Web Analytics Made Easy - Statcounter

به گزارش جماران؛ رییس سازمان انرژی اتمی در یادداشتی تاکید کرد: اگر با تدبیر از فرصت پیش آمده نهایت استفاده را به عمل آوریم، یقینا تقدیر یکی از بهترین دوران‌های پس از پیروزی انقلاب را برای ما رقم خواهد زد.

متن یادداشت علی‌اکبر صالحی با عنوان «عبور از ترامپیسم» بدین شرح است:

«اَللّهُمَّ اَخْرِجْنی مِنْ ظُلُماتِ الْوَهْمِ وَ اَکْرِمْنی بِنُورِ الْفَهْمِ»

«پروردگارا مرا از تاریکی‌های وهم بیرون آور و به نور فهم گرامی‌ام بدار»

در فاصله سالهای ۱۶۱۸ تا ۱۶۴۸ میلادی جنگ‌های سی ساله در اروپا به وقوع پیوست.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

این جنگ‌ها واکنشی قومی در برابر هژمونی پادشاهی مقدس رومی-آلمانی بود که در ظاهر به شکل یک نبرد مذهبی میان پروتستانها و کاتولیکها رخ نمود و به تدریج و با فرسایشی شدن درگیری‌ها و تثبیت قدرت طرف‌های درگیر مقدمات شکل‌گیری نظریه جامع «دولت- ملت» را به وجود آورد. در واقع آنچه در پایان این دوره سی‌ساله رخ نمود این واقعیت بود که هیچ یک از دولت‌های اروپایی نمی‌توانست همچون امپراتوری شارلمانی نقش قدرت برتر را در عرصه سیاست این قاره بازی کند. در نتیجه طرف‌های درگیر رفته رفته پذیرفتند که از نظر قدرت کمابیش با یکدیگر برابر هستند و برای خاتمه دادن به این جنگ بی‌حاصل و ویرانگر چاره‌ای جز انعقاد یک پیمان‌نامه صلح از موضعی برابر ندارند.

در نتیجه، پیمان‌نامه صلح وستفالیا در سال ۱۶۴۸ منعقد و بر جنگهای سی ساله پایان داده شد. روابط بین‌الملل نوین نیز بر اساس نظریه دولت- ملت که در آن حاکمیت ملتها برابر و مداخله غیر قانونی اعلام گردید، حاصل شد. بنا به تعریف، دولت-ملت‌ها از چهار عنصر برخوردارند که عبارتند از: حاکمیت، مردم، سرزمین، حکومت. از این رو پیمان‌نامه صلح وستفالیا با قرار دادن کشورها در عرض یکدیگر، زمینه ایجاد صلحی نسبتاً پایدار را میان ملت‌های اروپائی ایجاد نمود.

اما به تدریج جان مایه نظم سابق که در آن کشورها در نظمی عمودی طبقه‌بندی می‌شدند از نو پدیدار شد و با وقوع انقلاب فرانسه و جهانگشائی ناپلئون، رفته رفته «قدرت» و سازوکارهای تنظیم آن به عنصری کلیدی در روابط بین‌الملل نوین تبدیل شد. در این دوران گروهی از اندیشمندان و نظریه‌پردازان موسوم به رئالیست‌ها یا واقعگرایان ظهور کردند و مدعی شدند که برای تداوم صلح باید میان کشورهایی که با یکدیگر تضاد منافع دارند، در قدم اول ساز و کاری برای تنظیم و توزیع قدرت ایجاد نمود. تجلی اعمال چنین روشی نیز از «کنگره وین» آغاز و با «کنسرت اروپا» ادامه یافت که در تاریخ نهادهای بین‌المللی از نخستین گردهمایی‌های بزرگ سران دولت‌ها به شمار می‌آید. با فراز و نشیب‌های متعدد، رعایت اصل توازن قوا به عنوان راهکار این گروه توانست به مدت نزدیک به چهار دهه صلحی نسبتا پایدار، شامل دوران «صلح مسلح»، در میان ملتهای اروپائی ایجاد نماید که تا شروع جنگ جهانی اول تداوم داشت.

