به گزارش جهان نيوز؛ فاصله رويكرد و رويههاي جریان مدعی اصلاحطلبی با مبانی انقلاب حاصل «دگرديسي نظري» رهبران، نظريهپردازان و منسوبان به این جريان نسبت به وضعيت ايدئولوژيكشان در دهه 60 است؛ شکافی كه تئوريپردازان اين جريان كم و بيش در مصاحبههاي خود به آن معترف هستند و دلايل رويگرداني از مباني ثابت گفتمان انقلاب را مؤلفههایی مانند «قدرتطلبي» عنوان میكنند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
«اصلاحطلب كسي بود كه از مواضع انقلابي عدول و نوعي محافظهكاري پيشه كرده و به نوعي دچار ريويزيونيسم و سكتاريسم (جدايي از تودهها) شده است» اين گزاره جديدترين تعريف از اصلاحطلبي است كه يكي از عناصر وابسته به اين جريان آن را عنوان كرده؛ عبارتي كه حداقل طي سالهاي اخير بارها از سوي نيروهاي وابسته به طيف اصلاحطلب تكرار شده است، كمااينكه با نيمنگاهي به صفحه روزنامههاي پرتعداد اين جريان در روز 14 آبان (يك
روز بعد از راهپيمايي 13آبان) به وضوح ميتوان مشاهده كرد استكبارستيزي- به عنوان يكي از اصول مبنايي گفتمان انقلاب اسلامي– و متعلقات اين اصل انقلابي– نظير راهپيمايي 13 آبان– بايد مورد سانسور شخصيتها و رسانههاي اين جريان قرار بگيرد چراكه رقمزنندگان اين رويداد تاريخي از رفتار
آن روز خود اظهار ندامت میکنند و به جاي انقلابيگري شعار دموكراسي خواهي سرميدهند. اصل مبارزه محل اشکال است! روزنامههاي زنجيرهاي جريان تجديدنظرطلب همانند تئوريپردازان اين طيف فكر میکنند و تصورشان اين است كه
نه تنها تسخير لانه جاسوسي كاری اشتباه بوده بلكه «اصل مبارزه با امريكا طي 38سال گذشته نيز جاي اشكال دارد» و حاكميت اسلامي براي تأمين منافع عمومي و بهبود اوضاع اقتصادي زندگي مردم بايد نسبت به مؤلفههاي مهمي از گفتمان انقلاب اسلامي تجديدنظر کند و به جاي مبارزه با ايالاتمتحده بايد مسير تفاهم و توافق را در پيش گرفت. سانسور گسترده روز
مبارزه با استکبار سانسور راهپيمايي 13آبان در روزنامههاي وابسته به جريان تجديدنظرطلب در روز گذشته، رويهاي است كه در تمام سالهاي گذشته و به ويژه بعد از روي كارآمدن دولت يازدهم و شروع مجدد مذاكرات هستهاي در مهر سال 92 تكرار شده است، به طوري كه تلاش تشكيلاتي– رسانهاي فراگيري شكل گرفته تا جامعه ايراني به اين باور برسد كه «مبارزه با امريكا هزينهزاست و مفاهمه با اين كشور حداقل گشايش اقتصادي به همراه دارد.» در تمام اين ايام رهبران، شخصيتها و رسانههاي اين طيف براي تغيير باورهاي مردمي نسبت به ايالات متحده تلاش داشتند اصول برآمده از گفتمان انقلاب اسلامي مانند « انقلابيگري» و «استكبارستيزي» را ناشي از هيجانات رهبران ارشد انقلاب اسلامي بدانند كه امروز با اصول روابط بينالملل و حقوق بينالملل همخواني نداشته و منجر به افزايش فشارها بر مردم خواهد شد. تئوريسينهاي وابسته به جريان اصلاحطلبي، لزوم رويگرداني از مباني انقلاب اسلامي را مستند به هيجانزدگي رهبران انقلاب اسلامي ميكنند، به همين دليل است كه ابراهیم يزدي( از عناصر غيررسمي اصلاحطلب) با «تحريف» انديشهها و تفكرات
