Web Analytics Made Easy - Statcounter

فرهنگ > دفاع مقدس - روزنامه ایران به مناسبت هفته دفاع مقدس گزارشی از مجاهدتهای یک شیرزن گیلان غربی تهیه کرده است.

در این گزارش می خوانید:

به رسم هر سال با فرارسیدن سالروز آغاز جنگ در آن آخرین روز از شهریور 59، به یاد تب و تابی می‌افتد که آن ایام به جان مناطق مرزی افتاده بود. روزهایی تکرارناشدنی که مرز نشین‌ها با جان و دل از سرزمین مادری دفاع می‌کردند اما حتی بیشتر از آن، به روزهایی افتخار می‌کند که با رشادت خود در عالم واقعیت کاری کرد که بیشتر شبیه به ماجرای سناریوهای جذاب جنگی است.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

روایت دلیری‌های فرنگیس حیدرپور، شیرزن خطه گیلانغرب، از برش‌های به یادگار مانده فصل مقاومت زن ایرانی در برابر مهاجمان بعثی است؛ روایتی بکر که در این سال‌ها دهان به دهان چرخیده و حتی به کتاب‌ها و فیلم‌ها –حتی به زبان‌های دیگر- راه یافته است. مصادف شدن با ایام آغاز تحمیل 8 ساله جنگ و ویرانی به ایران عزیز ما دلیلی شد تا یادی از فرنگیس کنیم و مخاطب داستان زندگی او و دلیری‌اش از زبان خود او باشیم.ورودی‌های شهر پر شده بود از سربازان عراقی که ابایی نداشتند زندگی تعدادی آدم بی‌گناه را به نیستی و خانه و کاشانه‌شان را به ویرانی بکشانند.
سال 1359 و آغاز جنگ تحمیلی بود و فرنگیس حیدرپور 18 سال بیشتر نداشت که به همراه خانواده و قوم و خویشش راهی کوه‌های اطراف روستای گورسفید شده بود. از شر نیروهای دشمن به کوهستان پناه برده بودند. آذوقه‌شان ته کشیده بود و نداشتن چیزی برای خوردن، زنده ماندن را برای‌شان بسیار سخت کرده بود به همین خاطر به همراه برادر و پدرش به روستا بازگشتند تا به هر ترتیبی شده برای باقی اعضای خانواده که در کوه سکنی گزیده بودند، آذوقه تهیه کنند.

