بزرگان ادب و هنر از درویشیان می گویند
تاریخ انتشار: ۶ آبان ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۵۲۹۴۱۸۷
علی اشرف درویشیان اگرچه بعد از یک دوره بیماری طولانی مدت چشم از جهان فرو بست و اگرچه در سالهای اخیر فعالیت ادبی چندانی نداشت اما هرگز قلم را ترک نکرد و هرگز از نوشتن دست نکشید. تأثیر او و ادامه دادن راهی که صمد بهرنگی در ادبیات و بخصوص ادبیات کودک گشود، حالا نکتهای است که صاحبنظران باید درباره آن قلمفرسایی کنند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
ایران آنلاین /«واقعیت زندگی پیرامون، بواسطه کارگر بودن خانوادهام، برایم کاملاً ملموس بود اما مادربزرگم «بیبی» با روایت افسانههای کردی، درشکلگیری و پرورش یک ذهن تخیل پردازدر من خیلی کمک کرد. هنگامی که در کرمانشاهان دستگیر شدم، ضبط صوتی به همسرم «شهناز» دادم تا آن افسانهها را از زبان «بیبی» و دیگران ضبط کند ونگذارد که کارم متوقف شود. پرورش تخیل، برای درخشیدن ما درسطحی جهانی، خیلی مهم است و فکر میکنم که یکی از وظایف عمده مدارس ما، پرورش دادن تخیل بچهها است.» این جملات نویسندهای است که راوی درد و فقر همه ما بود. کسی که به واقعیت چنان که خود میگوید لباسی از داستان میپوشاند تا قصههای اندوهبار مردمان این سرزمین فراموش نشود.
علی اشرف درویشیان اگرچه بعد از یک دوره بیماری طولانی مدت چشم از جهان فرو بست و اگرچه در سالهای اخیر فعالیت ادبی چندانی نداشت اما هرگز قلم را ترک نکرد و هرگز از نوشتن دست نکشید. تأثیر او و ادامه دادن راهی که صمد بهرنگی در ادبیات و بخصوص ادبیات کودک گشود، حالا نکتهای است که صاحبنظران باید درباره آن قلمفرسایی کنند. مصاحبه منتشر نشده مختار شکریپور با علی اشرف درویشیان بزودی در «ایران» چاپ میشود. بخوانید و با دنیای آقای نویسندهای که تا ابد نویسنده باقی خواهد ماند آشنا شوید.
این همه صبر را از کجا آورد /محمود دولت آبادی /نویسنده
هیچ گاه غم طبقه فرودست جامعه دست از سر نوشتهها و قلم علی اشرف درویشیان برنداشت، همواره دغدغه مردمی را داشت که شاید گرد فراموشی و بیتوجهی آنان که مسئولیتی برعهده داشتند و دارند بر زندگیشان نشسته. آنقدر که بیهیچ اغراق و زیاده گویی درویشیان در اغلب آثارش توجهی ویژه به غم این بخش از مردم داشت. در تمام سالهای زندگیاش آنقدر زجر و سختی کشید و آنقدر بیمهری دید که در تعجبم او این همه صبر و بردباری را چگونه و از کجا آورده بود!به اندازهای از درگذشت دوست و یار دیرینهام اندوهگینم که نمیدانم چه بگویم و آنچنان از غم از دست دادنش متأسفم که ترجیح میدهم صحبت درباره او و نوشتههایش را به فرصت دیگری موکول کنم. منتها دلم نمیآید حالا که او دیگر نیست یادی از خانم شهناز دارابیان، همسر فداکارش نکنم، او که در تمام سالهایی که درویشیان گرفتار بیماری و صندلی چرخدار شد بیهیچ چشمداشتی همراهیاش کرد، از خانم دارابیان قدردانی میکنم که حق همسری و همراهی را به شکلی مثال زدنی ادا کرد و درگذشت دوست دیرینهام را به خانوادهاش و همه دوستداران ادبیات داستانی تسلیت میگویم.
