همسر مرد پولدار 1000 سکه مهریهاش را گرفت و جدا شد؟/روایت یک طلاق عجیب
تاریخ انتشار: ۲۷ مهر ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۵۱۲۳۷۵۱
وقتی پرونده طلاق توافقی «فرشاد» و «اختر» روی میز قاضی شعبه 276 دادگاه خانواده قرار گرفت، هیچ کدام از آن دو در دادگاه حضور نداشتند، چرا که ترجیح داده بودند رو در روی هم قرار نگیرند و برای همین وکلایشان پیگیر دادخواست این زوج بودند. آفتابنیوز : آنها اوایل سال 92 بدون آشنایی قبلی و تنها به واسطه معرفی یک دوست خانوادگی با هم ازدواج کرده بودند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
او دوست داشت همسرش زنی زیبا و اهل زندگی باشد که جز به خانه داری و رسیدگی به همسر و بچههایش به موضوع دیگری فکر نکند. برای همین تمام دخترهای تحصیلکرده و شاغلی را که خانوادهاش معرفی میکردند مناسب زندگیاش نمیدانست. تا اینکه مادرش در یک مراسم، عکس دختری را از واسطهای گرفت تا به فرشاد نشان دهد که این بار مهر دختر به دل فرشاد افتاد.
بعد از دیدار مادر و خواهران فرشاد با خانواده دختر مورد نظر معلوم شد اختر همان کسی است که در جستوجویش بودهاند. اما دختر جوان فرشاد را نپسندید و بهانه آورد که به خاطر پرستاری از پدر و مادر پیرش قصد ازدواج ندارد.
با این حال فرشاد و خانوادهاش آنقدر قول و وعده دادند که سرانجام اجازه پیدا کردند که به خواستگاری بروند.آن شب فرشاد با سبد گلی بزرگ، شیرینی تزئین شده با آب طلا و جواهرات گرانقیمت پیشکشی حاضر شده بود و دو خانواده پس ازحرفهای مقدماتی توافق کردند با مهریه 1000 سکه طلا این وصلت سر بگیرد ولی وقتی قرار شد عروس و داماد در خلوت با هم حرف بزنند، اختر از حال رفت و مراسم خواستگاری به شب دیگری موکول شد. در جلسه بعدی که یک هفته دیگر برگزار شد، حال اختر بهتر بود، اما زبانش بند آمده و اضطراب او را رها نمیکرد.
در جلسه سوم فرشاد به تنهایی حاضر شد تا بتواند چند کلمه با همسر آیندهاش حرف بزند و شرایط و مسائلشان را با هم در میان بگذارند. در این دیدار بود که اختر اعتراف کرد از مردها میترسد و با دیدن یک مرد غریبه در تنهایی دچار اضطراب میشود. فرشاد اجازه خواست تا این مشکل را با روانپزشکان در میان بگذارد.بالاخره در کلینیک بود که فهمید اختر در دوران کودکی به خاطر تک دختر و کوچکتر بودن از برادرانش همواره تحقیر شده و بارها از آنها کتک خورده است.با این حال فرشاد با محبت کردن به اختر و تلاش در درمان او بالاخره توانست «بله» را از عروس خانم بگیرد و چند ماه بعد جشن عروسیشان برگزار شد.
فرشاد در سال اول زندگی مشترکشان سعی میکرد با مسافرتهای داخلی و خارجی، رفتن به رستورانهای مجلل و خریدن هدیههای گرانقیمت خلق و خوی همسرش را تغییر دهد. اما از سال دوم زندگیشان بار دیگرمشکل «ترس از جمع» به سراغ اختر آمد و او حاضر نبود در مراسم و دیدارهای خانوادگی و فامیلی یا سفرهای دسته جمعی فرشاد را همراهی کند. این موضوع باعث درگیری لفظی بین آنها میشد و اختر از روی لجبازی مراجعه به رواندرمانگر را هم کنار گذاشت. در سال سوم زندگی مشترک شان، سفرهای کاری فرشاد به شهرهای مختلف و خارج از کشور بیشتر شد و این مسائل فاصله میان زن و شوهر را بیشتر کرد. مشکلات میان آنها به قدری زیاد شد که اختر شوهرش را به خانه راه نمیداد و وقتی با اصرار فرشاد روبهرو میشد به سرعت به خانه پدرش بازمی گشت و درِ اتاق دوران مجردیاش را تا یک هفته به روی همه میبست.
