نحوه توزیع قدرت در دولتهای ایران/ بیشتر دولتمردان از کدام استان بودهاند؟/اطلاعاتی جالب درباره دولتهای بعد از انقثل+نقشه
تاریخ انتشار: ۳ تیر ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۳۷۹۰۱۴۰
با گذر زمان عمر مسئولان اجرائی نیز افزایش یافته و در این دوره نزدیک به سه دهه حضور چهرههای آشنا نشان میدهد که کمتر به ظرفیتهای انسانی پرورشیافته در این دوره پرتلاطم سیاسی-اجتماعی توجه شده است. به عبارت روشنتر، اداره رفاقتی دولتها بر اداره مبتنی بر صلاحیتها ترجیح داده شده است. این موضوع از سال ١٣٧٠ به بعد شدت بیشتری پیدا میکند؛ بهنحویکه آفتابنیوز : از ابتدای استقرار دولت در جمهوری اسلامی تاکنون، بیش از ٣٠٠ دولتمرد در قوه مجریه کشور بهعنوان رئیسجمهور، نخستوزیر، معاوناول رئیسجمهور و وزیر خدمت کردهاند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
به گزارش آفتابنیوز؛ با گذر زمان عمر مسئولان اجرائی نیز افزایش یافته و در این دوره نزدیک به سه دهه حضور چهرههای آشنا نشان میدهد که کمتر به ظرفیتهای انسانی پرورشیافته در این دوره پرتلاطم سیاسی-اجتماعی توجه شده است. به عبارت روشنتر، اداره رفاقتی دولتها بر اداره مبتنی بر صلاحیتها ترجیح داده شده است. این موضوع از سال ١٣٧٠ به بعد شدت بیشتری پیدا میکند؛ بهنحویکه در ٢٥ سال اخیر متوسط سن اعضای دولت بهتدریج بیش از ٢٠ سال افزایش مییابد و به عبارتی شاکله دولت کموبیش بدنه خود را حفظ میکند. این در حالی است که گرایش به جوانگرایی در دولتهای کشورهای صنعتی و توسعهیافته به قوت به چشم میخورد. متوسط اعضای دولتها در کشورهای اروپای غربی و آمریکا کمتر از ٥٥ سال است. شاخص سنی اعضای کابینه در دولتهای ایران از بسیاری از کشورهای در حال توسعه و همسایه ازجمله کشورهای عربی و ترکیه نامطلوبتر است.
از ١٥ بهمن ١٣٥٧ تا ١٥ آبان ١٣٥٨ دولت موقت و پس از آن تا ١٥ بهمن ١٣٥٨ کابینه موقت شورای انقلاب بر سر کار بود. نظر به عمر بسیار کوتاه این دولتها و دولتهای اول و دوم (بهمن ١٣٥٨ تا شهریور ١٣٦٠)، بررسی وضعیت اعضای کابینههای دولتهای سوم تا یازدهم (مهر ١٣٦٠ تاکنون) اهمیت پیدا میکند. از مجموع ٢٢٩ نفر اعضای کابینه دولتهای سوم تا یازدهم، براساس محل تولد ٢٤ درصد آنها از استان تهران (شامل استان البرز و در مجموع با سهم ١٩ درصد از جمعیت کشور)، ٥,٢ درصد از استان خراسان (شامل خراسان شمالی، رضوی و جنوبی با سهم ١٠.٢ درصد از کل جمعیت)، ٦.٦ درصد از استان آذربایجان شرقی (شامل استان اردبیل) با سهم جمعیت ٦.٥ درصد، ١٨.٣ درصد از استان اصفهان (با سهم جمعیت ٦.٤ درصد) و ٤.٨ درصد از استان خوزستان (با سهم جمعیت ٦.١ درصد) بودهاند.این پنج استان پرجمعیت کشور با سهم کلی ٤٩ درصد از جمعیت، ٥٩ درصد از اعضای کابینه دولتها را به خود اختصاص دادهاند. از سوی دیگر بهترتیب استانهای مازندران، لرستان، گلستان، قزوین، گیلان و مرکزی با داشتن ١٥.٤ درصد از جمعیت کشور، سهم ١٠درصدی از مقامات اجرائی ارشد را دارند.
