Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «خبرگزاری برنا»
2024-05-08@20:37:43 GMT

سیاست زدگی دلیل عدم استقبال از فیلم های سیاسی

تاریخ انتشار: ۲۵ مرداد ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۴۴۱۳۵۷۳

سیاست زدگی دلیل عدم استقبال از فیلم های سیاسی

به گزارش خبرگزاری برنا، در نشست باشگاه فیلم فرهنگسرای اندیشه با نام سینما اندیشه با حضور اکبر نبوی به عنوان منتقد سینما و محمدرضا مقدسیان مجری و کارشناس، فیلم سینمایی «اسنودن» آخرین ساخته الیور استون بعد از نمایش، در حضور علاقه مندان به سینما نقد و بررسی شد.

«اسنودن» فیلمی زندگینامه‌ای براساس ماجراهای ادوارد اسنودن افشاگر برنامه‌های جاسوسی سایبری آمریکا است که پس از ۲ سال تاخیر، در سال ۲۰۱۶ به نمایش عمومی درآمد.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

اکبر نبوی منتقد سینما در آغاز صحبت های خود با اشاره به پیشینه الیور استون کارگردان این فیلم گفت: استون در جامعه آمریکا فیلمساز معروف به اعتراض اجتماعی است، با توجه به آثارش این صفتی که به او داده شده است، پربیراه نیست. او «جوخه»، «قاتلین مادرزاد»، «JFK» و «نیکسون» را ساخته و اقدامات فرامرزی آمریکا مثل سالوادور را تصویر کرده و در مورد کاسترو و چاوز مستند ساخته، پیشینه او باعث شده است که گزینه مناسبی برای ساخت این فیلم باشد.

وی افزود: من درباره کارهایی شبیه به این فیلم با سوظن نگاه می‌کنم. از دید من یکی از ضعیف ترین کارهای او از لحاظ کارگردانی است. وقتی می خواهیم درباره شخصیتی تاریخی فیلم بسازیم، باید به چند نوع از روایت باید پناه ببریم یا خبری نگاه می‌کنیم یا گزارشی یا از روابط علت و معلولی کمک بگیریم. روایت استون سرگردان میان گزارش و خبر است. کارهای اتوبیوگرافی قبلی که استون ساخته است، بسیار قوی تر بودند.

آمریکا با این فیلم نسخه خودش از اسنودن را ارایه کرد

مقدسیان هم در همین راستا اشاره کرد: رویکرد دیگری که می‌توانیم به آن نگاه کنیم، الگوی رسانه‌های دنیا است که می‌گویند اگر مردم قرار است خبری را بشنوند، بهتر است ورژن و نسخه ما را بشنوند و خودمان خبر را اعلام کنیم. این کار می‌توانست به یک مستند خوب تبدیل شود و سوژه پرکششی دارد، اما باید بدانیم چرا استون با این رویکرد ساده انگارانه و با استفاده از یک رابطه عاشقانه و به شکل ملودرام، داستان را تصویر می کند. مثل خیلی‌ها که وقتی کتابی می‌خوانند دیگر فیلمِ اقتباسی آن کتاب را دوست ندارند یا برعکس؛ در اینجا هم با توجه به این الگو، آمریکا می‌خواهد روایت خودش را از ماجرای اسنودن در ذهن مخاطب جا بیندازد و نسخه مرجع این ماجرا باشد. بعد از این فیلم، هر فیلمی درباره اسنودن ساخته شود، روایتی دست دوم می‌شود.

نبوی هم در پاسخ به این تئوری گفت: در همه جای دنیا دروازه‌بانی خبر را آموزش می دهند. در درجه اول خبرنگار و بعد دبیر سرویس یا سردبیر آن بخشی که احساس می‌کنند بیشتر به درد خواننده و مخاطب می‌خورد را منتشر می‌کنند. اگر بخواهیم این را در نظر بگیریم، آژانس امنیت ملی آمریکا یا سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا خودشان در مورد ماجرای اسنودن دروازه بانی خبر می‌کنند و می خواهند با اهداف خاصی آن بخش که می‌خواهند از اطلاعات منتشر شود را منتشر می‌کنند و تعیین می‌کنند چه بخش از اطلاعات منتشر شود و چه بخش منتشر نشود.