فرشاد در این چند سال بیشتر از 15 کیلو وزن کم کرده و موهایش سفیدتر شده بود. بیحوصله و افسرده بود، نه تنها در این سه سال کمتر دل به کار میداد، بلکه کورسویی روشن در گذشتهاش نمیدید و از همه مهمتر اختر با بچه دارشدنشان مخالفت کرده بود. از آخرین باری که فرشاد همسرش را در خانه دیده بود بیشتر از دو ماه میگذشت تا اینکه به پیشنهاد مادرش تصمیم گرفت به این زندگی تلخ پایان دهد.
فرشاد وقتی با وکیل خانوادگیشان ملاقات کرد، به او گفت که همسرش را همچنان دوست دارد، اما تحمل رنج او و سرکوفتهای خانواده خودش را ندارد. سپس برگهای را پیش روی وکیل خود گذاشت که نشان میداد قبل از آن 40 میلیون تومان برای کمک به پدرزن و مادرزنش پرداخته است. بعد هم یک چک 60 میلیون تومانی نوشت تا وکیل خانوادگی به همراه نامهای به دست همسرش برساند.
در روز رسیدگی به پرونده دادخواست طلاق، فرشاد در ویلای خانوادگیشان به کنج تنهایی پناه برده بود و اختر هم از هراس قرار گرفتن در یک جمع غریبه در اتاق مجردی خانه پدریاش مانده بود. با پیشنهاد وکیل فرشاد قرار شده بود 1000 سکه طلا بابت مهریه به یک میلیارد تومان تبدیل شود که با توجه به پرداخت قبلی 100 میلیون تومانی به اختر در گذشته، مبلغ 900 میلیون تومان باقی مانده بود که قرار شد در طول پنج سال به طور سالانه 180 میلیون تومان به اختر پرداخت شود.
قاضی «غلامرضا احمدی» همه شرایط را بررسی کرد و به وکلای طرفین گفت: «ظاهراً برای مهریه توافق شده و در مورد نفقه و اجرتالمثل زمان زندگی مشترک ادعایی وجود ندارد. کارشناسان بخش مشاوره هم که رأی به عدم امکان سازش دادهاند...»
با تأیید هر دو وکیل قاضی برگهای را روی پرونده دید که مربوط به کپی آخرین نامه فرشاد به همسرش بود. روی آن نامه نوشته شده بود: «اختر عزیزم. متأسفم که زندگی ما به اینجا رسید. میدانم که از آن اتاق مجردی و زندگی در خانه پدرت خاطرات خوبی نداری. بنابراین مهریه ات را تمام و کمال میپردازم تا بتوانی بعد از جدایی یک خانه مستقل برای خودت تهیه کنی و...» سرانجام قاضی پرونده را بست و از هر دو وکیل خواست اوراق مربوطه را امضا کنند.
منبع: ایران
منبع: آفتاب
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت aftabnews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «آفتاب» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۵۱۲۳۷۵۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
روایت عجیب از تلاشها برای تعطیلی خانه امن زنان | درها را قفل کردیم، دخترها در آشپزخانه جمع شده و گریه میکردند!
فاطمه باباخانی، مدیرعامل خانه مهر شمس آفرید، از تلاش بهزیستی استان آذربایجان غربی برای تعطیلی این موسسه مردم نهاد و خانه امن مربوط به آن خبر داد.
مهر شمس آفرید یک موسسه مردم نهاد برای توانمندسازی زنان آسیب دیده است که برای کاهش آسیبهای اجتماعی و خانواده زنان و کودکان فعالیت میکند. روز گذشته پیش مدیرعامل این موسسه در شبکه ایکس در مورد احتمال تعطیلی خانه امن موسسه با فشارهای بیرونی نوشت و در گفتوگو با «شبکه شرق» از جزییات آن گفت.
