Web Analytics Made Easy - Statcounter

خبرگزاري آريا - کساني که در گذشته با ايران پاي ميز مذاکره نشستند و الان امتيازات بيشتر مي‌خواهند، هرگز شايسته آن نيستند که مجددا طرف مذاکره قرار بگيرند.
گروه بين‌الملل خبرگزاري فارس – جمعه شب، افکار عمومي جهان تحت تاثير سخنان تند رئيس‌جمهور آمريکا در خصوص ايران و توافق هسته‌اي وين قرار گرفت. سخناني تند و کينه‌توزانه از دونالد ترامپ که همين آبان‌ماه گذشته با بيش از 300 راي الکترال، رئيس‌جمهور ايالات متحده آمريکا شد.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!


ترامپ پايبندي ايران به برجام را تائيد نکرد، براي خليج فارس از نام مجعول استفاده کرد، ايران را به تروريسم متهم کرد و ... سخنان او به سرعت با واکنش مواجه شدند. حسن روحاني، رئيس جمهوري اسلامي ايران در مدت‌زماني کوتاه پس از سخنراني ترامپ به سخنان او تاخت و تاکيد کرد که بندي به برجام اضافه نخواهد شد. وي رئيس‌جمهور آمريکا را به خواندن تاريخ و جغرافيا توصيه کرد و لحن بي‌ادبانه او را مورد انتقاد قرار داد.
مقامات کشورهاي مختلف نيز به سخنان رئيس‌جمهور ايالات متحده واکنش نشان دادند، از موگريني گرفته تا تروئيکاي اروپايي و آژانس بين‌المللي انرژي اتمي. ترامپ با سخنراني خود حمايت چنداني در صحنه بين‌المللي جلب نکرد، مگر حمايت رژيم‌هايي چون عربستان، اسرائيل و بحرين.
در خصوص اينکه از اين پس چه مسيري در پيش روي برجام است، با توجه به اينکه تصميم ترامپ غيرمترقبه نبود، پيش از اين مطالب بسياري در رسانه‌ها نوشته و گفته شده است، بنابراين مخاطبان گرامي اطلاع دارند که تصميم‌گيري در خصوص ماندن در برجام يا خارج شدن از آن برعهده کنگره آمريکاست که بايد تصميم خود را ظرف 60 روز اتخاذ کند. کنگره آمريکا مي‌تواند وضع موجود را حفظ کند، از برجام خارج شود يا راه سومي را برگزيند که اين روزها از آن به‌مثابه تلاش براي اصلاح برجام سخن گفته مي‌شود. رکس تيلرسون، وزير خارجه آمريکا که در برخي موارد با رئيس‌جمهور اين کشور اختلاف نظرهايي دارد، گفته که کنگره آمريکا پس از اعلام عدم پايبندي ايران به برجام، تحريم‌ها را بازنخواهد گرداند زيرا «اين يعني خروج از توافق.»
آن‌طور که وزير خارجه آمريکا گفته، دولت ترامپ از کنگره خواهد خواست که يک متمم به قانون «بررسي توافق هسته‌اي ايران» اضافه کند؛ متممي که «آستانه‌هاي ماشه‌اي خيلي سفت و سخت» براي بازگرداندن يک‌جاي همه تحريم‌هاي هسته‌اي ايران تعريف مي‌کند.
با اين حال، دونالد ترامپ، رئيس‌جمهور آمريکا تاکيد کرده «در صورتي که نتوانيم با متحدانمان و کنگره به راه حل برسيم، برجام لغو خواهد شد.» او البته اين توانايي را دارد که با امضا نکردن ادامه تعليق تحريم‌ها ابتدا آمريکا را از توافق خارج کند و حتي در صورتي که عزم سياسي آن وجود داشته باشد، با استفاده از بند 11 قطعنامه 2231 شوراي امنيت سازمان ملل متحد، برجام را نابود کند. بنابراين اگر اکنون توپ را به زمين کنگره انداخته، معنايش اين نيست که تا ابد منتظر کنگره مي‌ماند. او انتظاراتي دارد که از منظر او و هم‌فکرانش، بايد در مسير پيش روي کنگره به آنها توجه شود.
* ترامپ چه مي‌خواهد؟
اينکه ترامپ دقيقا چه مي‌خواهد هم با توجه به سخنان اخير او و دولت‌مردانش تقريبا واضح است. خواسته‌هاي او سه محور اصلي دارند که يکي هسته‌اي و دو ديگر غيرهسته‌اي هستند:
اول، برداشته شدن زوال‌پذيري از بندهاي محدوديت‌زا براي فعاليت‌هاي هسته‌اي ايران؛
دوم؛ محدودسازي ايران در منطقه؛
سوم، محدودسازي توان نظامي ايران با تاکيد بر توان‌مندي موشکي کشور.