نجیب و عاری از ریا /جمال میرصادقی /مدرس پیشکسوت داستان نویسی
بارها از زنده یاد علی اشرف درویشیان و تأثیری که با نوشتههایش بر ادبیات داستانی معاصر برجای گذاشته گفته ام، حتی در کتابی درباره نویسندگان نسل دوم هم از او گفتهام. بیهیچ اغراقی درویشیان یکی از نجیبترین و مقاومترین نویسندهایی است که ادبیات معاصر فارسی به خود دیده است. شاید درباره نوشتههای برخی از دوستان نویسنده نظر چندان مساعدی نداشته باشم و به هر دلیلی با آنان هم فکر نباشم اما در ارتباط با درویشیان ماجرا فرق دارد. برخلاف اغلب ما نویسندگان که زمان تألیف آثارمان مخاطبان آنها را انتخاب نمیکنیم، درویشیان با شناخت خوبی که از مخاطبان داشت، کاملاً آگاهانه خوانندگان نوشتههایش را از قبل انتخاب میکرد. او میدانست برای چه گروهی از مردم قرار است بنویسد و با آگاهی در این مسیر گام برمی داشت. بیش از ساختار به فکر مضمون داستانهایش بود اما آنگونه نبود که ساختار را هم رها کند. اغلب به گونهای همه فهم مینوشت و برخلاف برخی، گرفتار سبک و سیاق هنری نمیشد، گرچه نوشتههایش جنبه هنری هم داشتند. نویسندهای بسیار متعهد بود و شاید به همین دلیل بود که از همان ابتدا بارها و بارها آزارش دادند. علی اشرف درویشیان از جهت ویژگیهای اخلاقی هم دوستی بیمانند بود، بسیار صمیمی بود و محال بود بتوان در او اثری از دروغ و ریا یافت. خیلی ساده و سالم زندگی کرد، بیش از چهار دهه از هشتاد وچهار سال عمری که دارم را با او دوست بودم و نمیدانم چطور از غم فقدان این دوست و یار دیرینم بگویم، یادش گرامی و روحش شاد باد.
نامش جاودان میماند /حسن میرعابدینی /منتقد و پژوهشگر ادبی
فارغ از اخلاق و ویژگیهای شخصی علی اشرف درویشیان و از سویی نگاهی که به اجتماع و مسائل مرتبط به آن داشت میتوان گفت که او از جمله نویسندگان مؤثر در ادبیات معاصر فارسی به شمار میآید. نویسندهای بود که بخشی از رئالیسم ادبی فارسیمان در گرو نوشتههای اوست. در کنار دیگر نویسندگانی همچون بزرگ علوی، احمد محمود و همچنین محمود دولت آبادی، درویشیان هم یکی از نمایندگان این جریان ادبی در کشورمان به شمار میآید. او در کارهایش به سراغ چیزی رفته که هدف نهایی ادبیات است، رفتار انسانی یا انسانِ بهتر شدن، هدفی است که در هر یک از نوشتههایش به طریقی آن را دنبال کرده است. درویشیان هم مانند بسیاری از نویسندگان مطرح دو دسته نوشته دارد، بخشی از نوشتههایش که امروز مشمول زمان شده، در دورهای از تاریخ ادبیات معاصر مطرح بوده و بخش دیگر هم آثاری هستند که همچنان بسیار خواندنیاند و میتوان از آنها لذت برد.فارغ از هر گونه برخورد احساسی بواسطه درگذشت درویشیان، به گمانم نامش به دلایل مختلفی در تاریخ فرهنگ و ادب فارسی جاودانه میماند، او بواسطه نوشتههایش جایگاه مهمی در رئالیسم ایرانی دارد و این مسأله در بخشی از کتابهایش بهوضوح قابل مشاهده است. از دست رفتن هر یک از چهرههای ادبی معاصر، فارغ از تفکراتی که دارند، لطمه بزرگی به ادبیات معاصرمان است، فقدان علی اشرف درویشیان هم با توجه به تأثیری که بر ادبیات داستان معاصر بر جای گذاشت تأسف انگیز و غیرقابل جبران است.
