اداره سینما با ساز و کار فعلی امکانپذیر نیست
تاریخ انتشار: ۱۹ شهریور ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۴۶۸۸۳۳۶
محمد مهدی عسگرپور معتقد است: «اداره سینما با سازوکار فعلی امکان پذیر نیست و برای رسیدن به نقطهای که سینما چگونه باید اداره شود و ممیزیها باید شکل و زمانه جدید به خود بگیرند و سازمانها و انجمنهای داخلی سازمان باید تغییر کنند.»
به گزارش ایسنا، طبق گزارش رسیده، فریدون جیرانی در ابتدای برنامه شامگاه 18 شهریور ماه که میزبان محمد مهدی عسگرپور بود به مورد بحث این قسمت «سی و پنج» که درباره نظریهپردازی مدیریت سینما در شرایط فعلی بود، اشاره کرد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
وی همچنین مدیریت عسگرپور را موفق ارزیابی کرد و به سابقه مدیریتی او در بنیاد سینمایی فارابی، جشنواره فیلم فجر، خانه سینما و تلویزیون اشاره کرد.
جیرانی دو دوره جشنواره فیلم فجر را که عسگرپور به عنوان دبیر حضور داشته و مدیریت او در فارابی را موفقترین دورههای جشنواره فجر و فارابی برشمرد، همچنین معتقد است که بهترین دوره مدیریت خانه سینما نیز به زمان مدیریت این کارگردانبر میگردد.
پس از این سخنان، مصاحبه با فرهاد توحیدی در مورد روز ملی سینما و وضعیت مدیریت سینما پخش شد و سپس گفتگوی جیرانی با عسگرپور به شرح زیر آغاز شد.
امروز با معضل مدیریت سینما روبهرو هستیم. ما از آقای ایوبی به آقای حیدریان رسیدیم و قبل از اینکه فرد را مورد بررسی قرار دهیم، به نظر شما مدیریت سینما در وضعیت فعلی امروز سینمای ایران باید چگونه باشد؟ چقدر با زمان جلو آمده و چقدر عقب مانده است؟ زمان در این مورد چه می گوید؟
فکر میکنم باید از چندین وجه به این بحث وارد شد چراکه وقتی کشورهای دیگر را از نظر فرهنگی بررسی میکنند با وضعیت مهندسی معکوس میتوانند به موجودیت فرهنگی مردمان آن سرزمین پی ببرند. نسبت مردم با حوزه فرهنگ و هنر و اینکه فیلمهایشان چقدر شبیه به زندگی شان است، خیلی مسائل را مشخص میکند و از جمله اینکه آن کشور در حوزه فرهنگ و کلان چطور مدیریت میشود.
در مورد کشور ما هم اینگونه است و میتوانیم وضعیت زیست، روابط اجتماعی و وضعیت اقتصادی را بررسی کنیم و وقتی پلهها را به عقب برویم متوجه میشویم که اساساً دولتمردان ما چگونه دارند فکر میکنند و چگونه این کشور اداره میشود. واقعیت این است که داشتن تعریف برای مدیریت به ویژه مدیریت فرهنگی در کشور ما سخت است و متوجه شدهام که آن چیزی که با آن روبهرو هستیم، پدیدههای نامناسب در اقتصاد، فرهنگ، اجتماع و روابط اجتماعی مان است.
ما با ساختاری عجیب روبهرو هستیم که اگربخواهیم سینما و حوزه فرهنگ را منتزع کنیم که در حوزه فرهنگ و هنر چه اتفاقی میافتد. به نظرم این نوع گفتگوها ما را لاجرم به سمتی میبرد که برخی مدیریان را مقصر بشمریم در صورتی که این موضوع فصلی است و بارها راجع به آن صحبت کردهام که ما در دولتهای پی در پی با مدیران خوش سلیقه و بد سلیقه روبهرو بودیم البته ما در حال حاضر خروجی مثبتی داریم و اتفاقات خوبی در سینما میافتد و حتی جایزههای جهانی نیز گرفتهایم ولی وقتی به ساختار و اساساً نوع نگاه مسئولان رده بالای کشور به فرهنگ نگاه کنیم احساس میکنیم گاهی اوقات معجزه رخ می دهد! چون متاسفانه نگاه غیرفرهنگی در این سالها بسیار دیده شده است. این نوع نگاه به این دلیل شکل گرفته است که نگاه مدیران رده بالا به حوزه فرهنگی، غیرفرهنگی است و اساساً نگاه فرهنگی وجود ندارد.
