داستان جالب | بهلول و زبيده خاتون
تاریخ انتشار: ۶ مهر ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۴۸۸۸۳۷۱
خبرگزاري آريا - بهلول هر وقت دلش مي گرفت به کنار رودخانه ميرفت. در ساحل مينشست و به آب نگاه مي کرد. پاکي و طراوت آب، غصه هايش را ميشست
داستان جالب بهلول و زبيده خاتونداستان جالب بهلول و زبيده خاتون ,بهلول هر وقت دلش مي گرفت به کنار رودخانه ميرفت. در ساحل مينشست و به آب نگاه مي کرد. پاکي و طراوت آب، غصه هايش را ميشست.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
جلوي خانه باغچهايي درست کرد و توي باغچه چند ساقه علف و گُل صحرايي گذاشت. ناگهان صداي پايي شنيد برگشت و نگاه کرد. زبيده خاتون (همسر خليفه) با يکي ازخدمتکارانش به طرف او آمد. به کارش ادامه داد. همسر خليفه بالاي سرش ايستاد و گفت: «بهلول، چه ميسازي؟»
داستان جالببهلول با لحني جدي گفت: «بهشت ميسازم.»
همسر هارون که ميدانست بهلول شوخي ميکند، گفت: «آن را ميفروشي؟!»
بهلول گفت: «ميفروشم.»
زبيده خاتون پرسيد: «قيمت آن چند دينار است؟»
بهلول جواب داد: «صد دينار.»
زبيده خاتون گفت: «من آن را ميخرم.»
بهلول صد دينار را گرفت و گفت: «اين بهشت مال تو، قباله آن را بعد مينويسم و به تو ميدهم.»
زبيده خاتون لبخندي زد و رفت. بهلول، سکه ها را گرفت و به طرف شهر رفت. بين راه به هر فقيري رسيد يک سکه به او داد. وقتي تمام دينارها را صدقه داد، با خيال راحت به خانه برگشت.
زبيده خاتون همان شب، در خواب، وارد باغ بزرگ و زيبايي شد. در ميان باغ، قصرهايي ديد که با جواهرات هفت رنگ تزئين شده بود. گلهاي باغ، عطر عجيبي داشتند. زير هر درخت چند کنيز زيبا، آماده به خدمت ايستاده بودند. يکي از کنيزها، ورقي طلاييرنگ به زبيده خاتون داد و گفت: «اين قباله همان بهشتي است که از بهلول خريدهاي!»
داستان جالب بهلول و زبيده خاتون
وقتي زبيده از خواب بيدار شد از خوشحالي ماجراي بهشت خريدن و خوابي را که ديده بود براي هارون تعريف کرد. صبح زود، هارون يکي از خدمتکارانش را به دنبال بهلول فرستاد. وقتي بهلول به قصر آمد، هارون به او خوش آمد گفت و با مهرباني و گرمي از او استقبال کرد. بعد صد دينار به بهلول داد و گفت: «يکي از همان بهشتهايي را که به زبيده فروختي به من هم بفروش!»
بهلول، سکه ها را به هارون پس داد و گفت: «به تو نميفروشم.»
هارون گفت: «اگر مبلغ بيشتري ميخواهي، حاضرم بدهم.»
بهلول گفت: «اگر هزار دينار هم بدهي، نميفروشم.»
هارون ناراحت شد و پرسيد: «چرا؟!»
بهلول گفت: «زبيده خاتون، آن بهشت را نديده خريد، اما تو ميداني و ميخواهي بخري، من به تو نميفروشم!»
يکي بود
منبع: خبرگزاری آریا
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.aryanews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری آریا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۴۸۸۸۳۷۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
ساماندهی کودکان گل فروش در حاشیه بهشت زهرا (س)
حسین اخگر پور سرپرست شهرداری منطقه ۱۹ گفت: صبح امروز پنج شنبه سیزدهم اردیبهشت ماه، طرح ساماندهی کودکان گل فروش در حاشیه بزرگراه شهید هاشمی و مسیرهای منتهی به بهشت زهرا (س) با مشارکت یگان اجراییات شهرداری تهران، کلانتری ۱۷۱، اداره کل بهزیستی شهر تهران، پلیس راهور، سازمان خدمات اجتماعی شهرداری تهران، مرکز رصد و پایش آسیبهای اجتماعی و سازمان بهشت زهرا (س) انجام شد.
وی افزود: با توجه به اینکه محور شهید هاشمی از بزرگراههای پر تردد و از مسیرهای منتهی به بهشت زهرا (س) محسوب میشود اغلب کودکان کار در حاشیه این محور و در غرفهها مشغول فروش گل هستند.
وی ادامه داد: به منظور جلوگیری از سوء استفاده از کودکان، احتمال خطر تصادف آنها و ایمنی ترافیکی در حاشیه بزرگراه در قالب طرح ساماندهی آسیبهای اجتماعی ۶۳ کودک مشغول به کار در غرفهها توسط مددکاران سازمان بهزیستی جذب و به منظور ساماندهی جمع آوری شدند.
به گفته این مسئول، شناسایی سر شبکههای به کارگیری کودکان در حاشیه این محور و بهشت زهرا (س) در دستور کار قرار دارد.
باشگاه خبرنگاران جوان اجتماعی شهری