بر اين اساس، دولت آقاي ترامپ به‌دنبال آن است که توافقي را که دولت اوباما با همراهي 5 کشور ديگر با ايران امضا کرده بود، از دو بُعد تکميل کند: اولا محدوديت‌هاي آن را ابدي کند و ثانيا حوزه‌هايي که دولت اوباما موفق به ورود به آنها نشد را پوشش دهد.
و البته نبايد فراموش شود که هدف غايي دولت‌مردان آمريکايي تغيير نظام سياسي در ايران است. تمام اين امتيازگيري‌ها براي مقدمه‌سازي جهت رسيدن به اين هدف غايي مدنظر قرار مي‌گيرند. از ديدگاه رئاليستي، آنها براي حمله به «اصل بقا» نياز دارند که پيش‌تر رينگ‌هاي حفاظتي بقا را هدف قرار دهند. اين رينگ‌هاي حفاظتي توان‌مندي‌هاي جمهوري اسلامي ايران هستند که ابتدا توان‌مندي هسته‌اي هدف آنها قرار گرفت و اکنون توان‌مندي‌هاي منطقه‌اي و نظامي را مدنظر قرار داده‌اند.
* گروگان‌گيري برجام
آنچه فوقا ذکر گرديد، راهبرد اصلي آقاي ترامپ در قبال توافق هسته‌اي ايران و 1+5 است و اگر نتواند به اين خواسته دست‌ يابد، اين احتمال وجود دارد (دست‌کم به آن تهديد کرده است) که توافق را لغو خواهد کرد. اين راهبرد شبيه خواسته نخست‌وزير رژيم اشغال‌گر قدس است که مي‌گويد: «اصلاحش کنيد يا نابودش کنيد» (Fix it or Nix it).
در اين راهبرد، اصل برجام به گروگان گرفته مي‌شود تا اصلاحات مدنظر دولت آمريکا در آن اجرا شود. اگر ايران بپذيرد که امتيازات بيشتري بدهد، مي‌تواند همين برجام فعلي را (با تمام نواقصش) داشته باشد و اگر امتيازدهي بيشتر از سوي تهران پذيرفته نشود، بايد از برجام چشم بپوشد.
* اروپا، بازيگر ميانجي؟!
مدت زيادي از اعلام قرارداد ايران و کنسرسيومي به رياست شرکت نفتي توتال فرانسه براي توسعه فاز 11 ميدان گازي پارس جنوبي نمي‌گذرد. مدت زيادي هم از آن نمي‌گذرد که فرانسوي‌ها از «مذاکرات مکمل» براي برجام خبر مي‌دهند (نه به معناي تغيير برجام، بلکه براي رسيدن به توافقاتي براي پس از سال 2025). برخي رسانه‌ها در بدو طرح اين پيشنهاد از سوي طرف فرانسوي چنين وانمود کردند که اين اقدام صرفا تدبيري براي حواله دادن ترامپ به آينده است اما در حاشيه اجلاس مجمع عمومي سازمان ملل متحد مشخص شد که پيشنهاد فرانسوي‌ها کاملا جدي‌ست.

فرانسوي‌ها در کنار ديگر اعضاي اتحاديه اروپا تمايل جدي دارند که برجام حفظ شود، برجام براي آنها برخي منافع اقتصادي را از پي داشته که قرارداد توتال يکي از آنهاست. حتي اين احتمال وجود دارد که اروپايي‌ها و برخي در ايران به دنبال گزينه «برجام بدون آمريکا» باشند که البته با وجود تحريم‌هاي ثانويه آمريکا عملا بي‌معنا خواهد بود.
پيشنهاد ماکرون بايد در کنار گزارشي گذاشته شود که اخيرا رويترز از راهبرد اروپا در مقابله با عدم اعلام پايبندي ايران به برجام از سوي رئيس‌جمهور آمريکا منتشر کرد. بر اساس آن گزارش، راهبرد اروپا سه‌بخشي خواهد بود: «اعلام پايبندي به برجام (که اکنون صورت گرفته)، رايزني با کنگره براي جلوگيري از خروج از برجام و فشار بر ايران.» فشار بر ايران در دو حوزه عنوان شده بود: برنامه موشکي و آنچه اقدامات ثبات‌زداي ايران خوانده شده است. (جزئيات بيشتر)
اگر به بخش سوم راهبرد اروپا که رويترز مطرح کرده توجه شود، شباهت معناداري با خواسته‌هاي ترامپ دارد. يعني اروپا قصد دارد، در عين اينکه تلاش مي‌کند برجام را حفظ کند تلاش کند تا دست‌کم ترامپ به بخشي از خواسته‌هاي خود در خصوص برنامه موشکي ايران و فعاليت‌هاي منطقه‌اي اين کشور دست يابد. تجلي اين بخش از راهبرد اروپا مي‌تـواند همان مذاکرات مکمل باشد که پيش‌تر از سوي ماکرون به آن اشاره شده بود.
* راه رفته‌اي که نبايد تکرار شود
پيش از هرگونه تصميم‌گيري، خوب است که تصميم‌سازان کشور، مروري دقيق در روندي داشته باشند که منجر به حصول برجام شد. اينکه چه ايراداتي در توافق وجود داشت که اکنون شاهد مشکلات کنوني در رابطه با برجام هستيم. کدام نگاه يا اشتباهات، مشکلات امروز را به‌وجود آورد؟ مکانيسم ماشه چرا پذيرفته شد؟ چرا توافق به‌گونه‌اي بسته شد که تغيير رئيس‌جمهور در آمريکا بتواند تا اين حد بر مقدرات آن اثر بگذارد؟ درس گرفتن از گذشته همواره براي آينده راهگشاست. همان‌طور که اگر از سال 2003 و مذاکرات آن به‌خوبي درس گرفته مي‌شد، شايد برخي مشکلات در برجام پيش نمي‌آمد.
اما به هر روي، بايد به اين نکته توجه داشت که راهي که در گذشته طي شد، نبايد دوباره طي شود. مذاکرات مکمل، يعني امتياز دادن در حوزه‌هايي که در برجام نپذيرفتيم امتيازي بدهيم. مي‌خواهند با زدن به زير ميز توافق (که همچنان مي‌توان به اصل آن توافق ايرادات جدي وارد دانست) ايران را به امتياز دادن‌هاي بيشتر وادار کنند. کساني که در گذشته با ايران پاي ميز مذاکره نشستند و الان امتيازات بيشتر مي‌خواهند، هرگز شايسته آن نيستند که مجددا طرف مذاکره قرار بگيرند.