در این نظم غالبا، انگلستان نقش موازنه‌گر را به عهده داشت و توازن میان قطب‌های اصلی را برقرار می‌نمود. البته مثال و نمونه کلاسیک چنین توازنی در تاریخ روابط بین‌الملل به توازن قدرت بین دولت-شهرهای اسپارت و یونان بر می‌گردد که جنگ‌های پلوپونزی در نتیجه بر هم خوردن این توازن توصیف می‌شود.

به طریق مشابه، جنگ جهانی اول نیز با به هم خوردن توازن قدرت میان کشورهای اروپائی به وقوع پیوست و در پی آن پرسش‌های گوناگونی پیش روی طرفداران نظریه واقع‌گرائی قدرت محور قرار داد که پاسخ روشنی برای آن نداشتند. از این رو رفته رفته نظریات آرمانگرایانه صلح نیز وارد ادبیات روابط بین‌الملل شد تا با ارائه یک نظم جایگزین، نواقص نظری موجود در ادبیات واقع‌گرائی را برطرف سازد.

تاکید بر مفاهیم صلح دموکراتیک و وابستگی متقابل از جمله محورهای اصلی در ادبیات آرمانگرائی این دوره به شمار می‌رود. از این رو برای تحقق این صلح، پی‌ریزی نهادی به نام جامعه ملل (۱۹۴۶-۱۹۲۰م) بر اساس نظریات صلح جهانی فیلسوف مشهور، امانوئل کانت مطرح شد و قدرت سلطه‌جوی دنیای معاصر، ایالات متحده آمریکا نیز در همان بدو امر جزو حامیان این ایده و سازمان بین‌المللی بود. اما به دلیل اعتقاد سیاستمداران این کشور به رئالیسم قدرت‌محور طولی نگذشت که حمایت خود را پس گرفت و همین امر بتدریج انحلال جامعه ملل را موجب شد.

در پیچ و تاب رقابت بی نتیجه نظریه‌پردازان ایده‌آلیستی و رئالیستی و با بر هم خوردن توازن قوا به نفع آلمان در جنگ جهانی دوم مجدداً زمینه حمایت از نظریات ایدآلیستی فراهم ‌آمد که موجب شد در فاصله سالهای ۱۹۴۶-۱۹۴۵ نهاد تازه تأسیس سازمان ملل کنونی جانشین جامعه ملل گردد و برای رفع نواقص پیشین، جایگاه کشورها بطور همزمان در طول و عرض یکدیگر یعنی لحاظ نمودن حاکمیت برابر برای همه در مجمع عمومی و جایگاه برتر برای دارندگان سلاح‌های هسته‌ای با اعطای حق وتو در شورای امنیت، تعریف ‌شود.

جنگ سرد نیز متاثر از نظریات تحول یافته رئالیستی، با محوریت «توازن وحشت» به جای توازن قوا مانع از برخورد نظامی ابرقدرتها شد و همزمان که نظریات ایده‌آلیستی در صحنه بین‌المللی جلوه‌ای پر رنگتر به خود می‌گرفت ایده صلح جهانی در قالب نظریات وابستگی متقابل ظاهر گردید. در حقیقت این روند بود که موجب شد موج تشکیل همگرائیهای منطقه‌ای ریز و درشت و در راس آنها اتحادیه اروپا به همه مناطق جهان تسری پیدا کند.

با این تفاسیر مشاهده می‌شود که تقریبا از زمان جنگ جهانی دوم به بعد رئالیسم و ایده‌آلیسم در نزاعی برابر و دائمی بسر برده و بصورت مکمل پدیده ای بین‌المللی را توجیه و یا هدایت نموده اند. البته نباید این نکته را نیز فراموش کرد که به تدریج این نظریه‌ها دچار تحول شده‌اند و در روندی اجتناب ناپذیر در بعضی از حوزه‌ها به وحدتی ضمنی رسیده اند.

به عنوان نمونه وابستگی متقابل کشورها در دوران معاصر به عنوان عنصری واقع بینانه مد نظر قرار می‌گیرد و بگونه ای ظاهر می‌شود که گویا کشورها ناگزیر از پذیرش آن هستند و برای ادامه بقا همانند قدرت نظامی بدان محتاجند.

