Web Analytics Made Easy - Statcounter

خبرگزاري آريا - روزنامه شهروند - احمد عظيمي: «قندخون» اثر تازه ليلي عاج نيز به وضع کارگران مي‌پردازد. کارگران کارخانه قند ورامين که حالا بيشتر از يک‌سال از تعطيلي آن مي‌گذرد. در قصه عاج صحنه‌هايي را روايت مي‌کنند که غم‌انگيز است اما درعين‌حال واقعيت امروز جامعه ما را به تصوير مي‌کشند.
اين نمايش که پيش از اين در تئاترشهر اجرا شده بود با پايان يافتن اجراهايش به تماشاخانه باران رفت تا قصه پر غصه‌اش را براي آدم‌هاي بيشتري بگويد.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

با ليلي عاج، نويسنده و کارگردان زن اين نمايش که پيش از اين نيز با نمايش خواب زمستاني، دستفروشان زن مترو را موضوع اثرش قرار داده بود به گفت‌وگو نشستيم، آنچه مي‌خوانيد ماحصل گفت‌وگوي ما با خانم عاج است:

به نظر نمي‌رسد مخاطبان امروز تئاتر آن هم در مرکز شهر تهران کارگران باشند، فکر مي‌کنيد نمايش شما چه حرفي براي قشر متوسط جامعه دارد؟
به نظرم اتفاقا بين هنرمندان و تئاتري‌ها همه جور آدم پيدا مي‌شود، شايد تئاتري‌ها درحال حاضر به دليل حضور چهره‌هاي سينمايي و تبليغات فروش خوبي به‌دست آورده باشند اما به نظر من هنوز هم اکثر تئاتري‌ها شرايط مالي خوبي ندارند و کارگرها را خوب درک مي‌کنند. راستش را بخواهيد من خيلي به اين تاثير فکر نمي‌کنم، گفتن اين جمله هم به معناي بي‌اهميتي به مخاطب نيست. من کماکان با الگوي دانشجويي تئاتر کار مي‌کنم و با کمترين هزينه ممکن کارم را مي‌سازم اما به واسطه طولاني‌بودن پروسه، تمرين و اجرا باز هم پرهزينه درمي‌آيد و اين مسأله دوام آوردن در بازار تئاتر را سخت مي‌کند.
امروز مسائل زيادي براي يک اثر تئاتري وجود دارد؛ سالن‌هاي خصوصي، نمايش‌هايي با حضور چهره‌هاي سينمايي و تلويزيوني يا هزينه توليد زياد و ... باعث شده شرايط تغيير کند و رقابت براي تئاترهايي مثل ما سخت شود، بنابراين وقتي با اين همه سختي کار مي‌کنم، واقعا برايم مهم است حرفي که مي‌زنم از دلم برآيد. نتيجه آن اين خواهد بود که با تمام سختي‌هايي که تحمل مي‌کنم پيش وجدان خودم حالم خوب باشد.
در مورد اثربخشي اين نمايش نمي‌توانم نظري بدهم، کارهاي دانشجويي بسياري بوده است که مخاطبش را عميقا تحت‌تاثير قرار داده و برعکس آثاري با توليد گران و بازيگران مطرح که هيچ کيفيتي نداشته‌اند يا توجه مخاطبان‌شان را جلب نکرده‌اند. نمي‌توان با قطعيت گفت که مثلا اگر در مورد زندگي کارگران کاري انجام دهي چه بازخوردي از مخاطبت خواهي داشت. من قصه‌اي داشتم که به نظر خودم بسيار دراماتيک بود و براي نوشتنش خيلي وقت گذاشته بودم و مي‌خواستم در اين اجرا آن را روايت کنم.
شما در اين نمايش و کار قلبي که اجرا کرديد به قشر پايين جامعه پرداختيد، دستفروش‌ها و کارگران در اين دو نمايش شخصيت‌هاي نمايش‌هاي‌تان را تشکيل داده‌اند، چه چيزي باعث مي‌شود تا در آثارتان به اين اقشار توجه کنيد؟