همه این مسائل به این موضوع برمیگردد که مساله فرهنگ، اولویت اول دولتها نیست. در این صورت باید بگوییم فرهنگ به چه معناست چون ممکن است تفاوت اساسی بین ما و دولتمردان وجود داشته باشد برای مثال زمانی در سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران بودم، مسابقه طناب کشی را جز بیلان کار فرهنگی خود رد میکردند! که البته اشکالی هم ندارد اما وقتی بخواهید در مورد فعالیتهای فرهنگی یک نهاد بیشتر بدانید، احساس سرخوردگی به شما دست میدهد و احساس میکنید خیلی از مدیران فرهنگی متاسفانه فعالیتهای فرهنگی را در گپ و گفت و اهدای تندیس و برگزاری مراسم بزرگداشت هنرمندان و گرفتن چند عکس با آنها خلاصه می کنند!
این در حالی است که برنامههای تلویزیون و سینما میتواند به فرهنگ عمومی جامعه کمک کند و به اینها میتوانیم به عنوان جریان استراتژیک نگاه کنیم که در مجموعه دولت سالهاست که چنین رویهای را ندیدهام و متاسفانه کم کم به جرگه ناامیدان این حوزه پیوستم که چطور میشود سینما و تلویزیون به توسعه اقتصادی و اجتماعی مردم کمک کند، اما استراتژی مشخصی در سینما و تلویزیون وجود ندارد و این نبود نگاه استراتژیک فرهنگی از خروجی سینما و تلویزیون مشخص است.
اگر نگاه کلان در هر دولتی وجود داشته باشد، مدیر مشخص خودش را نیز به وجود می آورد. اگر این نگاه استراتژیک فرهنگی وجود داشته باشد رئیس جمهور در انتخاب وزیر و مدیران فرهنگی، نگاهی مشخص خواهد داشت، اما متاسفانه اینگونه نیست و ما با تعدادی سرباز مدیر روبهروییم که باید فرمانی را از رده بالاتر خود بگیرد و در این نوع سیستم، فقط پاسخگوی رئیس خود است و اساساً پاسخگویی به ملت معنایی ندارد که البته این نوع نگاه در صداوسیما به مراتب بیشتر از سینما اتفاق می افتد.
اگر این نگاه در هر دولتی وجود داشته باشد که البته از رئیس جمهور شروع میشود، مدیر مشخص خود را به وجود میآورد و تعامل بین مدیران و اهالی سینما در همین قالب شکل میگیرد ولی وقتی همه ما بفهمیم که فرهنگ اولویت اول، دوم، سوم و حتی بیستم نیست، احساس می کنیم هر کس هر طور میتواند باید حرف بزند و بنابراین ما با بحران اظهارنظر روبهروییم.
اصلا اظهارنظر وجود ندارد و کسی نظریه پردازی در سینمای ایران نمیکند!
