Web Analytics Made Easy - Statcounter

خبرگزاري آريا - آيت الله سيدمحمد قائم مقامي، استاد حوزه و دانشگاه با بيان اينکه غدير، تداوم حقيقتي است که با رسالت انبيا در عالم متحقق شده است، گفت: فجايع جهان ريشه در اعراض از ولايت و رها کردن امامت دارد.
خبرگزاري مهر، گروه دين و انديشه: غدير در سيره ائمه معصومين و در لسان نبي مکرم اسلام از اهميت و جايگاه والايي برخوردار است به طوري که رسول خدا از آن به عيدالله اکبر ياد کرده اند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

به مناسبت اين روز بزرگ با آيت الله سيد محمد قائم مقامي گفتگو کرديم. موضوعاتي از قبيل اهميت و جايگاه غدير در تاريخ، پاسخ به شبهاتي در مورد غدير و... از مباحثي است که در اين گفتگو به آن پرداختيم.
متن زير مشروح گفتگوي مهر با اين استاد حوزه و دانشگاه است؛
*ما در اسلام چند واقعه مهم داريم. بعثت، غدير، عاشورا و ظهور چهار روز مهم و نقطه عطف تاريخي است. جايگاه غدير در اين روند تاريخي چيست و چه شأن و مقامي دارد؟
قبل از اينکه وارد بحث شوم به نکته اي اشاره کنم که ما معتقديم مباحثي که به نحوي جنبه اختلافي در دنياي اسلام دارد از جمله همين موضوع امامت و ولايت و خلافت، به دو صورت مي تواند طرح شود؛ يک صورت حالت مشفقانه و مصلحانه دارد و براي اصلاح و جبران مافات است و رويکرد ديگر حالتي است که جنبه فتنه گرانه و مفسدانه داشته باشد و براي اهانت و افساد باشد.
طرح مشفقانه و مصلحانه مباحث اختلافي از سکوت در اين مورد بسيار بهتر است و سکوت در اين مورد از طرح مفسدانه آن بهتر است
من جمله اي اخيراً ديدم که نوشته بود طرح مشفقانه و مصلحانه مباحث اختلافي از سکوت در اين مورد بسيار بهتر است و سکوت در اين مورد از طرح مفسدانه آن بهتر است. اميداريم که ما بتوانيم در اين بحث از همين منظر مشفقانه به واقعه نگاه کنيم. ما بايد ببينيم چه کنيم که وضعيت بهتر بشود چون موضوع صرفاً مربوط به گذشته نيست و بحث آينده جهان است. آينده بشر در گرو فهم يا عدم فهم اين واقعه است.
در مقطعي از تاريخ وقتي اين حقيقت در جهان مطرح مي شود با کمال تأسف پذيرندگان آن بسيار اندک هستند. غالب انسان ها اين واقعه را فهم نمي کنند و آن را از دست مي دهند و دچار مشکل مي شوند. مشکلات و فجايع بشر به درک نکردن اين حقيقت باز مي گردد.
ما معتقديم که حقيقت عظماي عالم از طريق بعثت به جهان اعلام و ابلاغ مي شود. حقيقتي که به دنبال خود حکمت و علم و ايدئولوژي و بعدها تمدن را دارد همه از همين جا آغاز مي شود. اين حقيقت از طريق انبيا در جهان تحقق يافت با اين قيد که جريان تجلي ها و ظهورهاي حقيقت وقتي به پيامبر اکرم(ص) مي رسد، عظيم ترين تجلي خود را پيدا مي کند.