انتخاب دونالد ترامپ بعنوان رئیس جمهور جدید در آمریکا زمینه تقابل نظری مذکور را یک بار دیگر فراهم نمود. بگونه ای که انگار آمریکا در دوران جدید، در صدد بازگشت به رویه رئالیسم با محوریت قدرت سخت در عرصه بین‌المللی است. چراکه باز از نو همانند دوران نبردهای سی ساله از اعمال قدرت و سلطه‌جویی یاد می‌شود که در صورت بندی جدید آن، در بستن مرزها به‌روی مهاجران و انتقال فعالیت شرکتهای آمریکایی از خارج به داخل و تقویت قوای نظامی جلوه‌گر شده است. غافل از آنکه این نوع برداشت از رئالیسم خود ذاتا به دور از واقعیت است و انتقادات زیادی را با خود به همراه دارد و پایان آسان و خوشایندی برای آن قابل تصور نیست.

آنچه که این روزها در آمریکا از آن به عنوان رئالیسم قدرت یاد می‌شود درواقع برداشتی عوامانه از ملی‌گرائی افراطی است که حتی اعتراض جدی صاحب نظران رئالسیتی را نیز در پی داشته و پر مخاطره و پر هزینه توصیف می‌شود.

شاید بتوان برای سادگی درک مطلب، جامعه آمریکا را به دو بخش خردگرا و یا فرهیخته که تمرکزشان بیشتر در غرب و شرق این کشور است و بخش توده گرا که عمدتا در مرکز و جنوب آمریکا هستند تقسیم کرد.

طیف توده‌گرا شامل ملی‌گرایان مذهبی با گرایشات آخرالزمانی هستند که در دوران بوش پسر حضور پر رنگی در سیاست داشتند و تشکیل حکومت اسرائیل را زمینه ساز رجعت مسیح می‌دانستند. اما پدیده جدیدتر، ملی‌گرایی التقاطی[۱۲] متشکل از متعصبین مذهبی و ناسیونالیستهای نژادپرست می‌باشد که عوام گرائی افراطی و آنچه که در آمریکا از آن به عنوان دموکراسی جکسونیستی نام برده می‌شود را نمایندگی می‌کند. آزادی‌های فردی و احترام و عزت آمریکائی سرلوحه سیاست‌های این گروهها است.

این در حالی است که تا قبل از انتخاب ترامپ، نظام غالب در آمریکا همواره در اختیار فرهیختگان و خردگراها معتقد به حفظ وضع موجود بوده که در صدد هضم بخش ناهمگون یا همان توده های متمایل به قدرت سخت در نظام سیاسی بوده‌اند. در این نظام غالب، تفاوت بین دموکراتها و جمهوری خواهان جزیی و حول مسائلی از قبیل بیمه، حقوق کارگر و کارفرما، سقط جنین، آزادی و حقوق اقلیتها قرار دارد که با مفاهیم و ارزشهای مشخصی تعریف شده و دارای چارچوبی کلی هستند. اما حاکمیت جدید به نوعی در قامت اپوزیسیون نظام غالب ظاهر گردیده و جمعیتهای ناهمگون با خواسته های متفاوت را نمایندگی می‌نماید. لذا شاهد حضور طیفی از مشاوران در اطراف رئیس جمهور هستیم که از افراد ضد یهود تا طرفداران پر و پا قرص صهیونیسم را در بر می‌گیرد.

نتیجه اینکه جامعه آمریکا بشدت در حال قطبی شدن است و این می‌تواند بر روی سیاست خارجی این کشور نیز اثر گذار باشد. اگر جمهوری خواهان بطور سنتی در صدد ایجاد روابط با متحدان جهانی و منطقه ای بر اساس اصول ژئوپولیتیک بوده اند و دموکراتها نیز روابط خود با دیگران را بر اساس اصول ارزشی تعریف می‌کنند، دولت جدید در آمریکا احتمالا به رویکردی التقاطی و غیر قابل پیش بینی روی خواهد آورد.

با توجه به تجارب و موارد مشابه در گذشته، امکان تسری وضعیت پیش آمده در آمریکا به اروپا نیز وجود دارد و شواهدی از آنرا می‌توان بسادگی در رقابتهای انتخاباتی در کشورهای اروپائی مشاهده کرد. اگر چنین شود شدت سردرگمی و پیچیدگی در تعاملات بین‌المللی برای همه کشورها افزایش خواهد یافت.

