پدرم اهل سنت و مادرم شیعه است / ۵ سال است که در ایران درس می خوانم و مذهب تشیع را انتخاب کردم
تاریخ انتشار: ۸ مرداد ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۴۲۱۳۸۳۰
طلبه تازه مسلمان گفت: پنج سال است که در ایران تحصیل میکنم و واقعا مطمئن شدم که اسلام حق است و تشیع مذهب درستی است که انتخاب کرده ام و از خدا میخواهم وقتی که به کشورم برگشتم بتوانم هم دین و هم حجابم را حفظ کنم.
به گزارش گروه رسانه های خبرگزاری تسنیم، فاطمه، طلبه تازه مسلمان از کشور پاکستان در گفتوگو باصبح توس؛ در مورد علاقهاش به ایران و اسلام و انتخاب مذهب شیعه میگوید: پنج سال است که از کشورم پاکستان برای آشنایی بیشتر با مذهب تشیع و دین اسلام به ایران آمدم و یک ماه دیگر کارشناسی ارشدم را تمام میکنم و به کشورم برمیگردم؛ البته در پاکستان هم چهار سال درس حوزوی خواندم.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
چگونه شد که به اسلام علاقهمند شدید و مذهب شیعه را انتخاب کردید؟
پدرم اهل سنت و مادرم شیعه است و در خانه هم کسی مرا مجبور نکرد که شیعه یا سنی شوم و انتخاب را به عهدۀ خودم گذاشتند که هر دینی که دوست دارم اختیار کنم؛ چون به پدرم وابستگی بیشتری داشتم دوست داشتم آن دینی انتخاب کنم که پدرم داشت اما بعد به این نتیجه رسیدم که اول تحقیق کنم و ببینم که کدام دین حق است.
از اولین باری که حجابتان را رعایت کردید بگویید؟
در پاکستان تنها 20 درصد مردم شیعه هستند که البته به شیعه بودن خودشان افتخار میکنند البته هستند افرادی که به حجاب خودشان اهمیتی نمیدهند؛ اولین باری هم که حجابم را رعایت کردم فکر کنم هفتم دبستان بودم که بعضی خیلی مرا مسخره کردند ولی من به لطف خدا با وجوداین که مسخره ام میکردند حجابم را دوست داشتم و نمازم را میخواندم.
چگونه در حوزه علمیه ثبت نام کردید؟
بعد از اینکه در پاکستان دیپلم گرفتم دوست داشتم به حوزه علمیه بروم؛ نمرات خیلی خوب داشتم و مادرم دوست داشت که به دانشگاه بروم، یک ماه هم رفتم اما قصد نداشتم دانشگاه را ادامه بدهم و دنبال این بودم که در حوزه ثبتنام کنم.
برای ورود به حوزه مصاحبه دادم و بعد از اینکه در مصاحبه قبول شدم به پدرم اطلاع دادم که قصد دارم به حوزه علمیه بروم اما پدرم که تصور درستی از شیعه نداشت میگفت: شیعه کارهای انتحاری انجام میدهد و خیلی مخالفت کرد.
شب و روز گریه کردم و دانشگاه نرفتم تا اینکه برادرماز من خیلی حمایت کرد و از پدرم خواست که اجازه دهد به حوزه بروم؛ در کشورم چهار سال درس خواندم اما خیلی قانع نشدم که شیعه حق است یا اهل سنت، با خودم میگفتم شاید اهل سنت حق باشد چون که اعمال اهل سنت هم خوب بود.
بعد از چهار سال که تحصیلات حوزویام در پاکستان به اتمام رسید دیگر این امکان وجود نداشت که در پاکستان ادامه تحصیل دهم و دنبال این نبودم که تنها بگویم شیعه حق است بلکه هدفم این بود که به این نتیجه برسم که چه دین و مذهبی حق است تا همان را انتخاب کنم.؛ می خواستم برای ادامه تحصیل به ایران بیایم که همه مخالفت کردند. مخصوصا پدرم خیلی مخالفت کرد و میگفت شاید تو را در ایران به مسیر اشتباهی ببرند و اینکه از شیعه میترسم و اینکه مردم ایران را نمیشناسم و سایر.