استون در «اسنودن» قواعد ژانر را رعایت نکرد

اکبر نبوی منتقد سینما درباره وجه سینمایی فیلم «اسنودن» هم یادآور شد: ما فیلم افشاگر کم ندیدیم. فیلم های این ژانر، شاخصه های خود را از نظر میزانسن و رنگ و نور و دکوپاژ دارند. خیلی از عناصر سینمایی در فیلم های اطلاعاتی و جاسوسی تاثیرگذار هستند و همه چیز باید با اثر پیوند اساسی داشته باشد. افتتاحیه فیلم مثل فیلم های غیرجاسوسی است؛ ضرباهنگ جز یک سوم پایانی کند و سنگین است. تقریباً از عناصر بصری فیلم لذت لازم را نمی بریم و انگار طراحی نشده است.

وی ادامه داد: البته باید این را هم در نظر گرفت که سن استون بالا رفته و انتظارات را باید پایین بیاوریم. در کشور خودمان هم کیمیایی و مهرجویی دیگر فیلم خوب نمی‌سازند. در هالیوود، وودی آلن و کاپولا فیلم خوب نمی‌سازند؛ از معدود کسانی که در سن بالا هم هنوز خوب می‌سازد، کلینت ایستوود است. چه اتوبیوگرافی شاهکارش درباره نلسون ماندلا و چه سایر فیلم ها.

ما به خاطر سیاست‌زدگی از فیلم سیاسی استقبال نمی‌کنیم

این منتقد سینما درباره استقبال نشدن از فیلم هم تاکید کرد: طبیعی است که از فیلم استقبال نشده است، جامعه معاصر ایرانی تب سیاست زدگی دارد. فیلم های سیاسی نمی توانند در جذب افکار عمومی موفق باشند؛ چه ایرانی و چه خارجی. به دلایل متعدد که بخشی از آن به برخورد رسانه های داخلی ما برمی‌گردد. شکلی از وادادگی و نوعی از عدم اعتماد داریم؛ حتی اگر فیلم آمریکایی باشد. چون درست و کامل اطلاعات نمی دهیم. در مورد آمریکا، ما فراز و فرودهای احساسی–عاطفی، واقعی–تبلیغاتی در سال های گذشته در حوزه رسانه داشتیم. آن میل و رغبت و شوقی که می تواند فیلم سیاسی در مخاطب برانگیزد، به نظر من در اینجا کمتر است. البته این درکی است که من از جامعه خودمان دارم.

در هالیوود به جای روندها، به برآیند اثر توجه می‌کنند

نبوی درباره اثرات عمومی فیلم و برآیند این اثر سینمایی تصریح کرد: کاش سینمای ما قاعده سینمای استودیو را یاد بگیرد؛ در سینمای استودیو آنچه بیشتر از هر چیزی اهمیت دارد، برآیند است. برآیند اثر سینمایی امتیاز دارد. چه در سینمای مستقل هالیوود و چه در سریال هایی که ما در سال های اخیر می بینیم. در این سریال ها مثل ۲۴، آقای جک باور معاون رییس جمهور آمریکا را به صلابه می کشد اما رییس جمهوری که برآمده از رای مردم هست، در تمام سریال ها متعرض نیست. برآیند اهمیت دارد؛ در کارهای استون هم همینگونه است.

نبوی در پایان اظهار کرد: اینجا تنها چیزی که اهمیت ندارد، چه در تلویزیون و چه در سینما، برآیند اثر است. سریالی در تلویزیون ایران در ۱۰۰ قسمت به اسم «کیمیا» ساخته شد و چون مواضع تاریخی داشت و من مباحث علاقه مند هستم، ۸۵ قسمت از آن را دیدم. برآیند سریال ضددفاع مقدس و به شدت ضدمنافع فرهنگی جمهوری اسلامی ایران بود. چون اینجا برآیند اهمیت ندارد، بعضی به شعارها و روندها دلخوش بودند، تعریف و تمجید کردند.