شرافت قلمش بیمانند بود /فرزانه طاهری /مترجم و مدیر بنیاد گلشیری
قبل از هر گفتهای به خانم شهناز دارابیان همسر استاد علی اشرف درویشیان که در تمام سالهای بیماریاش از او پرستاری میکرد تسلیت میگویم. به او که با از خودگذشتگی غریبی در همه حال کنارش بود و تلاش میکرد تا همواره در محفلهای ادبی همراهیاش کند. هر مرتبهای که جایزه گلشیری برگزار میشد استاد را نشسته برصندلی چرخدار میآورد و بیاغراق هیچ گاه در این راه کم نمیگذاشت. علی اشرف درویشیان در سالهایی که توان جسمیاش او را یاری میکرد یکی از معدود افرادی بود که همواره یاد هوشنگ گلشیری را در کانون زنده نگه میداشت. شرافت قلم و زندگیاش کم مانند بود. امثال او آنقدر این روزها انگشت شمار شدهاند که باید تلاش کرد تا شریف زیستنش الگوی زندگیمان شود. درویشیان هیچ گاه به پلیدیهای روزگار تن نداد و هیچ گاه قلمش را نفروخت. تا آخرین روز زندگیاش به اصولی که به آنها معتقد بود وفادار ماند. همچون بسیاری از مردم فقر و تباهی را زیسته بود، با این همه همواره در گفتهها و نوشتههایش رد پای طنزی بود که باعث میشد داستانهایش به طور کامل مقهور غم و ناامیدی نشود. در طول سالهای زندگانیاش آنقدر رنج و سختی متحمل شده بود که بیانصافی بود با این همه اتفاقات ناخوشایند این گونه برود.
راوی درد و رنج مردم و میهن /حسن کیائیان /مدیر انتشارات چشمه
على اشرف درویشیان هم درگذشت. خبر کوتاه وتلخ بود. رشته یک آشنایى وسپس دوستى سى ساله به همین سادگى پاره شد.درویشیان یکى از بازماندگان نسلى از نویسندگان معاصر بود که هرگز پیمان خود را با مردم میهن خود از یاد نبرد وبابت این استوارى هزینه هاى زیادى هم پرداخت.بى شک آثار درویشیان درمیان دیگر آثار خلق شده توسط نویسندگان معاصر ما جایگاه خاصى داشته وخواهد داشت.نویسنده اى که نه تنها راوى دردها ورنج هاى مردم میهنش بود بلکه از آن مهمتر با آنها زندگى کرد. مردمى که افسانه هایشان را در جابهجاى این سرزمین براى او تعریف کردند تا آنها را در قالب کتاب از فراموش شدن نجات دهد. یادش براى همیشه گرامى باد.
از نسل آدمهایی که تکرار نمیشوند/محمود برآبادی /نویسنده ادبیات کودک
ادبیات کودک ایران یکی از پیشگامان خودرا از دست داد. علی اشرف درویشیان که از خانوادهای تنگدست برخاسته بود، در آثارش به مشکلات، تنگناها و آرمانهای طبقه محروم توجه داشت و در داستانهایش به جهل و خرافه و تقدیرگرایی میتاخت. او در آثارش که اغلب مورد بیمهری اداره سانسور آن زمان قرار میگرفت و گاه مجبور میشد نوشتههایش را با نام مستعار منتشرکند، به این بیعدالتیها معترض بود و به انسان بهعنوان موجودی آگاهی بخش که میتواند برتقدیر محتوم خود فایق آید و آن را دگرگون کند اعتقاد داشت.
در اسفند سال گذشته، داوران فهرست لاک پشت پرنده از این نویسنده پیشکسوت و آرمان خواه که عمری را برسر عشق به ادبیات و کودکان سرزمینش گذاشته، تقدیرکردند که متأسفانه بیماری اجازه نداد که او در جشن حاضر شود. درقسمتی از این تقدیرنامه آمده است: «ادبیات کودک ایران در نیم قرن گذشته، تحولات بسیاری را ازسرگذرانده است. سلیقه و ذائقه کودکان ونوجوانان تغییرات بسیاری داشته است و تلقی از ادبیات کودک نیز با دگرگونیهای بسیاری روبهرو بوده است، اما آنچه اهمیت خودرا از دست نداده، نگاه انسانی به ادبیات کودک و به خود کودکان است. آنچه در آثار جناب عالی همچنان برای نویسندگان نسل جدید آموزنده است، توجه به کودکان محروم، نداری و فقر و حضور فعال و کنشگرانه آنان در زندگی است.» درویشیان علاوه بر داستان و قصههایی که برای کودکان و نوجوانان نوشته، چند مجموعه داستان و رمان برای بزرگسالان دارد که بیشتر از خاطرات و گذشته خود او مایه گرفته است. درویشیان در زمینه جمعآوری فرهنگ مردم کرد نیز کارکرده است. همچنین با همکاری رضا خندان مجموعه بیست جلدی فرهنگ افسانههای ایران را گردآوری کرده است که میتواند منبع خوبی برای پژوهشگران افسانههای مردم ایران باشد.درویشیان از جمله نویسندگانی است که تا پایان عمر به آرمانهای عدالت طلبانه خود وفادار ماند و همانند بسیاری نان به نرخ روز نخورد و هزینهاش را نیز پرداخت کرد؛ از نسل انسانهایی که تکرار نمیشوند.