اينکه اروپا قصد حفظ برجام را دارد، مي‌تواند مورد استقبال طرف ايراني قرار گيرد، اما نه به قيمت امتيازات بيشتر. از کجا معلوم که پس از دور جديد مذاکرات و دريافت امتيازات جديد، دوباره زير ميز نزنند و امتيازات بيشتر طلب نکنند.
طرف مقابل بايد بداند که زياده‌خواهي‌هايش به جايي نخواهد رسيد وگرنه به زياده‌خواهي ادامه مي‌دهد.
ترامپ تاجر است و شيوه معامله کردن را خوب مي‌داند. تاجران حرفه‌اي حتما قبل از معاملات طرف معامله خويش را خوب مي‌سنجند. اگر امروز به اين نتيجه رسيده که با فشار گلوي توافق هسته‌اي مي‌‌تواند امتيازات بيشتري بگيرد، نتيجه سنجش اوست. رفتار ما بايد به‌گونه‌اي باشد که محاسبات او را تغيير دهد.
انتهاي پيام/
عضويت در کانال تلگرامي بين‌الملل و سياست خارجي فارس

منبع: خبرگزاری آریا

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.aryanews.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری آریا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۵۰۵۷۴۳۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

درس‌های خانم دیپلمات؛ هیچ‌تضمینی وجود ندارد!

خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و ادب _ صادق وفایی: کاترین مارگارت اشتون سیاستمدار انگلیسی، از سال ۲۰۰۹ تا ۲۰۱۴ نماینده عالی اتحادیه اروپا در سیاست خارجی و امور امنیتی بود و به همین‌دلیل در روزهایی که مذاکرات هسته‌ای ایران با 1+5 در جریان بود، نامش در اخبار ایران و جهان بسامد زیادی داشت. اما اشتون به‌جز این‌مذاکرات در مذاکرات دیگری که مربوط به سرنوشت و آینده کشورهای مختلف می‌شدند، حضور داشته و خاطرات مربوط به این‌مذاکرات را در کتابی که سال ۲۰۲۳ منتشر شد، روایت کرده است.

این‌کتاب با عنوان اصلی «And Then What? Inside Stories of 21st Century Diplomacy» (و بعدش چه؟ خاطرات پشت‌پرده مذاکرات دیپلماسی قرن بیست و یکم) منتشر شد که ثبت و ضبط خاطرات مندرج در آن توسط پیتر کلنر همسر اشتون انجام شده است. ترجمه فارسی این‌کتاب آبان‌ماه ۱۴۰۲ با بازگردانی پروین قائمی و عنوان «خاطرات خانم اشتون»، توسط انتشارات ایران به بازار نشر عرضه شد و در مطلبی که در ادامه می‌آید، نگاهی به نکات و موضوعات مهم این‌کتاب داریم.

راوی کتاب پیش‌رو هرچه باشد و نباشد، یک‌دیپلمات انگلیسی است؛ از آن‌گونه سیاستمداران و چهره‌هایی که هرچه‌قدر هم مهربانی و خوش‌قلبی نشان دهند، در نهایت قابل اعتماد نیستند. این‌موضوع را می‌توان به‌عنوان یکی از درس‌های غیرمستقیم این‌کتاب دریافت. خود اشتون نیز مشاهدات و تجربیاتی داشته که آن‌ها را مثل درس برای مخاطبش تشریح می‌کند. البته متن کتاب «خاطرات خانم اشتون» صفحات و سطور بسیار خسته‌کننده و غیرجذابی دارد و مخاطب باید این‌درس‌ها را از بین بسیاری از مطالب غیرضروری و بدون جذابیت استخراج کند.

در ادامه مشروح مقاله بررسی کتاب خاطرات کاترین اشتون را می‌خوانیم؛

* درس‌های خانم دیپلمات؛ هیچی به هیچی!

کاترین اشتون در جایی از کتاب خاطراتش می‌گوید دیپلماسی هرچند دست‌کم گرفته شده و ارزشش شناخته نشده، سلاح نهایی زرادخانه روابط بین‌الملل است. اما جالب است که در فرازهای مختلف همین‌کتاب می‌گوید هیچ‌راه مشخص و معینی برای موفقیت یک‌دیپلمات وجود ندارد و غالبا هیچ راه‌حل کاملی وجود ندارد.

راوی کتاب «خاطرات خانم اشتون» حرفی دارد که حالت ساده‌اش این است که دیپلماسی با وجود این‌همه سروصدا و ظاهر موقرش، در نهایت هیچ‌تضمین و تکیه‌گاهی نیست. او می‌گوید دیپلماسی نقطه پایان مشخصی ندارد و حتی زمانی هم که توافقی حاصل می‌شود، نیروهای بیرونی، تغییرات سیاسی یا صرفا رویدادها می‌توانند آن را از مسیر خارج کنند. به همین‌دلیل دیپلماسی، نیازمند هوش و تربیت است. واپس‌نگری و نگاه به رویدادها پس از وقوع، هرگز نباید منحصر به محاسبات و فرضیات باشد و در نهایت هدف دیپلماسی این است که آدم‌ها را دور هم جمع کنید و آنها را تا زمانی که به نتیجه برسید، در اتاقی نگه دارید! او در جای دیگری از کتابش می‌گوید هرچه تلاش بیشتری برای گردآوردن افراد انجام شود، شانس بیشتری برای حل مشکل وجود دارد. البته گفتن این‌حرف، آسان است، اما انجام آن در عمل بسیار دشوار است.

