ابتدا پذيرفتند تا منيژه را نزد پليس برسانند و زن جوان وقتي ديد ٢ پسر تصميم به کمک دارند، سراسيمه سوار بر خودرو آنها شد و روي صندلي عقب پژو پرشيا نشست و در حالي ‌که اشک مي‌ريخت و فکر مي‌کرد ٢ پسر جوان قصد کمک به او را دارند با صداي لرزان از اقدام سياه راننده پرايد پرده برداشت.

خودرو به سمت تهران در حال حرکت بود که ناگهان پسر جواني به نام سيامک از دوستش که پشت فرمان بود خواست تا به سمت دامداري حرکت کند. منيژه با شنيدن اين دستور شوکه شد و خواست تا او را به کلانتري برسانند اما بي‌فايده بود و سيامک ادعا مي‌کرد که مي‌خواهند ابتدا منيژه در دامداري آب به دست و صورتش بزند و بعد به کلانتري بروند اما اين يک داستان دروغين بود.

پناهگاه ناامن
منيژه که زمان کوتاهي در خودرو پژو احساس امنيت کرده بود دوباره شروع به التماس و گريه کرد و از ٢ جوان مي‌خواست که او را در کنار جاده رها کنند اما اين ٢ جوان نيز همان نقشه شوم راننده پرايد را در ذهن داشتند. خودرو پژو پرشيا وارد دامداري پسر جواني که پشت فرمان نشسته بود، شد و سيامک و دوستش در حالي ‌که منيژه در برابر آنها مقاومت و التماس مي‌کرد نقشه سياه را به اجرا رساندند.

پناه منيژه به دو پسر جوان او را دوباره به صفحه سياه زندگي‌اش بازگرداند و اين‌بار مرگ را نيز حس کرد چرا که نمي‌خواست تسليم نيت شوم ٢ پسر جوان شود که سيامک با دستانش قصد خفه‌کردن او را داشت که کامران راننده پژو پرشيا به کمک منيژه رفت و توانست منيژه را از مرگ نجات دهد. ٢ جوان پس از اجراي نقشه شوم منيژه را سوار بر خودروشان کردند و او را تا نزديکي خانه‌اش در شهريار رساندند و سپس به‌سرعت پا به فرار گذاشتند.

منيژه که ديگر به هيچ‌کسي اعتمادي ندارد، خود را به دادسراي امور جنايي تهران رساند و پيش روي بازپرس آرش سيفي پرده از ٢ سناريوي سياه برداشت و ادعا کرد که‌ اي کاش مرا کشته بودند و اين پلان‌ها را نمي‌ديدم.
بدين‌ترتيب بازپرس پرونده دستور داد تا تيمي از ماموران براي دستگيري عاملان اين ٢ سناريو سياه وارد عمل شوند و ماموران دايره جنايي به صورت ويژه رديابي‌هاي پليس را دستورکار خود قرار دادند.

کارآگاهان در گام نخست به کمک زن جوان موفق به شناسايي دامداري پسر جوان شدند و خيلي زود اين جوان که کامران نام دارد در عمليات پليسي دستگير شد.
کامران وقتي در برابر زن جوان قرار گرفت در همان ابتدا به اقدام سياهي که با دوستش انجام داده بود، اعتراف و سيامک را عامل اصلي اين ماجرا معرفي کرد.

جوان دانشجو به ماموران گفت: «آن شب من پشت فرمان خودرو سيامک نشسته بودم که با زن جوان روبه‌رو شديم و ابتدا قصد داشتيم به او کمک کنيم و از او خواستيم تا سوار خودرويمان شود تا تسليم کارگرهاي افغان نشود و پس از سوار شدن زن جوان نمي‌دانم چه اتفاقي افتاد که سيامک مرا مجبور کرد که به سمت دامداري‌مان بروم و سعي داشتم او را از نيتي که داشت پشيمان کنم اما بي‌فايده بود. وقتي به دامداري رسيديم سيامک سعي داشت نقشه‌اش را به اجرا برساند که زن جوان مقاومت مي‌کرد که ناگهان ديدم سيامک گردن منيژه را گرفته و نزديک بود او را خفه کند که به کمک زن جوان رفتم و او را از مرگ نجات دادم. سيامک درحالي‌که زن جوان التماس مي‌کرد، نقشه‌اش را به اجرا رساند و در ادامه نيز مرا وسوسه کرد تا دست به رابطه سياه زدم.»

کارآگاهان در ادامه تحقيقات پي بردند که کامران دوسال قبل در يک تصادف مقصر شناخته شده است و سابقه زندان دارد.