حضرت امام، تسخير لانه جاسوسي را اينگونه معنا كند: « امام بعد از ظهر گروگانگيري (در لانه جاسوسي) به
من گفت اينها كياند؟ برو بريزشان بيرون. 48
ساعت بعد گفت انقلاب بزرگتر از انقلاب اول، چرا؟ چه عواملي
آن موقع دستاندركار بودند آقايان موسويخوئينيها، محتشميپور و هادي... رابطه خوبي با سيداحمد داشتند، در دفتر آقاي خميني هم خبرهايي بود.»در تمام سالهاي پس از واقعه تسخير لانه جاسوسي عناصر دخيل در رويداد و ساير همفكران آنها تلاش کردند اين واقعه را فاقد منطق و عقلانيت لازم بخوانند و مهمتر مبارزه با امريكا را فاقد چنين عناصري عنوان كنند و فراتر از اين هيجانزدگي دانشجويان پيرو
خط امام را برآمده از هيجانگرايي
حضرت امام! عنوان كنند. تاجيك: اصلاحطلبان
بر اساس نقطه سلبي به دايره انقلابيون درآمده بودند محمدرضا تاجيك از جمله شخصيتهايی است كه رویگرداني جريان متبوع خود از مباني اصيل و بديهي گفتمان انقلاب اسلامي را ريشهيابي كرده و آن را محصول تفكرات متفاوت حاكم بر رهبران معنوي اصلاحطلبان، قبل از پيروزي انقلاب اسلامي ميداند و در گفتوگو با
روزنامه شرق كليدواژه «پسين گفتماني» را ادا كرده و بيان ميكند: «... من مسئله{شكاف چپهاي خط امامي با انقلاب} را صرفاً به تفاوت در امر اقتصادي تقليل نميدهم. بهنظر من اين شقاق پسين گفتماني دارد. اين پسيني گفتماني هم لزوماً براي دوران پساانقلاب نيست، پيش از انقلاب هم نشانههاي آن را ميبينيم... بنابراين ما طيف وسيعي از گروههاي مذهبي را پيش از انقلاب ميبينيم كه به اشكال گوناگون
بعد از انقلاب بروز و ظهور ميكنند. شايد آشكارترين بروز و ظهور اين گرايشها در فضاي اقتصادي بود.» تاجيك در اين گفتوگو تأكيد ميكند: «اين خاصيت انقلاب اسلامي بود كه توانسته گروههاي مخالف ضدرژيم شاه را (از جمله شبه روشنفکران مذهبي يا همان چپهاي خط امامي) با ساير گروهها دور يك ميز جمع كرده و انشقاق آنها را به وفاق تبديل كند» و در ادامه به صورت تلويحي شنا كردن چپ خط امامي با جريان آب در سالهاي ابتدايي انقلاب اسلامي را وجود نقطه سلبي (تغيير وضع موجود- پهلوي) ميداند، شبيه همين حرف را چندي قبل موسويخوئینيها عضو مجمع روحانيون مبارز به زبان آورده و تأكيد كرده بود بسياري از نظرات
حضرت امام (ره) را قبول نداشته و تنها به دليل رودربایستي با ايشان با آن مخالفت نكرده است. وي همچنين استحاله يا همان دگرديسي اصلاحطلبان را نيز صحه گذاشته و بيان ميكند: «تمام مواضع چپها راديكال است، هر قدر راديكالتر چپتر، هر قدر پوپوليستتر چپتر، هر قدر آنتيامريكاتر چپتر. اما همانطور كه از
اول انقلاب دور ميشود يك شيفت گفتماني و يك نوع استحاله گفتماني در جريان چپ حادث ميشود و از حالت راديكال به سمت ملايمترشدن و دموكراتيكترشدن حركت ميكند.»