توزیع قدرت اجرائی در سطح استانها
نظر به وزن و اهمیت بالای رئیسجمهور در قوه مجریه، با احتساب ضریب پنج برای رئیسجمهور، در کل دوره دولتهای سوم تا یازدهم، به ترتیب استانهای تهران با سهم ٢١ درصد از مقامات اجرائی ارشد کشور (با سهم ١٩درصدی از کل جمعیت کشور)، اصفهان با سهم ١٥,٨ درصد (٦.٤ درصد جمعیت)، یزد با سهم ٧.٥ درصد (١.٤ درصد جمعیت)، آذربایجان شرقی با سهم ٧.٢ درصد (٦.٥ درصد جمعیت) و سمنان با سهم ٧.٢ درصد (٠.٩ درصد جمعیت) دارای بالاترین وزنه در قدرت اجرائی کشور بودند که در مجموع با ٣٤ درصد جمعیت کشور، ٥٨ درصد قدرت اجرائی کشور را در اختیار داشتهاند. استانهای خراسان، فارس، خوزستان، آذربایجان غربی و همدان با سهم ٢٩ درصد از کل جمعیت، در ٢١ درصد قدرت اجرائی کشور سهیم بودهاند که این نسبتها برای مجموع استانهای مازندران، لرستان، گلستان، قزوین، گیلان و مرکزی بهترتیب ١٥.٤ و ٨.٧ درصد است. همراه با این توزیع به شدت نامتناسب و نامتوازن ترکیب استانی قوای اجرائی، در همه دولتهای اول تا یازدهم هشت استان سیستانوبلوچستان، هرمزگان، کردستان، بوشهر، زنجان، چهارمحالوبختیاری، کهگیلویهوبویراحمد و ایلام (با سهم ١٣.٣ درصد از جمعیت کشور)، هیچگاه سهمی از اعضای هیئت دولت نداشتهاند. در دولتهای پس از دوران دفاع مقدس (پنجم تا یازدهم) توزیع منطقهای قدرت اجرائی کشور قطبیتر شده است. در مجموع دولتهای پنجم تا یازدهم، بهترتیب استانهای تهران (١٨.٧ درصد)، اصفهان (١٥.٤ درصد)، یزد و سمنان (هریک ٨.٧ درصد) و کرمان (٨.٢ درصد) از قدرت اجرائی کشور را در اختیار داشتهاند. پنج استان تهران، اصفهان، یزد، سمنان و کرمان با داشتن ٣٢ درصد از جمعیت کشور، ٥٨ درصد قدرت اجرائی را به خود اختصاص دادند و سهم ٢٦ استان دیگر با ٦٨ درصد از کل جمعیت ٤٢ درصد بود. در مجموع دوره فوقالذکر پنج استان حاشیه کویر اصفهان، کرمان، یزد، قم و سمنان با سهم ٤٣.٣ درصدی از قدرت اجرائی (٣٤.٤ درصد از تعداد مقامات اجرائی) فقط ١٤.٢ درصد از جمعیت کشور را دارا بودهاند. در همین حال شش استان مازندران، لرستان، گلستان، قزوین، گیلان و مرکزی با سهم ١٥.٤ درصد از جمعیت که با هشت استان فاقد عضو در کابینهها، ٢٨.٧ درصد از جمعیت کشور را تشکیل میدهند، سهم پایین ٩.١درصدی از قدرت اجرائی را داشتهاند.
در مجموع دولتهای پنجم تا یازدهم، ١٤ استان (با سهم جمعیت ٢٨,٧ درصد) نزدیک به یکپنجم ٥ استان حاشیه کویر اصفهان، کرمان، یزد، قم و سمنان (با سهم جمعیت ١٤.٢ درصد) در قدرت اجرائی کشور سهیم شدهاند. به عبارتی دیگر پنج استان با جمعیت کمتر از نیمی از ١٤ استان دیگر، نزدیک به پنج برابر بیشتر در ساختار قدرت اجرائی ارشد کشور حضور داشتهاند. سهم استان تهران که مرکزیت سیاسی، جمعیتی و اقتصادی را دارد، در دولتها کموبیش رو به تنزل بوده است.سهم این استان از تعداد اعضای هیئت دولت در دولت چهارم ٤١ درصد بود که در دولت پنجم به ١٦ درصد سقوط کرد. در دولت ششم این سهم به ٣٢ درصد صعود کرد و بهترتیب در دولتهای هفتم و هشتم ١٨ و ٢٨ درصد بود. سهم تهران در دولتهای نهم و دهم تنزل یافت و به ١٢ درصد رسید و در دولت یازدهم به ٢٢ درصد ارتقا یافت. نکته درخورتوجه کاهش سهم استان تهران در دوره اول و سپس افزایش آن در دوره دوم دو رئیسجمهور دوره ١٣٦٨-١٣٨٤ است.