جمهوری اسلامی ایران به عنوان یک قدرت منطقه‌ای بدون شک تحت تاثیر تحولات بین‌المللی است و در شرایط جدید از فرصتها و تهدیدات تازه مبرا نمی‌باشد و تسری گفتمان‌های لجام گسیخته، افراطی و التقاطی همانند آنچه که در آمریکا ظاهر شده به محیط سیاسی کشورهای منطقه می‌تواند بیشترین تهدید را برای ما در پی داشته باشد. در عین حال، مدیریت محیط پیرامونی با استفاده از سردرگمی استراتژیک غرب در نتیجه تحولات اخیر می‌تواند بهترین فرصت را برای بهره برداری در اختیار ما بگذارد. از این رو نباید اجازه رسوخ اندیشه های نا سالم به حوزه سیاست داخلی و ایجاد شکاف در حاکمیت را داد. در واقع گفتمان انقلاب اسلامی بیش از گذشته فرصت گسترش و عرضه به ملتهای اسلامی را یافته و اتحاد و همبستگی ملی و سیاسی ما می‌تواند در رسیدن به اهداف انقلاب بیش از هر زمان دیگری ما را یاری نماید.

یکی از راهکارهای دشمن در چنین شرائطی ایجاد یاس و سردرگمی برای ملت است که در نتیجه القای ناامنی، فساد گسترده و القای حس رواج بی عدالتی در اکثر شئونات زندگی به وجود می‌آید و می‌بایست بطور جدی و واقع‌بینانه با آن مقابله نمود.

متقابلا باید از تسری ابراز احساسات‌مان به حوزه های سیاسی نیز جلوگیری کنیم. ذوق‌زدگی و انتظار فروپاشی سریع آمریکا در نتیجه تحولات اخیر یکی از این موارد است. به جای آن بایستی به فکر تقویت بیش از پیش انسجام داخلی حول محور رهبری و دقت در اظهارات و شعارها بود. توجه به شرایط حساس انتخابات پیش رو و تعدیل رفتارها از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است به گونه‌ای که موضع‌گیریهای سیاسی داخلی بیشتر حول محور منافع ملی باشد تا منافع حزبی.

‌در صحنه بین‌المللی فرصتی فراهم آمده تا آنچه مدت‌هاست بدان معترض بودیم مورد اجماع جهانی واقع گردد. لذا می‌بایست هماهنگ با ملتهای معترض جهان پیش برویم و از اختلاف نظر موجود میان کشورها به خصوص کشورهای غربی، برای مثال درخصوص برجام، بهره مند گردیم.

در ارزیابی سیر تحول انقلاب اسلامی دو عنصر مهم باید به طور هم‌زمان در نظر گرفته شود: یکی تدبیر و دیگری تقدیر است. تقدیر همواره به کمک کشور عزیزمان ایران آمده است. به عبارت بهتر، اگر با تدبیر از فرصت پیش آمده نهایت استفاده را به عمل آوریم، یقینا تقدیر یکی از بهترین دوران‌های پس از پیروزی انقلاب را برای ما رقم خواهد زد. چرا که موضوع هسته ای در قالب برجام سر و سامان گرفته، توان نظام و امنیت ملی کشورمان تقویت یافته و محیط پیرامونی ما مستعد تعامل فراگیر خواهد شد.

فَلَمَّا تَرَاءَی الْجَمْعَانِ قَالَ أَصْحَابُ مُوسَی إِنَّا لَمُدْرَکُونَ ﴿۶۱﴾ قَالَ کَلَّا إِنَّ مَعِیَ رَبِّی سَیَهْدِینِ ﴿۶۲﴾

چون دو گروه همدیگر را دیدند یاران موسی گفتند ما قطعا گرفتار خواهیم شد (۶۱) گفت چنین نیست زیرا پروردگارم با من است و به زودی مرا راهنمایی خواهد کرد (۶۲) (سوره شعراء، آیات ۶۲-۶۱)

منبع: جماران

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.jamaran.news دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «جماران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۴۴۹۷۸۶۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

آموزش صلح و صلح‌طلبی، سنگ بنای روابط انسانی

آموزش صلح نقشی حیاتی در تربیت نسل‌هایی صلح‌طلب و توانمند در حل و فصل مسالمت‌آمیز چالش‌ها ایفا می‌کند؛ این فرایند شامل طیف وسیعی از مفاهیم مانند همدلی، احترام به حقوق بشر، حل مسالمت‌آمیز منازعات و عدالت اجتماعی است که باید مورد توجه قرار گیرد و در این بین نقش مدارس، خانواده و دوستان بسیار مهم است.