به ساختار غلط در فرهنگ و سینما اشاره کردید که جدای از مسائل اقتصادی و اجتماعی نیست. از طرف دیگر به خوش سلیقگی مدیران اشاره کردید که فرد می تواند موثر باشد. ریشه اصلی ساختار غلط چیست و چگونه میشود ساختار غلط را اصلاح جزئی کرد؟ آیا این ساختار غلط تعریف دارد؟
ما در کشوری زندگی میکنیم که به صورت رسمی متولی اصلی فرهنگ مشخص نیست اما روی کاغذ وزارت فرهنگ و ارشاد است که مجوزهای معتبر ارائه میدهد و بررسیهای لازم را انجام میدهد. در همین محدوده برای گرفتن پروانه ساخت معیارهایی دارند که با تغییر مدیران، تغییراتی در این معیارها به وجود میآید که ممکن است با خوش سلیقگی مدیریت، تغییرات مقطعی مثبتی به وجود آید.در همین محدوده انتقادی مطرح است که چرا وقتی بحث سازمان صنفی مطرح میشود پیگیری نشده است در حالی که دولت یازدهم با این وعده سر کار آمد. از رویکردهای مهم دولت یازدهم توجه به نهادهای صنفی بود، اما باید پرسید چرا به سازمان صنفی وجه قانونی مشخص داده نشده است!؟ باید مشخص شود که این سازمان قرار است چه زمانی شکل گیرد؟ وقتی به راحتی مجوز صادره وزارت ارشاد برای نمایش یک فیلم توسط بازپرس یک ناحیه زیر سوال می رود، وقتی سینماهای متعلق به یک نهاد میتوانند یک فیلم را تحریم کنند و ... باید پرسید که چرا نهادهای فرهنگی تصمیم گیر و تاثیرگذار متعددی داریم که در اقتصاد کلان نیز تاثیرگذارند؟
در کشوری زندگی میکنیم که صداوسیما کاملاً دولتی است و در هیچ کجای دنیا چنین چیزی وجود ندارد و ما نیز بر آن پافشاری میکنیم و فکر میکنیم کوچکترین تغییری در آن سبب می شود فرهنگ کل کشور دچار خدشه میشود. این فضا را همچنان حفظ کردند و البته سازمان به آن عریض و طویلی سالهاست زمینگیر شده است. البته من میخواهم در آینده برای همین سازمان سریال بسازم و ممکن است بگویند چرا سریال می سازی و من باید بگویم باید کار کنم و میتوانم از روزنه کوچکی که در همین صداوسیما وجود دارد با مردمم صحبت کنم. من نمی توانم به اعتبار این قضیه خداحافظی کنم و به سراغ مثلا کشاورزی بروم.
بنابراین در چینش نهایی که صداوسیما ظرفیت بزرگی را اشغال کرده است و وزارت ارشاد، سازمان تبلیغات،حوزه هنری و برخی نیروهای نظامی که بخش فرهنگی دارند، تعدادشان زیاد است که البته همه اینها میتوانند حرف یکدیگر را نیز گوش ندهند.
دلیل اصلی این نوع نگاه به چه چیز بر می گردد؟
من فکر میکنم ریشه این موضوع به 5 الی 10 سال بعد از انقلاب بر میگردد که در کنار برخی نهادهایی که ریشه در قبل از انقلاب داشتند و شاید تنها نام شان تغییر کرد، نهادها و سازمان های انقلابی دیگری شکل گرفت، مثل وزارت جهاد و سازمان جهاد سازندگی. در برخی حوزهها که در جامعه هشدار به وجود آورد، یکسانسازی اتفاق افتاد مثل نیروی انتظامی و کمیته؛ اما این موضوع در حوزه فرهنگ زیاد مشخص نبود چون در حوزه فرهنگ ما یاد گرفتیم اگر اتفاق بزرگی بیفتد باید حرکت و کاری کرد و حرکتهای فرهنگی اینقدر جزئی است که قابل تشخیص نیست و خودبخودی جلو میرود. برخی از نهادهایی که کار فرهنگی می کنند و حتی می توانند در مقابل مجوزها بایستند حاصل تفکر بعد از انقلاب است به این دلیل که وزارت فرهنگ و هنری وجود داشت که با یک تسامح وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی شده بود!