به زبان کردی صحبت می‌کند و برای اینکه متوجه حرف‌هایش بشوم، چاره‌ای نبود جز اینکه عروس کوچکش حرف‌های او را برایم به زبان فارسی ترجمه کند؛ فرنگیس بدون مکث، کردی صحبت می‌کند و زنجیره‌ای از واژه‌ها می‌سازد که مصداق استقامت و شجاعت هستند: «گورسفید به محاصره دشمن درآمده بود، به قدری سنگدل و بی‌رحم بودند که کشتن اعضای خانواده‌ها آن هم درمقابل چشم سایر اعضای خانواده‌ها برای‌شان لذت بخش بود. در چشم به هم زدنی 8 نفر از اعضای دور و نزدیک خانواده‌ام به دست سربازان عراقی کشته شدند و صفی از جنازه‌های آنها در مقابل چشم هایمان تشکیل شده بود که با نهایت غم و اندوه تک تک آنها را به خاک سپردیم. با همه خشمی که وجودمان را فراگرفته بود چاره‌ای نداشتیم جز اینکه به کوه‌های اطراف «آوزین»پناه ببریم. همین‌طور هم شد، اما آنجا نه آذوقه‌ای داشتیم نه سرپناهی. نزدیکی‌های 10 صبح بود که پدرم و برادرم به این فکر افتادند به روستا بازگردند تا برای بقیه آذوقه بیاورند و من هم با اصرار زیاد همراه‌شان شدم. از کوه پایین آمدیم و به هر زوری بود خودمان را به روستا و به خانه‌مان رساندیم، آرد و روغن و لوازم مورد نیاز را جمع کردیم، من تبر پدرم را هم برداشتم تا در میانه راه برای روشن کردن آتش بتوانیم هیزم بشکنیم. راهی شدیم، نزدیکی‌های «آوزین» بودیم که به رودخانه رسیدیم، لب رود نشسته بودم تا آب بردارم که چشمم به دو سرباز عراقی افتاد. به سمت ما حمله کردند و درست در مقابل چشم‌های من و پدرم، برادرم را کشتند. از خشم دیوانه شده بودم. برادرم نهمین جگرگوشه‌ای بود که از من گرفته بودند. هیچ واهمه ای نداشتم. در یک لحظه که داشتند با هم حرف می‌زدند، تبر را برداشتم و بالا بردم و با ضربه تبر یکی از آنها را کشتم. آن یکی را هم با کلیه تجهیزات جنگی‌اش به اسارت گرفتم، اما هنوز شعله درونم خاموش نشده بود. اسیر عراقی را با خود به بالای کوه بردم و وقتی ماجرا را برای دایی‌ام تعریف کردم، گفت صلاح در این است که او را به رزمنده‌های خودی تحویل دهیم. همین‌طور هم شد، اما کنار نکشیدم و در 12 روزبعدی که آنجا مانده بودیم دوشادوش مردان، نگهبانی و پاسداری می‌دادم تا عراقی‌ها نتوانند پیشروی کنند. به گفته فرنگیس، آنها 12 روز بسیار سخت را در بدترین شرایط ممکن و در برزخی فاقد هرگونه امکاناتی برای زندگی اولیه روزگار را سپری کردند. وقتی هم که به روستا بازگشتند با ویرانه‌هایی رو به رو شدند که از خانه هایشان به جا مانده بود و این یعنی که باید جای دیگری را برای زندگی انتخاب می‌کردند، به همین دلیل به بخش «گواور» و منطقه «دولابی» که کوهستانی بود و با کرمانشاه حدود 60 کیلومتر فاصله داشت نقل مکان کردند و آنجا چادر زدند.

غیرت زنانه
این نخستین جنگی بود که فرنگیس تجربه‌اش می‌کرد، می‌گوید: «نه تنها من، که همه زنان و مردانی که در آن روزها زندگی‌هایمان را رها کرده بودیم و پا به پای هم در دره‌ها و کوهستان‌ها زندگی می‌کردیم، تنها دلیل‌مان برای پذیرش آن همه سختی، دفاع از آب و خاک‌مان بود. اینکه تا پایان جنگ، زندگی‌هایمان عاریه‌ای بود و با سختی و مشکلات فراوان در مکانی که زادگاهمان نبود امرار معاش و فرزندان‌مان را بزرگ می‌کردیم جز تپیدن قلبمان برای سرزمین آبا و اجدادی‌مان دلیل دیگری نداشت. من 14 ساله بودم که ازدواج کردم و 4 سال بعد به زادگاهم حمله کردند. آن زمان فرزندی نداشتم ولی اگر همین حالا هم آن روزها تکرار شود با وجود اینکه 55 سال سن دارم باز هم مثل همان فرنگیس 37 سال پیش هستم و با چنگ و دندان از خاکم مراقبت می‌کنم.»هنگام ادای این جملات صلابت غریبی در صدایش ظاهر شد. گفت: آن روز وقتی رو به روی دشمن عراقی ایستادم، احساس ترس نمی‌کردم. من یاد گرفته بودم با دشمن باید رو به رو شد و برای همین هم با تنها داشته‌ام در آن لحظه که تبر پدرم بود با دشمن جنگیدم و به لطف خدا موفق هم شدم.تبری که فرنگیس از آن یاد می‌کند، هم اینک در موزه دفاع مقدس به یادگار گذاشته شده است.

