Web Analytics Made Easy - Statcounter

خبرگزاري آريا - آنچه کريستوفر نولان در مقام کارگردان در مورد وقايع دانکرک به تصوير کشيده است، تحريف محض تاريخ با استفاده از جابجايي عناصر فرمي سينماست، اما در محتوا مصداق واقعيت است. خبرگزاري تسنيم- ايمان هادي
انگليسي‌ها از آنچه در«دانکرک» حين جنگ جهاني دوم رخ داد، حماسه ساخته‌اند و با خودستايي «تاريخي – مليِ» کاملا انحرافي، از يک شکست بزرگ، منظومه پيروزي سروده‌اند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

در جنگ جهاني دوم، چهارصد هزار سرباز انگليسي و فرانسوي در ساحل دانکرک توسط نيروهاي آلمان نازي محاصره شدند. «دانکرک» شهري در شمال فرانسه گرفته است که در اوايل جنگ جهاني دوم، ارتش آلمان، نيروهاي متفقين را تا اين شهر ساحلي به عقب ‌راند و حدود چهارصد هزارنفر از نيروهاي متفقين در اين منطقه گرفتار شدند.
کشتي‌‌ها و قايق‌هاي فراواني از بريتانيا براي نجات اين جمعيت سربازان به ساحل دانکرک گسيل شدند، مورد حمله هوايي نازي‌ها قرار گرفتند. پشت سر نيروهاي متفقين، آلمان‌ها با تمام تجهيزات در حال پيشروي، و در مقابل آنها دريا بود. به فاصله زماني کوتاهي يا بايد تسليم دشمن مي‌شدند يا تا نابودي کامل پيش مي‌رفتند. بر اساس يک تصميم تاريخي و آني هيتلر، جنگ دوم جهاني در«دانکرک» به پايان نرسيد و امپراطوري استعمارگر بريتانيا نابود نشد. اما همين موضوع پتانسيل فراواني براي فيلم سينمايي ديگري است. براي عدم سرکوب نيروهاي بريتانيايي، علامت سئوال‌هاي فراواني وجود دارد که هيچگاه تاريخ پاسخ روشني برايش نيافته است. بريتانيا در آستانه نابودي سيصد هزار نيروي نظامي خويش قرار گرفت، اما چرچيل از اين عقب نشيني حقارت بار، بارها و بارها به عنوان يکي از معجزه‌هاي جنگ جهاني دوم ياد کرد و مسير جنگ پس از گريز نيروهاي بريتانيايي تغيير کرد.

فيلم کريستوفر نولان با عنوان «دانکرک» بازتابي بصري، از رويدادهاي اواخر مه و اوايل ژوئن 1940 (خرداد 1319) است. زمانيکه قواي فرانسوي و انگليسي در ساحل «دانکرک» توسط نيروي‌هاي آلمان محاصره شدند و نازي‌ها با عقب نشيني تعجب برانگيز هيتلر، طلسم شکست ناپذير بودن استعمار کبير را حل نشده باقي گذاشتند. هنر «نولان» در فيلم دانکرک اين است که با اتکا به فرم ساختگي‌اش، مخاطب را در شرايط مشابه سربازان قرار مي‌دهد که نمي‌دانند که چه سرنوشتي در انتظار آنهاست و دائما مرگ را به چشم مي‌بينند. طبق استنادات تاريخي، دولت بريتانيا نقشه‌اي براي خارج کردن سربازانش از شهر دانکرک نداشت و لحظه به لحظه تقلا و تلاش مي‌کرد، تا ارتش بريتانيا در ساحل دانکرک دفن نشود. بر خلاف فيلم‌هاي ديگر که تمرکزشان روي قهرمان اصلي است تا زنده بماند و هيجان تماشاگر به آرامش منتهي شود، مخاطب در هر صحنه از دانکرک، در مصيبت جنگ شريک مي‌شود. هيچ کس بهتر از نولان که از پدري انگليسي و مادري آمريکايي متولد شده، ‌نمي‌توانست داستاني از جنگ دوم را که آمريکايي‌ها در آن حضور ندارند، بدين صورت در يک فيلم سينمايي تعريف کند. براي نولان انگليسي – آمريکايي، تفاوت مهم دانکرک با ساير رويدادهاي جنگ دوم اين است که بخشي از جنگ دوم را بدون حضور نظامي ايالت متحده تصوير مي‌کند، تا سند حقارت انگليسي، مستقل از حضور آمريکا در جنگ، به يک برگ برنده ملي – تاريخي بدل شود.