اینطور بود که این گروهها از تاریخی به بعد فکر کردند برای تقابل با تفکری که در عرصه فرهنگ در حال رشد است، مراکز تصمیم گیری نیاز دارند که نیروهای تفکر مقابل را کُند کند؟
دقیقا همین طور است. اگر همین شروع را در نظر بگیریم در ادامه این شکل میشود که وقتی نهادی شکل میگیرد باید شرح وظیفه داشته باشد و بگوید تفاوتش با نهادی دیگر در چیست. یعنی برای کنترل و جبران کم کاری یکدیگر آمدهاند که الان وضعیت به همین منوال است. هر کدام از این نهادها در مراوداتی، قدرت شان کم و زیاد شدبرای مثال یک نهاد انقلابی در دورهای اقدامات پرثمری داشته باشد و ناگهان موفق شود سینماهای مصادره شده را در خدمت بگیرد. نهاد دیگری کمتر کار کرده، از او میگیرند و به نهادی که بیشتر کار کرده میسپرند. آیا این رویه بر اساس اصول است یا روابط؟
در کشوری زندگی میکنیم که باید یک نهاد فرهنگی پاسخگوی مسائل فرهنگی کشور باشد. تعددد مراکز فرهنگی و نبود مدیریت متمرکز فرهنگی مشکل اصلی ماست. از طرف دیگر اگر قرار است مدیری برای این در نظر گرفته شود باید مدیری باشد که بتواند از عهده این کارها برآید و این سیستم باید حفظ شود.
به نظر شما تا چه زمانی این رویه ادامه خواهد داشت؟ الان در عصر و شرایط جدیدی هستیم و نسل جدید فیلمسازی آمده است. تکنولوژی همه معادلات را به هم ریخته است و همچنانکه فیلم «لرد» توقیف بود اما الان در همه دنیا اکران خواهد شد! با این معادلات جدید چگونه باید برخورد کرد؟
تصمیم گیری درست عاقبت رویه پیش روی ماست. شخصی که مسئولیت حوزه فرهنگ را بر عهده میگیرد باید بتواند با دیگر حوزهها تعامل و گفتگو داشته باشد و امیدوارم مدیران ما این نشانهها و معادلات جدید را دریافت و سیاستگذاری کنند.
تجربه این چند ساله میگوید که آگاه سازی باید در درون سینما انجام شود چون در سینما سرمایههای ارزشمند زیاد داریم یعنی کارگردانانی داریم که میتوانند هر کدام یک نظریهپرداز اجتماعی باشند و می توانند مدیریت کلان کشور را تحت تاثیر قرار دهند اما در مورد اینها باید هم افزایی صورت بگیرد نه اینکه بگوییم روابط مان با دولت خیلی خوب است لطفا به خانه تان بروید.
آن چند سالی که خانه سینما وجه دیگری در دولت دهم از خود نشان داد و تحولاتی که در خانه سینما اتفاق افتاد حاصل همین نوع هم افزایی بود و ما فهمیده بودیم چگونه باید رفتار سیستماتیک داشته باشیم و آن را تمرین کردیم و من امیدوار بودم چنین شرایطی در سینما ادامه پیدا کند.
معمولاً وقتی دولت به فرهنگ نزدیک می شود منفعل میشویم. در این مورد چه باید کرد؟
بخشی از این آگاه سازی باید در داخل سینما و به ویژه صنف صورت بگیرد و باید این جریان را به وجود آورد که گفتگو به این معنا شکل گیرد و امکانات و اختیارات خودمان را بفهمیم و بدانیم میتوان کاری کرد و به همان دلیلی که خانه سینما بسته نشد و همچنان می شود کاری انجام داد. در واقع این ماجرا به خود دولتمردان کمک میکند چون در حل بسیاری از معضلات اجتماعی ناتوانی خود را اعلام میکنند و متوجه شدیم که در خیلی موارد امکان اداره امور را ندارند. همه جای دنیا در این گونه مواقع سینما و حوزههای مختلف هنری به کمک میآیند تا روابط اجتماعی بهتری تجربه شود که این امکان الان به مقدار زیاد سلب شده است و ما اگر این آگاهسازی را از درون شروع کنیم به مرور مدیران متناسب با این موضوع به وجود میآیند. الان اینگونه مدیران را نداریم چراکه باید کسی بیاید که با نهادهای مختلف تعامل داشته باشد. ما باید رفتار مدیران فرهنگی در این سالها را مرور کنیم که تعامل را چگونه تعریف کرده اند. به نظر من خیلی ناامیدکننده است و من امیدوار بودم در دولت یازدهم دولتمردان بتوانند از این ظرفیت بالایی که در سینما بخاطر اختلافات با دولت دهم وجود داشت، استفاده کنند برای پیشبرد اهداف خودشان. اما اینگونه نشد و دلخوش به بیمه تکمیلی و ... شدیم. البته وقتی با اعضای اصناف گفتگو کنید احساس نارضایتی را حس می کنید.
