فصل تازه سريالسازي با کارگردانان نامي
تاریخ انتشار: ۲۲ مهر ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۵۰۳۳۵۶۸
خبرگزاري آريا - هنوز ميتوان درباره لحظه به لحظه سريال «امام علي(ع)» حرفزد، با عاشقي در «مدار صفر درجه» خاطرهبازي کرد و از جزئيات هنرمندانه «روزگار قريب» لذت برد. اين چند نمونه و تعداد زيادي ديگر از سريالهاي تلويزيوني که بيشترشان در دهه 70 ساخته شدهاند، مهمترين خاطراتمان را با تلويزيون رقم زدهاند و بسياري از ما حاضريم دوباره و چندباره به تماشاي اين سريالها بنشينيم.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
سالها بود از سازندگان اين سريالها در تلويزيون خبري نبود؛ برخي از آنها يک و برخي ديگر نزديک به دو دهه از تلويزيون دور بودند. اين کارگردانها يا به سينما کوچ کرده بودند يا به شبکه نمايش خانگي و اگر هم حضوري در تلويزيون داشتند، کمرنگ و بيجان بود و همراه با دلتنگي و افسوس براي روزهاي خوش گذشته، اما حالا دوباره به تلويزيون برگشتهاند و دست به کار شدهاند.
پير سريالهاي تاريخي
داوود ميرباقري وقتي «مختارنامه» را بعد از هشت سال تلاش در سال 1389 به تلويزيون تحويل داد، به شبکه نمايش خانگي روي آورد. او از تلويزيون رفته بود و در فضايي تازه ژانرهاي ديگري را تجربه ميکرد، اما تلويزيون همچنان به هر بهانه از «گرگها»، «رعنا»، «امام علي(ع)»، «مسافر ري»، «معصوميت ازدسترفته» و «مختارنامه» ياد ميکرد و بخشهايي از اين سريالها يا تمام آنها را به نمايش ميگذاشت. ريزهکاري «گرگها»، معماي «رعنا» و شکوه «امام علي(ع)» چيزي نبود که مخاطب به اين سادگي فراموش کند و تلويزيون براحتي از آنها دل بکند.
در سالهاي دور از تلويزيون، ميرباقري بارها از نگارش فيلمنامه سلمان فارسي خبر داد و گاهي گلايهها کرد تا اينکه تقريبا در يک سال اخير امکاناتي فراهم شد تا در سکوت و آرامش، فيلمنامهاش را بنويسد. ميرباقري اين روزها در تدارک مقدمات توليد سريال سلمان فارسي است؛ سريالي که حتما خاطره خواهد شد.
بازگشت کارگردان 24 عيار
وقتي تلويزيون تصميم گرفت دو سريال يکي درباره محمدحسين شهريار، شاعر نامآشناي کشور و ديگري درباره دکتر محمدقريب، پدر طب کودکان و البته پزشک نهچندان شهير ايراني بسازد، کيانوش عياري براي کارگرداني سريال دوم داوطلب شد و نهتنها دکتر قريب را به مردم معرفي کرد، بلکه جايگاهي عزتمند نزد مخاطب ايراني برايش رقم زد.
انتخاب عياري در دغدغهها و تعهد اجتماعي او ريشه دارد؛ همان دغدغههايي که در «دکتر قريب» و «هزاران چشم» فارغ از تصنع و کاملا واقعگرايانه به تصوير کشيده شدند.
اين کارگردان 24 عيار چقدر خوب توانسته بود در يک سريال تاريخي و به بهانه معرفي يک شخصيت واقعي، قصههايي از دردها و رنجهاي جامعه بگويد و در سريال «هزاران چشم» به بهانه يک کار رسانهاي و نامههايي که به دفتر يک نشريه ميرسيد، بار ديگر از انسانهاي دردمند جامعه حرف بزند و مصائب آنها را بيپرده به نمايش بگذارد.
کيانوش عياري بعد از دو دهه با سريال «87» متر و احتمالا با همان دغدغهها و وسواسهاي هميشگي به تلويزيون بازميگردد.
خيلي دور خيلي نزديک
وقتي سريال «بچههاي مدرسه همت» ساخته و پخش شد، نه مهران رجبي را کسي ميشناخت و نه بازيگران نوجواني که نقش بچههاي مدرسه را بازي کرده بودند!
رضا ميرکريمي دو دهه پيش قصههايش را در يک مدرسه شبانهروزي در منطقهاي دور از شهر و آبادي، بدون يک ستاره يا بازيگر شناخته شده، چنان روايت کرد که هنوز ميشود طعم خوبش را به ياد آورد و لحظات شيرينش را مزهمزه کرد.
وقتي ميرکريمي «زير نور ماه» را براي سينما ساخت، هنوز اميدي به بازگشتش بود، اما فيلمهاي «اينجا چراغي روشن است»، «خيلي دور خيلي نزديک» و «به همين سادگي» يکي پس از ديگري اميد مخاطب را براي بازگشت او به تلويزيون کمرنگتر کردند و با «يه حبه قند» شايد کمتر کسي اميد داشت که ميرکريمي به سريالسازي برگردد.
اما حالا پس از دو دهه ميرکريمي مشغول نگارش فيلمنامه سريالي است که روابط عاطفي در يک خانواده ايراني اواخر دوره قاجار و آغار دوره سلطنت پهلوي را روايت ميکند و خيلي زود براي فيلمبرداري آستين بالا خواهد زد.