نشست فیلم سینمایی «اسنودن» در فرهنگسرای اندیشه برگزار شد و سینما اندیشه، ۲ بار در ماه با نقد و بررسی فیلم‌های روز جهان میزبان علاقه مندان به سینما است.

منبع: خبرگزاری برنا

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.borna.news دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری برنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۴۴۱۳۵۷۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

استفاده کشورهای شیخ نشین خلیج فارس از کارت روسیه و چین/ دیگر خبری از ذبح گاوهای شیرده برای آمریکا نیست

به گزارش خبرآنلاین محمد مسجدجامعی در تشریح وضعیت کشورهای شیخ نشین خلیج فارس گفت: هم اکنون اینان در چهارمین مرحله تحول تاریخی خود هستند. مرحله نخست به وضعیت آنان به قبل از کشف نفت بازمی‌گردد، مرحله دوم به پس از آن که تا اواخر قرن بیستم و اوائل دهه اول قرن بیست و یکم ادامه یافت، مرحله سوم به تمایل آنان به بازکردن جامعه خود و وارد شدن به گونه‌ای فعال به دنیای جدید و هماهنگ شدن و تعامل کردن با آن و حتی نقش داشتن در آن؛ و مرحله چهارم که در سال‌های اخیر و خاصه پس از جنگ اوکراین آغاز شده، «توسعه‌مداری» آنها است. از مرحله دوم به بعد نوعی هماهنگی بین حاکمیت و نخبگان و توده مردم و خاصه جوانان وجود داشته و دارد. نخبگانی که هر روز بیشتر و آشناتر و با هوش‌تر می‌شوند و جوانانی که بیش از آنکه در فضای جامعه خود زندگی کنند، در فضای مجازی رشد یابنده موجود، زندگی می‌کنند.

و امّا توضیح مختصر هریک

الف) قبل از کشف نفت: عموم اینان در شرائط تاریخی خاص خود زندگی می‌کردند، خصوصاً آنان‌ که در صحرا بودند. استثناء تا حدودی بحرین بود که به دلیل کشاورز بودن مردمش و ارتباط وثیق‌اش با ایران و میراث غنی شیعی بودنش، وضعیتی متفاوت داشت. مضافاً که محل استقرار انگلیس‌ها بود و از آنجا مجموعه خلیج فارس و شیخ نشین‌ها را مدیریت می‌کردند. مضافاً که اولین چاه نفت در این کشور، به بهره‌برداری رسید؛ و این به نوبه خود تفاوتی بزرگ بین او و شیخ‌نشین‌های دیگر ایجاد کرد. تفاوتی که تقریباً نیم قرن ادامه یافت. استثناء دوم کویت بود که به دلیل موقعیت جغرافیایی و رابطه تنگاتنگش با ایران و عراق و نیز هند و جریان‌های عربی اوائل قرن بیستم، شرائطی متفاوت داشت. به جز این دو، زندگانی بقیه در همان چارچوب قبیله‌ای و عشیره‌ای بود و علیرغم رفت‌وآمد دائمی حجاج، تغییر چشمگیری را در عربستان شاهد نبودیم. تغییراتی که وجود داشت در همان دو شهر زیارتی و تا حدودی بندر جده بود. این بدین معنی بود که اینان تا قبل از دهه پنجاه قرن بیستم در همان شرائط تاریخی قبلی می‌زیستند.

ب) دوران پس از نفت: در دهه پنجاه شاهد استخراج وسیع نفت در عربستان و کویت هستیم و مدتی بعد، در شیخ نشین‌های دیگر و با تأخیر در عمان. ثروتی کلان و در مدتی کوتاه به جوامعی کم جمعیت و در مقایسه با سایر جهان سومیان توسعه نایافته و با ساختارهایی قبیله‌ای و عشیره‌ای، وارد می‌شود. همزمان با چنین جریانی‌ جهان عرب در غلیان سیاسی و فکری و احساساتی است. همه جا صحبت از وحدت عربی و مقابله با امپریالیسم و استعمار و مقابله با ارتجاع و عقب‌ماندگی است و اینان نمادهای همین ارتجاعی هستند که شدیداً مورد انتقاد است و به قدرت‌هایی وابسته هستند که کمر به مقابله با آنان بسته‌اند و از ثروتی برخوردارند که از نظر انقلابیون آن ایام، متعلق به مجموعه اعراب است.