در بحث آگاه سازی از درون که اشاره کردید، با اختلافاتی که موجود است و برخی نیز سعی می کنند این اختلافات را دامن بزنند و نمی گذارند تجمع صنفی واحد داشته باشیم، چه باید کرد؟
امیدوار بودم و هستم که مدیران ما در حوزههای دولتی، صنفی و غیر دولتی، نشانههایی وجود دارد که میتواند به آنها یک پیام مشخص بدهد. برای مثال روزنامهای که صد درصد متعلق به ارگان نظامی است در صفحه فرهنگ و هنرش دائم در حال پالس فرستادن است که فلان فیلمساز ارگانی یا فلان فیلم ارگانی... وقتی فکر میکنید اولین نظریهای که به ذهن میآید این است که این سر و ته این روزنامه با هم همخوانی ندارد یعنی مدیرمسئولی دارد که از بخش فرهنگ و هنرش اطلاعی ندارد اما وقتی این پالس را در جای دیگری نیز دریافت میکنید متوجه میشوید که با مجموعه نهاد، انرژی، توان و تریبون مواجهیم که میخواهند سینما را کلاً در حالت بی آبرویی نگاه دارند و همه به جان هم بیفتند.
از طرف دیگر ما در جامعهای زندگی میکنیم که مفاسد اقتصادی و اجتماعی ناجوری دارد اما چه چیز باعث میشود با یک جمله یک بازیگر یا فیلمساز بحرانی عظیم به وجود آید که بازخوردش در جامعه به گونهای جلوه میکند که سینما عجیب است. در این راستا حتی برنامه تلویزیونی با این هدف در حوزه سینما طراحی و ساخته میشود که قرار است بخش عمده آن به مخاطب القا کند سینما، دیوانه خانه است! اینها پالس غلط دادن به اجتماع و مدیران تصمیمگیر است.
حال باید چه کرد؟ به نظر من آگاه سازی بهترین راه است. آن زمانی که در دولت دهم اتفاق خانه سینما میافتاد تصورم این بود که نمایندگان صنوف باید هر هفته جلسه داشته باشند و دائم باید به روز و مطلع باشند که چه اتفاقاتی رخ داده است. این رویه، مشارکت دادن همه اعضای صنوف میشود. این فضا متاسفانه الان در سینما وجود ندارد و وقتی با دوستان صحبت میکنیم باورمان نمیشود که روزنامهای که خودش ارگانی است، چرا اینگونه صحبت میکند! اتفاقاً ما باید از داخل این روزنامه تئوری استخراج کنیم و به همین سادگی نیست.
بنابراین آگاه سازی در وهله اول است.خوشبختانه در وزارت ارشاد مدیرانی هستند که گفتگو میکنند و از این فرصتها نباید گذشت.
