مرگ؛ حقیقتی مانند تولد/ترس از مرگ را کنار بگذاریم
تاریخ انتشار: ۲۴ مهر ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۵۰۶۹۵۴۹
به گزارش خبرگزاری بینالمللی قرآن(ایکنا) از لرستان، دنیا، خانهای است که در نهایت باید از آن دل برید و جدا شد و سرایی است که برای حیات واقعی در آخرت، باید از آن زاد و توشه برداشت.مرگ نشانه بزرگی است برای محدودیت دنیا.وجود مرگ بهعنوان پایان دنیا و شروع زندگی جاوید، تذکری است بر ناپایداری دنیا و انسان واقعبین با وجود مرگ، به دنیا دل نمیبندد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
یکی از مسائل مهم در زندگی بشر مساله زندگی پس از مرگ است.همه اقوام و ملل بهنحوی معتفد به حیات پس از مرگ بودهاند. دغدغه جاودانگی، پیشینهای به قدمت عمر انسان دارد.انسان از اعماق فطرت خود ندای جاودانگی و بقا را می شنود و همیشه از مرگ و نیستی بیزار بوده است کمااینکه در بحث جاودانگی دو نظریه کلی وجود دارد.اول اینکه جاودانگی در همین عالم است و نظریه دوم اینکه جاودانگی در حیات پس از مرگ محقق میشود.
جاودانگی در صورتیکه در این عالم محقق شود نظریههایی را دربرمیگیرد که از آن جمله میتوان اعتقاد به جاودانه ماندن در خاطرهها، بهججا گذاشتن آثار، بهجا گذاشتن نسل و ... نام برد.
یاد مرگ در کلام علوی
امام علی(ع) در بخشی از نامه 31 خود در نهجالبلاغه فرموده است: «و بدان ای پسرم! تو برای آخرت آفریده شدهای، نه برای دنیا و برای فنا، نه برای بقا و برای مرگ، نه برای زندگی و تو در منزلی هستی که دائمی نیست و خانهای که باید توشه از آن برگیری و راهی که به آخرت منتهی میشود و تو تحت تعقیب مرگی هستی که فرار کنندهاش از چنگ آن رهایی نیابد و جویندهاش آنرا از دست ندهد و مرگ او را ناچار دریابد؛ پس برحذر باش از اینکه مرگ، تو را دریابد و تو در حال گناهی باشی که با خود میگفتی از آن توبه میکنم؛ پس مرگ بین تو و آن(توبه) فاصله میشود که در اینصورت خود را هلاک کردهای.
ای پسرم! بسیار به یاد مرگ باش و به یاد عاقبتی که ناگهانی بر آن وارد می شوی و بعد از مرگ به آن منتهی می شوی تا اینکه وقتی بر تو وارد شود، خود را مهیا کرده باشی و کمر خود را برای آن محکم بسته باشی و ناگهانی بر تو وارد نشود که بر تو غالب شود و مبادا فریفته شوی به آنچه میبینی، از دلبستگی اهل دنیا به دنیا و دشمنی کردن با هم بر سر دنیا؛ چون خدا از وضع آن به تو خبرداده و دنیا نیز(زوال و ناپداری) خود را بر تو شناسانده و بدیهای خود را برای تو آشکار کرده است».
دلایل ترس از مرگ
ترس از مرگ و نگرانی درباره فانی بودن همه چیز، یک حس اصیل، ریشهدار و سالم در وجود انسان است؛ در واقع اگر کسی اصلاً به موضوع مرگ نیندیشد، به بخشی از واقعیت زندگیاش توجه نکرده است.
علت نگرانی از مرگ، این است که انسان همواره برای بقا تلاش میکند اما در گوشه ذهن، به این فکر میکند که راهی جز پذیرفتن پایان این دنیا ندارد. پس مرگ حقیقتی است که مانند تولد وجود دارد و هیچ کدام از این دو حادثه مهم در کنترل و اختیار بشر نیست. با این حال در فاصله بین تولد و مرگ بسیاری از امور در کنترل ما است که بهتر است برآنها تمرکز داشته باشیم و آن چیزی نیست جز تصمیمهایی که میگیریم.