چراغی خاموش در ظلمت /شهرام ناظری /موسیقیدان
علی اشرف درویشیان یکی ازمشاهیربزرگ ایران بود. نویسنده و پژوهشگری که تلاش بسیاری درحوزه ادبیات و فرهنگ ایران داشته است. تا زمانی که ایشان در قید حیات بودند قدرشان در کشور ما دانسته نشد. این افراد به مانند چراغی روشن درظلمت این دنیا هستند. افسوس که منزلت این بزرگان آنگونه که باید اجر نهاده نمی شود.
درگذشت او مایه درد و دریغ است /میرجلالالدین کزازی /نویسنده و پژوهشگرادبی
روانشــاد علــی اشــــرف درویشــیان نویســـندهای است که نام او در تاریخ ادب و فرهنـــگ ایـــران خواهد ماند، هر چند آنچه او نوشته است در چندی پرشمار نیست، اما در چونی داستانهایی است که از دیدگاههایی ارزشمند است. شاید برترین این ارزشها از دیدگاههای اجتماعی باشد، زیرا که آنچه روانشاد درویشیان نوشته است در گستردهترین معنای واژه، واقع گرایانه است. از نگاهی فراختر میتوانم گفت که همه داستانهای او چه کوتاه و چه بلند ساختاری زیست نامهای دارند. او در این داستانها یا به گونه آشکار داستانی را بر پایه زندگانی خود نوشته است یا برای نمونه گوینده یا بازگوی داستان خود اوست. همواره از نخست کس، از من، در بازگفت داستان بهره برده است. در داستانهایی هم که شناسه سوم کس نوشته شده است آنچه را خود در زندگانی با آن روبهرو بوده به نگارش درآورده است. در داستانهای بلند مانند «سالهای ابری» که بخش بنیادینی از زندگانی او را در بردارد یا در داستان دیگر بلندی به«آبشوران» که به سالیان کودکی و نوجوانی او بازمی گردد یا در داستانهای کوتاه که نوشته است همواره چهره او را در رَج رَج نوشتههایش بازمی یابیم و آشکارا میبینیم. از همین روست که در داستانهای روانشاد درویشیان تنها داستان نیست، آبشخوری است برای شناخت شیوه زندگانی تاریخ مردمان در کرمانشاه که زادگاه درویشیان است و جایگاهی برین و بلند در نوشتههای او دارد. به هر روی درگذشت این نویسنده کرمانشاهی نخست برای کرمانشاهیان، سپس برای ایرانیان، آنگاه برای همه دوستداران ادب و فرهنگ مایه درد و دریغ است، روانش شاد باد.
آن بود که مینوشت /مسعود جعفری جوزانی /کارگردان
اشرف درویشیان یک استثنا و صدای مردمی بود که در اعماق جامعه زندگی میکنند. به آنان وفادار بود و معلمی بیمانند و فوقالعاده به شمار میآمد. در نوشتههایش همچون زندگیاش، زندگی میکرد. دروغ نمیگفت، اهل ریا نبود، آن بود که مینوشت. خودش را شاگرد صمد بهرنگی میدانست و در جهت تکامل شیوه نگارش او کوشید. در سالهای اخیر توجه بسیاری هم به زندگی خودش داشت و هم به زندگی مردمی که در اعماق جامعه زندگی میکردند، همچون چیزی که در «آبشوران»آورده بود. او اینان را در تاریخ ادبیات ایران زنده و جاوید کرد، درویشیان از ماهی سیاه کوچولو آموخته بود که هیچگاه دست از تلاش برندارد. دائم در حرکت بود، همواره تلاش میکرد و ذهنی فعال داشت. هیچگاه دست از نوشتن برنداشت، از همان ابتدایی که قلم به دست گرفت احساس میکرد مسئولیتی برعهدهاش گذاشته شده که باید بر اساس آن بنویسد، خلق کند و گویای مردم رنج کشیدهای باشد که اغلب زندگیشان دیده نمیشود. حتی اجازه نداد که اجنبی از او سوءاستفاده کند آن هم در حالی که با تمام وجودشان دلشان میخواست از او فیلمی بسازند که همسو با منافع خودشان باشد. کار بزرگی که به نظرم