دغدغه‌های یک جنگجو

وارد گیلانغرب که بشوی نخستین میدان «مقاومت» نامگذاری شده است که تندیسی از بانو فرنگیس حیدرپور در مرکز آن قرار دارد؛ همان تندیسی که مشابه آن در «پارک شیرین» کرمانشاه نیز به چشم می‌خورد.حرکت ستودنی دختر مرزنشین کرد زبان که با شجاعت تمام چهره به چهره دشمنان میهنش ایستاد، به قدری تأثیر‌گذار بود که هنوز پس از گذشت 37 سال از آن روزها، همچنان نمودی تکان دهنده داردو این گمانه زنی را به وجود می‌آورد که خود و خانواده‌اش بارشان را بسته و با سهمی که از بابت این اشتهار گرفته‌اند، این روزها زندگی آسوده‌ای دارند اما همه چیز خلاف این باور است. دختر جوانی که توانست یک سرباز عراقی را سربه نیست کند و دیگری را به اسارت بگیرد و 9 نفر از نزدیک ترین اعضای خانواده‌اش در جنگ تحمیلی شهید و یک خواهر و یک برادرش هم جانباز به حساب می‌آیند، گرچه دو بار به دیدار رهبر انقلاب رفته و بارها مورد تجلیل قرار گرفته، وضعیت معیشتی چندان رضایت بخشی ندارد. او که هنوز هم در روستای گور سفید زندگی می‌کند دلش نمی‌خواهد از سختی‌هایی که تا به حال به جان خریده چیزی بگوید، اما نمی‌توان نادیده گرفت از 18 سال قبل که همسرش به رحمت خدا رفته، به‌عنوان سرپرست خانواده هر کاری که از دستش برآمده انجام داده تا فرزندانش را از آب و گل در بیاورد. او به غیر از اینکه به کوه می‌رفت، برای گوسفندها علوفه می‌آورد تا از شیر آنها لبنیات تهیه کند و بفروشد، سال‌های سال در زمین‌های زراعی گندم و جو و پنبه به‌صورت روزمزد کار کرده تا بتواند مقدمات ازدواج دو پسر و یک دخترش را فراهم کند و حالا هم که هر کدام‌شان سر خانه و زندگی خودشان هستند، دغدغه هر روزه فرنگیس رد دردی است که سختی کارگری بر دوش فرزندانش بار کرده است... با این حال از اینکه یک روز در مقابل دشمن بی‌رحم، زندگی‌اش را نادیده گرفته بود و حالا هم نادیده گرفته می‌شود، خم به ابرو نمی‌آورد و با صراحت می‌گوید: باکی ندارم و اگر بازهم نیاز باشد برای دفاع از این خاک می‌ایستم.

45302

کلید واژه‌ها : دفاع مقدس (جنگ تحمیلی) -

منبع: خبرآنلاین

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.khabaronline.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرآنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۴۸۶۶۸۶۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

رادان: هیچ تردیدی در اجرای طرح نور نداریم

به گزارش گروه اجتماعی ایسکانیوز، سردار احمدرضا رادان، در جمع اساتید و طلاب مدرسه عالی فقهی امام علی بن موسی الرضا (ع) و خانواده‌های معزز شهدای حریم و حرم، اظهار داشت: قصه پرغصه امروزهای ما در آمیختگی شبهه، شک، تردید با یقینی حاصل از فقه و علم و عمل است؛ یعنی شبهه بین حجاب با دلایل و برهان قانون مسائل فقهی و عقلی با شبهاتی که حریف و دشمن و خودی نادان در برابرش قرار می‌دهند.

بیشتر بخوانید: وحیدی: تعداد اندکی از بانوان حجاب را رعایت نمی‌کنند

وی به اظهارات مقام معظم رهبری در این باره اشاره کرد و افزود: این قصه‌ای که صورت گرفته، برنامه دشمن است دشمن با برنامه کامل با هدف‌گذاری کامل و دقیق و البته پا به کار و مصمم است چون اگر به هدف برسد به همه چیز رسیده است و اگر از این مسیر عبور کند از همه جا می‌گذرد.

سردار رادان ادامه داد: دشمن می‌خواهد از خاکریز عفاف و حجاب بگذرد، بعضی از خاک‌ریزها تعیین کننده است چه حفظ آن و چه از دست دادنش وقتی به شهید "علم الهدی" گفتند خرمشهر سقوط کرد گفت دعا کنید دل را از دست ندهیم خرمشهر را می‌توان پس گرفت اما اگر دل سقوط کند خرم شهرها پس از خرمشهر سقوط می‌کند و آن وقت است که در شهرهای سقوط کرده زندگی خواهیم کرد.