معمولاً بیشتر مردم از مرگ مىترسند و وحشت دارند. ریشه ترس را یکى از دو چیز تشکیل مىده؛ بسیارى از مردم مرگ را بهمعناى فنا و نیستى و نابودى تفسیر مىکنند. بدیهى است که انسان از فنا و نیستى وحشت دارد. اگر انسان مرگ را به این معنا تفسیر کند، حتماً از آن گریزان خواهد بود. از اینرو حتى در بهترین حالات زندگى، فکر مرگ، شهد زندگى را در کام او زهر مىکند و همیشه از این نظر نگران است.
دسته دوم افرادى هستند که مرگ را پایان زندگى نمىدانند، ولى بهخاطر اعمال ناپسند و کارهاى خلاف خود از مرگ مىترسند و از آن وحشت دارند، زیرا مرگ را آغاز رسیدن به نتایج شوم اعمال خود مىبینند. بنابراین براى فرار از محاسبه الهى و کیفر اعمال میل دارند هرچه بیشتر مرگ را عقب بیندازند.در نتیجه اگر انسان ایمان به جهان آخرت داشته باشد و از اعمال زشت و معاصى دورى کند و وظایف دینى را انجام دهد و اگر مرتکب گناه شد، توبه کند و روحش را از آلودگى گناه پاک نماید، ترس و وحشت از مردن نخواهد داشت.
امیرمؤمنان علی(ع) فرموده است: «به خدا سوگند! فرزند ابى طالب علاقهاش به مرگ بیشتر است از کودک شیرخوار به پستان مادر».
همچنین، از امام صادق(ع) روایت شده: مردى پیش اباذر آمد و گفت: اى اباذر چگونه است که ما مرگ را بد (و ناخوش) داریم؟ گفت: زیرا شما دنیا را آباد کردهاید و آخرت را ویران ساختهاید و خوش ندارید که از (خانه) آبادان به منزل ویران بروید. بنابراین راه وحشت نداشتن از مرگ این است که انسان معتقد باشد که مرگ پا نهادن به یک جهان وسیع است و به هیچ وجه پایان زندگى نیست.
از سوى دیگر به وظایف شرعى خود عمل کند و به رحمت گسترده الهی امیدوار باشد. خدا را نسبت به بنده خود مهربان تر از مادر به فرزندش بداند. متوجه این مسئله باشد که همه از او بیم و بازگشت مان به سوى او است و او مطمئناً آفریده خود را دوست دارد. در این صورت نه تنها از مرگ نمىترسد، بلکه آن را دوست خواهد داشت و به آن عشق ورزید.
امام سجاد(ع) نیز فرموده است: «مرگ براى مؤمنان مانند کندن لباس چرکین و پُرحشرات است، و گشودن غُل و زنجیرهاى سنگین، و تبدیل آن به فاخرترین لباسها و خوشترین عطرها و راهوارترین مرکبها و مناسبترین منزلها».
امام حسین(ع) در کربلا هنگام شدت گرفتن جنگ درباره حقیقت مرگ به اصحاب خود فرمود: «شکیبایى کنید اى فرزندان مردان بزرگوار، مرگ تنها پُلى است که شما را از ناراحتیها و رنجها به باغهاى وسیع بهشت و نعمتهاى جاودان منتقل میکند. کدام یک از شما از انتقال یافتن از زندان به قصر ناراحتید؟ اما نسبت به دشمن شما همانند این است که شخصى را از قصرى به زندان و عذاب منتقل کنند. پدرم از رسول خدا(ص) نقل فرمود: دنیا زندان مؤمن و بهشت کافر است. مرگ پل آنها به باغهاى بهشت و پل اینها به جهنم است».
در دیدگاه اسلامی، زمان مرگ هرکس از بدو تولد در علم خداوند معلوم است و خداوند کاملاً میداند که این فرد در چه زمان و مکانی و به چه سببی از دنیا خواهد رفت؛ اما این سخن که خداوند برای همه افراد مرگ را مشخص کرده و برای آنها سببی قرار داده است که محقق شدن این سبب، نیز دست خداست و خود شخص یا دیگر عوامل در وجود یا عدم وجود آن سبب نقشی ندارند و... سخن باطلی است.
