مدرن باش و مادری کن!
تاریخ انتشار: ۵ آبان ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۵۲۷۴۰۴۹
از همان آغاز آن تکوین، زمزمهها شروع میشود: نمیدانم دختری یا پسر! هر چه هستی اما وجودت برکتی است در این دنیای خاکی. سپس انتظار و انتظار و انتظار شروع میشود. انتظار برای تغییر عکسی که بر مانیتور سونوگرافی نقش بسته به واقعیتی که بتواند لمسش کند و ببویدش. ساعتها، روزها و ماهها میگذرد و گذشت زمان، لمس واقعیتی که زمانی فقط در برگهای آزمایش بود را نزدیک و نزدیکتر میکند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
باز هم زمزمهها شروع میشود: خوشحالم که مرا «مادر» میکنی. برایم فرقی ندارد که همجنس مادرت باشی، اما هرچه هستی خوشحالم که روز به روز بیشتر لمست میکنم تا آن زمان که شاهد به دنیا آمدنت باشم؛ شاهد گرمای وجودت... زودتر بیا! به دنیایی که یک چشم اشک است و یک چشم لبخند. زودتر بیا تا طعم مادر بودن را بچشم و بار سنگین مادر بودن را با چه شوقی از زمین بردارم و تا آخرین نفس به دوش کشم... .
از زمزمه تا واقعیت
آنچه گذشت، نجواهای هر زنی است که در مسیر مادر شدن قرار گرفته است. زنی که به اختیار، مادر شدن را برگزیده و لابد به سنگینی باری که از زمین برداشته، واقف است.
آیا واقعا اینچنین است؟ آیا تمام مادران جوان امروزی به سنگینی بار مادر بودن واقف بوده و هستند؟ آیا درک کرده و میکنند که مادر بودن، عبور از دنیای قدیم به دنیای جدیدی است که مشقات و سختیهای خودش را دارد؟ آنان میدانند چه محدودیتهایی در انتظارشان است و چه مسئولیت خطیری بر دوششان قرار گرفته که راه گریزی از آن نیست؟ میدانند اولویتهایشان تغییر کرده است؟ میدانند که موجودی آمده و تمام معادلات زندگی قبل را برهم زده و خواهد زد؟ میدانند که زندگیشان به قبل و بعد از مادر شدن تقسیم شده و وقتی پا به وادی مادری گذاشتند، امکان و مجال بازگشت به گذشته ـ زندگی گذشته با تمام آزادیهایش ـ وجود ندارد؟ میدانند که دیگر و از این لحظه، بیشتر مادرند تا زن و بیش از آنچه به خود برسند باید به کودکشان برسند؟ درک کردهاند که اکنون زمزمههای عاشقانه با جنینی که جز تصویری مبهم و خاکستری بر مانتیور نبوده، جای خود را به واقعیتی روشن داده که باید ادارهاش کرد؟ تربیتش کرد؟ آمادهاش کرد و ساختش؟ و آیا خود را برای چنین کار خطیری آماده کردهاند؟ پاسخ این پرسشها در شرایطی که به سر میبریم شاید کمی تلخ باشد و باید بسان دغدغهای مهم به آن پرداخت، چون پای نسل آینده در میان است.
جدال سنت و مدرنیته
زمانه، زنان ایرانی را تغییر داده و از این تغییر گریزی نیست. وسایل ارتباطی، تغییر خردهفرهنگها، آداب و رسوم و بخصوص شرایط اقتصادی و اجتماعی در کنار رشد آگاهی، زنان ایرانی را متفاوت از گذشته کرده است. زنان ایرانی اکنون به گونهای محسوس و بیش از گذشته پا در جامعه گذاشته و در بیشتر عرصهها پا به پای مردان ایفای نقش میکنند. جامعه به آرامی نقش زنان را در تمام گوشه و کنارهایش میپذیرد و حتی مشاغل دشوار و اختصاصی مردان، چون رانندگی اتوبوس بینشهری یا کامیونهای سنگین، این روزها با حیرت، میزبان زنان است. روشن است که با توجه به استعدادهای فراوان زنان ایرانی، چنین ایفای نقشی مطلوب و بسان بهترین استفاده از ظرفیت و انرژی آنها محسوب میشود.
با این حال یک سوال مهم در این میان وجود دارد و آن این که چنین نقشهایی زنان مادر شده را از ایفای وظایف مادریشان باز نمیدارد؟ اینجاست که نوعی جدال بین سنت و مدرنیته آغاز میشود و مادران ایرانی به دو گروه مادران سنتی و مدرن تقسیم میشوند. مادران سنتی معمولا برچسبهایی میخورند که گاه غیرمنصفانه است. آنان به در خانه ماندن، بیبهرهشدن از مقتضیات روز، نرسیدن به خود و ظاهرشان، فرانگرفتن پارهای تواناییها و کلاسها و مهارتها و غیره و غیره متهم شده و لقب «سنتی» میگیرند.