شايد نخستين دليلش اين باشد که من يک کارگر زاده هستم؛ زبان، فضا، دلنگراني‌ها، خوشحالي‌ها، روياها و... همه چيزهايي است که من بهتر مي‌شناسم و ديالوگ نوشتن در اين نوع فضاها برايم راحت‌تر است. من در مورد خيلي از مسائل به صورت جدي ناراحت مي‌شوم و تاثير مي‌گيرم.
مثلا من چند شب پيش در اخبار شنيدم که تعدادي از کشاورزان به نشانه اعتراض محصول هلو باغ‌شان را زير خاک دفن کردند، چون محصول آنان قرار بوده با قيمت بسيار پايين خريداري شود. وقتي به اين فکر مي‌کنم که آن کشاورز براي ميوه‌دادن درختانش چقدر زحمت کشيده است وقتي به جايي مي‌رسد که محصولش را نمي‌خرند، مجبور مي‌شود آن را خاک کند، برايم خيلي دردناک است و من يک لحظه خودم را جاي آنان مي‌گذارم، واقعا حالم بد مي‌شود. اين اتفاق در برخورد با تعطيلي کارخانه ارج هم برايم افتاد. خانه من در جنوب‌غرب تهران قرار دارد و هميشه از جلوي اين کارخانه رد مي‌شدم.
وقتي اين کارخانه بسته شد واقعا ناراحت شدم؛ من هميشه شاهد عبور‌ومرور ميني‌بوس‌هايي بودم که اين کارگرها را به کارخانه مي‌آورد يا به خانه‌شان مي‌برد، بعد از تعطيل شدن اين کارخانه به اين فکر مي‌کردم که آن ميني‌بوس‌ها ديگر نيستند و اين به معناي بيکار‌شدن صدها کارگري است که پدر و همسر و برادر خانواده‌هايي هستند که نان‌آور خانواده‌شان بودند. به اين فکر مي‌کردم که بعد از اين اتفاق چه بر سر آنان خواهد آمد.
کافي است به مسأله دقت کنيم، ايده‌ها و ديالوگ‌ها شکل مي‌گيرد و متني مثل قندخون را مي‌سازند. يا در نمونه‌اي ديگر مي‌توان به فروشنده‌هاي مترو اشاره کرد. من همواره از مترو استفاده مي‌کنم و در واگن مخصوص بانوان انواع زناني را مي‌بينيم که دستفروشي مي‌کنند و سرپرست خانوار هستند. هر کدام‌شان قصه‌هايي عجيب و پر از مشکلات داشتند اما ظاهر خيلي از آنها نشان نمي‌دهد. وقتي به قصه‌هاي آنان گوش مي‌دهيد، ايده و داستان نمايش خودش مي‌آيد و لازم نيست کار خاصي انجام دهيد، بلکه کافي است با دقت ببينيد و بشنويد.
آيا تئاتر ويژگي خاصي براي‌تان دارد؟ شما سال‌هاست که در صداوسيما کار مي‌کنيد، چرا مديوم‌هاي پرمخاطب‌تري مثل سريال يا فيلم را انتخاب نمي‌کنيد؟
تلويزيون در وهله نخست منبع درآمد من است. من سال‌هاست که براي گروه اجتماعي شبکه يک و گروه کودک نوجوان شبکه يک و شبکه ٥ نوشته‌ام اما واقعيت اين است که شرايط توليد در سازمان خوب نيست و همه چيز وابسته به جذب اسپانسر است و من هم شرايطي براي فعاليت در اين اوضاع را ندارم. فيلم کوتاه کار کرده‌ام و براي قصه اثري مثل قند خون با خانم آبيار، کارگردان سينما صحبت کرده بودم تا آن را به فيلمنامه بدل کنم، درنهايت مي‌خواهم بگويم دغدغه تمام اين مديوم‌ها را دارم اما شرايط در هرکدام از آنها متفاوت است. درحال حاضر، فاکتور نخست توليد يک اثر پول است و شما بايد پول داشته باشيد تا بتوانيد کاري را آماده و عرضه کنيد.