برای آمدن به ایران خانوادهتان را چگونه راضی کردید؟
سعی میکردم قانعشان کنم و میگفتم اینقدر بزرگ شدهام که راه درست و اشتباه را تشخیص دهم و اینکه هیچوقت راه اشتباه را نمیروم؛ از طریق روزنامهها هم شناخت بیشتری از ایران پیدا کردم ضمن اینکه از اساتید مالزی و اندونزی که به ایران سفر داشتند توضیحاتی در مورد حوزههای علمیه ایران پرسیده بودم تا اینکه به لطف خداوند خانوادهام راضی شدند و به ایران آمدم؛ پدرم برای دیدن من به ایران میآمد و من هم از خوبیهای اینجا برایش تعریف میکردم.
اکنون پنج سال است که در ایران تحصیل میکنم و واقعا مطمئن شدم که اسلام حق است و دین و مذهب درستی انتخاب کردم؛ فقط از خدا میخواهم وقتی که به کشورم برگردم بتوانم هم دین خودم را و هم حجابم را حفظ کنم و مطمئنم به کمک خدا و دعای شما نیاز دارم.
انتهای پیام/
بازگشت به صفحه رسانهها
R41383/P41383/S9,1299/CT12منبع: تسنیم
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.tasnimnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «تسنیم» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۴۲۱۳۸۳۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
قصه عبرت آموز یک دزد!
روزی که اولین نخ سیگار را لای انگشتانم گرفتم و با غرور خاصی نزد دوستانم به آن پک می زدم هیچ گاه باورم نمی شد که روزی برای تامین هزینه های اعتیادم به اموال مردم دستبرد بزنم اما ...
به گزارش خراسان، این ها بخشی از اظهارات سارق حرفه ای قطعات و محتویات خودروهای مردم در حاشیه خیابان هاست که با تلاش شبانه روزی نیروهای گشت نامحسوس کلانتری شفای مشهد به چنگ قانون افتاد. او که مدعی بود سرگذشت عبرت آموزی دارد درباره قصه تلخ زندگی خود به مشاور ومددکار اجتماعی کلانتری گفت:پدرم به دلیل ابتلا به بیماری های ریوی و قلبی در سن 40 سالگی از دنیا رفت و این گونه مادرم سرپرستی خانواده را به عهده گرفت.
او جوانی اش را گذاشت و همه سختی ها وتلخکامی ها را به جان خرید تا ما آینده را در خوشبختی تجربه کنیم. خلاصه او با کارگری و خیاطی هر3 خواهرم را به دانشگاه فرستاد و آن ها اکنون ازدواج کرده اند و در ادارات دولتی استخدام شده اند اما من مسیر خلافکاری را در پیش گرفتم و بدبختی هایم را به تماشا نشستم.
آن روزها زمانی که 7 سال بیشتر نداشتم در شهرستان تربت جام به مدرسه رفتم. با آن که چندان علاقه ای به تحصیل نداشتم اما به هر طریقی بود تا مقطع دبیرستان درس خواندم. خلاصه 17 ساله بودم که روزی با ترغیب و تشویق دوستانم،اولین نخ سیگار را لای انگشتانم گرفتم چراکه غرورم اجازه نمی داد در برابر آن ها کم بیاورم به همین دلیل سعی می کردم پک های عمیقی به سیگار بزنم که با تشویق و جلب توجه آن ها روبه رو شوم . در همین شرایط خیلی زود پای بساط شیره و تریاک هم نشستم و دورهمی های لذت بخش دوستانه ام آغاز شد .
چنان در عالم هپروت سیر می کردم که هیچ گاه به ذهنم نمی رسید این لذت های زودگذر فرجامی وحشتناک دارد. آن روزها فقط همین غرورهای جوانی و تعریف و تمجیدهای دیگران را می دیدم و مدام در پارتی ها و شب نشینی ها شرکت می کردم. نصیحت های مادرم نیز فایده ای نداشت چراکه من هم مانند همه معتادان که مصرف تفریحی را شروع می کنند، خودم را فریب می دادم که من مانند دیگران نیستم و هر روزی که اراده کنم دیگر مصرف نمی کنم.