نابرابری منطقهای قدرت
با درنظرگرفتن جمعیت استانها، براي تعیین سهمبری استانها با تقسیم تعداد مقامات اجرائی ارشد استانها در دوره دولتهای سوم تا یازدهم (١٣٦٠-١٣٩٥) به جمعیت آنها، سرانه مقامات اجرائی ارشد استانهای کشور محاسبه میشود. بر این اساس استانهای کشور به چهار گروه(١) استانهای با سرانه مقامات بالاتر از هشت نفر، (٢) استانهای با سرانه مقامات بین دو تا پنج نفر، (٣) استانهای با سرانه مقامات بین ٠,٨ تا دو نفر و (٤) استانهای با سرانه مقامات صفر در هر یک میلیون نفر جمعیت طبقهبندی ميشود. در کل این دوره متوسط سرانه مقامات اجرائی کشور ٢.٩ نفر در یک میلیون جمعیت کشور است.
گروه (١): شامل سه استان یزد (سرانه ١٠,٨)، سمنان (سرانه ١٠.٢) و اصفهان (سرانه ٨.٢) است. این گروه در مجموع با سهم جمعیت ٨.٦ درصد، ٢٧ درصد از کل تعداد مقامات اجرائی دوره١٣٦٠- ١٣٩٥با سرانه متوسط ٩ نفر (بیش از سه برابر متوسط کشور) را داراست.
گروه (٢): به ترتیب ١٣ استان قم (سرانه ٤,٨)، همدان (سرانه ٤.٤)، کرمانشاه (سرانه ٤)، تهران و البرز (سرانه ٣.٦)، لرستان (سرانه ٣.٣)، آذربایجان شرقی و اردبیل (سرانه ٢.٩)، کرمان (سرانه ٢.٨)، آذربایجان غربی (سرانه ٢.٧)، گلستان (سرانه ٢.٦)، فارس (سرانه ٢.٥) و خوزستان (سرانه ٢.٣) را دربر میگیرد. در مجموع این گروه با سهم جمعیت ٥٧ درصد، ٦٣ درصد از مقامات اجرائی دوره با سرانه متوسط ٣.٢ نفر را به خود اختصاص داده است. سرانه متوسط مقامات اجرائی این گروه کمی بیش از متوسط کشوری است.
گروه (٣): هفت استان مازندران (سرانه ١,٩)، قزوین (سرانه ١.٦)، خراسان رضوی، شمالی و جنوبی (سرانه ١.٥)، مرکزی (١.٣) و گیلان (٠.٨) را شامل ميشود. این گروه در مجموع با ٢١ درصد از جمعیت، سهم ١٠.٥ درصد از مقامات اجرائی با سرانه متوسط ١.٤ نفر (نصف کشور) را دارد.
گروه (٤): هشت استان سیستانوبلوچستان، هرمزگان، کردستان، بوشهر، زنجان، چهارمحالوبختیاری، کهگیلویهوبویراحمد و ایلام با سرانه صفر. این گروه با سهم ١٣,٣ درصدی از جمعیت کشور، هیچ حضوری در دولتهای سه دهه اخیر ندارد.