در شرايط محدود کنوني کار تئاتر جواب داده، به‌خصوص در اين گروه که بسيار با نمايش همدل بوده‌اند و بدون هيچ چشم‌داشتي ٦ ماه تمام با من تمرين مي‌کنند. آنها نسبت به محتوايي که در اين نمايش هست مومن‌اند، اگر در مورد فيلم چنين گروهي را بيابم چه‌بسا چنين کاري را بکنم.
قند خون مسائل کارگران را بيان مي‌کند چرا در مناطق جنوب شهر آن را اجرا نمي‌کنيد؟ پرديس تئاتر تهران که در جنوب شهر قرار دارد به نظر محل مناسبي است که مي‌توان مخاطبان اصلي اين نمايش را در آن‌جا پيدا کرد...
من در نخستين شب اجراي «قند خون» بدون هيچ هماهنگي و نامه‌اي به خانه کارگر مراجعه کردم و با خانم سهيلا جلودارزاده صحبت کردم. خانه کارگر و خانم جلودارزاده به من لطف فراواني کردند، بنابراين من برنامه براي اجراهاي ويژه خانه کارگر دارم و به اين فکر مي‌کنم نزديک همان کارخانه قند ورامين اجرايي را ترتيب ببينم اما واقعيت اين است در اين روزها که هرشب اجرا داريم، نمي‌توانم به چيز ديگري برسم. هرشب اجرا داشتن مثل هر شب برنامه زنده داشتن است و هر روز درگير همين پروژه اجرا هستيد، بنابراين به برنامه‌ريزي براي اين کارها نمي‌رسيد. براي شب‌هاي آينده تصميم گرفتيم چند خانواده از کارگران کارخانه ارج را که نزديک محل زندگي من هستند دعوت کنيم تا به تماشاي اين نمايش بنشينند.
در سال‌هاي اخير پرداختن به مشکلات طبقه‌هاي پايين‌دست جامعه در تئاتر و سينما بيشتر ديده مي‌شود و به جايي رسيده که مثلا مي‌توان ١٠ فيلم يا تئاتر را نام برد که به نشان دادن مسائل تلخي مي‌پردازد که قشر پايين‌دست با آن روبه‌رو هستند. تا اين‌جا مسأله‌اي وجود ندارد اما وقتي با دقت به اين آثار نگاه مي‌کنيم، متوجه مي‌شويم اکثرشان چيزي نيستند جز مرثيه‌سرايي و بدون هيچ نگاه نقادانه يا تحليلي فقط بدبختي‌ها را نشان مي‌دهند و با صفحه حوادث روزنامه فرقي ندارند. شما به‌عنوان يک نويسنده فکر مي‌کنيد پرداختن به اين مسائل چگونه مي‌تواند در قالب يک اثر هنري صاحب تحليل ظاهر شود؟
من در مورد مرثيه‌سرا بودن اين نوع آثار موضع منفي ندارم. اگر اغراق در نشان دادن مشکلات به دليل دور شدن از واقعيت مخاطب را اذيت کند به نظرم خوب نيست اما تلخ بودن را نقص نمي‌دانم.
راه‌هاي زيادي وجود دارد که از بيان سطحي مشکلات جامعه عبور کرد تا اثري که خلق مي‌شود صاحب نگاهي نقادانه و هنرمندانه باشد، هر کسي مدل خاصي فکر مي‌کند و مي‌نويسد و نمي‌شود براي آن نسخه پيچيد اما در مورد کار خودم فکر مي‌کنم نمايشم اثر خيلي تلخي است.
بسياري از شب‌ها شده است که تماشاگرانم گريه کرده‌اند اما پايان‌بندي نمايش من اميدوار‌کننده است. اين اميدواري وصله و سنجاق‌شده نيست و جنس خود آدم‌هاي نمايش است و من هم براي پيدا کردنش وقت زيادي گذاشته‌ام. کارگرهاي قصه من مي‌خواهند کار صنفي انجام دهند و در اين راه دچار مشکل مي‌شوند و برخي آنان را تهديد مي‌کنند.
