آنچه میخوانید روایتی است از اتفاقاتی که این روزها بر سر آوارگان روهینگیایی میرود، راوی با سفر به کمپهای بر پاشده در مرز بنگلادش و میانمار، بخشی از روزگار سیاه مردمان در این سرزمین سبز را به تصویر میکشد. به گزارش سرویس فضای مجازی خبرگزاری صدا و سیما؛ روایتی از آنچه این روزها بر سر آوارگان روهینگیایی میرود در سفری به کمپهای برپاشده در مرز بنگلادش و میانمار.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
قسمت اول این گزارش را بخوانید. از جاده، ماشین بجای پیچیدن به سمت شمال، به جنوب میرود. مدتی حواسمان نیست. اما شرایط را متفاوت میبینم. از راهنما سؤال میکنم کجا میرویم؟ میگوید شما خودت خواستی به مرز بروی! یادم میآید
دو روز پیش ناامیدانه این پیشنهاد را به او گفته بودم.برای ما که ورود به اردوگاهها برایمان با اما و اگر همراه بود؛ حالا به مرز رفتن رؤیایی به نظر میرسد. جادهای که از آن به سمت جنوب میرویم ما را به شهر «تِکناف»میرساند. آخرین شهر مرزی بنگلادش و میانمار.
سمت چپ جاده کم کم از وسعت و عمق شالیزارها کم میشود. جایی دوباره صفهای غذای میانماریها را میبینم و بدون توقف عبور میکنیم. در عمق مزارع سمت چپ رشته کوهی سرسبز دیده میشود. حسین میگوید آنجا کوههای میانمار است. جاده شروع به بالا رفتن میکند. تپه مانندی است. سمت چپ رودخانهای بزرگ رخ مینماید. رودخانهای که چند کشتی در حال عبور از آن هستند.رودخانه «نِف» همان رود قاتل روهینگیاییها.کوههای میانمار
آن طرف رودخانه به ما نزدیکتر شده است. بین راه ارتش بنگلادش جابجا پستِ بازرسی دارد. یکی از پستها ما را نگه میدارد. چند دقیقهای صحبت میکنند که ما نمیفهمیم و بالاخره اجازه عبور میدهند. از تِکناف عبور میکنیم. شهری کوچک با دو سه خیابان بسیار شلوغ و مثل همه شهرهای بنگلادش، پرازدحام و بوقهای ممتد. در حومه جنوبی شهر، ماشین داخل محوطهای سمت راست جاده توقف میکند. باید سریع و بدون سروصدا پیاده شویم و وسیله را عوض کنیم.چند خانواده روهینگیایی منتظر ورود به بنگلادشادامه راه قرار است با سه چرخه «سی ان جی» طی شود. بدون اینکه فیلم و عکس بگیریم و حساسیت ایجاد کنیم؛ سوار سه چرخهها می شویم و راه میافتیم. کمتر از یک ساعت تا مرز فاصله است. از راههای روستایی و بیراهه و میان شالیزارها عبور میکنیم و به انتهای راه میرسیم. ارتشیها و پلیس مرزی، روهینگیاییهای سرگردان، چند دکه فروش چای و
مواد غذایی و ...هماهنگی مختصری انجام میدهند. هنوز دوربینها را بیرون نیاوردهایم. از مرز بنگلادش میگذریم و وارد منطقه صفر مرزی – zero line – میشویم. اینجا راه باریکی است در کناره رودخانه سمت چپ و آبگیرهای وسیع سمت راست. راهی که در بخشهای باریک، بیشتر از دو - سه نفر پیاده نمیتوانند از آن عبور کنند. از مأموران مرزی دور شدهایم. شروع به عکاسی و فیلمبرداری میکنیم.از طرف بنگلادش بیشتر بنگلادشیها و از طرف مقابل تعداد بسیار کمی روهینگیایی عبور میکند. کمی جلوتر تعدادی حدود 20 نفر روهینگیایی نشسته و منتظر اجازه ورود به بنگلادش هستند. بیشتر زن و بچه با لباسهای سیاه.از اینها عبور میکنیم و به قایقها میرسیم. قایقی را سوار میشویم و به رودخانه میزنیم. رودخانه نَف حالا که
دو ساعت به غروب است؛ هنوز در حالت مد قرار دارد. قایق گازوئیلی تپ تپکنان پیش میرود. مثل چنین قایق فرسودهای حدود