در صحبتهایتانبه «به روز بودن» اشاره کردی، به روز بودن برای یک صنف یا یک مدیر در وضعیت کنونی سینما چه معنایی میدهد؟
گاهی اوقات در مورد به روز بودن صحبت میکنیم و اکثراً در برخی نهادها به روز بودن را با تغییر تکنولوژی اشتباه میگیرند و فراموش کردهایم که تکنولوژی، تنها ابزاری هستند که باید اتفاق دیگری را رقم بزنند مثلا چرا الان مردم سریالهای قدیمی را بیشتر دوست دارند و برایشان جذاب تر است؟ پس تکنولوژی به چه کار ما آمده است؟ تکنولوزی باید به کار ما بیاید که حرکتی انجام شود که آن حرکت فراموش شده است. در واقع تفکر به روز بودن در سینما وجود ندارد و این موضوع در پیکره مدیریت تمامی نهادهای فرهنگی نیز وجود دارد.
مدیران نمیدانند فضاهای جدید ایجاد شده است تا یک اتفاق در عرض 3 ثانیه جهانی میشود که خود این مساله فهمی جدی میخواهد. متاسفانه مدیران اشتباه کرده و فکر میکنند باید صفحه توییتر و اینستاگرام داشته باشند! این در حالی است که باید بدانند چطور میتوان از این ابزار استفاده کرد.
در دورهای که به فکر فرار از دهکده جهانی بودیم باید به فکر تقویت پایههای خود می بودیم نه اینکه پارازیت بفرستیم و قرنطینه شویم. تمام این کارها را کردیم برای اینکه میخواستیم مستقل باشیم اما نمیدانستیم که استقلال با قوت به وجود میآید. این قوت زمانی شکل میگرفت که مسئول حوزه سینما و فرهنگ را لزوماً نباید از افراد نظامی قرار دهید. متاسفانه همکاران ما در این حوزهها با بحران اظهارنظر، کاری کردند که به مدیران عالی کشور بفهمانند اگر رئیسی منصوب میکنید از بیرون قشر سینما قرار دهید. البته بعد از مدتی نیز عملکرد آن مدیر بیرونی جواب نمی دهد. ما به این وضعیت عادت کردهایم.
برای مدیریت فعلی سازمان سینمایی چه پیشنهاد و توصیهای دارید؟
خوشبختانه آقای حیدریان برنامههای بلندنظرانه ای دارد؛ یعنی میداند اداره سینما با سازوکار فعلی امکان پذیر نیست و برای رسیدن به نقطهای که سینما چگونه باید اداره شود و ممیزیها باید شکل و زمانه جدید به خود بگیرند و سازمان ها و انجمن های داخلی سازمان باید تغییر کنند. خوشبختانه در این مورد دیدم اقداماتی انجام دادهاند و او می داند که الان دیگر زمان گفتگو نیست و باید برنامهها و ایدهها اجرا شوند.
در حوزه فرهنگ میتواند این اتفاق رخ دهد که وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی به پشتوانه هنرمندان موسیقی که بیشترین مشکلات را ایجاد کرده است، می تواند اهداف خود را پیش ببرد.
یعنی برنامههای بلند نظرانه باید با همکاری افراد درون صنف و پشت سر رییس سازمانسینمایی صورت بگیرد؟
بخش قابل توجهی از آن اینطور است. من نمیتوانم بگویم که اهالی صنف لطفا بیایید پشت سر من! من باید بگویم که اهالی صنف ابتدا برنامههای من را متوجه شوید یعنی باید آگاهسازی اتفاق بیفتد. اگر بگوییم باز 4 سال دیگر فرصت داریم اشتباه بزرگی کردیم و اتفاقی که در دولت یازدهم افتاد، میافتد. چهار سال به گپ و گفت گذشت؛ اما در معادلات مدیریتی باید حرف صریح را زد. در مصاحبهای این موضوع را مطرح کردم که البته آقای ایوبی از این صحبت من دلگیر شد اما ایراد من به شخص ایوبی نبود بلکه ایرادم به مدل مدیریتی در وزارت ارشاد بود. باید اتفاقی مهم بیفتد و این اتفاق لزوماً به معنای فروش بالای فیلمها نیست و منظور من فراتر از اینهاست.