مادران مدرن
در برابر مادران سنتی، مادران مدرن قرار دارند. آنان که احتمالا میپندارند مادریشان جلوی پیشرفتشان را میگیرد و نباید بگیرد. آنان که معتقدند مادری شاید اولین اولویتشان نیست و کار و کلاس و نقش اجتماعی و رقابت برای پیشرفت شغلی و پول درآوردن بیشتر از هر مردی اولویت دارد. نمونه مادران مدرن را این روزها در جای جای جامعه و بیشتر در کلانشهرها مشاهده میکنیم. مادرانی که کودکانشان را به مهدکودک میسپارند، بیشتر مشغول کار یا رفتن به کلاس و دورهمی و پرداختن به هر گونه علایق قبل از مادر شدنشان هستند و سرانجام مادرانی که پس از پرداختن به همه این امور، انرژی و وقت کافی برای مادری کردن ندارند و تلاش میکنند با کمترین وقت، وظایف سختافزاری مادریشان از غذاپختن گرفته تا انجام تکالیف مدرسه و غیره و غیره را انجام دهند تا روزی دیگر را با تمام گرفتاریهایش آغاز کنند.
قطعا بخشی از این شرایط، زاییده مشکلات اقتصادی است که گاه زنان را وادار به کاری میکند که برای آن ساخته نشدهاند، اما واقعا همه ماجرا همین است؟ نگاهی کلی به شرایط موجود نشان میدهد که مادران مدرن معمولا در مادری کردن خود ممکن است یک چیز را کم بیاورند و آن بخش نرمافزاری قضیه یعنی «روح سازی» کودک از طریق تزریق عشق و محبت است؛ چیزی که نسل آینده را میسازد. مادران مدرن آنگونه که شایسته است روح کودکشان را از محبت و آن خورشیدی که خداوند در وجودشان قرار داده است، سیراب میکنند؟ در پاسخ «بله» به این پرسش تردیدی جدی وجود دارد.
توصیهای زنانه به مادران مدرن
و در این وادی جا برای شعار فراوان است و البته کمتر ثمر دارد، چرا که هر مادر مدرن برای رفتارش حتما دلایلی دارد که گاه قانعکننده است. با این حال شاید توصیههایی زنانه به این مادران بتواند راهگشا باشد و اندیشهای تازه بیافریند.
دوست من! مهری، مریم، عاطفه و هر کس دیگر! خیلی ساده بدان مادری کردن یعنی ساختن نسل آینده! و چه کاری مهمتر از آن؟! البته که جامعه به من و تو نیاز دارد و چه نیازی مهمتر از نسلسازی و انسانسازی؟ چرا مدرنیته را با تمام لوازمش در خدمت مادری کردن قرار ندهیم؟ چرا برای مادر بودن اولویت قائل نشویم؟ چرا برای کودکمان وقت و حوصله کافی کنار نگذاریم؟ تو پیش از اینکه مدرن باشی، مادری و وظیفه داری پیش از هر چیز مسئول تابیدن خورشید مهر و محبت درونت به کودکت باشی. باید او را از محبت سیراب کنی و آنکه روحش از محبت لبریز باشد نسلی پر بار و موفق خواهد ساخت... مادرانی که از سر خستگی و بیحوصلگی ـ که البته گاه برای آن حق دارند ـ تنها با صدای بلندشان، دستوراتشان را به کرسی مینشانند و روحهای سالمی را نمیسازند. نگذار خشونت و بیاعتناییات، زخمی بر دل و قلب کودکت بنشاند. قلبی که میتواند امنترین و بهترین جا برایت باشد... تو مادری و باید در کنار پرداختن به قواعد مدرنیته، اولویتت را مادر بودن بگذاری. بدان که مادری کردن، سنتی بودن، عقبماندگی و در گذشتهماندن نیست. مادری کردن مهمترین کار جهان است، چرا که موجودی را در وجودت پروراندهای و به کمال رساندهای.
مهلا، فریبا، سمانه، مینو و...
در کوران مدرنیته، جای کافی برای عشق مادریات بگذار. روزی هزار بار کلمه دوستت دارم را به فرزندت دکلمه کن. با تمام وجود درکش کن و بدان کودک امروز آینه فردایت خواهد بود. مادران زیادی هستند و ممکن است بشناسیمشان... که عشق به فرزند و امنیت را در پول و پیشرفت میدانند، غافل از آنکه «فرزندسازی» با کیمیای محبت امکانپذیر است. کیمیای محبتی که گاه غبار مدرنیته خارج از قاعده بر آن نشسته و جلوی تابیدنش را گرفته است. مدرن باش و مادر باش... مدرنیته را با مادریات جور کن و فرمان زندگیات را به سوی مادری بچرخان که «مادری» عین مدرنیته است... .