برای ملت و مردم ما کرد که همیشه در ذهن تاریخی ادبیات ایران باقی خواهد ماند این است که یک زندگی را ثبت کرد، بویژه در «سالهای ابری»، او زندگی مردمانی را ثبت کرد زندگانی سختی، هم در دوران فئودالها که نشان میداد آنان چه بر سر مردم میآوردند و هم بعد از آنان و ورود به دوران مدرنیته را. او از رنجی گفت که مردم همواره متحمل شدهاند. آشناییام با درویشیان به روزگار نوجوانی بازمیگردد، بواسطه آنکه شاگرد صمد بهرنگی بود آثارش را میخواندم، هر چند که بعدها شرایط آشنایی نزدیکمان فراهم شد و نزدیک به 40 سال افتخار دوستی نزدیک با او را داشتم./ روزنامه ایران
منبع: ایران آنلاین
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت ion.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایران آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۵۲۹۴۱۸۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
بحران ادبیات داریم
مریم حسینیان با تأکید بر اینکه بحران ادبیات داریم، میگوید: مسئله نقد ادبی، کارگاههای ادبی و خاموششدن چراغ جایزههای معتبر را از دلایلی میدانم که در فضای ادبی ما بحران، ایجاد کرده و این تقصیر مخاطب نیست.
این نویسنده در گفتوگو با ایسنا درباره مسئله مخاطب اظهار کرد: در واقع بحران ادبی است که سبب ریزش مخاطب میشود یا باعث میشود مخاطب سخت سراغ خواندن کارهای جدید برود؛ نباید همیشه توپ را در زمین مخاطب بیندازیم. به نظرم مخاطب خیلی باهوش است.
او با اشاره به تغییرات سیستم اطلاعرسانی و معرفی کتاب، گفت: زمانی رسانههای معتبری چون مجلات ادبی و مطبوعات و خبرگزاریها که منابع محدود و مشخصی بودند به مخاطب برای انتخاب کتاب کمک میکردند و تکلیف مخاطب روشن بود؛ اما حالا هر کسی میتواند یک رسانه برای پیشنهاد کتاب باشد که این موضوع به سردرگمی مخاطب منجر میشود. همچنین با رشد ناشران خصوصی تعداد عنوانهای کتاب افزایش پیدا کرده است و ما با دریایی از انواع کتابها با ژانرهای مختلف مواجه هستیم و نمیدانیم کدام را انتخاب کنیم.
حسینیان خاطرنشان کرد: در یک دهه گذشته کثرت کارگاههای آموزشی به ادبیات آسیبزده است؛ در واقع این موضوع باعث شده نویسندگان جدید با رزومه پروپیمان نداشته باشیم. از هر کارگاهی که در تهران یا شهرستان برگزار میشود، دو یا سه نفر کتاب منتشر میکنند، در واقع بحران ادبی دقیقاً اینجاست.
او ادامه داد: زمانی که برای انتشار کتاب سختگیری خاصی وجود نداشته باشد و فردی که دوسه سال است شروع به نوشتن کرده با فیلتر کارگاهی که از آن بیرونآمده رمان یا مجموعه داستانی مینویسد و ناشران نیز کارشناسی سختگیرانهای در ادبیات داستانی نداشته باشند، این موضوعها باعث میشود کتاب درجه یک مخصوصاً در ادبیات داستانی نداشته باشیم. در این سالها عنوانهای گردنکلفت نداشتیم.
این داستاننویس یادآور شد: در این سالها بحث معرفی کتاب پررنگ بوده؛ اما بحث نقد ادبی کمرنگ شده است. مخصوصاً بعد از دوره کرونا و رشد فضای مجازی، هر کسی در صفحه خود کتابی را مطابق سلیقه شخصیاش معرفی میکند و معیارهایی که قبلاً برای معرفی کتاب وجود داشت، دیگر وجود ندارد. همچنین خاموششدن چراغ جایزههای ادبی معتبر نیز در بحران ادبیات مؤثر بوده است؛ بههرحال کتابها از چند مسیر داوری عبور میکردند که همه اینها فروکش کرده است.