زماني‌که فرانسه در سال 1940 سقوط کرد، آمريکا هنوز وارد جنگ نشده بود. سربازانيکه در دانکرک محاصره شدند، استراليايي، فرانسوي، بلژيکي ،کانادايي و بيشتر انگليسي بودند. در اين فيلم 106 دقيقه‌اي (کوتاهترين فيلم نولان )، تيري به قلب و ذهن تماشاگر شليک مي‌شود. نولان «نئوفرماليست» حقه‌باز سينما، توانايي خاصي را در بازي با فضا - زمان در فيلم‌هايش نشان داده است و با استفاده از همان شگرد، نفس تماشاگر را مي‌گيرد و تاريخ را به روشني تحريف مي‌کند.
پرش‌هاي خطي او در فيلم چنان است که تماشاگر يک واقعه را از ديدگاه‌هاي مختلف دنبال مي‌کند. در اين فيلم نولان دنبال واکنشي از سوي تماشاگر است که مخاطبان آنرا، بهت و حيرت تفسير مي‌کنند. فيلم لبريز از پراکندگي و سرخوردگي سربازان انگليسي است، اما خاصيت نئوفرماليست انگليسي – آمريکايي سينما اين است که از سرخوردگي و وحشت، هيجان زيستن خلق مي‌کند. صحنه نخستين فيلم که هواپيماي آلماني به سوي سربازان محاصره شده، شليک مي‌کند، حقارت سربازان انگليسي در ميزانسن عجيبي متجلي مي‌شود، اما چطور مي‌شود که از نمايش مجموعه اين حقارت‌ها، تماشاگر احساس پيروزي در جبهه انگليسي را برداشت مي‌کند و ميزانسن حقارت بدل به ميزانسن حماسه و پيروزي آنگلوساکسوني مي‌شود؟!

چگونه با تغيير پارامترهاي فرم در سينما تاريخ را تحريف کنيم؟!
آنچه کريستوفر نولان در مقام کارگردان در مورد وقايع «دانکرک» به تصوير کشيده است، تحريف محض تاريخ با استفاده از جابجايي عناصر فرمي سينماست، اما در محتوا مصداق واقعيت است. چطور فيلمنامه بر اساس رخدادهاي تاريخي به نگارش درآمده، اما ماحصل اثر سينمايي تحريفي باشکوه از تاريخ است! چطور شکست بزرگ سربازهاي بريتانيايي لحني حماسي به خود گرفته و مخاطب فيلم دانکرک تصور مي‌کند گريختن از دانکرک مصداق پيروزي است؟! اين تحريف آشکار تاريخي- سينمايي با جذابيت‌هاي فراواني روايي در قالب فرم ارائه مي‌شود. در واقع نولان همان حقارت شکست را در فيلمش نشان مي‌دهد، اما مخاطب برداشتي حماسي توام با پيروزي را تجربه مي‌کند. اين مسئله ريشه در جادوي فرم دارد.
مسعود فراستي و محمد تقي فهيم، دو منتقد سرشناس سينما در دو برنامه مبسوط سينمايي تلويزيوني(هفت) ساعت‌ها از آنتن زنده تلويزيون را تصرف کردند تا بگويند فرم در سينما چيست اما نگفتند. هر دو که به عنوان استاد برجسته حوزه نقد شناخته مي‌شوند، سخن از نوعي فرم به ميان آوردند که گاهي مضمونش به دکوپاژ و ميزانسن شباهت داشت، گاهي به فيلم جشنواره‌اي و تعريف اصلي فرم مغفول ماند. وقتي سينماي ايران، تعالي اسکاريش در فيلم‌هاي فرهادي به مديوم شات و مواجه دو به دو پرسوناژها، خلاصه مي‌شود و منتقدانش از ‌تميز دادن مفهوم ميزانسن، دکوپاژ و فرم عاجز هستند، فقر تئوريک داخلي در حوزه سينما نمود پيدا مي‌کند.