حتی گاهی برای چند روز نزد دوستانم نمی رفتم تا چنین وانمود کنم که من اراده ای قوی دارم و آلوده مواد افیونی نمی شوم. مادرم از رفتارهای من زجر می کشید و گریه می کرد اما من هیچ توجهی به اطرافم نداشتم تا این که بالاخره باورم شد دیگر معتاد شده ام .
چند بار مادرم با سختی های بسیار مرا در مراکز ترک اعتیاد بستری کرد اما فایده ای نداشت تا این که به خودم آمدم و با کمک یکی از دوستانم که مرا راهنمایی می کرد چند سال از چنگ مواد مخدر گریختم و در سن 30 سالگی به توصیه مادرم ازدواج کردم تا شاید مسیر درست زندگی را بیابم اما بعد از ازدواج دوباره دوستان هم بساطی ام به سراغم آمدند و با وسوسه های لذت آنی و تعریف و تمجیدهای آنان از پک های عمیق سیگار و مصرف زیاد مواد مخدر ،باز هم به منجلاب مواد افیونی افتادم ولی این بار شیوه ای خطرناک را در پیش گرفتم و مصرف هروئین را شروع کردم . حالا همسرم زجر می کشید و با اشک هایش تلاش می کرد تا مرا از بیراهه هولناک بازدارد.
چند بار دیگر در مراکز ترک اعتیاد بستری شدم ولی چون در زمینه پوشاک فعالیت داشتم و با افزایش قیمت ها در بازار به وضعیت خوبی رسیده بودم هنوز توان خرید هروئین را داشتم اما دیگر نمی توانستم به خاطر خماری های مواد مخدر صنعتی در محل کارم بمانم به گونه ای که مجبور شدم مغازه ام را تعطیل کنم.
در این شرایط پس انداز هایم نیز به پایان رسید و خانواده ام برای نان شب محتاج شدند. همه دوستانم از من فرار می کردند چراکه دیگر پولی نداشتم مانند گذشته مقدار زیادی شیره و تریاک را پای بساط آن ها بگذارم وباید از هروئین های آنان مصرف می کردم. این گونه بود که با ترس و لرز برای اولین بار از یک خودرو در حاشیه خیابان سرقت کردم و با فروش باتری و ضبط و پخش آن هزینه های یک روز اعتیادم تامین شد ولی می ترسیدم آشنایان و بستگانم مرا درحال سرقت مشاهده کنند و آبروریزی شود این بود که تصمیم گرفتم به مشهد بیایم و سرقت هایم را در این شهر ادامه بدهم .
بارها در مناطق مختلف شهر مشهد به خودروهای شهروندان دستبرد زدم و با فروش اموال سرقتی هزینه های اعتیادم را تامین کردم تا این که شب گذشته هنگام عبور از بولوار ابوطالب چشمم به پرایدی افتاد که به راحتی می توانستم به آن دستبرد بزنم چراکه هیچ گونه امکانات امنیتی و ضد سرقت نداشت اما هنوز مشغول بازکردن در خودرو بودم که ناگهان خودم را در محاصره افسران گشت کلانتری شفا دیدم و آن ها در حالی مرا دستگیر کردند که چندین بسته حاوی هروئین نیز به همراه داشتم . حالا بسیار پشیمانم و می دانم آینده ام را نابود کرده ام اما ای کاش ...
با صدور دستوری ویژه از سوی سرگرد احسان سبکبار(رئیس کلانتری شفای مشهد) تحقیقات گسترده افسران کارآزموده دایره تجسس برای ریشه یابی سرقت های دیگر این جوان وارد مرحله جدیدی شد تا شهروندانی که اموال آن ها توسط این سارق جوان به یغما رفته است شناسایی شوند .