با پدرم بسیار به من خوش میگذرد!
تاریخ انتشار: ۲۲ مهر ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۵۰۳۴۴۱۴
مجید مظفری، بازیگر پیشکسوت سینما، تئاتر و تلویزیون یکی از این رابطههای زیبا را با دخترش نیکی دارد. چندین سال قبل همسر مجید مظفری از دنیا رفت و از آن به بعد این پدر و دختر مونس و غمخوار یکدیگر شدهاند.
با نیکی مظفری که در سینما و تئاتر به عنوان بازیگر حضور دارد همصحبت شدیم تا از این رابطه پدر و دختری بیشتر برایمان بگوید.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
با پدر وارد کار اقتصادی شدهاید و کافهای راهاندازی کردهاید ! کمی برایمان از رابطهای که با پدر دارید بگویید و این که چگونه به یکدیگر قوت قلب میدهید و از هم حمایت میکنید و کارهای مشترکی که با یکدیگر انجام میدهید چقدر سلیقه شما یا خواسته پدرتان است؟
ما خانواده کم جمعیتی بودیم، من تک فرزند خانواده هستم. از سال 84 که مادرم بهطور ناگهانی فوت کرد من و پدرم با هم زندگی میکنیم. تنها کسی که بعد از خدا دارم، پدرم است. دوستان زیادی دارم اما هیچکس جای خانواده و بخصوص پدر و مادر را برای من نمیگیرد. 18 ساله بودم که مادرم را از دست دادم، سنی که برای همه سن خاصی است، از دبیرستان فارغالتحصیل میشوی و تصمیم داری وارد دانشگاه شوی، اما من در این شرایط مادرم را از دست دادم و تنها پناهم پدرم شد و خدا خیلی به من کمک کرد که توانستم اتفاق به این بزرگی را بپذیرم و به زندگی عادی برگردم.
یک دختر جوان در سنی تقریبا سرنوشتساز با چالشی بزرگ روبهرو میشود؛ اتفاقی که میتواند زندگی را از مسیر عادیاش خارج کند، چگونه این شرایط را مدیریت کردی؟
روزی که آن اتفاق رخ داد، سردرگم شده بودم و نمیدانستم باید چه کنم. روزهای اول سوگواری، دور و برمان شلوغ بود، فامیل و دوستان تا مراسم چهلم تنهایمان نگذاشتند، اما وقتی آنها رفتند، واقعا تنها شدم و خواهر و برادری هم نداشتم که درد مرا بفهمد و کنارم باشد. در این شرایط من و پدرم پناهگاه یکدیگر شدیم و بههم انرژی میدادیم. پذیرفتیم که عزیزی را ازدست دادهایم، اما بعد از این باید در کنار هم باشیم و قدر یکدیگر را بیشتر بدانیم. بعد از فوت مادرم مدام به این فکر میکردم که اگر او بود الان چه تصمیمی میگرفتم و چه کاری انجام میدادم تا او خوشحال شود. مادرم همیشه میگفت سالم زندگی کن و انتخابهای درست داشته باش و من همه تلاشم را میکردم تا کارهایی انجام دهم که مادرم را خوشحال کند. از آنجا که آدم بسیار خانواده دوستی هستم، همیشه ترجیح میدهم کنار خانوادهام باشم حتی در تعطیلات و در شرایطی که دوستانم مثلا دعوتم میکنند که پیش آنها باشم یا با آنها به سفر و تفریح بروم. در کنار خانواده احساس امنیت میکنم به همین دلیل به خانواده و پدرم خیلی وابسته هستم.
گفته میشود پدرهای ایرانی معمولا به دختران خود مفهوم «بزرگ نشو» را القا میکنند به این معنا که دوست ندارند دخترانشان بزرگ شده، مستقل شده یا حتی ازدواج کنند و از پیش آنها بروند، آیا چنین نگرشی در پدر شما هم وجود دارد؟
نه چنین رفتاری را ندارد. از زمانی که یادم میآید، پدر و مادرم کمکمکردند که مستقل بزرگ شوم به این معنا که اجازه میدادند خودم تصمیم بگیرم، با آنها مشورت میکردم و آنها درستترین راه را به من نشان میدادند، اما در نهایت انتخاب را به عهده خودم میگذاشتند. همیشه با پدرم مشورت میکنم، خودسر نیستم و در عین حال مستقلم و رشته تحصیلی و حتی ورود به حرفه بازیگری را خودم انتخاب کردهام. پدرم خیلی در این استقلال به من کمک کرده، ما حتی زمانی که شرکت فیلمسازی داشتیم اگر در پروژهای همکاری میکردم، با من قرارداد میبست و دستمزد مشخصی تعیین میکرد. آن دوره برایم تجربه خیلی خوبی بود. بچه پدرم هستم،اما برایش «بچه» نیستم.
در حرفه جدید در سود و زیان کار با هم شریک هستید؟
بله! با هم مشورت کردیم و به این نتیجه رسیدیم که در کنار حرفه بازیگری، کار دیگری هم داشته باشیم البته کافهای که راهاندازی کردهایم، چندان بیربط به سینما و تئاتر نیست و هر دو را در کنار هم داریم.
اگر پدرتان تصمیم بگیرد ازدواج کند آیا این مسأله را میپذیرید؟
حتما! ما سالهاست با هم زندگی میکنیم و در کنار هم خیلی خوش میگذرد. همیشه حرمت پدرم را حفظ میکنم اما اگر چنین موقعیتی برایش پیش بیاید حتما به آن احترام میگذارم. به نظرم آدمها در هر سن و سالی به یک یار و همصحبت وهمدل نیاز دارند، چرا من باید پدرم را از این موقعیت برحذر کنم یا مانع آن شوم.