آثار مثبت یاد مرگ
آثار فراوانى بر یاد مرگ مترتب است. از اینرو، هم در کلمات پیشوایان معصوم(ع) به آن سفارش شده است و هم انسانهاى خود ساخته، در مقام تهذیب نفس و سیر و سلوک، دستور به یاد مرگ بودن را مىدهند. قرآنکریم، یکىاز ویژگى هاى برجسته پیامبران را، «یاد مرگ» مىداند؛ چنان که مىفرماید: «إِنَّـآ أَخْلَصْنَـهُم بِخَالِصَة ذِکْرَى الدَّارِ؛ با موهبت ویژهاى ـ یادآورى آن سراى را خالصشان گردانیدیم».
خاصیت به یاد مرگ بودن این است که اگر شخص در رفاه و سرور است و غرور او را فراگرفته، با یاد مرگ، عالم دنیا بر او تنگ مىشود . دیگر نمىتواند بر دارایى محدود خود ببالد و یا مغرور شود و اگر شخصى است که در تنگناى زندگى قرار گرفته و رنج مىبرد، باز وقتى به یاد مرگ بیفتد، دنیا بر او وسیع و راحت مىشود. از سختىهاى چند روزه دنیا رنج نمىبرد چنانچه امام على(ع) مىفرمایند: «کسىکه زیاد به یاد مرگ باشد، از دنیا به اندکش راضى مىشود».
حضرت صادق(ع) نیز آثار یاد مرگ را چنین بیان مىکند: «یاد مرگ، شهوتها را در نفس از بین مىبرد. ریشههاى غفلت را یکسره برمىکند. دل را با وعدههاى الهى محکم مىکند. روحیه انسان را از قساوت، پاک مىکند دل انسان را با وعدههایى الهى محکم مىکند. نشانههاى هوا و هوس را در هم مىشکند ...» و پیامبر اسلام(ص) مىفرمایند: «مرگ را بسیار یاد کنید، زیرا مرگ گناهان را پاک مىکند و میل و رغبت به دنیا را مىکاهد».
حیات واقعی
از دیدگاه اسلام و تمام ادیان توحیدی، زندگی انسان، به این دنیا محدود نمیشود، بلکه حیات واقعی او در آخرت قرار داده شده است، سرای دنیا، سرای آزمون و ابتلا و برای مشخص شدن نوع زندگی انسان در آخرت است.
مرگ، پایانبخش لذتهای دنیوی و نهایت مهلت بهرهبرداری از دنیا است.مبادا مرگ، زمانی انسان را دریابد که مشغول نافرمانی و گناه است و از پروردگار خویش غافل است که رد اینصورت، فرصتی برای توبه و بازگشت نخواهد داشت و هلاکت او حتمی است.
امید به توبه و بازگشت، گاهی موجب میشود انسان فریفته شود و خود را در گناه و معصیت غرق کند؛ غافل از اینکه فرصت توبه و بازگشت همیشه برای او وجود ندارد.زمانیکه مرگ فرا میرسد، انسان در هر حال که باشد به جهان پس از مرگ منتقل خواهد شد و حتی لحظهای مهلت داده نخواهد شد.
یاد مرگ؛ نابودکننده شهوتها
یاد مرگ و توجه به این حقیقت، انسان را از فرو رفتن در آلودگیها و امروز و فردا کردن برای بازگشت بهسوی خدا بازمیدارد.امام صادق(ع) میفرماید: «یاد مرگ شهوتهای غیرمشروع و حرام را در وجود آدمی نابود میسازد؛ ریشه غفلت و ناآگاهی را قطع میکند؛ دل را با وعده الهی تقویت مینماید؛ طبیعت آدمی را نرمی و رقت میبخشد؛ خواهشهای بزرگ نفسانی را در هم میشکند؛ آتش حرص و طمع امور دنیوی را فرو مینشاند و دنیا را در نظر انسان، کوچک و ناچیز میسازد».
در مورد حالات امام حسنمجتبی(ع) نقل شده است که وقتی یاد مرگ میکرد، میگریست و چون یاد قبر میکرد، میگریست و چون از قیامت و بعث و نشور یاد میکرد، میگریست و چون متذکر عبور از صراط میشد، میگریست و هرگاه به یاد توقف در پیشگاه خدای تعالی میافتاد، فریادی میزد و بیهوش روی زمین میافتاد.