فرم در سينما، تعريف بسيار گسترده اي دارد که در يک جمله، در يک صفحه کاغذ، در چندين جلد کتاب نمي‌توان آنرا تشريح کرد. فرم را در هنر نقاشي مي‌توان به سبک‌هاي مختلف ارجاع داد اما فرم در سينما از جزئيات و متغيرهاي گوناگوني تشکيل شده است. در تحليل فيلم «دانکرک» کريستوفر نولان تحريف تاريخي را از جابجايي عناصر تشکيل دهنده فرم مي‌توان کشف کرد.
مهمترين عنصر وابسته فرم سينمايي، «زمان منظور» در فيلم است که برخي آنرا «دايره زماني دراماتيک» تفسير کرده‌اند.«زمان» در آثار نولان نقش مهمي در ارائه فرم اثر را از سوي فيلمساز دارد. خالق «دانکرک» در مهمترين تاليفات خود به مقوله تغيير و جابجايي زماني در آثارش خيلي اهميت مي‌دهد. در واقع «بازي با زمان» و گاهي «جابجايي زماني» بخشي از تاليف خاص نولان به شمار مي‌رود. مثلا فيلم «تعقيب» که نخستين فيلم نولان است در يک بازه زماني شش ماهه و در روزهاي آخر هفته مي‌گذرد. کارگردان يک دايره زماني 6 ماه را تعريف مي‌کند که مرکزيت اين دايره روزهاي آخر هفته در برگرفته است. فيلم «تعقيب» بي آلايش‌ترين اثر نولان با دو پيرنگ موازي عناصر سرآمدروايي خاصي ندارد اما فرم اثر با اتکا به زمابندي روايي ساختار فيلم را منتقدپسند مي‌کند.
در فيلم «حافظه» که با عنوان يادگاري نيز شناخته مي‌شود، نولان به درهم ريختن زمان روايي دست مي‌زند. قالبي که شکل تقليدي آن در آثار آلخاندرو گوانزالس ايناريتو، شخصيت پردازي را تحت الشعاع قرار مي‌دهد. در فيلم «حيثيت»، عطف دراماتيک با استفاده جامپ زماني و گم شدن پازل‌هاي زماني اتفاق مي‌افتد. در بتمن آغاز مي‌کند، شناخت دقيق اين ابر قهرمان با رجعت زماني به گذشته و حال، در طول مدت زمان فيلم اتفاق مي‌افتد. شعبده نولان در معادل شناسي زماني، ميان جهان پس از سياه چاله‌ها در بعد چهارم و زمان جاري در روي کره زمين، در فيلم ميان ستاره‌اي رخ مي‌دهد و در نهايت درخواهيم يافت يکساعت آنسوي ابرسياه چاله معادل هفت سال روي کره زمين است.