وقتي اين حقيقت در مبعث تجلي مي کند، بلافاصله اين مسئله مطرح مي شود که در ادامه، اين امر چگونه خواهد بود؟ بحث تداوم پيش مي آيد. حدوث و تداوم يک چيز، هر دو مهم است. حدوث يک چيز لزوماً به معني تداوم آن نيست. به محض اينکه حقيقت عظماي عالم وجود توسط پيامبر در عالم تجلي مي کند، از همان ابتدا اين مسئله مطرح بوده که راهکار تداوم آن چيست؟
قبل از غدير اين سخن و زمزمه اين مباحث بوده است و از همان زمان نيز دو ديدگاه وجود داشته است. يکي ديدگاه پيامبر و خداوند است که مي گويد اين حقيقت مقطعي نيست و اختصاص به دوران زندگي پيامبر ندارد. مگر مي شود حقيقتي در مقطعي ظاهر شود و پس از مدتي وضعيت قبل از آن دوباره اعاده شود؟ اين نقض غرض است.
اين مسئله مطرح بوده که اين حقيقت تداوم دارد. تداوم اين نيست که ابعاد حقيقت با همان ابعاد قبلي ادامه پيدا کند. بلکه بحث اين است که اگر اين حقيقت تداوم داشته باشد، دائماً بر ابعاد آن افزوده مي شود. تداوم حقيقت باعث مي شود که ساير ابعاد حقيقت که ظاهر نبوده نيز ظاهر شود. کار ولايت همين است. ولايت بطون و اسراسر نبوت را در جهان براي بشر مکشوف مي کند. حقيقتي که بي کران است بايد کشف و استخراج شود که اين کار ولايت است.
وقتي بحث حضرت علي(ع) از همان اول بعثت و در ده سالگي مطرح مي شود، بحث شخص نيست ولو شخص مبارکي مثل اميرالمومنين باشد که فردي بالاتر از او نيست. مسئله شخص نبوده بلکه تداوم حقيقت بوده است
لذا حقيقت بايد ادامه داشته باشد اگر انسان لياقت داشته باشد. اينجا قابليت و لياقت و پذيرش موضوعيت پيدا مي کند. وقتي بحث حضرت علي(ع) از همان اول بعثت و در ده سالگي مطرح مي شود، بحث شخص نيست ولو شخص مبارکي مثل اميرالمومنين باشد که فردي بالاتر از او نيست. مسئله شخص نبوده بلکه تداوم حقيقت بوده است.
برخي مع الاسف در دنياي اسلام چه قبل از رحلت پيامبر و چه بعد از آن احساس تکليف کردند در جايي که تکليف نداشتند. همينطور که ما وظيفه داريم تکاليف خود را تشخيص دهيم، آن جايي که تکليف نداريم را هم بايد بشناسيم. بشر در رابطه با اينکه تداوم حقيقت چگونه خواهد بود تکليف نداشته است و اين امر مربوط به خداوند بود.
بايد اين مطرح شود که خداوند در اين مورد، مسئله را خود به عهده گرفته است و از آدميان خواسته آن را قبول کنند. برخي احساس تکليف کردند و فکر کردند که بعد از پيامبر بايد چه کنند. اين فاجعه بزرگي در تاريخ بشر بود. اميدوارم جهان بشري اين توفيق را پيدا کند که فجايع بشري را بازنگري و ريشه يابي کند.
*يکي از شبهاتي که مطرح بوده اين است که مي گفتند گيرم ما بعد از پيامبر به علي(ع) رجوع مي کرديم بعد از آن چه؟ گيرم نفرات بعدي را هم قبول مي کرديم، بالاخره به گفته خودتان امامان تعداد مشخصي دارد، اينها منصوص و معين اند و 12 نفرند، بعد از آن بايد امر را به دست يک شخص غير معصوم دهيم، پس بياييم و از اول اين کار را انجام دهيم.
بحث اين است که اگر به اميرالمومنين رجوع مي شد و امامت و ولايت پذيرفته مي شد و حقيقت نبوي تداوم مي يافت، روند تاريخ عوض مي شد. روند عالم و هستي عوض مي شد.