همه اين مسائل و تلخي‌ها با شادي دوست‌داشتني تمام مي‌شود، چون فکر مي‌کنم حيف است چنين کارگري بميرد و در سياهي مطلق بماند. کارگري که به اندازه خودش مي‌فهمد و شرايط را درک مي‌کند در اين قصه مي‌ماند و روي پاي خودش مي‌ايستد و دوباره شروع مي‌کند. او به اين فکر مي‌کند که اگر اين کارخانه تعطيل شده اما هنوز ديوارهايش سالم است و دستگاه‌ها آن سوي اين ديوارها وجود دارند. در نمايش «قند خون» تلخي‌هاي فراواني وجود دارد اما اين تلخي‌ها در نمايي دورتر شما را خيلي اذيت نمي‌کند و درنهايت مخاطب مي‌گويد آنها، هم گريه کردند و هم خنديدند.
در مورد آثار ديگري که چنين فضايي دارند يک‌سري چيزها ناگزير است، اساسا در اين طبقه از اجتماع آن‌قدر رويداد تراژيک و دراماتيک وجود دارد که نيازي نيست نويسنده براي پيداکردن حوادث زحمت زيادي بکشد، بلکه کافي است دقت داشته باشد. زياد شدن آثاري با چنين فضايي نه خوب است و نه بد اما در مورد خودم مي‌توانم بگويم همه چيز به صورت واضحي جلو چشمم هر روز تکرار مي‌شود.
اما اين دراماتيک‌بودن در تک‌بعدي‌شدن خلاصه مي‌شود...!
دراماتيک بودن به معناي تک‌بعدي‌بودن نيست، من الان مي‌توانم هم در مورد کارگران کارخانه قند ورامين نمايشنامه بنويسنم و هم درباره بحران محيط‌ زيستي مگس‌هاي سفيد شهر تهران! هرکدام از اين دو موضوع يک‌سري مسائل را مطرح مي‌کنند و ظرفيت‌هاي خود را دارند اما وقتي مي‌خواهم شروع به نوشتن کنم، مسأله کارگران، هم دراماتيک‌تر است و هم جذاب‌تر و از طرفي وجود انساني و اجتماعي بيشتري در آن يافت مي‌شود...
مثلا شما در جاهايي انگيزه تشکيل صنف را مطرح مي‌کنيد اما هرگز آن را بسط نمي‌دهيد، سويه‌هاي سياسي، فلسفي يا اجتماعي همان ويژگي‌هايي هستند که مي‌توانند آثار را از تک‌بعدي‌بودن و مرثيه‌سرايي دور کنند اما به نظر خودسانسوري يا ناآگاهي هنرمندان مانع عميق‌بودن آثار مي‌شود...
در اين کار اداره کل هنرهاي نمايشي با من همکاري زيادي داشته است و در مورد هيچ يک از مفاهيم مثل تهديد کارگران در قصه و تشکيل صنف تذکر يا توصيه‌اي به من نکرده‌اند. قبول دارم که خودسانسوري هم وجود دارد اما ايجاد ابعاد جديد در آثار تئاتري و سينمايي يک شناخت و درايتي مي‌خواهد که هنرمند بايد آن را داشته باشد تا علاوه بر دراماتيزه‌کردن و پيش‌بردن قصه از عهده گنجاندن چنين سويه‌هايي نيز برآيد. خيلي وقت‌ها هنرمند از عهده پرداخت اثرش برنمي‌آيد و کار تک‌بعدي مي‌شود، در نتيجه چندلايه‌بودن و رنگ‌آميزي اثر چندان خوب از آب درنمي‌آيد. نوشتن کار سختي است و خيلي وقت‌ها آدم فکر مي‌کند از عهده مسأله برآمده اما وقتي جلو مي‌رود مي‌بيند نقص‌هاي جدي در بيان مسائلي که به آن فکر مي‌کرده، وجود دارد. خيلي‌ها مي‌خواهند اما نمي‌توانند و درنهايت هم نمي‌پذيرند که اثرشان تک‌بعدي شده است.
به نظر هر اثري درجه‌اي از صداقت را دارد. هر اثري نسبت به مولفش، مخاطبش و جامعه‌اي که در آن شکل گرفته عياري از صداقت را دارد. خيلي از آثاري که برچسب سياه‌نمايي را به آنها مي‌زنند، بسته به اين‌که چه عياري از اين صداقت را دارند، مي‌توانند بر دل بنشينند يا به اثري ويتريني تبديل شوند.