این‌دیپلمات انگلیسی درباره توافق‌ها نظر جالبی دارد که مکمل همان‌نگاهی است که هیچ‌تضمینی وجود ندارد. او می‌گوید در بهترین حالت، توافق‌ها سازش‌های قابل اجرایی هستند که می‌توان با آن‌ها زندگی کرد، اما به ندرت می‌توان آنها را دوست داشت و در طول زمان هم باید آن‌ها را دائما تقویت کرداشتون در سطور پایانی خاطراتش دوباره می‌گوید «هیچ تضمینی وجود ندارد.» و درباره میزان تاثیرگذاری همه کارهایی که در مذاکرات مختلف در مصر، لیبی، یوگسلاوی، ایران و ... انجام داده می‌گوید «یک دهه از دوره پوشش داده‌شده در این‌کتاب می‌گذرد و هیچ‌یک از چالش‌هایی که در اینجا نوشته‌ام به‌طور دائم‌حل نشده‌اند.» این‌دیپلمات انگلیسی درباره توافق‌ها نظر جالبی دارد که مکمل همان‌نگاهی است که هیچ‌تضمینی وجود ندارد. او می‌گوید در بهترین حالت، توافق‌ها سازش‌های قابل اجرایی هستند که می‌توان با آن‌ها زندگی کرد، اما به ندرت می‌توان آنها را دوست داشت و در طول زمان هم باید آن‌ها را دائما تقویت کرد. او در عین‌حال سعی می‌کند از ابتدا، نگاه مثبت و روبه‌جلو هم داشته باشد و می‌گوید: «همواره بین پذیرش و اجرا فاصله زیاد و کار دشوار بوده است. اما روابط «رسمی» از عمق، دوام و ثبات پشتیبانی می‌کنند و این‌امکان را فراهم می‌آورند که خط مشی‌ها در طول زمان پیشرفت کنند و توسعه یابند.» (صفحه ۲۷) همین‌تلاش برای داشتن نگاه مثبت را می‌توان فراز دیگری از کتاب در صفحه ۲۵ هم مشاهده کرد؛ جایی که صحبت از یک‌افشاگری و به‌اصطلاح یک‌گاف است: «یک‌بار که تماس تلفنی ویکتوریا نولند، دستیار وزیر امور خارجه ایالات متحده شنود و به طرز شرم‌آوری فاش شد، او از اینکه ما در حمایت از اوکراین سرعت عمل کافی به خرج نداده بودیم، ناامید شده و گفت: "تف به اتحادیه اورپا!" اما چنین اتفاقاتی منعکس‌کننده غرغر اعضای ناراضی یک‌خانواده بود و به معنی گسستگی روابط نبود. او سریع عذرخواهی کرد و اتحادیه اروپا هم به‌سرعت موضوع را نادیده گرفت.» (صفحه ۲۵)

افراد حقیر ازجمله گروه‌ها و افرادی هستند که کاترین اشتون به گفته خود از اعمال و رفتار آن‌ها درس گرفته است. او می‌گوید از اعمال افراد حقیری که دنبال ایجاد هرج و مرج و ویرانی هستند و زندگی دیگران را به‌خاطر خواسته‌های خودخواهانه خود به تباهی می‌کشند، خیلی چیزها یاد گرفته است. البته مشخص نیست این‌اشاره به همفکران غربی‌اش در اروپا و غرب وحشی برمی‌گردد یا منظورش با رندی و هوشمندی، کشورهای مستعمره و تحت سلطه امپراتوری غرب هستند. تنها اشاره‌ای که این‌افراد را به مخاطب کتاب معرفی کند، این‌فراز از کتاب است: «برخی اساسا مولد و سرمنشا هرج و مرج بودند. آنها این‌آمادگی را داشتند که منافع شخصی را بر هر امری که از مصایب مردم آنها بکاهد، ترجیح بدهند.»

کلیدواژه مهم دیگری که در کتاب کاترین اشتون وجود دارد، بحران است. او می‌گوید بحران‌ها مانند آتشی هستند که انرژی و منابع را نابود می‌کنند و مشکلاتی که حل نشده و باقی مانده‌اند، با هجوم شعله‌هایی که نیروی تازه‌ای دارند، سوزاننده‌تر و سمی‌تر از قبل بازمی‌گردند و در مسیر خود همه‌چیز را در خود فرو می‌برند. اشتون در فراز دیگری درباره بحران‌های ناشی از بلایای طبیعی می‌گوید «مهم نیست که یک‌کشور چقدر توسعه‌یافته باشد، یا چقدر به زلزله، سیل یا آتش‌سوزی عادت کرده باشد، در زمان وقوع بالایا، هر کشوری می‌تواند تحت تاثیر قرار بگیرد.» (صفحه ۷۳)

درس دیگری که کاترین اشتون در طول سال‌ها کار و تجربه آموخته، این است که راننده‌های شخصیت‌های سیاسی، عموما اولین‌کسانی هستند که از تغییر مقام و منصب‌ها مطلع می‌شوند. او می‌گوید ««هر وقت وزرا جابه‌جا می‌شدند، راننده‌ها اولین‌کسانی بودند که خبردار می‌شدند. چون ماشین بهتر یعنی مقام بالاتر و تغییر راننده‌ها یعنی جابه‌جایی آدم‌ها و ناپدیدشدن ماشین و راننده یعنی برکنارشدن از یک‌منصب!» (صفحه ۳۲)

* پوتین در نگاه اشتون

کاترین اشتون در کتاب خسته‌کننده خاطراتش از رهبران سیاسی مختلف جهان صحبت کرده که یکی از آن‌ها ولادیمیر پوتین سیاستمدار روس است. او درباره این‌شخصیت سیاسی می‌گوید