فرمانده کل انتظامی کشور اضافه کرد: دشمن دست روی موضوع مهمی برای شکستن ما قرار داده است، اگر موفق شود دیگر چیزی برای ما نخواهد ماند.

وی اضافه کرد: ۳۲ سازمانی که در این نظام مسئول بودند برای ساماندهی حجاب و عفاف نه تنها کار خودشان را نمی‌کنند بلکه شبهه و شک و تردید در دل مردم نیز می‌اندازند، دل کسانی که ایجاد شبهه و شک و تردید می‌کنند، تسخیر دشمن شده است.

سردار رادان با اشاره به داستان "اندلس" توصیه کرد که چگونه خانواده‌ها از هم پاشیدند این یعنی سقوط و شکست، مسئله حجاب یک مسئله فرهنگی و اجتماعی است و ما به این مسئله معتقد هستیم، همچنین اعتقاد داریم خیلی از آسیب‌های اجتماعی ریشه در مسائل فرهنگی و اجتماعی دارد.

فرمانده کل انتظامی کشور اعلام داشت: بی حجابی دل‌ها را به سقوط می‌کشاند و بی غیرتی، بی حیایی و بی‌عفتی را به دنبال خواهد داشت در این صورت دیگر کسی برای ارزش‌های اسلامی سینه سپر نمی‌کند و به افرادی بی تفاوت بدل خواهند شد. الحمدالله خداوند مردم را پشت سر ما قرار داد و این را به دل مردم انداخت که به میدان آمده و حمایت و پشتیانی می‌کنند.

سردار رادان تصریح کرد: امروز ما افتخار داریم در محضر خانواده شهدا، اساتید علم و عمل سوگند یاد می‌کنیم، در مسیر اجرای طرح نور به لطف خدا و نظر ائمه اطهار (ع) و حمایت و پشتیبانی شما، هیچ تردیدی به خود راه نخواهیم داد، تیرهایی که به سمت ما رها می‌شود مبارک می‌دانیم و اگر زخمی به ما برسد آن را ذخیره آخرت خود می‌دانیم.

وی تاکید کرد: ما پای همه کار هستیم البته طلاب، خانواده‌های شهدا و اساتید اگر ساکت باشند مطمئناً در دل شما هم تردید ایجاد می‌کنند و بعد خواهند گفت همه مخالف شما هستیم پس ما معتقدیم مسئله حجاب و عفاف نباید به سطح انتظامی برسد و باید با فرهنگی و اجتماعی حل شود که کار به جایی برسد تا نگویند چرا حل نکردید.

فرمانده کل انتظامی کشور خاطرنشان کرد: هدف دشمن سنگ افکنی به پیشانی ماست از همه شما عزیزان و از مسئولان این مدرسه فقهی و از خانواده شهدا و از قلم و بیان شما قدردانی می‌کنم و از همکارانم نیز تشکر می‌کنم که زخم می‌بینند، ولی کم کاری نمی‌کنند و محکم پای کار ایستاده‌اند.

منبع: مهر

انتهای پیام/

کد خبر: 1228491 برچسب‌ها حجاب

دیگر خبرها

  • درخواست اسرای صهیونیست از نتانیاهو درباره پذیرش توافق آتش بس
  • یاری شهروندان به پلیس در اجرای قانون حجاب
  • روسیه دشمن اسرائیل است | روایت بلومبرگ؛ نگرانی فزاینده اسرائیل از گسترش همکاری‌ نظامی ایران و روسیه
  • روایت خزعلی از جنبش تعهد به خانواده
  • پیام دیگر حماس به خانواده‌های اسرای صهیونیستی
  • روایت فرمانده فراجا از اهمیت هجمه سنگین دشمن علیه فرهنگ جامعه
  • روایت سازنده مستند «مشتی اسماعیل» از شالیکاری
  • رادان: هیچ تردیدی در اجرای طرح نور نداریم
  • مرور زندگی «آقای خاص» کشتی با روایت فرزاد حسنی
  • آتش و فراموشی؛ روایت استاد فلسطینی از زندگی خانواده او در غزه