Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «ساعت24»
2024-05-05@13:12:23 GMT

ماجرای مردی که ۲۰ سال است در زندان به سر می‌برد

تاریخ انتشار: ۲۰ مهر ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۵۰۱۸۰۱۴

«ایران» نوشت: ثمره زندگی‌اش ۶ فرزند است که نه سایه پدر بر سرشان ماند و نه گرمای دستان پرمهر مادر راحس کردند. «سید بابا» به گفته خودش در این ۲۰ سال زندان، ۲۰ هزار بار مرده و زنده شده است. برای او مرگ واژه‌ای آشناست. چرا که با هر نفس هزار بار آن را تجربه کرده است.با اینکه ۶۱ سال دارد، اما آنقدر پیر و شکسته به نظر می‌رسد که ریش سفید زندان شده و شاید هم به خاطر بیماری پارکینسون اینقدر تکیده و غمگین شده است.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

کم حرف می‌زند و بیشتر به مرور خاطرات تلخ و شیرین گذشته می‌پردازد. به شیرینی روزی که با همسرش زهره، زندگی مشترکشان آغاز شد و به تلخی روزی که قرار شد جدا شوند. همان روز لعنتی...!

«سید بابا» با دست‌های لرزانش، چشمهایش را می‌پوشاند تا مانع سرازیر شدن اشک‌هایش شود. و هنوز غرور مردانه‌اش او را از بیان خیلی از نگفته‌ها باز می‌دارد.

دراوج ناراحتی و غم، سری تکان می‌دهد و می‌گوید: «زهره دختر عمه مادرم بود. هر ۲ اهل نیشابور بودیم. عاشق همسرم بودم و حاصل ازدواج‌مان ۴ پسر و ۲ دختر بود. اوایل زندگی آرامی داشتیم و بی‌دردسر و بی‌هیاهو روزگارمان می‌گذشت. اما جدایی پدر و مادر زهره و ازدواج مجددشان مثل تندبادی بی‌امان به زندگی ما هم وزید. من که آن موقع آهنگر بودم درآمد خوبی داشتم. ولی خانه‌ام سامانی نداشت و فرزندانم از غذا و لباس مناسبی برخوردار نبودند. تا اینکه با گوشه و کنایه به همسرم فهماندم که مخارج زندگی ۷ خواهر و برادرش به ما لطمه شدیدی می‌زند. همین موضوع باعث بی‌اعتمادی من به همسرم و دلسردی‌ها شد. به طوری که مشاجرات همیشگی ما دامن گیر فرزندانمان شد و پای آنها هم به این مسائل بازشد.»

جدایی ابدی

سیدبابا آشکارا می‌لرزید و با یادآوری خاطرات آن شب پرهوس کلافه و بی‌طاقت شده بود: «ساعت ۱۰ شب دست پر به خانه آمدم. شب قبل زهره مرا به خانه راه نداده بود و برای آنکه همسایه‌ها متوجه نشوند بی‌صدا و بدون اعتراض برگشته بودم. همه زندگی‌ام در آن خانه گذشته بود. همسرم، فرزندانم وتمام امیدم... مگر راهی برای برگشت داشتم؟ چند بار زنگ زدم اما باز پشت در ماندم. به پسر بزرگترم گفتم به مادرت بگو اگر از من خسته شده بی‌سروصدا در را باز کند تا شب را در زیرزمین خانه بمانم. اما بچه‌ها در حمایت از مادرشان به من توجهی نکردند. افسوس که ندانستند چه آتشی در حال جان گرفتن است. آتشی که زندگی‌مان را سوزاند و تنها خاکستری از آن به جا ماند. آن شب به زور وارد خانه شدم و دعوا شدید شد. با عصبانیت به طرف آشپزخانه رفتم و چاقویی برداشتم. به زهره گفتم طلاق می‌خواهی؟ بیا تا طلاق ابدی به تو بدهم! پسر بزرگترم سعی کرد مانع شود که چاقو به دستش خورد. همسرم به طرف کوچه دوید که از پشت سر ضربه‌ای با چاقو به او زدم که روی زمین افتاد. همسایه‌ها جمع شدند ولی مانع شدم که نزدیک همسرم نشوند. دیگر این زندگی از دست رفته بود و نمی‌شد کمکی کرد. بالای سرش ایستادم و با همان چاقو به خودم هم ضربه‌ای زدم و گفتم: «برو من هم پشت سرت می‌آیم و بعد روی زمین افتادم. از دهان همسرم خون می‌آمد. گفتم زهره! تنهایی نه ... با هم برویم ... و بیهوش شدم.»