«هرکسی برای گفتن، سبکی و برای بودن، راهی دارد که می‌توان از آن چیزهای زیادی آموخت. در تمام این‌سال‌ها، هرگاه کسی از من می‌پرسید که یک‌رهبر خاص واقعا چگونه آدمی است، من پاسخ می‌دادم به احتمال قوی پوتین. او آدم‌ها را با دلایل موجه، جذب و در عین حال ناراحت می‌کند.» (صفحه ۳۹) در فراز دیگری از همین‌صفحه کتاب است که اشتون در توصیف خلقیات و رفتار بیرون پوتین می‌گوید «او به ندرت لبخند می‌زند و هیچ‌حس گرم و رفتار صمیمانه‌ای در او وجود ندارد. در تمام ملاقات‌های من با پوتین، هیچ نشانه‌ای ندیدم که حاکی از به رسمیت شناختن آینده‌ای مشترک در قاره اروپا از جانب او باشد.» در جای دیگری از کتاب هم وقتی صحبت از مذاکرات سال ۲۰۱۳ سر مجادلات روسیه و اوکراین است، اشتون جمله جالبی دارد که بیانگر تلاش‌ها و دست‌وپا زدن‌های اروپا برای جدی‌گرفته‌شدن توسط روسیه است. او می‌گوید «من می‌خواستم روسیه اتحادیه اروپا را یک‌نیروی جدی سیاست خارجی ببیند.»

* آمریکا؛ آقابالاسرِ اروپا

در همان‌بخش مربوط به خاطرات مذاکرات ۲۰۱۳ اوکراین، جمله جالبی از اشتون وجود دارد که بیانگر نگاه پایین به بالای اروپا نسبت به آمریکاست. پیش از ذکر این‌جمله بد نیست به نقش پررنگ و تاثیرگذار شخصیت جان‌ کری وزیر پیشین امور خارجه آمریکا در خاطرات اشتون اشاره کنیم. اولین‌حضور جان‌ کری در خاطرات این‌کتاب مربوط به مذاکرات غربی‌ها با مصر و روزهای بهار عربی و سقوط محمد مرسی است. اشتون در این‌بخش درباره جان کری می‌گوید «چیز زیادی درباره روابط خارجی یا سیاست آمریکا نمی‌دانست. او صمیمی و خونگرم بود و باعث می‌شد احساس کنید تنها کسی هستید که او می‌خواهد با او صحبت کند.»

اما آن‌جمله مهم که درباره مذاکرات اوکراین به آن اشاره کردیم، از این‌قرار است: «مثل همیشه تا جایی که می‌توانستیم با آمریکا هماهنگ شدیم.» (صفحه ۲۷۳) در ادامه همین‌روند، همه‌کاره بودن آمریکا در مذاکرات اوکراین و روسیه و بطالت کشورهای اروپایی در مذاکرات، باید به فراز دیگری از خاطرات اشتون هم اشاره کنیم؛ جایی که خاطره برگزاری جلسه‌ای مشترک در پاریس را نقل می‌کند و می‌گوید «همه دور یک میز بزرگ جمع شدند. عجیب بی‌نظیم بود. من دیگر از اینکه برخی کشورهای اروپایی احساس می‌کردند باید در چنین گردهمایی‌هایی شرکت کنند، حالم داشت به هم می‌خورد...» (صفحه ۲۸۳)

به تجربه می‌دانستم که ایستادن در مقابل پرچم اشتباه می‌تواند غوغا به پا کند. یکبار از من از زاویه‌ای عکس گرفته شد که در آن پرچمی در کنار من دیده می‌شد، در حالی که در واقع آن‌پرچم در آن‌سوی اتاق بود و در نتیجه غم و رنج زیادی را متحمل شدم. روس‌ها نمی‌خواستند از تیم اوکراین در مقابل پرچم اوکراین عکس گرفته شود، زیرا دشچیتسیا را به‌عنوان نماینده مردم تمام اوکراین قبول نداشتنداشتون درباره جلسه پاریس می‌گوید با جلسه که با ریاست فرانسه همراه بود، مشخص شد مقامات اوکراینی، روس و آمریکایی حضور ندارند و وقتی حاضرین متوجه شدند قرار نیست موضوع اصلی در آنجا مطرح شود، سخنرانی‌ها کوتاه‌تر شدند و جلسه از هم پاشید. نکته جالب دیگر از همه‌کاره‌بودن آمریکا در این‌گونه بزنگاه‌های تاریخی و مهم، که در خاطرات اشتون وجود دارد، حضور نیروهای امنیتی آمریکا در مقابل دفتر وزیر امور خارجه فرانسه است. او می‌گوید این‌نیروها تعیین می‌کردند چه‌کسانی می‌توانند به ساختمان وارد و چه‌کسانی نمی‌توانند وارد شوند. اشتون با نقل این‌خاطره می‌گوید «از ظرفیت آمریکا برای حضور در همه‌جا خنده‌ام گرفت.» (همان)

* پرچم‌ها را کجا بگذاریم که عکس خراب نشود!