نسترن اسدزاده - روزنامه نگار
ضمیمه چمدان جام جم
منبع: جام جم آنلاین
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت jamejamonline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «جام جم آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۵۲۷۴۰۴۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
پانوپتیکون و کاربرد آن در شهرسازی مدرن چیست؟
پانوپتیکون (سراسربین) نوعی معماری است که در ابتدا برای طراحی زندانها و با هدف بهبود رفتار زندانیان با تفکر «همیشه تحتنظر بودن» معرفی شد. این رویکرد امروزه در قالب نظارت بر جوامع برای بهبود امنیت و سلامت، همچنین افزایش شفافیت عملکرد مقامات مورد استفاده قرار دارد.
به گزارش سرویس ترجمه خبرگزاری ایمنا، پانوپتیکون، نوعی معماری زندان محسوب میشود که در طول زمان تحت ایدهها و استفادههای جدید از مفهوم پیشگیری از خطاهای انسانی تکامل پیدا کرده است. این معماری در اصل روشی برای ایجاد ساختمانهایی است که به افراد داخل این حس را میدهد که قابل مشاهده هستند، بدون اینکه چگونگی آن را بدانند. پانوپتیکون نوعی ساختار زندان است که قدمت آن به قرن هجدهم بازمیگردد و در آن نگهبانان امنیتی زندانیان را از یک برج مرکزی تحت نظر قرار میدادند، بدون اینکه زندانیان بدانند این عمل چگونه انجام میگیرد.
نظریه پانوپتیکون چیست؟تئوری پانوپتیکون معتقد است که افراد زمانی میتوانند کنترل شوند که خود را تحت نظارت دائمی میبینند، حتی اگر کسی نظارهگر نباشد. این تئوری از تأثیر تحت نظر قرار داشتن توسط یک برج نگهبانی مرکزی در یک زندان ناشی شده است که همه زندانیان حتی در صورت حضور نداشتن نگهبان با دیده نشدن وی، میتوانند آن را ببینند. از آنجا که زندانیان برج را میبینند، به این فرض که تحت نظر هستند بهترین رفتار خود را دارند. قلب واقعی ایده پانوپتیکون این است که فعالیتهای خاصی وجود دارد که با نظارت، بهتر انجام میشوند.
تاریخچه و استفاده از پانوپتیکونپانوپتیکون در اصل ایده ساموئل بنتام برای کارخانههای قرن هجدهم بود، اما برادرش جرمی بنتام پتانسیل آن را برای ساخت زندان درک کرد و به این ترتیب دهها زندان با استفاده از این مفهوم ساخته شد. این معماری برای قرنها بهطور گسترده مورد استفاده قرار گرفت، زیرا امکان نظارت بر تعداد قابلتوجهی از زندانیان را با حداقل تعداد نگهبان فراهم میکرد. هدف از این طرح ایجاد احساس حضور «دانایی» نامرئی بود که جوامع انضباطی آن را پذیرفتند.
این مفهوم فیلسوف میشل فوکو را در سال ۱۹۷۵ مجذوب خود کرد، زیرا پانوپتیکون زندانیان را مجبور میکرد بهتر رفتار کنند و به کمک آن «تحمیل هر رفتاری بر هر کثرت انسانی» آسان بود. به عبارت دیگر القای یک رفتار از طریق فرم بنا امکانپذیر بود.
وی پانوپتیکون را بهعنوان راهی برای نشان دادن تمایل جوامع انضباطی برای تحت تاثیر قرار دادن شهروندان خود استفاده کرد، زیرا همانطور که زندانی از ترس مجازات، رفتار خود را کنترل میکند، شهروندان نیز از ترس جریمه درست رفتار خواهند کرد.
پانوپتیکون در دنیای دیزنیپارک موضوعی دنیای دیزنی در آمریکا نمونهای از بهرهگیری شرکتهای مدرن از معماری پلیسی پانوپتیکون و توسعه این رشته شهرسازی بود، با این حال مفهوم آن از نگهبانانی که بهزور زندانیان را ملزم به درست رفتار کردن میکنند، به نگهبانانی تغییر کرد که مراجعهکنندگان را به هیچ اقدامی مجبور نمیکنند، اما از درگیری یا استفاده نادرست از فضا جلوگیری به عمل میآورند. این مفهوم امروزه در شهرهای سراسر جهان استفاده میشود که افسران مجری قانون با پای پیاده یا دوچرخه به گشتزنی در شهرها میپردازند و حضور صرف آنها منطقه را امنتر میکند. دادن این فرصت برای اطلاعرسانی شهروندان به مقامات از تخلف شخص دیگری نیز مؤثر است.