چنانچه انسان به تکليف خود عمل مي کرد، تاريخ طور ديگر رقم مي خورد. رجوع به امام تکليف اول انسان است و همه تکاليف ديگر بعد از اين تکليف است
چنانچه انسان به تکليف خود عمل مي کرد، تاريخ طور ديگر رقم مي خورد. رجوع به امام، تکليف اول انسان است و همه تکاليف ديگر بعد از اين تکليف است. امام باقر فرمود امت فرمان اول را کنار گذاشت و فرامين را از پله دوم شروع کرد. اگر از پله دوم شروع کنيد همه چيز خراب مي شود که شد.
لذا از ابتدا اين موضوع مطرح بوده و تا هنگامي که بشر در اين عالم است و چه در برزخ و قيامت، امام وجود دارد. امام کسي است که در تمام مقاطع و مواطن دست شما را مي گيرد و با شما هست. امام کسي است که در موطن الست با شما بوده است. امام در الست با انسان بوده است و به هدايت انسان کمک کرده است و تا قيامت با فرد همراه است.
حکومت سياسي هم در ذيل چنين پديده اي تعريف مي شود، يعني کسي مي تواند حاکم باشد که چنين مقامي داشته باشد. کسي که در تمام مواطن همراه من است مي تواند بر من حاکم باشد نه کسي که خودش حيران است.
مع الاسف ديدگاهي غلبه پيدا کرد که آمدند و گفتند بين دو نظام معنوي و ظاهري تلازمي نيست و لزومي ندارد با هم باشند و بحث سکولاريسم مطرح شده که بقيه ايسم ها هم از دل آن درآمد.
همچنين عده اي با نگاه به اصطلاح واقع گرا گفتند که اين مسير قابل تداوم نيست. آنها ادعاي واقع گرايي داشتند. ما معتقد نيستيم آرمان گرايي و واقع گرايي در مقابل هم باشند. مثلا بگوييم اميرالمومنين(ع) مظهر آرمان گرايي بوده و معاويه مظهر واقع گرايي باشد، نه. ما معتقديم هر دو واقع گرا بودند. علت اين است که بهشت و جهنم هر دو واقعيت است. اميرالمومنين جهان را به سمت بهشت مي برد و معاويه و امثال او جهان را به سمت جهنم مي برد و هر دو واقع گرا هستند.
اجمالاً بايد گفت که از آن سو ادعاي واقع گرايي مي شد و سران جريان مقابل غدير مي گفتند ما خود غدير را منکر نيستيم ولي کشش از سوي مردم وجود ندارد. سران اهل سنت منکر اصل واقعه غدير نبودند.
جريان مقابل ادعا داشت که من خبر از واقعيت جهان مي دهم. آنها در واقع نظرسازي کردند. سران جريان مخالف غدير ادعا کردند که ما صحنه جهان را مي بينيم و از آن خبر مي گيريم و مي بينيم که مردم جهان توانايي و ظرفيت تداوم نبوت را ندارند
مبناي اين ديدگاه يک نوع ادعاي واقع گرايي بود. جريان مقابل ادعا داشت که من خبر از واقعيت جهان مي دهم. آنها در واقع نظرسازي کردند. سران جريان مخالف غدير ادعا کردند که ما صحنه جهان را مي بينيم و از آن خبر مي گيريم و مي بينيم که مردم جهان توانايي و ظرفيت تداوم نبوت را ندارند. براي اينکه اين حقيقت تداوم پيدا کند، لازمه اش پذيرش و قابليت است. وقتي شما نپذيريد، اين امر بر شما ادامه پيدا نمي کند و مخفي مي شود. همانطور که شد.
ولايت حقيقتي است که وجود دارد، اگر پذيرفته شد ظاهر مي شود و تجلي مي کند و اگر پذيرفته نشد مخفي مي شود.
در واقع اين سران به مردم تحميل کردند که مردم ولايت را نخواهند و در گزارش خود گفتند مردم نمي خواهند. اين ديدگاه بعد از رحلت پيامبر مقبوليت عام پيدا کرد. در همان روز غدير مخالفت آغاز شد. بعد از آن به سمت عرصه توجيهات گوناگون رفتند.