شرق نوشت:باباخانی تشریح کرد: « دیروز صبح بدون اطلاع قبلی حدود ۸-۹ نفر از بهزیستی برای بازرسی آمدند. البته گفتوگوها محترمانه اما بیشتر شبیه جلسه بازجویی بود و میخواستند چگونگی تامین مالی موسسه را بررسی کنند. همه اسناد و مدارک مالی موسسه موجود بود که در اختیارشان قرار دادهشد. بعد از آن گفتند که میخواهیم از خانه امن بازدید کنیم که همگی به سمت محل خانه امن رفتیم. تا رسیدیم دیدم که اورژانس اجتماعی دم در است. فکر کردم کیس (زنان آسیبدیده) جدید آوردهاند. وقتی پرس و جو کردم، متوجه شدم که میخواهند همه زنانی که در خانه امن هستند را ببرند و به محل اورژانس اجتماعی انتقال دهند.»
او ادامه داد: «گفتند دستور داریم که این زنان را منتقل کنیم ولی نه حکم و نه دستور مکتوبی به من ابلاغ نشد. ما نه تخلفی داشتیم و نه پیش از این ابلاغی در این خصوص صورت گرفته بود. من همراه با باقی زنان به طبقه بالا که محل اسکان مرکز است آمدیم و درها را قفل کردیم. تاکید کردم تا زمانی که به صورت قانونی به من ابلاغ صورت نگیرد، اجازه نمیدهم هیچ کدام از این زنان را با خود ببرید. این زنان آسیبدیده که اسباببازی ما و شما نیستند که امروز اینجا را تعطیل کنید و همه را علیرغم میلشان به اورژانس اجتماعی منتقل کنید. اسباببازی نیستند که بگویم اینجا تعطیل شد و همه بروید در محل اورژانس اجتماعی که مثل یک قفس است برای این زنها کافی است از تجربه آنها بشنوید. از کارکنان شنیدم که صورت جلسه کردهاند که چون توان مالی اداره خانه امن برای ما وجود ندارد، میخواهند کیسها را به محل اورژانس اجتماعی تحویل دهند. این در حالی است که ما مشکل مالی داریم ولی با اعتبار شخصی خودم و اعتقاد قلبی همچنان موسسه و خانه امن را سر پا نگه داشتهایم.»
مدیرعامل موسسه مهر شمس آفرید همچنین توضیح داد: « این حرفها بهانه است. مدیر کل بهزیستی استان از مدتها قبل تهدید کردهبود که موسسه و خانه امن را تعطیل خواهند کرد. تمام زنان اسکان داده شده با حکم قضایی اینجا حضور دارند. بنابراین مسئولیتشان با من است. دخترها از ترس در آشپزخانه جمع شده و گریه میکردند. آن هم زنانی که آسیب دیده و تحت خشونت بوده و به ما پناه آوردهاند. بنابراین تا پروسه اداری طی نشود و بهزیستی کشور در جریان نباشد نمیتوانند خانه امن ما را پلمب کرده و زنان را منتقل کنند.»
خانه مهر شمس آفرید از سال ۹۹ تاسیس و پس از یک سال خانه امن زیر نظر موسسه نیز فعالیت خود را آغاز کردهاست. باباخانی میگوید فشارها در این دو سه سال وجود داشته و رفته رفته شدت گرفت اما در یک سال اخیر وضعیت بدی را تجربهکردهاند
مدیرعامل این موسسه توضیح داد: «مدتها نمیگذاشتند مجمع سالانه برگزار کنیم تا بالاخره آبان امسال با برگزاری مجمع عمومی موافقت کردند. رفتارهای توهینآمیز بسیاری هم در این مدت شاهد بودم که با رواداری رفتار کردم. اما هر چه سکوت و مدارا کردم تاثیری نداشت اما امروز از حق خودم، کارکنانم و زنان آسیبدیده نمیگذرم. با هر شکل از یورش غیرقانونی و خارج از ضابطه که امروز برای مرکز اتفاق افتاد مخالفم و سبب بر هم زدن نظم مرکز و ایجاد وحشت برای پرسنل و کیسها شد. و یقینا تا جایی که امکان داشته باشد مطالبه گریام را درباره رفتارهای رعبانگیز و غیرقانونی ادامه خواهم داد.»