در اهمیت مرگ همین بس که از حضرت رسول(ص) سؤال شد: «زیرکترین مردم چه کسی است؟ فرمودند: آن کس که بسیار یاد مرگ کند و بیشتر مهیای آن باشد».
در این میان چیزی که انسان را از یاد مرگ دور میسازد و او را به دنیا و مادیات مشغول میکند، مشاهده دنیاپرستی همنوعان و سرگرمی ایشان در امور دنیوی است.انسان ظاهربین با مشاهده دنیاپرستان که با چنگ و دندان بهدنبال به دست آوردن جیفه دینا هستند و به تعبیر امیرمؤمنان(ع) بر سر دنیا چون سگها با هم مبارزه میکنند آخرت را فراموش میکند و همچون دنیاپرستان غافل برای به دست آوردن دنیا حاضر میشود از امر خدا سرپیچی کند.
مطالعه اخبار پیشینیان و سیر در تاریخ گذشتگان به ما میفهماند که دنیا، دار بلاها، مصیبتها، سختیها و رنجها است؛ حتی سلاطین بزرگ در دنیا نتوانستند راحت و با آرامش زندگی کنند؛ انبیا و بندگان خاص خدا نیز بدون رنج و سختی دنیا را سپری نکردند.خدا در سوره بلد میفرماید: «لقد خلقنا الانسان فی کبد؛ به یقین ما انسان را در رنج و سختی آفریدیم».
البته یاد مرگ، بهمعنای از دست دادن شور و نشاط برای فعالیتهای دنیایی نیست و نباید از آیات و روایات ذکر شده اینگونه برداشت کرد؛ بلکه اگر با این مقوله درست برخورد شود، سبب میگردد تا اعمال و رفتار ما جهت صحیح خود را بیابد و نه تنها در کارزار زندگی و فعالیتها سست نشویم بلکه نشاط مضاعف داشته باشیم؛ همانطور که معصومان(ع) با وجود اینکه همیشه برای رفتن به سرای دیگر مهیا بودند.درعین حال هیچگاه از تلاش، حرکت و فعالیتهای خود نمیکاستند.
منبع: ایکنا
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت iqna.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایکنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۵۰۶۹۵۴۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
حتی با تولد فرزندش هم جبهه را ترک نکرد
این یک بیت شعر با خط زیبای شهیدسید مهدی شاهچراغ برای همیشه به یادگار ماند: با صدهزار جلوه برون آمدی که من /با صدهزار دیده تماشا کنم تو را. شهیدسید مهدی شاهچراغ معلم و هنرمند خطاط بود. اما دغدغه جنگ و جبهه او را به میدان جهاد کشاند. سیدمهدی نه در دوران جنگ که پیش از آن در عرصه انقلاب و بیداری و آگاهی مردم و هم محلیهایش نسبت به ظلم رژیم شاه سهیم بود. شهید سیدمهدی شاهچراغ خیلی زود به آرزویش رسید و مزد مجاهدتهای خود را در عملیات غرورآفرین الی بیتالمقدس گرفت. ۱۹ اردیبهشت ماه سال ۱۳۶۱ او آسمانی شد، آنچه در ادامه میآید ماحصل همکلامی ما با محترمالسادات شاهچراغ همسر شهید سیدمهدی شاهچراغ است.
بیقرار رفتن بود
سیدمهدی متولد ۶ تیرماه سال ۱۳۳۸ دامغان بود. درسخوان بود و همزمان با درس و تحصیل کار هم میکرد. خدمت سربازیاش را در اصفهان سپری کرد. کمی بعد معلم شد و بعد از آن ازدواج کرد. همسرش میگوید: وقتی ازدواج کردم سنم کم بود. خیلی از کارهای خانه را بلد نبودم. سیدمهدی من را در کارهای خانه مثل آشپزی و لباس شستن کمک میکرد. همیشه نماز را اول وقت میخواند و من بلافاصله پشت سرش میایستادم. نمازهای جماعتمان را هیچگاه از یاد نمیبرم. زندگی خوبی داشتیم. او در دوران انقلاب هم فعالیت داشت. چند روز قبل از پیروزی انقلاب بود. مردم راهپیمایی میکردند. سیدمهدی در جلوی صف راهپیمایان، عکس امام (ره) را به سینه چسبانده بود و شعار میداد. جمعیت به پادگان نزدیک میشد. سیدمهدی میان نظامیان رفت و گروهی از آنها را همراه خود میان مردم کشاند. بعضیها میگفتند: «این چه کسی است که با جرأت آنها را به جمع ما میکشاند.» چند روز بعد پادگانهای ارتش به دست مردم فتح شد. جنگ که شروع شد، سیدمهدی هم بیقرار رفتن شد. جهاد فرصت دوبارهای برای همسرم بود. او کار، درس و معلمی را به عشق حضور در میدان جهاد رها کرد و راهی شد. با اینکه ما منتظر تولد فرزندمان بودیم. اما همین هم مانع سیدمهدی نشد.