دو موضوع مهم افزایش متوسط سنی و قطبیشدن منطقهای دولتمردان، بهوضوح بر استمرار قدرت اجرائی کشور در دست یک نسل خاص تأکید دارد. گروههای قدرت و دولتمردانی که در موارد زیادی خود مسبب و پایهگذار وضعیت کنونی به شمار میروند، مجددا براي اصلاح اوضاع نابسامان، صندلیهای وزارتخانهها و پستهای اجرائی ارشد را اشغال میکنند. در کنار دیگر مسائل مانند مشکلات ساختاری و کاستیهای نهادی هم دو عامل افزایش متوسط سنی و قطبیشدن منطقهای دولتمردان وجود داشته و دارد؛ اما به اندازه عوامل دیگر به آنها توجه نشده است. چالش مهم دیگری که گریبان امروز جامعه را گرفته، این است که نظام اجرائی کشور با تکیه بر نسل خاص حلقههای قدرت، از تربیت و آماده سازی مدیران آینده غفلت کرده است. قطبیشدن منطقهای اعضای دولتها، نهتنها فرصتهای تربیت نسلهای آتی مدیران مورد نیاز اداره نظام در سطوح مختلف را از کشور دریغ کرده و فرصتهای بزرگ فراگیری و رشد را از نسلهای جوانتر و بعدی گرفته است، بلکه منجر به فهم و درک ضعیف دولتها از شرایط مناطق محروم، مرزی و معمولا حساس کشور شده است. این موضوع ضمن اینکه نابرابریهای منطقهای را در کشور تشدید کرده و گروههای بزرگی از جمعیت کشور را به حاشیه رانده است، منجر به تضعیف رابطه بین مسئولان طراز اول کشور با گروههای محروم جامعه شده، بهطوریکه فرایندهای رسیدگی و پاسخگویی به نیازهای اساسی و تأمین حقوق بخش بزرگی از جمعیت را تضعیف کرده و از سوی دیگر نابرابریهای منطقهای را شدت بخشیده است.
این معضل در ذات خود زمینهساز شکافها و گسلهای جبرانناپذیر اقتصادی- اجتماعی میشود. در این راستا بهواسطه اینکه نابرابریهای منطقهای به یک بحران تبدیل نشود، توصیه میشود دولت دوازدهم تمرکز ویژهای بر موضوع داشته باشد و از همه جهات و به ویژه وجوه ساختاری و نهادی این مسئله را براساس یک برنامه توسعه عادلانه منطقهای در دستور کار قرار دهد. در این راستا بایستی به سمت تمرکززدایی توسعهگرا حرکت کرد و از تمرکزگرایی افراطی در جریان تخصیص منابع و تصمیمگیریها که اجازه توسعه به مناطق محروم را نمیدهد، اجتناب کرد.
درسهایی از نابرابری فرصتهاي فراروی دولت دوازدهم
بررسی نتایج عملکرد توزیع فرصتهای دسترسی به مناصب عالی در کشور و پیامدهای آن، موضوع مبسوطی است که نیازمند فرصتی دیگر است؛ اما از بررسی نتایج فوق میتوان نکاتی را استنتاج و به نظام تصمیمگیری درباره انتخاب اعضای کابینه دولت دوازدهم توصیه کرد. در تعیین وزرای کابینه دوازدهم، توجه به نکات زیر میتواند به کاهش نابرابریهای دسترسی به مناصب در کشور و بهبود و اصلاح کیفیت ترکیب اعضای دولت دوازدهم کمک کند:
- تعادل و توازن منطقهای و بین استانی؛- تعیین حداقل یک وزیر از استانهای محروم و یک وزیر از استانهای مرزی؛- یک وزیر از یکی از استانهای سیستانوبلوچستان یا کردستان؛- یک وزیر از یکی از استانهای ایلام، کهگیلویهوبویراحمد یا چهارمحالوبختیاری؛- جوانگرایی در کابینه با معدل سنی حدود ٥٠ سال؛- حداقل ٢٥ درصد اعضای کابینه با سن زیر ٤٠ سال؛
- اعضای کابینه علاوه بر تعهد کامل به قانون اساسی به شجاعت، صداقت، صراحت بیان و سلامت اخلاقی و مالی شهره باشند؛
- وزرا از میان طبقات متوسط انتخاب شوند و نه ثروتمندانی که دارای ثروتهای نجومیهستند؛
- دارای کارایی، تخصص، دانش و تجربه لازم و مرتبط در حوزه کاری خود باشند و این مؤلفهها بر وجوه سیاسی و وابستگیهای فامیلی، حزبی و سیاسی غالب باشد؛
- کابینه حتیالمقدور فراجناحی و فراگیر باشد و رقبای سیاسی هم در دولت سهیم باشند (براساس بررسیهای انجامشده ایران دارای میزان بالای شاخص شدت جناحگرایی و دستهبندی جناحی در سطح جهان است)؛
- دوسوم اعضای کابینه قبلا وزیر یا معاون وزیر یا رؤسای دستگاههای اجرائی مهم نباشند؛
- حتیالمقدور یک وزیر زن حضور داشته باشد (متناسب با روحیات بانوان مانند وزیر آموزشوپرورش)؛
- تعارض منافع که شکل آشکار فساد است و عدم حضور همزمان افراد منتخب در دو بخش عمومی و خصوصی مورد تأکید باشد؛
- اکثر معاونان وزارتخانهها از داخل دستگاهها انتخاب شوند که مراحل ارتقای سازمانی را بر مبنای لیاقت و تخصص در داخل وزارتخانهها طی کرده باشند و از جابهجاییهای اتوبوسی اجتناب شود.