*برادران اهل سنت ما به طور مشخص در مورد غدير چه مي گويند؟
سطوح مختلفي از ديدگاه ها وجود دارند. برخي مي گفتند واقعه غدير وجود نداشته است. ديدگاه ديگر اين است که اين واقعه وجود داشته چرا که در منابع بسياري از اهل سنت ذکر شده است. درست است که در کتاب صحيح مسلم و صحيح بخاري نيامده ولي در خيلي جاهاي ديگر ذکر شده است.
*چرا واقعه غدير در اين دو کتاب صحيح مسلم و صحيح بخاري نيامده است؟
اين جاي تاسف بسيار دارد که به سياست حاکم باز مي گردد که کاري مي کند اين واقعه در اين دو کتاب مهم ذکر نشود. اما در کتب بسيار ديگري اين واقعه ذکر شده است که مرحوم علامه اميني در الغدير تمام اين منابع را نشان مي دهد. خطبه غدير راويان بسياري از اهل سنت دارد.
ديدگاه دوم که توضيح مي دادم اين بود که برخي مي گفتند اين واقعه وجود داشته است ولي تفسيرش اين نيست که شيعيان مي گويند. مي گويند منظور از مولا آنچه شيعه به معني امام و معصوم و حاکم ذکر مي کند، نيست. يعني آنها يک دوستي بدون تبعيت را مد نظر دارند. قطع رابطه ميان محبت و تبعيت و اطاعت مي کنند. توجيهات ديگري نيز وجود دارد. مثلا از خليفه دوم نقل شده است که مي گويد من قبول دارم که پيامبر، علي(ع) را به خلافت و ولايت و امامت نصب کرد و پيامبر مي خواست، اما خدا نخواست.
موارد مشابهي هم ذکر مي شد که مثلا پيامبر مي خواست عمويش ابولهب به جهنم نرود و هدايت پيدا کند اما خدا نخواست.
البته در اين مورد بنده معتقدم در ميان توجيهاتي که تاکنون صورت گرفته است يک توجيه از همه دقيق تر است که اين توجيه به همين قضيه قابليت و فاعليت باز مي گردد. هر چيزي با فاعليت و قابليت تحقق پيدا مي کند. ديدگاه اين است که مي گويد پذيرش و قابليت وجود نداشت.
تعبيري به کار برده اند که مي گويد ماجراي غدير و پس از آن نرسيدن امام علي(ع) به خلافت، از جنس الامر يحدث بعد الامر است. يعني امري که بعد از امر ديگر حادث مي شود
تعبيري به کار برده اند که مي گويد ماجراي غدير و پس از آن نرسيدن امام علي(ع) به خلافت، از جنس «الامر يحدث بعد الامر» است. يعني امري که بعد از امر ديگر حادث مي شود. معناي اين سخن چنين است که خلافت و امامت اميرالمومنين به همان معنايي که شيعه مي گويد، امر خداوند بود ولي بعد از اين امر، امر ديگري براي خدا حادث شد.
امر اول اين بود که خدا مي خواست علي(ع) حاکم و خليفه شود و امر دوم اين بود اميرالمومنين خليفه و حاکم نيست و خدا امرش را تغيير داد. يعني وقتي خدا بستر و زمينه را نديد امر اول خود را تغيير داد. اگر مي پذيرفتيد علي(ع) بايد بر شما حاکم باشد، حال که نپذيرفتيد فلاني حاکم باشد.
اين توجيه دقيقي است ولي اين توجيه برخي نکات را نمي خواهد قبول کند و آن اين است که ما مي گوييم «الامر يحدث بعد الامر» تنها اختصاص به موضوع ولايت ندارد و در همه قضايا و فرامين الهي چنانچه فرامين امتثال (فرمانبرداري) نشود همين پديده اتفاق مي افتد.
فرآيند گناه هم همين است. به اين معنا که خداوند هيچ گاه اولاً به کسي امر به گناه نمي کند و امر به طاعت و نماز مي کند به شرطي که طرف قبول کند، اگر قبول کند اين امر اجرايي مي شود، اما اگر قبول نکرد، امر ديگري بر مبناي غضب صادر مي شود. امر دوم امري است که به دليل عدم امتثال امر اول از سر غضب ناشي شده است. اين را نمي گويند. اين بايد به جهان و برادران اهل سنت ما گفته شود.
شخص بايد بداند که همه گناهان به اين صورت است و اين حادثه يعني مخالفت با امر ولايت، گناه اعظم است.
*اين نوع نگاه ناشي از يک نوع جبرگرايي هم مي تواند باشد؟
بله با اين ديدگاه به نوعي مسئوليت و آزادي و اختيار انسان انکار مي شود. مي خواهم بگويم با غلبه اين ديدگاه انحرافي، فجايع جهان شروع شد. فجايع جهان ريشه اي جز اين مسئله ندارد که مسلمانان از حقيقت تداوم نبوت که کانون قدرت اسلام است، اعراض کردند.
چرا اسلام قدرت خود را از دست داد؟ به اين جهت که مسلمانان از کانون قدرت فاصله گرفتند. ولايت و امامت از آنجا که مقام اتصال به عالم غيب است، وقتي مسلمانان با اين کانون قطع رابطه کردند يعني با قدرت اسلام قطع رابطه کردند.
بعد از جريان غصب ولايت، اميرالمومنين فرمايشي دارند که در نهج البلاغه هم هست. حضرت خطاب به مسلمانان مي فرمايد از وقتي که دستتان از دست ولايت بيرون آمد، امداد خدا بر شما قطع شد
بعد از جريان غصب ولايت، اميرالمومنين فرمايشي دارند که در نهج البلاغه هم هست. حضرت خطاب به مسلمانان مي فرمايد از وقتي که دستتان از دست ولايت بيرون آمد، امداد خدا بر شما قطع شد. تعبير حضرت اين است که مي فرمايد از اين به بعد نه جبرئيلي در ميان شما خواهد بود و نه ميکائيلي. فرشته مظهر نصرت الهي است. حضرت تعبير عجيبي دارد که مي فرمايد از اين پس شماييد و زد و خوردتان با شمشيرها. يعني از اين پس شماييد و عالم اسباب ظاهري. هر کس که اسباب ظاهري اش بيشتر شد، غلبه مي کند.
غرب از اول تاريخ مواجهه اش با اسلام رفتاري از خود بروز داد و آن اين بود که ميان دو رفتار اسلامي که يکي نگاه درست اسلامي بود و يکي نگاه انحرافي؛ اين نگاه انحرافي را تقويت کرد و از طرف ديگر گفت اگر اسلام اين است من اسلام را قبول ندارم. کاري که در مورد داعش انجام دادند. اين ادامه ماجراي قديم است. يهود در صدر اسلام خيلي کوشش کرد که امر در دست خانواده پيامبر نيفتد.