صحبت از وضعیت فعلی سینمای ایران، در مورد سیستمی آف لاین است یعنی با دولتی طرفیم که ما را به خاطر اینکه شبیه به دولت دهم نیست، چال کرده است ولی اگر فکر کنیم که موضوع فرهنگ و هنر برای دولت فعلی، موضوعی استراتژیک است به نظرم خوش خیالی کردیم چراکه حداقل دولت یازدهم این موضوع را نشان نداد و دولت دوازدهم نیز در ادامه منطقی دولت یازدهم حرکت میکند. حال کمی آرام تر حرکت میکنیم و امیدواری من این است که با این سرعت، نسلهای بعدی از آن بهره مند شوند.
در ادامه بحث درباره جشنواره فجر صحبت کنید. آیا باید تبدیل به یک جشن شود؟ شما یک بار جوایز جشنواره را کم کردید که خودم از موافقان این موضوع بودم اما بلافاصله اختلافات شکل گرفت و مدیر بعدی جوایز را برگرداند. الان هم اختلافات سر حذف جوایز فنی زیاد است. فکر میکنید با مدیریت جشنواره فیلم فجر باید چه کار کرد که مدیریت ثابتی ایجاد شود؟
اگر توضیح بدم چرا آن سال جوایز را کم کردم شاید پاسخ این سوال شما نیز باشد. وقتی دبیر جشنواره فجر شدم، از قبل با مسائل موجود جشنواره آشنا بودم. دبیر نشدم که عمل قهرمانانه انجام دهم بلکه فکر میکردم این جشنواره به شکل قدیمش نمیتواند ادامه پیدا کند و آینده هم این را نشان داد. از سال 78 به بعد، در کدام دوره جشنواره به خوب شدن حال ما و حال ما به جشنواره کمک کرد و بخش قابل توجهی از اهالی سینما احساس خوشحالی داشتند؟
هیچ جشنوارهای در دنیا وجود ندارد که کارکرد جشن و جشنوارهای داشته باشد. جشنواره یک جریان رقابتی است که 5 الی 9 داور دارد که تنها به چند پارامتر مشخص جایزه تعلق میگیرد که همه جای دنیا به این صورت است. برعکس ما که فکر میکنیم هر کسی میتواند در مورد چند چیز اظهارنظر کند، آنجا فکر نمیکنند که یک داور میتواند در 17 مورد در یک فیلم اظهارنظر و داوری کند! برای مثال در سالی که من دبیر بودم، داوران به فیلمی جایزه صدابرداری می دادند که اصلا صدابرداری نداشت و روی آن صداگذاری انجام شده بود! و این در حالی بود که جایزه صداگذاری نیز وجود داشت.
همکاران ما در سینما درگیر مهمانی میشوند و پالسی که همکاران ما به دبیران جشنواره متمادی می دهند برخی اوقات بسیار خطرناک است و به همین دلیل است که با مدیرانی مواجه می شویم که اگر روحیه محافظه کاری داشته باشند اصلا نمی توانند
منبع: ایسنا
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.isna.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایسنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۴۶۸۸۳۳۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
سالیوان: توافق دفاعی آمریکا با عربستان بدون رابطه ریاض با اسرائیل امکانپذیر نیست
مشاور امنیت ملی آمریکا گفت، اگر ریاض و تلآویو برای عادیسازی روابط موافقت نکنند، دولت بایدن با عربستان سعودی موافقتنامه دفاعی امضا نخواهد کرد و تاکید کرد: «شما نمیتوانید یک بخش را از بقیه جدا کنید.»
به گزارش ایسنا، «جیک سالیوان» مشاور امنیت ملی آمریکا شنبه در مصاحبهای با روزنامه «فایننشال تایمز» پیشنهادات اخیر مبنی بر اینکه در صورت امتناع رژیم صهیونیستی از دادن امتیاز به فلسطینیان، توافق دوجانبه بین دولت جو بایدن، رئیسجمهور آمریکا و پادشاهی آل سعود مورد بررسی قرار میگیرد، رد کرد.