در چنین کش و قوسی آنان فرا می‌گیرند چگونه از ثروت به دست آمده استفاده کنند و از آن لذت ببرند و در کنار این همه چگونه از کنار خطرات بگذرند، بدون آنکه با آن مواجه شوند و مهمتر اینکه چگونه امنیت را خود را تأمین کرده و چگونه با صاحبان قدرت جهانی و منطقه‌ای معامله کنند. اصل لذت از زندگی و ثروت خدادادی است و از کنار خطرات و چالش‌ها گذشتن و با آنها درگیر نشدن و بهای گذر از تهدید را پرداختن.

این جریان تا دهه نود ادامه می‌یابد و نظام دو قطبی قبل از دهه نود، پشتوانه‌ای است برای استمرار و موفقیت این سیاست. البته اشغال کویت ضربه شوک‌آوری است و سقوط بلوک شرق محاسبات قبلی را برهم می‌ریزد و زمینه را برای چرخش جدیدی فراهم می‌آورد.

ج) چرخش جدید از قطر آغاز می‌شود و به تدریج گسترش و عمق می‌یابد. قطر کوچک تصمیم می‌گیرد از سیاست «پای در دامن کشانه» بیرون آید و در صحنه منطقه‌ای و بعدها جهانی، ایفای نقش کند که البته مورد توافق قدرت‌های آن روز و خصوصاً قدرت‌های آنگلوساکسونی هست.

آنها می‌کوشند زیرساخت‌های پرداختن به چنین سیاستی را فراهم آورند. سیاستی که «باز» است و «تعامل‌کننده» و ثروت انبوه پترودلاری را پشتوانه دارد. از شبکه الجزیره گرفته تا هواپیمایی قطری و هتل‌ها و سالن‌های مختلف گردهم‌آیی و تا استادیوم‌های ورزشی و تاسیس شعبه‌های دانشگاه‌های معتبر غربی و البته در پیش گرفتن سیاستی میانجی‌گرایانه.

توفیق قطری‌ها بقیه و خصوصاً عربستان و امارات را به اتخاذ چنین سیاستی تحریک و تشویق کرد و البته عوامل داخلی دیگری، خاصه در عربستان، وجود داشت. از اواخر دوران ملک عبدالله و نیز ولایت‌عهدی محمد بن زائد شاهد چنین تحولی هستیم و دیگران نیز به نسبت‌های مختلفی چنین راهی را انتخاب کردند. پس از درگذشت عبدالله و امیر امارات، چنین سیاستی به سیاست حاکم، چه در امور داخلی و چه خارجی، تبدیل شد.

بدین ترتیب مرحله سوم تاریخی آنان به سرعت شکل گرفت و به اوج خود رسید. تمایل به ورود به صحنه‌های جهانی و منطقه‌ای و حضور فعال در این دو، و زمینه‌سازی برای نیل به چنین حضوری. در کنار آن سبک کردن و یا برداشتن محدودیت‌های اجتماعی و سنتی. اگرچه محدودیت‌ها در مورد آزادی‌های سیاسی و حقوق شهروندی به قوت خود باقی می‌ماند و بلکه تشدید می‌شود. در کنار این همه فراهم آوردن بستری مناسب‌تر برای رشد اقتصاد آزاد و اقتصاد غیر نفتی و مسئله توریسم و تلاش برای قرار گرفتن در مسیر راه‌های مواصلاتی. به صحنه آمدن غیر مترقّبه ترامپ که سیاست خاورمیانه‌ای کاملاً متفاوتی با اوباما داشت، به این جریان کمک شایانی کرد.

عامل بسیار موثر دیگر آغاز انقلاب‌های عربی بود. آنها پس از کمی تأخیر احساس کردند که اگر میدان‌داری نکنند خود مشمول این انقلاب‌ها قرار خواهند گرفت. به ویژه که در ماه‌های نخست، در عموم این کشورها علائمی از نارضایتی و اعتراض وجود داشت. یکی از مهم‌ترین عوامل در کنترل این انقلاب‌ها خاصه در مصر و بحرین، ورود برخی از همین کشورها بود، چنانکه گسترش نارضایتی‌ها و اعتراض‌ها در سوریه که به جنگ داخلی خانمان‌سوزی انجامید نیز، به دلیل حضور و تحریک برخی از آنان بود.