به گزارش خبرگزاری ایمنا، هدف آموزش صلح، ساختن جامعه‌ای است که در آن، خشونت جایی نداشته باشد و صلح و گفت‌وگو، سنگ بنای روابط انسانی قرار گیرد؛ در این جامعه افراد با احترام متقابل به یکدیگر، اختلافات خود را از طریق گفت‌وگو حل و فصل می‌کنند و صلح و آرامش بر همه جا سایه می‌افکند.

آموزش صلح، دانش‌آموزان را با مهارت‌هایی مانند حل مسالمت‌آمیز منازعات، همدلی و ارتباط مؤثر آشنا می‌کند که برای موفقیت در زندگی و مشارکت فعال در جامعه ضروری است، همچنین آموزش صلح به دانش‌آموزان کمک می‌کند تا بی‌عدالتی‌ها و نابرابری‌های موجود در جهان را درک و برای ایجاد جامعه‌ای عادلانه‌تر و فراگیرتر تلاش کنند.

معلمان نقش کلیدی در ترویج آموزش صلح در کلاس درس دارند؛ آنها باید با مفاهیم و روش‌های آموزش صلح آشنا باشند و بتوانند آنها را به طور مؤثر به دانش‌آموزان خود آموزش دهند؛ علاوه بر آن والدین می‌توانند با آموزش ارزش‌های صلح به فرزندان خود و تشویق آنها به مشارکت در فعالیت‌های صلح‌آمیز، نقش مهمی در این زمینه ایفا کنند.

سازمان‌های جامعه مدنی می‌توانند با ارائه برنامه‌های آموزشی، انجام تحقیقات و حمایت از سیاست‌های مربوط به آموزش صلح، به پیشبرد این امر کمک کنند.

آموزش صلح، زیربنای تعامل با دیگران است

اسماعیل صالح‌زاده، جامعه‌شناس و پژوهشگر مسائل اجتماعی در خصوص اهمیت آموزش صلح اظهار می‌کند: در دنیایی که تشنه صلح و آشتی است، آموزش صلح نقشی حیاتی در تربیت نسل‌هایی صلح‌طلب و توانمند در حل و فصل مسالمت‌آمیز چالش‌ها ایفا می‌کند؛ این امر فراتر از آموزش صرف مفاهیم صلح است و شامل مهارتی ارزشمند برای زندگی در دنیایی پویا و متنوع می‌شود.

وی ادامه می‌دهد: آموزش صلح به افراد می‌آموزد که چگونه نزاع‌های اجتماعی را به طور مسالمت‌آمیز حل کرده و از خشونت به عنوان ابزار رفع مشکلات اجتناب کنند؛ آموزش صلح می‌آموزد که چگونه به حقوق و ارزش‌های دیگران احترام بگذاریم و برای ایجاد جوامعی عادلانه تلاش کنیم.

این پژوهشگر مسائل اجتماعی تصریح می‌کند: آموزش صلح، زیربنای همکاری و همیاری میان افراد را شکل می‌دهد تا با اتکا به یکدیگر، مشکلات مشترک را حل و فصل کنند؛ این آموزش‌ها به ما می‌آموزند که چگونه با محیط زیست خود رفتار کنیم تا از منابع طبیعی به طور پایدار و مسئولانه استفاده کنیم و برای نسل‌های آینده نیز زمین قابل سکونتی باقی بگذاریم.

نقش معلمان در نهادینه کردن فرهنگ صلح در جامعه

وی در خصوص نقش مدرسه و معلمان در آموزش صلح بیان می‌کند: گنجاندن دروسی مانند حل تعارض، مدارا، همدلی و حقوق بشر در کنار دروس سنتی، دانش‌آموزان را با مفاهیم بنیادی صلح آشنا می‌کند و زمینه را برای نهادینه شدن فرهنگ صلح در جامعه فراهم می‌سازد، همچنین کارگاه‌های آموزشی با تمرکز بر مهارت‌های میانجی‌گری، مذاکره و حل مسئله، به دانش‌آموزان کمک می‌کند تا در مواجهه با چالش‌ها و اختلافات، رویکردی صلح‌آمیز داشته باشند.