از دیگر خاطرات جالب اشتون درباره مذاکرات چهارجانبه درباره بحران اوکراین و روسیه، می‌توان به جلسه‌ای اشاره کرد که در نهایت با حضور آمریکا، روسیه، اتحادیه اروپا و اوکراین تشکیل شد اما مسائل تشریفاتی در آن در اولویت بودند و قرارداشتن پرچم‌ کشورها در محلی خاص می‌توانست باعث بروز فاجعه برای طرف‌های مذاکره شود. اشتون درباره این‌جلسه و چگونگی جلوگیری از فاجعه در آن، این‌روایت را دارد:

«ساعت ۱۱ صبح، همه یک‌دیگر را دیدیم. چهار تیم دور یک میز مربعی بزرگ نشستند؛ اوکراین مقابل روسیه و ایالات متحده آمریکا مقابل اتحادیه اروپا. سه مقام به کری، لاوروف، دشچیتسیا و من پیوستند. اولین‌بحث ما این بود که کدام پرچم‌ها را در اتاق داشته باشیم. من همیشه از اینکه چه انرژی و وقتی صرف این‌جور چیزها می‌شد، شگفت‌زده می‌شدم. من به تجربه می‌دانستم که ایستادن در مقابل پرچم اشتباه می‌تواند غوغا به پا کند. یکبار از من از زاویه‌ای عکس گرفته شد که در آن پرچمی در کنار من دیده می‌شد، در حالی که در واقع آن‌پرچم در آن‌سوی اتاق بود و در نتیجه غم و رنج زیادی را متحمل شدم. روس‌ها نمی‌خواستند از تیم اوکراین در مقابل پرچم اوکراین عکس گرفته شود، زیرا دشچیتسیا را به‌عنوان نماینده مردم تمام اوکراین قبول نداشتند. بعد از چند دقیقه همه پرچم‌ها را برداشتیم.» (صفحه ۲۸۷)

* اعترافات دیپلمات انگلیسی درباره کاربرد دموکراسی برای چپاول کشورها

یکی از کلیدواژه‌های مهم کتاب خاطرات کاترین اشتون، «دموکراسی» است که به‌خوبی با استفاده از آن پشت نقاب مهربانی و خوش‌قلبی مخفی شده است. واژه مورد اشاره با مفهوم سبک زندگی غربی در باطن و عمق خود، در خاطرات اشتون، به‌عنوان راه نجات کشورهایی مثل مصر و لیبی مطرح می‌شود؛ آن هم با همان نقاب خیرخواهی. نمونه بارز این‌رویکرد را می‌توان در این‌فراز کتاب مشاهده کرد: «این امری حیاتی است که کسانی که به دموکراسی اعتقاد دارند و بخت آن را دارند که در کشوری دموکرات زندگی کنند، به کسانی که در طلب دموکراسی به عنوان روش زندگی هستند، کمک کنند.» اشتون در عین هوشمندی و زیرکی در فرازهایی، اعترافات صادقانه‌ای هم دارد و می‌گوید غرب قصد تسری دموکراسی موردنظرش را در جهان دارد. در همین‌فرازهاست که نیت کارفرمایانش را لو می‌دهد. او می‌گوید «تجربه اروپا به ما می‌گوید که دموکراسی واقعی پایه و اساس ضروری تساهل، صلح و رفاه است. در مناطقی از جهان که دموکراسی هنوز شکوفا نشده است، ما سریع به مقصد نخواهیم رسید و نیز این‌کار را بدون عقب‌نشینی انجام نخواهیم داد، اما دموکراسی عمیق تنها راهی است که ما قصد داریم به آن برسیم.» (ص ۲۹ به ۳۰)

اشتون در جمع‌بندی فصلی که مربوط به خاطراتش از لیبی و چگونگی به هم ریختن این‌کشور توسط غرب است، دوباره از آن‌اعترافات صادقانه درباره برنامه‌ریزی برای چپاول کشورهای غیرغربی دارد و می‌گوید «یک موضوع مشترک در بین تمام کارهایی که باید انجام می‌دادیم، وجود داشت؛ چگونه می‌توان دموکراسی‌های عمیقی ایجاد کرد که از شکست جان سالم به در ببرند و چگونه می‌توان برای مدتی طولانی، وقت و منابع کافی را برای تحقق چنین آرزویی سرمایه‌گذاری کرد.» (صفحه ۱۶۸)

دم خروس دوباره در همین‌فرازهای خاطرات اشتون، ضمن اشاره به کمک ۱۵۵ میلیون یورویی اتحادیه اروپا به لیبی جدید، بیرون می‌زند؛ جایی که اشتون می‌گوید «ما می‌توانستیم ترتیبی بدهیم که غذا و دارو فورا ارسال و توزیع شود.»در همین‌راستا بد نیست به روایت اشتون از ماجراهای بهار عربی در مصر و سپس سقوط دولت قذافی در لیبی بپردازیم که اتحادیه اروپا در هیچ‌کدام از این‌ماجراها ناظر بی‌طرف و بی‌تفاوت نبود. خانم دیپلمات ضمن گفتن از دختربچه‌های معصومی که دستش را فشرده‌اند و برای آینده زیبایشان اظهار امیدواری کرده‌اند، در دو فراز از خاطراتش، از مردی لیبیایی با نام محمد یاد می‌کند که چنین‌نظری داشته است: «دموکراسی فقط منحصر به انتخابات نیست. ما آنچه شما (اروپایی‌ها) دارید، یعنی دموکراسی را به‌عنوان یک‌روش زندگی می‌خواهیم.» (صفحه ۱۵۹) این‌«محمد» همان‌طور که گفته شد، در فراز دیگری از خاطرات اشتون هم حضور دارد و به‌عنوان مرد جوانی در بن‌غازی می‌گوید لیبی باید دموکراسی را به‌عنوان یک‌شیوه زندگی برگزیند و مستقر کند. بین همین‌سطور و صفحات کتاب است که اشتون، به‌طور غیرمستقیم سر لیبیایی‌ها منت می‌گذارد و از سپاسگذاری اعضای شورای انتقالی قدرت این‌کشور از اتحادیه اروپا خاطره می‌گوید: «شورای ملی انتقالی به قدری از همه اعضای اتحادیه اروپا سپاسگزار بودند که نمی‌توانستند از ملاقات با یکی از آنها هم امتناع کنند.»