کريستوفر نولان در دانکرک به تجربه آميختگي زماني در فرم به شيوه ديگري دست مي‌زند. حتي جغرافياي رويدادها را به سه مکان مختلف تقسيم مي‌کند. اين سه موقعيت جغرافيايي عبارتند از «موج شکن» . «دريا» ، «هوا». روايت موج شکن، به وقايع ديواره ساحلي در دانکرک که با چوب پوشيده شده مي‌پردازد. بخش موج شکن با تکميل شدن محاصره آلمان نازي در ساحل پادُکَله دانکرک آغاز مي‌شود. رويدادهاي مرتبط با دريا به يک کشتي کوچک غير نظامي مي‌پردازد که به دعوت عمومي دولت بريتانيا، براي مشارکت در عمليات نجات نظاميان راهي دانکرک مي‌شود. در «هوا» نيز داستان خلبانان جنگنده‌هايي با شخصيت محوري فاريِر (تام هاردي) را مي‌بينيم که وظيفه مراقبت از نيروهاي در محاصره متفقين را بر عهده دارد. اما در بخش «موج شکن» حوادث در طول يکهفته، رويدادهاي محافظتي دريا در يک روز، و حوادث «هوا» در يک ساعت اتفاق مي‌افتد. يک هفته «موج شکن» و «دريا» يک هفته و «هوا» دريک ساعت زماني با استفاده از همان ترفندهاي زماني نولان در هم تنيده شده‌اند.
نولان اين سه موقعيت را چنان برش زده که سه رويداد کاملا مرتبط با يکديگر و به طور موازي و در يک زبازه زماني تصور شوند. پيچيدگي بغرنج زماني در متن فيلم دانکرک از حقيقت، افسانه مي‌سازد، شکست را پيروزي جلوه مي‌دهد و تاريخ با ابزار زمان در سينما، تحريف مي‌شود. به همين دليل است که دوربين نولان جبهه متحدين و آلمان نازي را رسما ناديده مي‌گيرد و در پايان ‌بندي فيلم با نمايش رهايي سربازان در انگلستان، پرونده حقارت در جنگ دوم جهاني را با يک ترفندي فرمي زيبا مي‌بندد. شايد در متون ادبي، نتوان زمان‌ سه رويداد را همچون فيلم دانکرک توصيف کرد، اما ابزار تصوير اين فرصت را براي نولان فراهم مي‌آورد که در مورد وقايع دانکرک مخاطب فعل ماضي، مضارع و هر گونه فعل استمراري را به يک شکل ببيند؛ پيروزي يعني رهايي و رهايي يعني پيروزي، شعار فيلم مي‌شود.

به همين دليل کريستوفر نولان در مقام کارگرداني در جوامع سينمايي و غير سينمايي همچون يک ستاره سينماي کلاسيک ظاهر مي شود و علاقمندان سينما در سراسر جهان به خاطر نام کارگردان دانکرک، به استقبال اين اثر سينمايي رفته‌اند. نولان فيلمنامه دانکرک را بر خلاف رسم معمول هاليوودي خودش به نگارش درآورده و براي اينکه تلخي شکست بريتانيا لحن حماسي به خود بگيرد جبهه دشمن و افراد منتسب به دشمن را تصوير نکرده است. در واقع نولان بازهم دست به ساختار شکني در فرم زده و از تصوير کردن آنتاگونيست روايي، پرهيز کرده است. بازهم اگر متهم به توهم توطئه نشويم، در نمايش ندادن جبهه دشمن، تعمد خاصي وجود دارد. فيلم در مورد وقايع دانکرک ساخته شده اما رويدادهاي «جبهه غرب» قابل تعميم به مشکلات جنگي – نظامي جهاني غرب است. «جبهه غرب» بارها و بارها در طول تاريخ در «دانکرک»هاي فراواني گرفتار شده است؛ جبهه سوم(somme)در جنگ جهاني اول، ساحل نورماندي فرانسه در جنگ جهاني دوم، خليج تونکين جنگ ويتنام، رود يالو در جنگ کره، فلوجه در عراق و .... . تاريخ جنگ‌هاي آنگلوساکسوني، از جنگ‌هاي صليبي تا جنگ عراق، آکنده از موقعيت‌هايي است که سربازان غربي در مردابش گرفتار شده‌اند و نولان با نشان ندادن اتاق فرمان جنگ و حتي اتاق هدايت جنگ توسط چرچيل، عملا سياستمداران را از شکست‌هاي تاريخي – سياسي مصون کرده و دست به دامان سه روايت انساني شده، از جهنمي در ساحل، دريا و آسمان. و اين سه را با شکست زمان به يکديگر متصل مي‌کند.

نولان در ساخت اين فيلم بسيار تحت تاثير جيمز جونز است. نويسنده رمان «از اينجا تا ابديت». جونز در جنگ جهاني دوم سرباز بود و براي بسياري از فيلم‌هاي جنگي درباره جنگ دوم نقد مي‌نوشت. نولان تحت تاثير آثار جونز، فيلمي جنگي ساخته که جنگي نيست و بيش از هرچيزي درباره انسان است و مفهوم بقاء. به همين خاطر فيلم کم ديالوگ است، شخصيت‌ها به شکل عجيبي ناپخته هستند، ناپختگي که تماشاگر بتواند لحظات آنان را درک کند. براي نولان در اين فيلم فرد مهم نيست فقط بقاي جمع مهم است. به همين دليل فيلم فاقد ديالوگ‌هاي زياد، شخصيت پردازي، روايت مدون دراماتيک مبتني بر تعليق است. در فيلم‌هاي نولان مثل آثار کوبريک، چگونگي روايت قصه اصالت دارد و چرايي قصه اصالت ندارد. نولان مثل مکانيک و ساعت ساز، با پيچ و مهره فرم سينمايي بازي مي‌کند و کشف و شهودش منجر به گريز بريتانيا از مهلکه‌اي تاريخي مي‌شود.
انتهاي پيام/