دو ماه پیش وقتی با تعداد بیش از ظرفیت آوارگان مواجه بوده؛ غرق شده و آن عکسهای فجیع از جنازههای به خشکی آمده را خلق کرده است. مقصد ما جزیره شاپوری – کلمات فارسی شاه و پری ترکیب شده است – است.آخرین نقطه زمین در خاک بنگلادش که میانماریها بعد از عبور از رودخانه نَف به آن وارد میشوند – البته روی نقشه را که نگاه کردم این بخش بیشتر یک شبه جزیره است که به شکل زایدهای منتهی الیه نقشه بنگلادش دیده میشود – بین راه قایقهای مختلفی دیده میشود. ماهیگیرها، قایقهای حمل کالا، روهینگیاییها و ... بعد از نیم ساعت به جزیره میرسیم و دوباره سوار موتورهای سه چرخه میشویم.اینجا دوباره حال من کمی بهم میخورد. میایستیم و آب میگیریم و چند دقیقه بعد به سمت دیگر شاپوری حرکت میکنیم. این سمت جزیره محل لنگر انداختن کشتیهای ماهیگیری زیاد و محل ورود آوارگان روهینگیایی است.جزیره خلوت و سوت و کور است. این روزها ورود آوارگان بسیار کم شده است. یکی از محلیها میگوید پشت کشتیها دو جنازه دیده است. یک پیرمرد و یک نوجوان. تقاضا میکنیم که آنها را ببینیم. میگوید به دلیل نزدیک بودن جزر آب و گل و لای و فاصله زیاد امکانش وجود ندارد.«کپسولهای گاز منتظر انتقال با قایق»از این نقطه خانههای روهینگیایی در خاک میانمار به خوبی دیده میشود. خانههایی سپید و سیاه بین جنگل سبز. سعی میکنیم با زوم دوربینها به جزییات بیشتری دست یابیم؛ اما فاصله بیشتر از توان دوربینهای ماست.
باز هم صفهای غذای مسلمانان روهینگیاییاز ظهر در مسیر بودهایم و نماز نخواندهایم. نماز را در مسجد کنار ساحل میخوانیم. چای را میهمان اهالی مسجدیم و با نگاههای حسرت بار به رودخانهای که صدها مظلوم در آن غرق شدهاند؛ خورشید در حال غروب است. آب رودخانه پایین آمده است. غروبی دلگیر و پر از خیالهای درهم و سکوت. منبع :
خبرگزاری تسنیم
منبع: خبرگزاری صدا و سیما
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.iribnews.ir دریافت کردهاست، لذا
منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری صدا و سیما» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۵۰۹۲۸۵۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
تجمع اعتراضی دانشجویان دانشگاه سیستان و بلوچستان در محکومیت برخورد آمریکا با دانشجویان
در این تجمع اساتید، کارکنان و دانشجویان دانشگاههای سیستان و بلوچستان گرد هم آمدند و شعار مرگ بر آمریکا، مرگ بر اسرائیل سردادند.
در این مراسم معاون هماهنگکننده سپاه سلمان سیستان و بلوچستان گفت: رژیم صهیونیستی و حامیان آن کینهای تمام نشدنی در دل مردم و مسلمانان ایجاد کردهاند و مطمئن باشند مسلمانان نمیگذارند خونهای پاک هدر رود.
سردار عوضعلی فقیری افزود: جهاد و شهادت عامل اصلی سعادت، عزت و سرافرازی مسلمانان است و ملتی که از مرگ نترسد ذلیل نمیشود.
وی خاطرنشان کرد: رژیم جعلی و جنایتکار صهیونیستی در طول عمر نکبت بار خود به دفعات چهره خبیث و حیوانی خود را به جهانیان نشان داده و ثابت کرده که در راه سلطه جویی از هیچ جنایتی فروگذار نخواهد کرد.
هماهنگکننده سپاه سلمان سیستان و بلوچستان تصریح کرد: رزمندگان جبهه مقاومت و حماس برای عملیات طوفان الاقصی از روحیه مردم نظام جمهوری اسلامی ایران الگو گرفتند.
باشگاه خبرنگاران جوان سیستان و بلوچستان زاهدان