دولت بایدن برای تشویق ریاض به رسمی کردن روابط دیپلماتیک با رژیم صهیونیستی بهعنوان بخشی از طرحهایی برای «تضمین صلح پایدار در خاورمیانه»، توافق سهجانبهای را بهویژه بعد از هفتم اکتبر که عملیات صهیونیستها علیه غزه به راه افتاد و برای هفت ماه است که ادامه دارد، تحت فشار قرار داده است.
ایالات متحده امیدوار است که از چشمانداز روابط با آل سعود و عادیسازی روابط دیگر کشورهای مسلمان، برای متقاعد کردن رژیم صهیونیستی برای موافقت با امتیازات قابل توجه به فلسطینیها استفاده کند. اما بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر رژیم صهیونیستی بارها هرگونه حرکت به سوی راهحل دو دولتی برای درگیری طولانی تلآویو و فلسطین را رد کرده است.
سالیوان گفت: «چشمانداز یکپارچه تفاهم دوجانبه بین ایالات متحده و عربستان سعودی همراه با عادیسازی بین اسرائیل و عربستان سعودی، همراه با گامهای معنیدار از جانب مردم فلسطین است. همه اینها باید با هم جمع شوند... شما نمیتوانید یک قطعه را از بقیه جدا کنید.»
جیک سالیوان گفت جو بایدن قصد دارد به طور علنی «مسیر به سمت منطقهای آرامتر را شرح دهد.»
مشاور امنیت ملی آمریکا گفت: «انتظار دارم در ماههای آینده از رئیسجمهور بایدن و دیگران، بیشتر در مورد مسیری که ما معتقدیم میتواند اسرائیل امنتر و منطقه صلحآمیزتری ایجاد کند، بشنوید.»
او افزود: «تنها کاری که میتوانیم انجام دهیم این است که روی آنچه را که فکر میکنیم معقول است، کار کنیم و تلاش کنیم تا هر چه بیشتر کشورهای منطقه را با آن همراهی کنیم و سپس آن را ارائه کنیم و در نهایت این به عهده رهبری اسرائیل و مردم اسرائیل است که تصمیم بگیرند که آیا این راهی است که آنها میخواهند طی کنند یا خیر.»
دولت بایدن پیش از ۷ اکتبر به سمت توافقی برای عربستان سعودی برای سازش با تلآویو پیش میرفت که منجر به موافقت واشنگتن با یک پیمان دفاعی با ریاض و حمایت از برنامه هستهای غیرنظامی آن در ازای امتیاز دادن رژیم صهیونیستی به فلسطینیها میشد.
با این حال عملیات فلسطینی طوفان الاقصی و حمله تلافیجویانه صهیونیستها به غزه این روند را تغییر داد، اما ایالات متحده و عربستان سعودی به بحث در مورد توافق احتمالی بهعنوان بخشی از برنامههای گستردهتر پس از جنگ «برای تامین صلح در منطقه» ادامه دادند.
اما عربستان سعودی به صراحت اعلام کرده است که پس از ۷ اکتبر، رژیم صهیونیستی را ملزم به دادن امتیازات مهمتری به فلسطینیها میکند و تاکید دارد که باید «گامهای برگشتناپذیر» را به سوی تشکیل کشور فلسطین ببیند.
اظهارات سالیوان در حالی مطرح شد که ویلیام برنز، رئیس سیا در قاهره بود، جایی که میانجیها به دنبال متقاعد کردن حماس برای پذیرش پیشنهادی برای توافق هستند که منجر به آتشبس و آزادی اسرای صهیونیست میشود. میانجیها امیدوارند که برای توقف شش هفتهای اولیه در جنگ میانجیگری کنند که سپس برای مذاکره در مورد آتشبس پایدار مورد استفاده قرار گیرد.
انتهای پیام