کاترین اشتون ضمن روایت از حمایت اتحادیه اروپا و ناتو از مخالفان قذافی و بمباران‌های سنگین مواضع قذافی؛ می‌گوید مخالفان قذافی با این‌حمایت‌ها وارد طرابلس شدند. همچنین با بیان این‌که نیکلا سارکوزی رییس‌جمهور وقت فرانسه، میزبان «همایشی در حمایت از لیبی جدید» بوده، می‌گوید کنار هم نگه داشتن ۲۷ کشور در موضوع لیبی، کار نسبتا ساده‌ای بود. برای بسیاری از آن‌ها حمایت از عبور لیبی از جایی که قبلا یک کارزا نظامی بود، به کشوری آرام، دموکراتیک و موفق، آرامش‌بخش بود. دم خروس دوباره در همین‌فرازهای خاطرات اشتون، ضمن اشاره به کمک ۱۵۵ میلیون یورویی اتحادیه اروپا به لیبی جدید، بیرون می‌زند؛ جایی که اشتون می‌گوید «ما می‌توانستیم ترتیبی بدهیم که غذا و دارو فورا ارسال و توزیع شود.» او کُدها و اشارات معنادار دیگری هم درباره تاثیرگذاری اروپایی‌ها در تحولات لیبی دارد و می‌گوید «در لندن، چمدان‌های پر از اسکناس‌های لیبی آماده بودند تا به محض شروع به کار بانک‌ها ارسال شوند.» و پس از ذکر این‌مسائل، باز هم این‌نکته یادآوری می‌شود که حمایت از ساختارهای مدنی، یکی از اولویت‌های اتحادیه اروپا در لیبی بود که زیربنای یک‌جامعه دموکراتیک هستند.

* دیپلماسی در غرب و محمد مرسی در نگاه اشتون

کتاب خاطرات کاترین اشتون، بخشی درباره «مصر و سقوط محمد مرسی» دارد. او در این‌بخش، فراز جالبی دارد که یکی از همان‌اعترافات او درباره ظاهرسازی با دموکراسی است. اشتون می‌گوید / اتحادیه اروپا خود از خاکستر درگیری و وحشت فروپاشی دموکراسی سر برآورده و «با وجود اینکه ما ادعا می‌کردیم که دموکراسی زیربنای ضروری پیشرفت بشر است، نیاز به فروتنی داشتیم. آنچه در پیش بود، روند طولانی و پیچیده ایجاد دموکراسی عمیق بود. انتخاب آزادانه دولت مورد علاقه مردم یا بیرون انداختن دولتی که کارش تمام شده بود، کافی نبود.»

با وجود اینکه ما ادعا می‌کردیم که دموکراسی زیربنای ضروری پیشرفت بشر است، نیاز به فروتنی داشتیم. آنچه در پیش بود، روند طولانی و پیچیده ایجاد دموکراسی عمیق بود. انتخاب آزادانه دولت مورد علاقه مردم یا بیرون انداختن دولتی که کارش تمام شده بود، کافی نبوداشتون پس از ورود به مصر بحران‌زده و در روزهایی که دولت محمد مرسی سقوط کرده بود، به دیدار احمد شفیق نخست‌وزیر وقت رفت و از او خواست در برپایی انتخابات ریاست‌جمهوری شتاب نکند. جملات آموزنده اشتون در آن‌دیدار به سیاستمدار مصری از این‌قرار بودند:«جناب نخست‌وزیر انتخابات گیلاس‌های روی کیک دموکراسی هستند و به خودی خود برای یک‌کشور، دموکراسی را به ارمغان نمی‌آورند. شما باید با دقت برای انتخابات آماده شوید و ابتدا کیک را بپزید.» (صفحه ۱۰۵)

اما بد نیست همان‌طور که تصویر ولادیمیر پوتین را از نگاه کاترین اشتون دیدیم، تصویر محمد مرسی رییس‌جمهور بداقبال مصری را هم از دید این‌دیپلمات اروپایی ببینیم. اشتون در صفحه ۱۱۰ ترجمه فارسی کتاب خاطراتش، درباره مرسی می‌گوید «به‌راحتی می‌شد رفتار آرام او را با درون‌نگری اشتباه گرفت. حقیقت این بود که او نه مسئول بود و نه توانایی رسیدگی به هیچ‌یک از مسائل واقعی را داشت که مصر با آن‌ها مواجه بود.»

* جابه‌جایی صندلی‌ها در مذاکره هسته‌ای با ایران

کاترین اشتون می‌گوید توافق هسته‌ای ایران ثابت‌ترین نمونه مسائلی بوده که اروپایی‌ها در آن‌ها منافع مشترک داشته‌اند. یکی از درس‌های دیپلماتیک این‌دیپلمات انگلیسی از مذاکرات با ایران این است که در مذاکره، راه حل غالبا یافتن فرمول صحیح کلماتی است که به هر یک از طرفین آنچه را می‌دهد که نیاز دارند. البته او در فراز دیگری که مربوط به مذاکرات نوامبر ۲۰۱۳ است، معنی خلاصه مذاکره را هم برای مخاطب کتابش ارائه می‌کند: «وستروله برای لحظه‌ای عصبانی شد و گفت این راه ادامه امور نیست. آن‌قدر خسته بودم که جواب بدهم که مذاکره یعنی همین؛ ساعت‌ها کار مفصل و حتی ساعت‌های بیشتر معطلی و حوصله سر رفتن و نخوابیدن. او به من لبخند زد و من هم با از بین رفتن نارحتی متقابلمان، لبخند زدم.» (صفحه ۲۴۲)