د) و بالاخره چهارمین مرحله با جرقه جنگ اوکراین آغاز شد. بحران کرونا و بسته شدن بسیاری از کشورهای توسعه‌یافته صنعتی و کمبود نقدینگی در آنها به نوعی انظار را متوجه این منطقه ساخت؛ اما نقطه عطف بزرگ، جنگ اوکراین بود. این جنگ‌ معادلات را در سطح جهانی و خاصه در سطح منطقه ما، به کلی دگرگون ساخت.

مجموعه غرب در کنار اوکراین و در برابر روسیه قرار گرفت. ترس ایجاد شده از رشد چشمگیر چین خصوصاً به لحاظ تکنولوژیکی و اقتصادی و مالی که از اوائل دهه دوم قرن بیست و یکم انظار را به سوی خود جلب کرده بود، نوعی چالش با چین را موجب شد؛ تا آنجا که در دور دوم ریاست جمهوری اوباما اولویت اول سیاست خارجی امریکا، مهار چین بود. جریانی که پیوسته ادامه یافت و تشدید گردید. آنها در چهره چین رقیب و بلکه دشمن آینده خود را می‌دیدند.

جورج سورس معروف در کنفرانس داووس صریحا گفت اگر چین در زمینه‌ تکنولوژی الکترونیک از ما سبقت گیرد برای همیشه ما در حاشیه قرار خواهیم گرفت. در جریان داستان کرونا آنان کوشیدند به حداکثر ممکن چین هراسی را گسترش دهند.

در چنین شرائطی جنگ اوکراین به گونه‌ غیر مترقبّه‌ای اتفاق افتاد و طبیعی بود چین و علیرغم سیاست فوق ‌العاده محافظه‌کارانه‌اش، در کنار روسیه قرار گیرد. از این زاویه شکست روسیه در این جنگ به عنوانی شکست چین هم بود و لذا کم و بیش تمامی غربیان بدان اهتمام داشتند.

در این میان صدور گاز روسیه به اروپا قطع شد و این جریان مشکلات اقتصادی و صنعتی و معیشتی فراوانی به وجود آورد. مجموعه غرب و خاصه اروپا به دنبال منابع جدید انرژی بود. از ونزوئلا گرفته تا غرب و شمال افریقا و در این گیرودار همه چشم‌ها متوجه خلیج فارس و شیخ نشین‌هایش شد.

آنان که از مدتی پیش به دنبال حضوری بین المللی بودند، از چنین جریانی به شدت استقبال کردند و نتیجه آن روی‌آوری و استقبال این بود که همه سوابق منفی از مسائل مختلف حقوق بشری گرفته تا موضوع اولویت داشتن دموکراسی و انتخابات و حتی قتل قاشقچی، به فراموشی سپرده شد. گویی رهبران کشورهای بزرگ غربی جهت جلب نظر و حمایت این کشورها، به نوعی مسابقه گذاشته بودند.

تحولات صورت گرفته در طبقه نخبه سعودی و شیخ نشین‌ها، آنان را با قواعد بازی آشنا کرده بود و اینان از شرائط جدید به خوبی استفاده کردند. بدین معنی که توانستند جهت چانه‌زنی با امریکایی‌ها، از ورق روسیه و چین استفاده کنند و چنین کرده و می‌کنند.

اصولاً کیفیت برخورد امریکایی‌ها با اینان قبل و بعد از جنگ اوکراین قابل مقایسه نیست. دیگر از آنچه ترامپ در مورد گاوهای شیرده و ذبح آنان می‌گفت، خبری نیست حتی اگر احیاناً باز هم انتخاب شود، نمی‌تواند چنین بگوید. در اولین ملاقات ترامپ و امیر کویت، شیخ صباح، تنها به او پنج دقیقه وقت داد و در طی آن گفت قرارداد همکاری‌ با چین را لغو کند؛ همین و تمام. امّا در حال حاضر داستان به کلی تغییر یافته است.