منبع: روزنامه شرق
منبع: آفتاب
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت aftabnews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «آفتاب» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۳۷۹۰۱۴۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
افشای عمدی فایل صوتی ظریف به روایت سعید لیلاز /با خرابکاری در نطنز، این سایت چند ماه از کار افتاد /ایران زمین بازی را عوض کرده است
به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، سعید لیلاز، عضو حزب کارگزاران، در گفتگویی که اخیرا با روزنامه شرق داشته است، به بیان جزئیاتی درباره افشای فایل صوتی مصاحبه جنجالی خود با محمدجواد ظریف، وزیر امور خارجه پیشین پرداخته است.
بخشی از این گفتگو را در ادامه می خوانید:
به نقل از شما شنیده بودم که انتشار فایل گفتوگوی چندساعتهتان با محمدجواد ظریف هم نوعی پالس مثبت تهران بود؟ خودتان چنین چیزی را تأیید میکنید؟
احسنت بر شما. دقیقا همینگونه است. البته میدانم میخواهی به جزئیات انتشار آن فایل از زبان سعید لیلاز برسی تا آن را در این مصاحبه چاپ کنی، اما من از گفتن جزئیات خودداری میکنم. فقط این را سربسته میگویم که ماجرای انتشار آن فایل مصاحبه چندساعته من با محمدجواد ظریف، بدون آنکه بگویم چه کسی چه کاری کرد، یکی از اهداف و دلایل و جنبههای افشاگری آن با هدف ارسال پالس مثبت به طرف آمریکایی بود که اگر دولت بایدن میخواهد برای احیای برجام کاری بکند، در همین ماههای منتهی به پایان عمر دولت روحانی باشد که احیای برجام بتواند به جریان همسوی دولت روحانی برای تداوم قدرت کمک کند و دولت بایدن متأسفانه حتی همین کمک را هم نکرد. میدانی چرا؟
چون تصور واشنگتن این بود که جریان رادیکال در انتخابات ریاستجمهوری ۱۴۰۰ به قدرت میرسد و تضمین بهتر و محکمتری برای توافق احتمالی و احیای برجام خواهد بود. به هر حال دولت بایدن سعی داشت یک توافق بزرگتر را در دستور کار داشته باشد و با این فکر، عملا مذاکرات را تا زمان به قدرت رسیدن دولت نزدیک به هسته قدرت که رئیسی بود، نگه داشت.