همینطور که با شما مصاحبه میکنم عکسهای شما و پدرتان را در سایتهای مختلف میبینم. شما دو نفر در کنار هم بسیار شاد هستید و این حس به آدم دست میدهد که بخوبی از هم حمایت میکنید و نیازی به دیگری ندارید.
من در خیلی از مراسم با پدرم حضور دارم. هر دو بازیگر هستیم و در بسیاری از جشنها و مراسم هر دو دعوت میشویم و برای من چه کسی بهتر از پدرم که با او باشم و با او عکس بیندازم و خوشحالیام را با او تقسیم کنم. بعضی اوقات دوستانم به من میگویند تو چرا همیشه با پدرت هستی؟ در جواب میگویم چه کسی بهتر از پدرم؟ بازیگر پیشکسوت و خوشنام و از همه اینها مهمتر بابای خوشتیپ و دوست داشتنی.
منبع: جام جم آنلاین
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت jamejamonline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «جام جم آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۵۰۳۴۴۱۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
ادعای دختر کیومرث پوراحمد: «پدرم خودش را نکشت ، میدانست چه بلایی میخواهد سرش بیاید»
چند هفته پیش خواهر کیومرث پوراحمد در فضای مجازی ادعایی مبنی بر قتل برادرش مطرح کرد. روزنامه اعتماد به نقل از دختر کیومرث پور احمد نوشت:«ما مطمئن هستیم و میدانیم پدرم خودکشی نکرده است. پدرم قرار بود برای تدوین فیلم «پرونده باز است» به تهران برگردد و برای آینده برنامه داشت.» اینها بخشی از صحبتهای دختر کیومرث پوراحمد است. او مدعی است پدرشان خودکشی نکرده است... .
دختر کیومرث پوراحمد در مورد روز حادثه میگوید: «پدرم اکثرا هر چند وقت یک بار از شخصی که در شمال میشناخت ویلا اجاره میکرد و به شمال میرفت، چون میخواست بنویسد و خلوت کند. معمولا هم تنها به آنجا میرفت؛ یعنی اولینبار نبود که تنها به شمال رفته بود. قرار بود به تهران برگردد، چون قرارهای مختلف داشت، اما ناگهان آن اتفاق افتاد؛ روز حادثه صاحب ویلا به آنجا رفت و با آن صحنه روبهرو شد و به پلیس اطلاع داد. همه خانواده هر کدام به نوع خودمان بر این موضوع تاکید داریم که پدرمان شمال نرفت که خودش را بکشد.»
همان موقع که پدرم شمال بود با او صحبت کردم و او به من گفت میخواهد به تهران برود تا بخشی از موزیکها و مونتاژ فیلم «پرونده باز است» را تغییر دهد. قرارهای مختلف داشت. به این موضوع نیز در یک استوری که مصادف با چهلم پدرم میشد، اشاره کردم و از تلفنها و پیامهایی که مربوط به همین قرارهای کاری میشد، مطلبی نوشتم. یعنی پدرم برای آینده برنامه داشت حتی قرار بود به زاهدان برود و خواهرش را ببیند. قبل از حادثه با خواهرش و شوهرخواهرش صحبت کرده بود و قرار بود به زاهدان سفر کند.
خلاصه هزار برنامه داشت و با چندین نفر قرار کاری گذاشته بود. کتابهایش در مرحله چاپ بود و قرار بود نشریه مهری که داخل لندن است کتابهای او را به چاپ برساند، اما ناشر نشریه مهری آدم فرصتطلبی بود و ما نمیدانیم پدرم با این آقا قرارداد داشته یا نداشته؟ وکیلی که در ایران میشناختیم، توانست پیگیر این موضوع باشد. به هر حال پدرم باید در چاپ این کتابها سهیم بوده باشد، اما خب دست کسی به ناشر داخل لندن نمیرسد، چون ایران نیست. حتی ما تلفنی با آن ناشر صحبت کردیم و قرار بود قراردادها را برایمان ارسال کند، اما تا الان هیچی برای ما ارسال نکرده است.
غیر از یک کتاب که به چاپ رسید و پدرم آن را در سفری که داشت برای من آورد، گفته بود کتابهای دیگر هم برای چاپ دارد، اما کتابها تمام نشد و مرحله نهایی را رد نکرده بود. پدرم وسواس شدیدی به تمام کارهایش داشت. در هر صورت میخواهم این را بگویم که پدرم کلی پروژه داشت که میخواست آنها را به اتمام برساند. فیلم آخر او یعنی «پرونده باز است»، هم فیلم پدرم هست و هم نیست، چون تهیهکننده برخی سکانسها را حذف کرد و تغییر داد.» دختر کیومرث پوراحمد در مورد ادعای عمه خود در فضای مجازی مبنی بر قتل پدرش نیز میگوید: «عمهام هر چه نوشته درست است، اما در مورد رسیدگی به پرونده و جزییات پرونده فعلا اصلا صحبت نخواهیم کرد تا زمان مناسب آن فرا برسد، اما این را بگویم که پدرم میدانست چه بلایی میخواهد سرش بیاید، ولی اینکه خودش را کشته باشد به هیچوجه درست نیست.» کانال عصر ایران در تلگرام