راوی کتاب «و بعدش چه؟» در روایت مذاکرات هسته‌ای ایران و 1+5 که ژوییه ۲۰۱۳ در بروکسل انجام شدند، دوباره به نقش پررنگ آمریکا اشاره می‌کند و تلویحا می‌گوید این‌مذاکرات، مذاکراتِ آمریکا و ایران و به بیان دیگر، قصه، قصه ی کری و ظریف بود. او درباره شکل‌گیری جلسه مذاکره می‌گوید «چیدمان صندلی‌ها را با دقت برنامه‌ریزی کردم و صندلی ظریف را در کنار صندلی خود و صندلی معاونش را در کنار صندلی هلگا قرار دادم و شش کشور دور میز به شکل نعل اسب نشستند. تیم آمریکا دیوانه شده بود. آنها می‌خواستند جان کری در کنار ظریف بنشیند. شرمن به طعنه گفت که این تنها عکسی است که هرکسی به آن علاقه‌مند خواهد بود. البته حق با او بود و ما جای صندلی‌ها را تغییر دادیم. عکس نشستن وزیر امور خارجه آمریکا و وزیر امور خارجه ایران در کنار هم احساسات‌برانگیزتر از آب درمی‌آمد. من به طعنه اشاره کردم که نیویورک تایمز عکسی انتخاب کرد که من در کنار ظریف نشسته بودم، در حالی که فایننشال تایمز لندن مرا حذف کرد. فعلا قصه، قصه کری و ظریف بود.» (صفحه ۲۲۵)

* گاف آمریکایی‌ها در نوشتن پیش‌نویس مذاکره با ایران

یکی از مراحل مذاکره هسته‌ای با ایران، نوامبر ۲۰۱۳ در ژنو انجام شد. در این‌مرحله پیش‌نویسی نوشته شد که اروپایی‌ها را امیدوار کرد مذاکرات قدم رو به جلو داشته‌اند. اما ساعتی از ارائه پیش‌نویس نگذشته بود که هول و اضطراب دوباره‌ای بین سران غربی به وجود آمد. اشتون این‌ماجرا را این‌گونه روایت می‌کند:

ایران می‌خواست تعهددادنش و ادامه برنامه هسته‌ای غیرنظامی‌اش به شکل محدود و تحت نظارت، به‌عنوان یک‌حق غیرقابل تعرض شناخته شود؛ نه هدیه‌ای از طرف شش‌کشور مقابل!«با جیمز نشسته بودیم و من آماده بودم به خودم بگویم که شب آرامی خواهم داشت که در باز شد و شرمن و نفیو با عجله وارد شدند. او گفت: «ما متن اشتباهی به شما دادیم!» پیش‌نویس قبلی بود. من مجبور شدم مدیران سیاسی را پیدا کرده و از ارسال سند به پایتخت‌هایشان جلوگیری کنم. دویدم تا کسانی را که می‌توانستم پیدا کنم و برای کسانی که رفته بودند، پیام فرستادم. در نهایت همه کاغذها را جمع کرده و آنها را خرد کردم و به‌جای آن نسخه مناسب را تحویل دادم. روی صورت همه‌شان جراحت توهینی که به آن‌ها شده بود، دیده می‌شد. من خودم چند توجیه تراشیدم تا برای وضعیتی که اتفاق افتاده بود توضیح قانع‌کننده‌ای ارائه بدهم.» (صفحه ۲۳۶)

* ایران دنبال حق بود نه هدیه

کاترین اشتون از زاویه خود می‌گوید مشکل مذاکره با ایران این بود که پیشنهادات ناقص بودند؛ نه حاوی جزییات فنی از آنچه قرار بود برای برنامه‌ هسته‌ای موجود ایران اتفاق بیفتد و نه شامل روندی سیاسی‌ که قرار بود طرف مقابل را به توافق نهایی برساند. یکی از اعترافات صادقانه دیگر اشتون هم درباره نگاه ایران به مذاکرات هسته‌ای با غرب است؛ او می‌گوید ایران می‌خواست تعهددادنش و ادامه برنامه هسته‌ای غیرنظامی‌اش به شکل محدود و تحت نظارت، به‌عنوان یک‌حق غیرقابل تعرض شناخته شود؛ نه هدیه‌ای از طرف شش‌کشور مقابل!

کد خبر 6097439 صادق وفایی

دیگر خبرها

  • گروسی: مذاکرات با ایران درباره نحوه اجرای توافق مشترک مارس ادامه دارد
  • گروسی: پیشنهادهای ما برای ایران «ملموس» است
  • گروسی: مذاکرات با ایران برای حل مسائل پادمانی ادامه دارد؛ به‌زودی شاهد گام‌های ملموس خواهیم بود
  • سعید لیلاز: افشای فایل صوتی ظریف، عمدی بود
  • فیلم| آمریکا از برجام خارج شده است و به تعهدات خود عمل نکرده است
  • درس‌های خانم دیپلمات؛ هیچ‌تضمینی وجود ندارد!
  • حماس با پیشنهاد آتش بس موافقت کرد/ توپ در زمین اسرائیل!/ آمریکا: در حال بررسی پاسخ حماس هستیم
  • اعتراف روزنامه غربگرا: ایران  سه بر صفر از آمریکا جلو است
  • سرکوب در دانشگاه، مذاکره در قاهره
  • نخستین واکنش یحیی السنوار به پیشنهاد مطرح شده در قاهره برای توافق