*شبهه اي اخيراً مطرح شد که گفته مي شد مبناي مشروعيت حکومت و ولايت از ديدگاه امام علي(ع) نظر و انتخاب مردم بود، پاسخ شما به اين مطلب چيست؟
در برابر مشروعيت الهي يک قابليت وجود دارد که آن را مي توان مشروعيت مردمي بناميم اما به معني حقانيت نيست
اين بحث از اول انقلاب مطرح بوده و پاسخش روشن است. در اين مورد مردم منشا مقبوليت اند نه مشروعيت. البته اگر مقبوليت را از باب تسامح، مشروعيت بناميم اشکال ندارد. در برابر مشروعيت الهي يک قابليت وجود دارد که آن را مي توان مشروعيت مردمي بناميم اما به معني حقانيت نيست. در مسئله قابليت نقش منحصر به فرد با مردم است. اگر قبول کردند حاکميت الهي تحقق پيدا مي کند و اگر قبول نکردند اين امر مخفي و غايب مي شود.
حکومت الهي و ولايت بزرگترين فرمان خداوند است. اصل مشروعيت آن در دست خداست ولي فعليت و مقبوليت آن از مردم است.
*پيام غدير براي امروز ما چيست و غدير امروز براي مردم دنيا چه حرفي دارد؟
اصل پيام غدير اين است که حقيقتي که در عالم توسط انبيا تجلي کرد مقطعي نبوده و قابل تداوم است. دوم اينکه وقتي تداوم پيدا مي کند نه فقط به صورت اوليه بلکه بطون و اسرار آن استخراج مي شود
اصل پيام غدير اين است که حقيقتي که در عالم توسط انبيا تجلي کرد، مقطعي نبوده و قابل تداوم است. دوم اينکه وقتي تداوم پيدا مي کند نه فقط به صورت اوليه بلکه بطون و اسرار آن استخراج مي شود.
ما بايد به دنبال عطف توجه دادن جهان به اين مسئله باشيم که ريشه بحران ها چيست. پاسخ اين است که ريشه بحران ها اين است که انسان از حقيقت انبيا اعراض کرده است.
پيام غدير اين نيست که شما وارد دوره دينداري هاي قديم شويد. در نقد غرب من شوقي ندارم که بگويم انسان به وضعيت قبل از مدرنيته بازگردد. يک بخشي از فجايع ديني عصر ما به اين دليل به وجود آمده که برخي مي خواهند دين را در صحنه جهان بياورند ولي نمي دانند که بعد از دوره مدرنيته و بي ديني انسان تو نمي تواني هر ديني را به صحنه بياوري. دوره دين بدون ولايت گذشته است. ديني مي تواند بعد از مدرنيته در صحنه جهان بيايد که دين مبتني بر ولايت و امامت باشد. همان چيزي که در ايران و در انقلاب اسلامي واقع شده است.
ويژگي دنياي قديم دينداري بدون امامت و ولايت بود. پس از آن منجر به دنياي مدرنيته و کفر جلي و سکولاريسم شد و در انتهاي اين دوره انقلاب اسلامي واقع مي شود و بشريت را متوجه مي کند به اينکه به انبيا باز گردد.
پيام غدير به يک مسيحي اين است که آنها به پيامبر خود برگردند نه پيامبري که براي آنها ساخته اند. آمادگي داشته باشند که با عيسي مسيح آنگونه که بوده است مواجهه داشته باشد نه آنطور که براي آنها تفسير شده يا ساخته شده است
پيام غدير به يک مسيحي اين است که آنها به پيامبر خود برگردند نه پيامبري که براي آنها ساخته اند. آمادگي داشته باشند که با عيسي مسيح آنگونه که بوده است مواجهه داشته باشد نه آنطور که براي آنها تفسير شده يا ساخته شده است. اين پيام غدير است يعني مهمترين پيام جهان است. اين خبر بزرگ عالم و نبأ عظيم است. مراد از غدير اين است که ديني که در صحنه جهان آمد مي تواند ناب ادامه پيدا کند و ناب هم فهميده شود. يعني مي توان فهمي از دين پيدا کرد که با خود دين منطبق باشد.
امامت مقوله اي است که در کنار همه مقولات قرار مي گيرد و کار آن تفسير و تبيين صحيح آنهاست. کار امام اين است که در کنار تمام اصول و فروع قرار مي گيرد يعني همه اصول و فروع از جمله خود اصل امامت يک طرف قرار مي گيرد و امام در يک طرف. کار امام اين است که تمام اين اصول و فروع را براي بشر تفسير کند. يعني امامت جريان تاويل دين است. اين چيزي است که بشر به اين دليل که مي خواسته خودش دين را تفسير و اجرا کند، کنار گذاشته است.
انساني که نمي خواهد زير قيد دين رود، مي خواهد خودش دين را تفسير و تاويل کند. پيام غدير اين است که دين، متولي و مفسر و مجري دارد.
احياي غدير به علم و فکر و بحث و تحليل است. اصل مطلب بايد اين باشد که جامعه ما و جهان بشري هر سال در ايام غدير با انبوهي از مباحث فکري و تحليلي مواجه شود
*براي احياي غدير توصيه هايي شده که مثلا مناسکي را به جا آوريد، چه راهکارهايي را پيشنهاد مي کنيد که غدير احيا شود؟
احياي غدير به علم و فکر و بحث و تحليل است. اين ايام فرصتي است براي طرح مسائل. يعني در کنار مسئله جشن و شادي و... که جاي خود را دارد، اصل مطلب بايد اين باشد که جامعه ما و جهان بشري هر سال در ايام غدير با انبوهي از مباحث فکري و تحليلي مواجه شود. اين احياي غدير خواهد بود.
بايد فکر کنيم که چه کنيم دنيا به مقطع عاشورا بازنگردد و آن فاجعه دوباره تکرار نشود. اين در صورتي است که انسان غدير را بفهمد. چون انسان غدير را نفهميد و پيام خدا را اجابت نکرد، جهان به فاجعه عاشورا رسيد.