محیط پانوپتیکونی در نقش پلیس شهریطراحی پانوپتیکون در سال ۲۰۲۰ برای کنترل همهگیری کووید -۱۹ نیز مورد استفاده قرار گرفت. پلیس یکی از نقشهای کلیدی همه سیستمهای بهداشت عمومی است و در طول همهگیری ویروس کرونا از طریق دستگاههایی مانند نظارت دیجیتال، سازمانهای مجری قانون و حتی پلیس غیررسمی از میان ساکنان جوامع به کنترل بیماری پرداخت.
پلیس غیررسمی در اصل نوعی پانوپتیکون محسوب میشود که مفهوم آن در سال ۱۹۶۱ با انتشار کتاب «مرگ و زندگی شهرهای بزرگ آمریکا» گسترش پیدا کرد که بر اهمیت پلیس غیررسمی در خیابانها، پیادهروها و پارکها، همچنین بر رابطه مثبت بین این نوع پلیس و امنیت شهری تأکید میکرد.
در یکی از مثالهای واقعی کتاب، مردی در تلاش بود تا کودکی را از خیابان برباید که جمعیت کوچکی متشکل از ساکنان و صاحبان فروشگاههای آن منطقه مانع او شدند. اما لحظاتی بعد معلوم شد که این مرد پدر او بوده است، اما این نوع پلیس غیررسمی از آدمربایی احتمالی جلوگیری کرد. در این نمونه، در واقع مجموع انسانها و محیط طراحیشده پارک، یک فظای نظارتی غیر معمول را فراهم آورد که مانع از بروز یک جرم شد. فضای باز و محیط خانوادهدوست پارک که فقط برای حضور کودکان و والدین طراحی شده بود و نه برای حضور افراد بیهدف، همگی به ساختار ضددزدی کمک کرد.
فضای خانوادهدوست، منظور ترکیب وسایل بازی و میز وصندلیهای چندنفری برای حضور والدین بود. گاهش زمینهای بازی فقط شامل سرسره و تاب و سایر وسایل بازی میشود و والدین باید تنها نظارهگر کودکان باشند، در این شرایط ممکن است در اثر یک غفلت اتفاق ناخوشایندی رخ دهد. در بعضی از پارکها نیز زمین بازی کودکان در کنار فضاهای باز بیسروته قرار گرفته که ممکن است پتانسیل حضور افراد متجاوز را به راحتی فراهم بیاورد و به همین دلیل نوع ساختار یک پارک که حالت نظارتی داشته باشد، بهراحتی میتواند مانع از وقوع جرم باشد.
پانوپتیکون در عصر نظارت دیجیتالپانوپتیکون بهعنوان یک اثر معماری به یک نگهبان اجازه میدهد تا ساکنان را بدون اینکه ساکنان بدانند تحت نظر هستند یا نه مشاهده کند و در نیمه دوم قرن بیستم بهعنوان راهی برای ردیابی گرایشهای نظارتی جوامع انضباطی مطرح شد. ساختار اصلی این معماری یک برج مرکزی بود که توسط چندین سلول احاطه شده است. این برج دیدهبانی از بسیاری جهات الگویی برای دوربینهایی است که به ساختمانها متصل شدهاند؛ دستگاههایی که از روی عمد قابل مشاهده هستند و چشمان نظارتگر انسانها را از دید پنهان میکنند. این نظارت امروزه در سطحی وسیع و در قالب اینترنت اشیا نیز صورت میگیرد.
بخش زیادی از زندگی بشر امروز در دنیای آنلاین میگذرد که در آن دادههای زیادی بدون مالکیت فیزیکی و احساس صریح قرار گرفتن در معرض دید، به اشتراک گذاشته میشود. با این حال دادهها نهتنها توسط دولتها، بلکه توسط شرکتهایی تحتنظارت هستند که مبالغ هنگفتی روی آنها سرمایهگذاری میکنند.
اتصال متقابل بین اشیا در خانهها، اتومبیلها و شهرها که عموماً به آن اینترنت اشیا گفته میشود، نظارت دیجیتال را بهطور اساسی تغییر خواهد داد. در اصل ممکن است یک برج مرکزی وجود نداشته باشد، اما حسگرهای ارتباطی در نزدیکترین اشیا به بشر وجود خواهد داشت. با ظهور سیستمهای شبکهای گستردهتر، همه چیز از ماشین لباسشویی گرفته تا اسباببازیها بهزودی قادر به برقراری ارتباط خواهند بود و حجم وسیعی از دادهها را در زندگی ایجاد میکنند و این سیستمهای نظارتی مرکزی هستند که باید در نقش پانوپتیکون امنیت تبادل اطلاعات را تامین کنند.
کد خبر 749228