او با بیان اینکه باتوجهبه قیمت بالا کتاب، کتاب کالای تجملی محسوب میشود، گفت: قبلاً مخاطب سه عنوان کتاب که اسمش را شنیده بود میخرید و شاید از دوتایش خوشش میآمد؛ اما حالا فیلتر مخاطب باتوجهبه قیمت بالای کتاب، مقداری دقیقتر شده و میخواهد کتابی را بخرد که مطمئن باشد کتاب خوبی است. در سالهای اخیر منابع کمک به مخاطب برای انتخاب کتاب، کمتر شده است و به همین دلیل ریزش مخاطب را داشتیم.
حسینیان خاطرنشان کرد: در طول چند سال گذشته عنوانهای متعدد در ادبیات داستانی دارد منتشر میشود اما کتابها کمفروغ هستند. البته این موضوع به نسلهای مختلف داستاننویسی نیز بر میگردد و قرار نیست یک جمعیت چند هزارنفره همه نویسنده باشند، از میان آنها شاید ۱۰ نویسنده ماندگار باقی بماند. الان ما با این مسئله مواجه هستیم که به نظرم بحران قابل تأملی است و نامش را بحران ادبیات میگذارم و همین باعث میشود احساس کنیم بحران مخاطب داریم.
او درباره اینکه گاه اینطور برداشت میشود که نویسنده برای مخاطبان خاصی مینویسد و به مخاطب وسیع فکر نمیکند، جایگاه مخاطب نیز اظهار کرد: همانطور که ادبیات سطحبندی شده است، مخاطب نیز سطحبندی میشود. هر کتابی برای هر مخاطبی نوشته نمیشود. ما سبکهای مختلف نوشتن داریم؛ مخاطبی که کتاب رئالیستی دوست دارد، کتاب رئالیسم جادویی و فانتزی دوست ندارد؛ زیرا مخاطب این اثر نیست. این موضوع نه به معنای پایینبودن سطح مخاطب است نه ضعیفبودن اثر.
نویسنده «بهار برایم کاموا بیاور» و «ما اینجا داریم میمیریم» ادامه داد: گاه منِ مخاطب از ناداستان اطلاعی ندارم و زمانی که یک ناداستان میخوانم شاید درک درستی از آن نداشته باشم و بگویم کتاب بدی بود. یا ممکن است مخاطبِ ادبیات عامهپسند بودم و بعد کتابی از یک نویسنده صاحبنام بخوانم و ناگهان با جهانی مواجه شوم که تابهحال با آن مواجه نبودم. برخی از نویسندهها سبک خاصی دارند و نمیشود گفت نویسنده به مخاطب توجه ندارد. شخصاً این را قبول ندارم و به نظرم در هر ژانر از نویسنده اثر قابل تأملی خلق کند، اثر حتماً خوانده میشود.
این داستاننویس خاطرنشان کرد: بهشدت معتقدم اثر خوب هنوز هم سینهبهسینه و از طریق خود مخاطب کشف میشود. اگر کار قابلتأمل باشد، فرق نمیکند از یک کارگاه ادبی بیرون بیاید یا اتاق شخصی یک نویسنده حرفهای، خوانده میشود. گاه در کارگاهها اثر شگفتانگیزی نوشته میشود که نشان میدهد نویسنده خوبی است؛ اما نویسنده حرفهای هم داریم که کتاب چهارم و پنجمشان کمرمق و اثر ضعیفی است. اگر اثر ضعیف باشد مخاطب درک میکند. هر ژانر مخاطب خود را دارد و اگر خوب باشد، حتماً دیده میشود.
مریم حسینیان ارتباط خود با مخاطب را عالی میداند و با بیان اینکه صفحات مجازیاش کاملاً خصوصی است، گفت: در دوران کرونا دو کتاب «بانو گوزن» و «نئوهاوکینگها» منتشر کردم، دو کتاب با دو سبک متفاوت؛ خب دو سال است درگیر بیماری بودم و «نئوهاوکینگها» هم روایت این بیماریام است و در این دو سال نمیتوانستم در جلسهای حضور فیزیکی داشته باشم و همه ارتباطهایم مجازی بود و ارتباط خوبی با مخاطبان خود گرفتم. من برای همه مخاطبانم احترام قائلم و جز نویسندههایی هستم که پاسخ تمامی پیامها را میدهم. واکنش مخاطبانم برایم مهم است. برایم مهم است که مخاطبانم درباره کتابهایم چه نظری دارند و از جمعبندی نظرها استفاده کردهام.
انتهای پیام