صالح‌زاده اضافه می‌کند: استفاده از روش‌های خلاقانه برای شبیه‌سازی زمینه‌های صلح، بازی‌ها و داستان‌سرایی، مفاهیم صلح را به شیوه‌ای جذاب و ملموس به دانش‌آموزان منتقل می‌کند، علاوه بر آن برگزاری اردوهایی با محوریت گفت‌وگوی بین فرهنگی، همبستگی اجتماعی و خدمات داوطلبانه، فرصتی ارزشمند برای دانش‌آموزان جهت تجربه عملی صلح در دنیای واقعی فراهم می‌کند.

وی می‌گوید: تبادل دانش‌آموز با فرهنگ‌ها و ملل مختلف، زمینه را برای درک متقابل، احترام به تفاوت‌ها و صلح‌آفرینی در سطح جهانی فراهم می‌کند، مشارکت در فعالیت‌های داوطلبانه مانند کمک به نیازمندان، پاک‌سازی محیط زیست و ترویج صلح، حس مسئولیت اجتماعی و تعهد به صلح را در دانش‌آموزان تقویت خواهد کرد.

این جامعه‌شناس با اشاره به جایگاه خانواده‌ها در آموزش صلح اظهار می‌کند: گفت‌وگوی صلح‌آمیز با فرزندان در مورد مسائل روزمره، چالش‌ها و اختلافات، الگوی رفتاری مناسبی برای حل صلح‌آمیز تعارضات در اختیار آنها قرار می‌دهد.

وی ادامه می‌دهد: به اشتراک گذاشتن داستان‌ها و کتاب‌هایی با مضامین صلح، همدلی و احترام به دیگران، بذرهای صلح را در قلب و ذهن کودکان می‌کارد، همچنین مشارکت در فعالیت‌های داوطلبانه به عنوان یک خانواده، روحیه همبستگی، مسئولیت اجتماعی و تعهد به صلح را در فرزندان تقویت می‌کند.

صلح درونی مهم‌تر از صلح بیرونی است

صالح زاده تصریح می‌کند: صلح درونی، مقدمه صلح بیرونی است؛ این جمله مفهومی عمیق و پرمغز دارد که به ارتباط بین آرامش و ثبات درونی انسان با صلح و صفا در دنیای بیرون می‌پردازد؛ این جمله بیانگر این است که برای رسیدن به صلحی پایدار در جامعه، ابتدا باید در درون خودمان به آرامش و صلح برسیم.

وی اضافه می‌کند: شاعران و اندیشمندان بسیاری در طول تاریخ بر این موضوع تأکید کرده‌اند؛ مولانا در مثنوی معنوی به وضوح این ارتباط را بیان می‌کند و نقل به مضمون اشعار آن این است که صلح واقعی از درون ما آغاز می‌شود؛ وقتی با خودمان در صلح باشیم، می‌توانیم صلح را به دیگران نیز گسترش دهیم، بخشی از این اشعار مانند «جنگِ فعلی هست از جنگِ نهان......زین تخَالُف آن تخَالُف را بدان

جنگِ طبعی، جنگِ فعلی، جنگِ قول...... در میان جزوها حربیست هول

گوهرِ جان چون ورای فضل‌هاست......خویِ او این نیست، خوی کبریاست» است.

این جامعه‌شناس در جواب این سوال که چرا صلح درونی تا این اندازه مهم است، پاسخ می‌دهد: انسان‌هایی که در صلح با خودشان هستند، کمتر دچار خشم، اضطراب و افسردگی می‌شوند؛ آنها تمایل بیشتری به همدلی، بخشش و صبر دارند، احتمال کمتری دارد که وارد درگیری‌ها و خشونت‌ها شوند، بنابراین با تلاش برای رسیدن به صلح درونی، نه تنها به آرامش و خوشبختی خودمان کمک می‌کنیم، بلکه به صلح‌آمیزتر شدن دنیای اطرافمان نیز یاری می‌رسانیم.

وی تصریح می‌کند: مسئولیت صلح بر عهده خودمان است؛ صلح هدیه‌ای نیست که منتظر آن باشیم، بلکه باید آن را بسازیم، هیچکس نمی‌تواند صلح را به ما تحمیل کند و صلح واقعی از درون ما و از طریق تلاش‌های خودمان به وجود می‌آید، بنابراین صلح، گلی نیست که در باغچه بکاریم و منتظر شکوفه آن باشیم، بلکه صلح بنایی است که باید با آجرهای صبر، مدارا و گفت‌وگو بنا کنیم.