احسنت. که نتیجه آن را هم دیدیم. یعنی آمریکاییها در دولت بایدن، نه در چند ماه پایانی دولت روحانی کاری برای احیای برجام کردند که مثلا به سود اصلاحطلبان و میانهروها تمام شود و نه حتی در دولت رئیسی توانستند برجام را احیا کنند که به سود اصولگراها باشد و نهایتا به شرایط حال حاضر کشور رسیدیم که احتمال دارد دوباره دونالد ترامپ هفت ماه دیگر در انتخابات آمریکا پیروز شود. حالا شما تصور کنید دونالد ترامپی که با آن سیاست رادیکال ضد ایرانی خود طی چهار سال ریاستجمهوریاش چه بلایی سر ایران آورد و قرار است که در یک احتمال ۵۰-۵۰ دوباره رئیسجمهور شود و در همین شرایط که اسرائیلیها تاکنون نزدیک به ۳۵ هزار فلسطینی را کشتهاند و به موازاتش هم یک تنش با ایران را کلید زدهاند و مرتب به اماکن دیپلماتیک ما حمله کردند و نیروهای نظامی ما را در منطقه ترور میکنند که اتفاقا در مقابل کارنامه خرابکاریهای اسرائیل یک گام بسیار کوچک است، ما باید چه کنیم؟!
چرا واقعا کسی توجه نمیکند؟ درست است تقریبا از ۱۳ فروردین تا ۳۱ فروردین یک تنش بیسابقه مستقیم بین ایران و اسرائیل روی داد، اما کارهایی را که اسرائیل در طول این سالها کرده است نیز باید مدنظر قرار داد. نمیتوان فقط به این بازه زمانی کوچک یا ترقهبازی صبح ۳۱ فروردین اسرائیل در تبریز و اصفهان محدودش کرد یا تنها موضوع حمله به ساختمان کنسولگری ایران در سفارت سوریه یا ترور چند سردار در سوریه در ذهن ما بیاید. قبل از آن، اسرائیل خیلی هزینه روی دست ما گذاشته است. فقط در خرابکاری هستهای نطنز، برای چند ماه این سایت هستهای از کار افتاد و از مدار خارج شد. اسرائیل چندین و چند بار دانشمندان هستهای را ترور کرد. قبلتر از آن، ویروس استاکسنت چه ضرباتی به صنعت هستهای زد. تمام پمپهایی که در پالایشگاهها و نیروگاههای ایران منفجر میشدند، همه آنها یا ویروسی بود یا در همه آنها تجهیزات انفجاری کار گذاشته بودند. نتیجه چه شد؟
اکنون ایران هم زمین بازی را عوض کرده است. غنیسازی را تا ۶۰ درصد برده، فلز اورانیوم تولید کرده و سانتریفیوژهای نسل جدید را هم به کار برده است. پس دیگر روند بازی عوض شده است. چرا؟ چون ایران فهمیده اگر کماکان به انفعال و مماشات خود ادامه دهد، حد یقفی برای زیادهخواهی آمریکا وجود ندارد و مرتبا جلوتر میآید. خب من تمام این روند را از سال ۵۷ تا الان مطرح کردم که به اینجا برسم که درست یا غلط، خوب یا بد و نتیجه هر جریان سیاسی اصلاحطلب و اصولگرا در ایران یا عملکرد دولت دموکرات و جمهوریخواه در آمریکا این بوده است که ایران، علیرغم مذاکره دوساله و شکلگیری برجام، اکنون به غنیسازی ۶۰ درصدی، تولید اورانیوم فلزی و استفاده از سانتریفیوژهای نسل جدید دست بزند که موازنه را در برابر غرب حفظ کند.
پس قطعا فرقی نمیکند در انتخابات ریاستجمهوری ایالات متحده آمریکا مجددا جو بایدن رئیسجمهور شود یا دونالد ترامپ دوباره به قدرت برسد، یا در انتخابات ریاستجمهوری ۱۴۰۴ ایران دوباره رئیسی رئیسجمهور شود یا فرد دیگری حتی از اصلاحطلبان رئیسجمهور شود، روند همان چیزی است که از اول مصاحبه گفتم. اقتضائات ژئوپلیتیک در منطقه و جهان ما را به سمتی خواهد برد که هستهای شویم. نهایتا یک سال دیگر، ۱۰ سال دیگر یا ۲۰ سال دیگر، ایران باید به این سپر ژئوپلیتیک دست پیدا کند. من سقف زمانی دقیقی برای این مهم تعیین نمیکنم. رسیدن به این نقطه دست ما نیست، بلکه فضای ژئوپلیتیک به ما تحمیل میکند که به سپر ژئوپلیتیک دست یابیم. این یک حقیقت مسلم است ولاغیر.
۲۷۲۷
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1903905