دیگر غرور مردانه سیدبابا هم نمی‌تواند مانع هق هق گریه‌اش شود: «توکلم به خداست. قسمت این بود او برود و من بمانم.» سید بابا این را می‌گوید و به نشانه شرمساری سرش را پایین می‌اندازد و لحظاتی بعد ادامه می‌دهد: «۲۰ سال در زندان فقط رحم، مهربانی و سازش با مردم را یاد گرفتم. در این سال‌ها سهمیه قند و شکرم را جمع می‌کنم و نذری شله‌زرد می‌دهم. اینجا آخر دنیاست. اینجا زندگی تمام می‌شود. همه چیزشکل دیگری دارد. برای من فقط عبادت است و راز و نیاز. ۲۰ سال فرصت عبادت داشتم و بارها اشتباهاتم را مرور کردم.همیشه هم به خودم گفته‌ام که‌ای کاش آن شب شوم به زهره می‌گفتم خوش آمدی. اما من به خاطرخشم وغضب، حق زندگی را ازهمسرم ومادرفرزندانم گرفتم.»

سید بابا می‌گوید: اینجا تنها امید و همدم تنهایی‌ام خداست. که اگر نباشد حتی نفست تنگ می‌شود و به شماره می‌افتد. امیدم به اوست که بر هر شر و فسادی پایانی در نظر گرفته و امیدم این است پایان ۲۰ سال زندگی‌ام در تاریکی، بالاخره روشنایی باشد.

فرزندان سید بابا تنهایند

مسئول بند به خاطر مشکلات مالی و بیماری سیدبابا خودش هزینه دارو و درمان پیرمرد را بر عهده گرفته و یکی از زندانیان داوطلب را مأمور مراقبت و نگهداری از او کرده است.او می‌گوید: متهم با رضایت فرزندانش از مجازات اعدام رهایی یافته و با پرداخت مبلغ ۳۵ میلیون تومان دیه به پدر و مادر همسرش آزاد خواهد شد.

او در این سال‌ها هیچ گونه تخلفی در زندان مرتکب نشده و فردی بی‌آزار و آرام است. فرزندانش و بیشتر دخترانش مرتب به ملاقاتش می‌آیند. اما هر بار که می‌روند بیماری پیرمرد تشدید می‌شود. چون بچه‌ها سرگردان و تنها شده‌اند و تنها امیدشان سالن ملاقات زندان است.

زندانیان این بند برای آزادی پیرمرد نذر کرده‌اند. اگر سیدبابا آزاد شود حس امیدواری وجود همه‌شان را فرا می‌گیرد و حس می‌کنند که هنوز زنده‌اند و اهمیت دارند. کاش پنجره‌ای روشن و پرنور به روزهای تاریک و ناامید آنان گشوده شود.کاش دست‌های مهربان جویندگان عاطفه باردیگربه مهروامید گشوده شوند واین پیرمرد دل شکسته را به آنسوی دیوارهای بلند زندان ببرند. شاید آخرین سال‌های عمرش را در آزادی سپری کند و ... .

انتهای پیام

منبع: ساعت24

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.saat24.news دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «ساعت24» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۵۰۱۸۰۱۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

انتقادات عجیب روحانی معروف از سبک زندگی مردم | همه‌تان باید کار کنید | حق ندارید همه چیز را گردن دولت بیاندازید!

سید رضا اکرمی در گفتگو با رویداد ۲۴، تاکید می‌کند نباید از دولت توقع گره گشایی داشته باشیم. او همچنین معتقد است، تک‌تک اعضای خانواده باید به فکر کسب درآمد باشند.