منبع: خبرگزاری آریا

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.aryanews.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری آریا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۴۹۵۱۰۷۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

فیل فودن: بلینگام هدیه ای از جانب خدا دارد

انگلیسی ها خوشبخت هستند که دو تن از بهترین هافبک های جهان را در اختیار دارند. 

طرفداری | فیل فودن همراه با جود بلینگام، دو بازیکنی هستند که انگلیسی ها برای قهرمانی در یورو 2024 رویشان حساب ویژه ای باز کرده اند. فودن پس از حذف در لیگ قهرمانان مقابل رئال مادرید، در مصاحبه ای با دیلی میل در مورد هموطن خود صحبت کرد و به تمجید از او پرداخت:

احساس می کنم فیزیک او، هدیه ای از سوی خداست. ما به او در بهترین فرمش نیاز داریم تا بتوانیم قهرمانی اروپا را کسب کنیم. هرگز ندیده ام بازیکنی با این سن و سال این قدر بالغ باشد.

گل من مقابل رئال مادرید در برنابئو، یکی از بهترین گل هایی بود که در دوران حرفه ای خودم به ثمر رسانده ام. موقعیت های زیادی خلق کردیم و باید در بازی برگشت پیروز می شدیم اما فوتبال همین است.  

این فصل همچنان خیلی سرگرم کننده است. شاید فکر کنید دیگر خسته شده ایم اما هر فصل همان انگیزه همیشگی را داریم. پنج هفته باقی مانده است. هنوز به دستاوردهای زیادی می توانیم برسیم. جام حذفی برای من واقعا خاص است و از بچگی آن را دوست داشته ام. می دانیم که اگر این بار لیگ برتر را فتح کنیم، دوباره تاریخ سازی کرده ایم. هیچکس تا به حال چهار قهرمانی لیگ برتر را پشت سر هم کسب نکرده است.

 حیف که یورگن کلوپ می رود. او همیشه درخشان بوده است. رویارویی با تیم او خوشایند نیست، اما فکر می کنم وجود او برای فوتبال بسیار مفید است. دیدن رفتن او ناراحت کننده خواهد بود. همیشه می خواستم مقابل بهترین ها بازی کنم.

از دست ندهید ????????????????????????

افتضاح تاریخی و رکورد بی‌سابقه چلسی در لیگ برتر دل هوادار کودک چلسی شکست؛ قرار بود بجنگید! سرمربی پاری سن ژرمن قول چهارگانه داد! حمایت امیر جعفری از سیدحسین حسینی + عکس

دیگر خبرها

  • ژنرال انگلیسی: برای کی‌یف سخت است جلوی حمله مسکو را بگیرد
  • فیل فودن: بلینگام هدیه ای از جانب خدا دارد
  • با 123 بازی کمتر از دیوید بکام؛ جود بلینگام گلزن‌ترین انگلیسی تاریخ رئال مادرید شد!
  • نماهنگ جدید ابوذر روحی منتشر شد + دانلود نماهنگ حماسی «نحن المقاومون»
  • جیندر ماهال: رندی اورتون بزرگترین ستاره در تاریخ WWE است
  • تمجید ستاره سیتی از بلینگام: جود استثنایی است
  • آیا تیم‌های انگلیسی مشکل فشردگی برنامه بازی دارند؟
  • ماجرای رابطه جنسی یک مرد انگلیسی با اجساد
  • چرا زبان شکسپیر محو شد، اما سعدی نه؟ | زنجیره‌های پیوستگی زبان فارسی!
  • انگلیس طرح اخراج پناهجویان به رواندا را تصویب کرد