خبر تولد فاطمه
خدا خیلی زود فاطمه را به ما هدیه کرد. خبر تولدش را در جبهه به او دادند. دوستانش میگفتند: یکی از بچهها فریاد زد: دختر سید مهدی متولدشده! همرزمانش که متوجه شدند، از شادی فریاد کشیدند و تبریک گفتند. شیرینی میخواستند. هرکس به نحوی سر به سر سیدمهدی میگذاشت. بعضیها از دور میگفتند:مبارکه! عدهای هم میپرسیدند:اسم دخترت را چی میگذاری؟ سیدمهدی با خوشحالی جواب داد: فاطمه!
فرمانده گردان رو به سیدمهدی کرد و گفت:شما دیگر برگرد! خانمت به شما احتیاج دارد. بچهها میخواستند از سیدمهدی خداحافظی کنند که او با حرفش همه را متعجب کرده و پاسخ داده بود: من تا آخرعملیات میمانم.
شهادت در بیت المقدس
همرزمش لحظه شهادت کنارش بود. ابوتراب کاتبی بعدها برایم از آن لحظه اینگونه روایت کرد. آتش سنگینی بود. خمپارهای به سنگرشان خورد به طرفشان رفتیم و صدای نالهای شنیدیم. کمرش ترکش خورده بود. میدانستم که به تازگی پدر شده است. دو انگشتر در دست داشت. آنها را درآوردم و صورتم را نزدیکش بردم و گفتم: سیدجان! بگو هر چی میخواهی بگو! دهانش را باز کرد تا چیزی بگوید، اما نتوانست و همان لحظه به شهادت رسید. همسرشهید در ادامه میگوید وقتی به شهادت رسید کوچکترین تغییری در صورتش ایجاد نشده بود. چهرهاش همان بود که موقع خداحافظی آخر دیده بودیم. گویی خوابیده بود.
بدرقه با دعای خیر
قبل از رفتن به جبهه پیش پدرش رفت تا از او هم اجازه بگیرد. پدرش بعدها برایم گفت سید مهدی آمد و در حالیکه سرش پایین بود به من گفت: پدر! از شما اجازه میخواهم تا با خیال راحت به جبهه بروم. من هم نگاهی به او کردم و پاسخ دادم با وضعی که همسرت دارد من صلاح نمیبینم که تنهایش بگذاری! فردای همان روز برای وداع آخر آمد. من هم که اصرار سیدمهدی را برای رفتن دیدم، رضایت دادم و دعای خیرم را بدرقه راه او کردم و گفتم خدا پشت و پناهت!
فاطمه و شهادت پدر
خیلی طول نکشید که خبر شهادت سیدمهدی را برای خانواده آوردند. ۱۹ اردیبهشت ماه سال ۱۳۶۱ در عملیات الی بیتالمقدس سیدمهدی به آرزویش رسید. تشییع پیکر شهید خیلی شلوغ بود. بسیاری از مردم آمده بودند تا حضورشان تسلی خاطر بازماندگان باشد. فاطمه، چند روزه بود. دائم گریه میکرد. فاطمه را روی سینه پدر شهیدش گذاشتند آرام شد.
از شهید سیدمهدی شاهچراغ وصیتنامهای بر جا ماند که در یازدهمین روز از اردیبهشت ماه سال ۱۳۶۱ و تنها چند روز قبل از شهادتش آن را نوشت. شهید سیدمهدی شاهچراغ بسیار ولایتمدار بود. او در این نوشتار در کنار توصیههایی که به خانواده داشت از ملت ایران خواسته بود که برای امام دعا کنند.
منبع: روزنامه جوان
باشگاه خبرنگاران جوان وبگردی وبگردی