بخش‌های مهم این گفتگو را در زیر می‌خوانید:

*همه می‌دانیم که گرانی وجود دارد و مردم مشکلات زیادی برای تامین هزینه‌های‌شان دارند. به همین دلیل در خانه و خانواده همه افراد باید کار کنند تا همه‌شان درآمدزا باشند. یعنی یک نفر نمی‌تواند مخارج خانواده را اداره کند.

*مساله مشکل‌ساز دیگر این است که امروز بَرج‌مان از خرج‌مان بیشتر است. خرج‌مان فقط صبحانه، نهار، شام، لباس و مسکن است. اما برج‌مان زیاد است که شامل موبایل، سفر و ... می‌شود. چون معیار‌ها و شرایط زندگی تغییر کرده است، مرد خانواده به تنهایی نمی‌تواند یک خانواده را اداره کند. اگر همه افراد خانواده به اندازه خودشان تلاش کنند، قطعاً می‌توانند خانه را اداره کنند.

*اینکه می‌گویند، کار نیست را قبول ندارم. کار را که از آسمان یا خارج نمی‌آورند و باید ایجاد کرد. هر کس که غیرت کاری دارد، امروز برای او کار هست. بیش از ۵ ملیون افغانی در این مملکت کار ساختمانی، کار سنگ‌بری، کار سرای‌داری می‌کنند؟ چطور برای افغان‌ها کار هست، برای خودمان ایرانی کار نیست؟ کار هست و ما باید دنبالش برویم.

*ما از قدیم‌الایام مربایی را که می‌خوریم، بسته‌بندی و آماده نمی‌خریدیم. خانم‌های خانه دوزندگی بلدند، خیاطی بلدند، آرایشگاهی بلدند و اوقات فراوان هم دارد. پس اگر بتواند وقتش را خوب تنظیم کند، می‌تواند در کنار بچه‌داری به کار‌های دیگر هم برسد. خانم من هم ۷ بچه را بزرگ کرده است. هم درس داده و هم سخنرانی کرده و هم کار می‌کند.

*اینکه می‌گویند مستاجرین گرفتار هستند، باید همه ایران را در نظر بگیرید و فقط تهران را نبینید. همچنین سه‌چهارم مردم تهران خانه دارند و یک چهارم مستاجراند. پس برای یک چهارم قیصریه را آتش نزنید.

*درباره اینکه همه از دولت توقع دارند، می‌گویم دولت مسئول همه چیز نیست. اولا هر کسی مسئول کار خودش است و حق ندارد همه کار‌ها را گردن دولت بیاندازد. دولت باید حمایت و نظارت کند. بنا نیست همه کار‌ها را به دوش دولت بگذاریم و از او بخواهیم، سیر و پیاز ما را تهیه کند. ما در اقتصاد هم بخش خصوصی داریم و هم تعاونی داریم و آخرین بخش دولت است.

*اینکه می‌گویند، رفت و آمد در تهران مشکل است، دلیلی برای کار نکردن نیست. بنا نیست همه برای شاغل بودن از خانه بیرون بیایند. الان بسیاری از کار‌ها هستند که در درون خانه می‌توان انجام داد. در واقع حمل و نقل دو ساعته و سه ساعته روزانه برای موارد خاص است.

دیگر خبرها

  • نمایش «وضوح ناقص» در خانه عکاسان جوان
  • کتاب «ادب زندگی» منتشر شد
  • کتاب «ادب زندگی» روانه بازار نشر شد
  • قصه زهره و نوش‌آفرین خانم و نخستین مدرسه دخترانه طرشت | مکتب‌خانه‌های طرشت را زنان مدیریت می‌کردند
  • انتقادات عجیب روحانی معروف از سبک زندگی مردم | همه‌تان باید کار کنید | حق ندارید همه چیز را گردن دولت بیاندازید!
  • روایت شهادت بانوی پاسدار و فرزندش توسط منافقین
  • اعتراف ستاره سابق لیورپول: همیشه مضطرب بودم
  • سونامی لیست های انتخاباتی /خانه انقلاب هم کاندیداهایش را معرفی کرد +اسامی
  • اعلام فهرست کاندیداهای مورد حمایت «خانه انقلاب» برای دور دوم انتخابات
  • کوه‌ها هم ترک برمی‌دارند!