تاريخنگار عشق در جعبهجادو
بدون اغراق حسن فتحي، پديده سريالهاي عاشقانه در بستر تاريخ است! «شب دهم»، «مدار صفر درجه» و حتي «ميوه ممنوعه» که داستانش را در همين زمانه روايت ميکرد، شاهدان روشني هستند بر مهارت ويژه و تخصصي که خاص فتحي است.
او تا همين چند سال پيش همراه تلويزيون بود. «اشکها و لبخندها» را ساخت و «در مسير زايندهرود» را روايت کرد، اما زمانه چندان مهرباني نکرد و بعد از «زمانه» از تلويزيون دل بريد. فتحي به شبکه نمايش خانگي رفت و توانست با همان مهارت ويژهاش در ملودرامهاي عاشقانه، اين شبکه را فتح کند. همان مخاطبي که با «در مسير زايندهرود» بيمهري پيشه کرده بود، براي ديدن يک حيدر خوشمرام، حبيب پارسا يا حاجفتوحي ديگر در جعبه جادو سهمي نداشت و بايد جاي ديگري قصههاي عاشقانه حسن فتحي را جستوجو ميکرد.
کفه آثار تلويزيوني فتحي که در تلهتئاتر هم يد طولايي دارد، بسيار سنگينتر از کفه آثار سينمايي اوست و به همين اعتبار شايد بتوان گفت براي فتحي، تلويزيون حکم خانهپدري را دارد. بازگشت فتحي به اين خانه، به عشق «هفت پهلوان» رقم خورده است. اميد که پس از سالها يکبار ديگر روايت تازهاي از پهلواني مردان اين سرزمين بگويد و دل مخاطبش را به ترنم عاشقانهاي ديگر تازه کند.
دوباره در راه بيپايان
يکي از بهترين ضدقهرمانهاي تلويزيون را همايون اسعديان خلق کرده است؛ نقش اکبر با بازي فرهاد اصلاني در سريال «راه بيپايان». با حضور او، سريالهاي جنايي و معمايي در تلويزيون ميتوانست براي هميشه مسير ديگري را در پيش بگيرند، اما يک دهه اسعديان هيچسريالي نساخت تا اينکه با «سوگند» به تلويزيون بازگشت.
«غول چراغ جادو»، «بچههاي خيابان» و «اگه بابام زنده بود» در کارنامه اسعديان چندان فوقالعاده نيستند، اما بر تجربههايي که او از سينما به تلويزيون آورده بود، افزودند تا از دل آنها کارگرداني متولد شود که تلويزيون را هم خوب ميشناسد.
«راه بيپايان» يکي از پربينندهترين سريالهاي جنايي تلويزيون تا اين لحظه است؛ اثري خوشساخت، بدون صحنههاي اضافه و زيادهگويي، فيلمنامه قوي، بازيگران کاربلد و ترکيبي متناسب از بازيگران پيشکسوت و جوان.
حالا که اسعديان بازگشته، از «طلا و مس» و «بوسيدن روي ماه» هم اندوختههايي دارد و ميتوان همين حالا که درباره داستان سريال جديد او خبر چنداني منتشر نشده، اميد داشت اگر «سوگند» از «راه بيپايان» بهتر نباشد، در يک درجه و مرتبه باشند.
تصويرگر بيداد و دادگر
قصه همکاري مجتبي راعي و تلويزيون به «صنوبر» برميگردد؛ فيلم ـ مجموعهاي که دوران کودکي امام خميني(ره) را به تصوير کشيده بود و تولد و کودکي مردي را نمايش ميداد که روزي داد اين ملت را ستانده است. فيلم راعي هرگز فرصت اکران پيدا نکرد و تماشاگر تلويزيون هم با خاطره «صنوبر» ماند تا امروز که او دست به کار ساخت سريال ديگري درباره تاريخ اين سرزمين شده است.
اين بار راعي از زاويهاي ديگر به تاريخ ايران نگاه ميکند؛ قرار نيست درباره دادگر بگويد و داستانش را به نمايش بگذارد؛ اين بار سريال راعي درباره ظلمها و ستمهايي است که به مردم اين سرزمين روا شده.
به اعتبار کارنامه سينمايي، نگاه موشکافانه و ظرافت بيان مجتبي راعي، ميتوان به تماشاي يک سريال تاثيرگذار اميد داشت. سريال «سالهاي سخت» يا «سربرون» از ظلم نظام پهلوي به قوميتهاي ايراني و رنج و مقاومت مردمان نجيب اين سرزمين در برابر بيدادها ميگويد و تصويري از دردهاي تاريخي ملتي ارائه ميکند که سالهاي سخت بسيار به خود ديده است.
آذر مهاجر
منبع: خبرگزاری آریا
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.aryanews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری آریا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۵۰۳۳۵۶۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
فیلم | ماجرای کم شدن لول های تریاک در سریال آینه عبرت | مواد مخدر مصرفی آتقی واقعی بود!
دریافت 7 MB
به گزارش همشهری آنلاین، محمود دینی بازیگر و تهیه کننده سینما و تلویزیون که به تازگی مهمان برنامه برمودا با اجرای کامران نجف زاده بود خاطره جالبی از کم شدن لولهای تریاک در پشت صحنه سریال خاطره انگیز آینه عبرت که در سالهای پایانی دهه شصت پخش میشد را بازگو کرد.
موضوع اصلی این سریال مواد مخدر بود که در سالهای ۶۷ تا ۷۰ به صورت هفتگی پخش میشد.
کد خبر 848079 منبع: باشگاه خبرنگاران جوان برچسبها کارگردانان سینمای ایران خبر مهم تریاک بازیگران سینما و تلویزیون ایران سینمای ایران چهرههای مشهور اعتیاد - مواد مخدر تلویزیون - صدا و سیما