این صرفاً در مورد امریکایی‌ها نیست، روس‌ها و چینی‌ها هم کم و بیش چنین سیاستی در پیش گرفته‌اند. آنان به شیوه‌ای متفاوت با گذشته با آنان گفتگو می‌کنند. به واقع احساس می‌کنند که اینان در موقعیت فراتری قرار گرفته‌اند. در پائیز ۲۰۲۲ امیر امارات سفری به روسیه داشت. پوتین شخصاً به استقبال او رفت؛ همچنانکه شخصاً او را بدرقه کرد و به دلیل سردی هوا و عدم وجود لباس گرم امیر، کاپشن خود را به او داد. چنین مسائلی به واقع برای اولین بار است که اتفاق می‌افتد.

در سایه چنین تحولاتی آنان به فکر نهادینه ‌کردن توسعه صنعتی و اقتصادی و زیربنایی خود افتادند و برای نخستین بار است که سیاست غالب آنها سیاستی «توسعه‌مدارانه» است. آنچه به آنها کمک می‌کند بهره‌گیری از رقابت بین سه رقیب موجود یعنی آمریکا و روسیه و چین است و به همین ترتیب بهره گرفتن از ظرفیت کشورهای دیگری چون انگلستان و فرانسه و هند. آنان یاد گرفته‌اند که جهت توسعه هرچه بیشتر و سریع‌تر، چگونه از رقابت‌های آشکار و نهفته آنها، سود برند.

برنامه‌های توسعه‌ای بلندمدت و کوتاه‌مدت آنان قابل تأمل است. حتی کشور عمیقاً محافظه‌کار و محتاطی همچون عمان، برنامه‌های فراوانی را برای خود تنظیم کرده است. وضعیت جدید بین‌المللی و برآمدن چین و روسیه و تضعیف نسبی موقعیّت امریکا و مجموعه غرب این مجموعه را به طراحی و تعقیب برنامه‌های توسعه‌مدارانه تشویق کرده است. آنچه در این مورد ترغیب‌کننده است رشد سریع آسیا است و اینکه به قدرت بزرگ و مسلط اقتصادی و صنعتی و تجاری جهان آینده تبدیل خواهد شد.

مایل بودم در مورد جنگ غزه و بازتاب‌هایش بر روی این کشورها صحبت کنم که به دلیل کمی وقت در فرصتی دیگر بدان پرداخته خواهد شد. تنها به یک نکته اشاره می‌شود و آن اینکه بعید به نظر می‌آید تحولات بزرگی را که جنگ اوکراین برای این کشورها درپی داشت، جنگ غزه بتواند داشته باشد و منشأ دگرگونی‌های بزرگی شود و البته آن را دلائل فراوانی است.

>>>متن کامل را در لینک زیر بخوانید:

ژئوپلیتیک خلیج فارس؛ شیخ‌نشین‌ها و عربستان

311311

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1904249

دیگر خبرها

  • استفاده کشورهای شیخ نشین خلیج فارس از کارت روسیه و چین/ دیگر خبری از ذبح گاوهای شیرده برای آمریکا نیست
  • پیوند علم و سیاست در دانشگاه‌های ایران علیه صهیونیسم
  • ویژگی‌های ژئوپلیتیکی کشورهای شیخ‌نشین؛ از اختلافات پیچیده سرزمینی تا همگرایی در ساختارهای اجتماعی ـ تاریخی
  • در غرب فقط یک خط قرمز وجود دارد و آن اسرائیل است
  • چرا حج امسال حج برائت است؟
  • استقبال ایران از پاسخ حماس به طرح پایان جنگ علیه غزه
  • استقبال تهران از پاسخ حماس به طرح سیاسی پایان جنگ علیه غزه
  • استقبال ایران از پاسخ حماس به طرح سیاسی پایان جنگ علیه غزه
  • ایران آمادگی بورس تحصیلی دانشجویان اخراج شده از دانشگاه‌های آمریکا را دارد
  • بورسیه دانشجویان اخراج شده از دانشگاه‌های آمریکا