صالح‌زاده اضافه می‌کند: به یاد داشته باشید که صلح درونی یک سفر است، نه یک مقصد؛ به عبارت دیگر صلح سفری نیست که به آن برسیم، بلکه روشی است که طی می‌کنیم، از این رو می‌توان برای ایجاد صلح درونی کارهایی از جمله گذراندن وقت در طبیعت، ارتباط با عزیزان، کمک به دیگران، بخشش خود و دیگران انجام داد.

صلح‌طلبان چه ویژگی‌هایی دارند؟

زهره سادات کاظمی، روان‌شناس و مشاور تربیتی در خصوص ویژگی‌های شخصیتی مرتبط با صلح‌طلبی اظهار می‌کند: صلح‌طلبان قادر هستند احساسات و دیدگاه‌های دیگران را درک و با آنها همدلی کنند؛ آنها نسبت به رنج دیگران دلسوز هستند و تمایل دارند به آنها کمک کنند.

وی ادامه می‌دهد: صلح‌طلبان به این باور دارند که حتی در شرایط سخت می‌توان به صلح دست یافت؛ آنها خوشبین هستند و معتقدند که انسان‌ها می‌توانند برای حل و فصل درگیری‌ها با یکدیگر همکاری کنند، همچنین صلح‌طلبان در تلاش برای صلح صبور هستند؛ آنها می‌دانند که ایجاد تغییر زمان می‌برد و حاضر هستند برای رسیدن به اهداف خود تلاش و پشتکار داشته باشند.

این روان‌شناس تصریح می‌کند: صلح‌طلبان قادر هستند دیگران را ببخشند، حتی کسانی را که از آنها آزار دیده‌اند؛ آنها کینه به دل نمی‌گیرند و به دنبال انتقام نیستند و صلح‌طلبان صادق و راستگو هستند؛ آنها به تعهدات خود پایبند بوده و در روابط خود با دیگران شفافیت دارند، بنابراین صلح‌طلبان مسئول اعمال خود هستند، آنها از اشتباهات خود درس می‌گیرند و برای جبران آنها تلاش می‌کنند.

باورها و احساساتمان بر صلح تأثیر می‌گذارد

وی در پاسخ به این سوال که چگونه افکار و باورهای ما بر صلح تأثیر می‌گذارد، بیان می‌کند: افکار و باورهای ما نقش مهمی در ترویج یا بازدارندگی از صلح دارد؛ افکار و باورهای منفی، مانند افکار مربوط به نفرت، ترس و بی‌اعتمادی می‌توانند منجر به درگیری و خشونت شود و از سوی دیگر، افکار و باورهای مثبت، مانند افکار مربوط به عشق، همدلی و درک متقابل، می‌تواند صلح و همکاری را ترویج کند.

کاظمی ادامه می‌دهد: باور به اینکه "ما" و "آنها" وجود دارد، باور به اینکه خشونت تنها راه حل است، باور به اینکه صلح غیرقابل دسترس است؛ این موارد چند نمونه از افکار و باورهایی است که از صلح جلوگیری می‌کند و مهم است که باورهای متقابل به این معنا خشونت راه حل نیست و صلح قابل دسترسی است، باید جایگزین باورهای نادرست درباره صلح شود.

وی در خصوص نحوه تأثیر احساسات بر رفتار ما در قبال دیگران می‌گوید: وقتی عصبانی هستیم، ممکن است بیشتر احتمال داشته باشد که پرخاشگرانه عمل کنیم، به عنوان نمونه داد بزنیم، ناسزا بگوییم یا حتی به دیگران آسیب برسانیم؛ وقتی غمگین هستیم، ممکن است از دیگران کناره‌گیری کنیم و تمایلی به معاشرت اجتماعی نداشته باشیم.

این روان‌شناس ادامه می‌دهد: وقتی می‌ترسیم، ممکن است از دیگران دوری کنیم یا برای محافظت از خود رفتارهای پرخاشگرانه داشته باشیم؛ وقتی شاد هستیم، بیشتر احتمال دارد که با دیگران رفتار دوستانه و سخاوتمندانه داشته باشیم؛ وقتی فردی را دوست داریم، بیشتر احتمال دارد که به او توجه و محبت نشان دهیم و از او حمایت کنیم.