منبع: خبرگزاری آریا

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.aryanews.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری آریا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۴۶۷۰۲۲۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

توزیع بیش از ۲۶ هزار پاسپورت در پکتیا

وزارت داخلی طالبان اعلام کرد مدیریت پاسپورت ولایت ‎پکتیا در سال گذشته خورشیدی ۲۶ هزار و ۳۹۱ جلد پاسپورت در این ولایت توزیع کرده است.

به گفته این وزارت، با توزیع این شمار پاسپورت ۱۴۵ میلیون و ۵۸۲ هزار افغانی عواید جمع‌آوری شده است.

گفتنی چند گذشته هم ریاست پاسپورت از توزیع بیش از 130 هزار جلد پاسپورت در هرات خبر داده بود.

این در حالی است که اخیرا ریاست پاسپورت‌‌ روند گزارش دهی از توزیع تعداد پاسپورت های توزیع شده طی یک سال گذشته را روی دست گرفته است.

باشگاه خبرنگاران جوان افغانستان افغانستان

دیگر خبرها

  • چند حقیقت شگفت انگیز درباره کشور هند و فرهنگ مردم آن
  • واکنش به کشتار در غزه؛ حقیقت جنبش‌های دانشجویی در آمریکا
  • گوجه فرنگی‌ها «جهان موازی» خود را دارند!
  • آثار جنسیت زنانه بر رشد عرفانی و معنوی
  • آیا ادعای سید حسین نصر درباره‌ی همکاری شریعتی با ساواک حقیقت دارد؟
  • بازهم سرعت غیر مجاز حادثه آفرید/ فوت جوان ۱۷ ساله قمی در بلوار غدیر
  • پشت پرده حضور اورونوف در پرسپولیس؛اوسمار حقیقت را فاش کرد
  • توزیع بیش از ۲۶ هزار پاسپورت در پکتیا
  • آغاز نوبت اول آزمون سراسری در استان یزد
  • توصیه‌هایی برای انتخاب رشته صحیح و اصولی