قصه اين نمايش اصلا معمولي نيست، آدم‌هاي قصه من مي‌خواهند بنري را که در اعتراض به تعطيلي کارخانه تهيه کرده‌اند به استاديوم ببرند و بقيه بچه‌هاي محل‌شان را هم قانع کنند تا همچين بنري را به‌دست بگيرند تا برنامه پرمخاطبي مانند نود به آن توجه کند و با اين حرکت صداي اعتراض‌شان را به گوش ديگران برسانند. آدم‌هاي قصه من زندگي ملموسي دارند که درعين معمولي‌بودن جذاب‌اند و مطمئن هستم مخاطب ارتباط خوبي با آنها برقرار مي‌کند.
ما با همدلي کنار هم جمع شده‌ايم و ادعايي هم نداريم. به نظرم اگر اثري صادق باشد، مي‌تواند اين صداقت را به ديگران هم نشان دهد و بقيه را جذب کند و هر کسي خودش مي‌فهمد اثرش چقدر شامورتي‌بازي دارد و چقدر صداقت يا چقدر سياه‌نمايي دارد. کار من اثر سياهي است اما صداقت دارد.

منبع: خبرگزاری آریا

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.aryanews.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری آریا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۵۲۵۹۶۴۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

کارت سوخت در بازار سیاه

به گزارش همشهری آنلاین، اما صحبت‌های وزیر نفت مبنی بر اینکه به‌زودی سوخت‌گیری فقط با کارت سوخت شخصی انجام می‌شود و دیگر خبری از کارت سوخت آزاد در جایگاه‌ها نخواهد بود، باعث شد عده‌ای به فکر فروش کارت‌های سوخت به عده‌ای که سوخت‌گیری برایشان چالش خواهد شد، بیفتند.

اگر سری به سایت‌های فروش بزنید، آگهی‌های مختلفی را برای فروش کارت سوخت می‌بینید که قیمت‌های جالبی دارد، قیمت‌هایی که از یک‌میلیون‌ تا ۲۰ میلیون متغیر است. حتما می‌دانید که این روش‌ها کاملا غیرقانونی است و حتی ممکن است باعث شود افرادی کارت‌های سوخت را سرقت کرده و بفروشند و عده‌ای هم این کارت‌های سرقتی را بخرند و بعد توی دردسر بیفتند.

بیشتر بخوانید: حواس جمع به پمپ بنزین بروید کارت سوخت نوروز تامین شد

البته که وزیر نفت این را هم گفته که قرار است از روش‌های غیرقیمتی استفاده کرده تا مصرف سوخت را کنترل کنند و کارت سوخت‌های اضطراری به تعداد معدود در جایگاه‌های سوخت قرار می‌گیرد تا افرادی که کارت سوختشان نرسیده و مشکل دارند، استفاده کنند.

مدیرعامل شرکت ملی پخش فرآورده‌های نفتی ایران هم گفته که هیچ نگرانی بابت توزیع بنزین وجود ندارد و لازم نیست نگران باشید. با این حال توصیه ما به شما این است که از خرید کارت‌های سوخت خودداری کنید و تا جایی که امکان دارد کمتر از خودروی شخصی استفاده کنید تا سوخت کمتری مصرف شود و سهمیه کارت سوخت‌تان برایتان کافی باشد.

کد خبر 847582 برچسب‌ها سوخت - بنزین (کارت سوخت هوشمند) خبر مهم سوخت - بنزین وزارت نفت

دیگر خبرها

  • تصاویر آخرالزمانی از طوفان سیاه در چین؛ تورنادو از نمای نزدیک!
  • «جعبه سیاه» آدم‌ها رو می‌شود/ چالش‌هایی که گاهی از دست مهمان برنامه در می‌رود
  • گذر از دوران سیاه؛ اورتون در لیگ برتر ماندگار شد
  • کارت سوخت در بازار سیاه
  •  مرگ یک سیاه‌پوست آمریکایی توسط پلیس اوهایو
  • روایتی از تشابه ماجرای بابک خرمدین با فیلمی که نامش تغییر کرد
  • شازده کوچولو به روایت عکس
  • فیلم/ حمایت سیاه‌پوستان آمریکا از اعتراضات ضدصهیونیستی
  • نابودی طاغوت وعده صادق الهی است
  • نابودی طاغوت صادق‌ترین وعده الهی است