گوش دادن فعال موجب ایجاد صلح می‌شود

وی در پاسخ به این سوال که چه رفتارهایی به صلح منجر می‌شود؟ می‌گوید: رفتارهایی که به صلح منجر می‌شود، بر احترام، درک و همدلی متمرکز است؛ رفتارهایی از جمله ارتباط مؤثر، گوش دادن فعال، حل مسالمت‌آمیز تعارض، همدلی و بخشش، رفتارهایی هستند که موجب ایجاد صلح خواهد شد.

کاظمی توضیح می‌دهد: توانایی برقراری ارتباط واضح و صادقانه با دیگران به حل سوءتفاهم‌ها و ایجاد روابط قوی کمک می‌کند؛ گوش دادن فعال به معنای گوش دادن با دقت و بدون قضاوت به صحبت‌های دیگران است؛ این کار به شما کمک می‌کند تا دیدگاه آنها را درک و با آنها همدلی کنید.

وی ادامه می‌دهد: همدلی به معنای توانایی درک و به اشتراک گذاشتن احساسات دیگران است؛ این کار به شما کمک می‌کند تا با دیگران ارتباط عمیق‌تری برقرار کنید و روابط معناداری ایجاد کنید، همچنین بخشش به معنای رها کردن خشم و کینه نسبت به کسی بوده که به شما ظلم کرده است، این کار می‌تواند به شما کمک کند تا از گذشته عبور کنید و روابط خود را با دیگران بهبود بخشید.

این روان‌شناس در مورد اینکه چگونه روابط ما با دیگران بر صلح تأثیر می‌گذارد؟ اظهار می‌کند: روابط قوی و مثبت می‌تواند به ما احساس تعلق، حمایت و عشق دهد؛ این احساسات می‌تواند به ما کمک کند تا با دیگران با احترام و همدلی رفتار کنیم و از خشونت پرهیز کنیم.

وی ادامه می‌دهد: خانواده اولین جایی است که ما در مورد روابط و نحوه تعامل با دیگران یاد می‌گیریم؛ روابط سالم خانوادگی می‌تواند به ما در رشد حس قوی عزت نفس، همدلی و مهارت‌های حل مسالمت‌آمیز تعارض کمک کند، همچنین دوستان می‌توانند منبع حمایت و تشویق باشند و به ما کمک کنند تا موضوعات جدیدی در مورد خودمان و جهان یاد بگیریم.

بنا بر آنچه که بیان شد، صلح، تنها در سایه آموزش، گفت‌وگو و همبستگی قابل تحقق است، آموزش صلح، فرایندی مستمر و پویا است که نیازمند تعهد و مشارکت تمام ارکان جامعه از جمله خانواده‌ها، مدارس و دانشگاه‌ها است؛ با اینکه چالش‌هایی در مسیر آموزش صلح وجود دارد، اما همچنان یک ابزار ضروری برای ایجاد دنیایی عادلانه‌تر است، بنابراین سرمایه‌گذاری در آموزش صلح سرمایه‌گذاری برای آینده‌ای روشن‌تر است.

کد خبر 748684

دیگر خبرها

  • یک جنگ سرد جدید؟ جنگ جهانی سوم؟ / چگونه می توانیم در این «عصر سردرگمی» حرکت کنیم؟
  • قدرت رسانه‌ای اسرائیل نتوانست مانع دریافت حقیقت در جهان شود
  • تاکید کلمبیا به اسرائیل برای برقراری آتش‌بس در غزه
  • مجمع عمومی سازمان ملل قطعنامه عضویت فلسطین را به رأی می‌گذارد
  • جز قدرت‌های برتر منطقه و جهان هستیم/ باید امیدآفرینی کنیم
  • آموزش صلح و صلح‌طلبی، سنگ بنای روابط انسانی
  • اذعان بورل به از دست رفتن قدرت آمریکا
  • تلنگری جامعه‌شناختی به بحران آب
  • پلورالیسم چه نگاهی به سیاست بین‌الملل دارد؟
  • فقر و فقدان قدرت خرید اخلاق اجتماعی را مخدوش می‌کند