تيم جنايي در گام بعدي تجسس‌ها براي دستگيري سيامک دست به کار شدند و با اطلاعاتي که از همدستش به دست آمده بود خيلي زود مخفيگاه وي ردزني شد و روز ٥ خردادماه اين متهم در يک زمين کشاورزي دستگير شد و به جرم خود اعتراف کرد. به دستور بازپرس سيفي از شعبه چهارم دادسراي امور جنايي ٢ متهم براي تحقيقات بيشتر در اختيار ماموران پليس آگاهي تهران قرار دارند و تجسس‌هاي فني نيز براي دستگيري راننده پرايد که شروع اين ماجرا از سوي وي صورت گرفته است در دستور کار ماموران قرار دارد.

وسوسه براي رابطه شوم
سيامک ٣٤ساله که ٢ سابقه کيفري در پرونده‌اش دارد، ادعا مي‌کند ابتدا نيت کمک به زن جوان را داشتم اما وسوسه شدم و اين اقدام شوم را به اجرا رساندم.

سابقه داري؟
بله، يک‌بار به خاطر شرکت در نزاع دسته‌جمعي که منجر به قتل شده بود، دستگير شدم و يک‌بار هم به خاطر حمل سلاح گرم به زندان رفتم.

قتل؟
پسرعمويم در يک درگيري به قتل رسيد و چون من در آن درگيري حضور داشتم نيز دستگير شدم.

الان به چه جرمي دستگير شده‌اي؟
تجاوز و آدم‌ربايي

زن جوان را مي‌شناختي؟
نه

شب حادثه چه اتفاقي افتاد؟
ساعت ٢٤ بود که همراه سيامک از دامداري پدرش برمي‌گشتيم که زن جوان را در کناره جاده ديديم که درخواست کمک مي‌کرد تا او را به خانه‌اش برسانيم. وقتي توقف کرديم به او گفتم که اگر اين‌جا بماند کارگران افغاني او را به دام مي‌اندازند و زن جوان از ترس به ما پناه آورد.

به زن جوان پناه دادي؟
ابتدا قصد کمک داشتم و وقتي زن جوان از ماجرايي که برايش اتفاق افتاده بود، حرف زد نمي‌دانم چه اتفاقي افتاد که تصميم به اجراي نقشه مرد راننده پرايد گرفتم و از کامران که پشت فرمان نشسته بود خواستم به سمت دامداري بازگردد که ابتدا مخالفت کرد اما اصرارهاي من باعث شد تا وي تغيير مسير دهد.

زن جوان به تغيير مسير شما اعتراض نکرد؟
اشک مي‌ريخت و التماس مي‌کرد که ادعا کردم به او پناه مي‌دهم ولي ابتدا به دامداري برويم تا دست و صورتش را بشويد ولي وقتي به دامداري رسيديم ديگر نتوانستم خودم را کنترل کنم و نقشه‌ام را به اجرا رساندم.
زن جوان به تو پناه آورده بود ولي باز تو همان کار را کردي؟
نمي‌دانم، وسوسه شده بودم و پس از ماجرا واقعا پشيمان شدم.

نمي‌دانستي پليس در تعقيب شماست؟
نه
از دستگيري کامران اطلاع داشتي؟
بله، ولي فکر مي‌کردم به خاطر تصادفي که در دوسال قبل مقصر شناخته شده بود دوباره بازداشت شده است.
چطور دستگير شدي؟
اطراف شهريار يک باغ داريم و سرگرم کار روي زمين کشاورزي بودم که پليس را بالاي سرم ديدم و دستگير شدم.
حرف آخر؟
پشيمانم و شيطان وسوسه‌ام کرد.
منبع: روزنامه شهروند
110






منبع: خبرگزاری آریا

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.aryanews.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری آریا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۳۷۸۱۰۲۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

شکار سوژه‌های سرقت مقابل مدارس

با دستگیری دختر فراری که با همدستی مردی سابقه‌دار طلاهای زن جوانی را در پارکینگ خانه‌اش سرقت کرده بودند، راز سرقت‌ها و خفتگیری‌های متعدد قبلی شان برملا شد.

به گزارش مشرق، چندی قبل زن جوانی هراسان با پلیس تماس گرفت و از سرقت النگوهای طلایش خبر داد. به دنبال این تماس مأموران راهی محل شده و زن جوان در تحقیقات گفت: صبح؛ دخترم را به مدرسه رساندم و به همراه پسرم سوار بر تاکسی به خانه برگشتیم. به محض اینکه با پسرم از در پارکینگ وارد خانه شدیم، مردی پشت سرم وارد پارکینگ شد. او با تهدید چاقو، طلاهایم که ۳ عدد النگو بود از دستم قیچی کرد و متواری شد. با داد و فریاد به دنبال مرد سارق رفتم که دیدم او سوار بر یک خودروی جیپ شد که راننده‌اش یک زن جوان بود.

با شکایت زن جوان، تحقیقات برای دستگیری سارقان جیپ‌سوار به دستور بازپرس دادسرای ویژه سرقت آغاز شد. در بررسی‌های اولیه کارآگاهان به بازبینی دوربین‌های مداربسته اطراف محل سرقت پرداختند. پلاک خودرو مخدوش شده بود و با توجه به اینکه چهره سارقان با ماسک پوشیده شده بود، برای شناسایی هویت متهمان، تیم تحقیق در این شاخه نیز با بن‌بست مواجه شد.

درحالی که بررسی‌ها در این رابطه ادامه داشت، شاکی بار دیگر به پلیس مراجعه کرد و گفت: در فضای مجازی می‌گشتم که چشمم به آگهی فروش خودروی جیپی افتاد که به نظرم شبیه خودروی متهمان بود. آنچه مرا در این مورد مطمئن‌تر کرد، عروسک قرمز رنگی بود که روی آیینه جلوی خودرو آویزان بود و همان عروسک روی آیینه این خودرو هم بود.

به‌دنبال اطلاعاتی که شاکی داد، مأموران در تحقیقات دریافتند، خودرو متعلق به مردی است که سابقه کیفری سرقت در پرونده خود دارد. بنابراین کارآگاهان در قراری سوری با حامد او را بازداشت کردند.

مرد جوان در مواجهه با مدارک پلیسی به سرقت اعتراف کرد و گفت: سارق تکرو منزل بودم و بعد از آزادی هم چند موردی سرقت کردم. مدتی قبل در فضای مجازی با آناهیتا دوست شدم و او با ترغیب من از خانه‌اش فرار کرد و نزد من آمد. اوایل هزینه زندگی‌مان را با فروش طلاها و دلارهایی که آناهیتا از خانه‌اش دزدیده بود، گذراندیم. اما پول‌ها که تمام شد در نهایت، من پیشنهاد سرقت را به آناهیتا دادم. چاره‌ای نداشت جز اینکه قبول کند و با من همراه شود. نقشه من خفتگیری و سرقت طلا بود. سوژه‌هایمان را از میان مادرانی که صبح‌ها بچه‌هایشان را به مدرسه می‌رساندند یا کودکانی که به تنهایی به مدرسه می‌آمدند، انتخاب می‌کردیم. مقابل مدارس می‌ایستادیم و با دیدن کسانی که طلای زیادی همراه داشتند آنها را تعقیب می‌کردیم تا در فرصتی مناسب طلاهایشان را سرقت کنیم. چند باری اقدام کردیم اما موفق نشدیم، تا اینکه آخرین مورد را که یک مادر جوان بود تعقیب و در نهایت با تهدید ۳ النگویش را سرقت کردیم.

با اعتراف متهم سابقه‌دار، زن جوان نیز بازداشت شد و بررسی‌ها نشان می‌داد که خانواده‌ این زن جوان بعد از فرارش از خانه، ناپدید شدن او را به پلیس اعلام کرده بودند. متهمان به دستور بازپرس دادسرای ویژه سرقت، در اختیار اداره آگاهی قرار داده شده و تحقیقات برای شناسایی سایر جرایم احتمالی آنها ادامه دارد.

منبع: روزنامه ایران

دیگر خبرها

  • شکار سوژه‌های سرقت مقابل مدارس
  • (ویدئو) حرکت جنون‌آمیز پسر جوان؛ پرش از روی ۲ خودرو در حال عبور
  • حرکت جنون‌آمیز پسر جوان؛ پرش از روی ۲ خودرو در حال عبور (فیلم)
  • ۶ کشته براثر ریزش کوه و صاعقه در افغانستان
  • ببینید | حرکت جنون‌آمیز پسر جوان؛ پرش از روی ۲ خودرو در حال عبور
  • تصاویر دوربین مداربسته از تعقیب و آزار دختران نوجوان توسط اوباش | صحنه مجروح شدن جوان با غیرت کاشمری با چاقو | ویدئو
  • واژگونی خودرو در باشت ۲ کشته برجا گذاشت
  • واژگونی خودرو در جاده اراک به ازنا یک کشته بر جای گذاشت
  • سقوط خودرو در دره جاده صیدون یک کشته و ۹ مصدوم به همراه داشت
  • مشکلات ثبت نام وام ازدواج در سامانه از زبان زوجین جوان تهرانی