تسخير لانه جاسوسي آغاز هزينهتراشي براي انقلاب! بسياري مانند محمدرضا تاجيك در طول سالهاي اخير با پذيرش دگرگوني فكري– معرفتي جريان اصلاحات، دلايل مختلفي را براي آن برشمردهاند، به
عنوان نمونه ابراهيم اصغرزاده نيز سال 94 در گفتوگويي ضمن تأييد دگرديسي جريان اصلاحطلبي، تسخير لانه جاسوسي (به عنوان نمونه بارز انقلابيگري چپ خط امامي) را اقدامي اشتباه عنوان ميكند و حتي بابت آن از غرب عذرخواهي ميكند. وي در اين گفتوگو بيان ميكند: « به هر حال روابط ايران و امريكا نميتواند تا ابد گروگان گذشته باشد... تأكيد ميكنم كه روابط ايران و امريكا نميتواند تا ابد در بنبست باقي بماند و بايد گرهگشايي شود. مسائلي در
روابط دو كشور وجود دارد كه اگر گرهگشايي نشود، به صورت مزمن سايه بر حوادث بعدي خواهد انداخت.» آنچه مهم ميباشد اين مسئله است كه تاجيك و اصغرزاده و بسياري ديگر از همفكران آنها پيشقراول طيفي هستند كه با عبور از خطوط قرمز نظام، هنجارشكني و رویگرداني از سياستهاي اصولي و نهادينه شده را به شكلي فزاينده و مستمر
مورد توجه قرار دادهاند و در اين ميان برخي از همكيشان خود را متهم به استفاده ابزاري از گفتمان اصلاحطلبي و تأكيد ميكنند كه «قدرتطلبي» برخي از نيروهاي شبهخودي، اصلاحطلبي را در مسير سقوط قرار دادهاند، به عنوان نمونه محمدرضا تاجيك در گفتوگویي با روزنامه شرق و در پاسخ به سؤالي مبني بر اينكه «چرخش چپ به اصلاحطلب هنوز هم براي بسياري گنگ است، بعضيها اين شيفت را صادقانه و پايدار ميدانند و برخي ديگر آن را حاصل تلاش چپها براي رسيدن به قدرت... چطور ميتوان مطمئن بود كه اين گفتمان بعد از رسيدن به قدرت آرمانها و اهدافش را تغيير نميدهد؟» پاسخ ميدهد: « معتقدم امروز درباره بسياري از اصلاحطلبانمان اين حكم جاري است كه اصلاحطلبي بدون اصلاحطلب داريم، يعني كساني كه از اصلاحطلبي كاملاً ابزاري استفاده ميكنند، كاملاً در جهت منافع و قدرت خودشان از آن استفاده ميكنند. اصلاحطلبي را كارتي ميدانند كه ميتوانند آن را روي ميز بگذارند و چون كارتي در دست دارند ميتوانند پشت ميز قدرت حاضر شوند. همه دردشان هم اين است كه ممات و حيات اصلاحطلبي را به مايكروفيزيك قدرت خلاصه كنند...» آفت قدرتطلبي برخي از عناصر وابسته به جريان اصلاحطلبي را تاجيك در ادامه اينگونه تشريح ميكند: «حاضريم به نام عقلانيت سياسي با ديگران وارد ائتلافات ميمون و ناميمون بشويم تا در عرصه قدرت
حضور داشته باشيم. اين جفا به اصلاحطلبي است... آن را خلاصه كردهايم به سياست و انتخابات. ما سياست را پررنگ و كل گفتمان اصلاحطلبي را كاريكاتوريزه كردهايم؛ يك سر بزرگ سياسي و يك تن نحيف فرهنگي و اجتماعي... بايد اصلاحطلبي را از چنبره اين شبهاصلاحطلباني كه دارند به شدت از آن ابزاري استفاده ميكنند و از فرهنگ اصلاحطلبي چيزي ندارند؛ نه يك كلمه به اصلاحطلبي افزودهاند و نه هزينهاي براي اصلاحطلبي پرداختهاند و فقط از مواهبش بهره بردهاند، رها كنيم.» همانطور كه اشاره شد ابراهيم يزدي در مصاحبه سال 94 با ماهنامه مهرنامه تلاش ميكند ضمن زير سؤال بردن تسخير لانه جاسوسي حضرت امام(ره) را مخالف تسخير سفارتخانه امريكا القا كند كه با نفوذ برخي افراد مانند موسويخوئينيها رأي و نظر ايشان در اين باره دچار تغيير شد. مرتضي الويري نيز از جمله شخصيتهايی است كه در همان سال 94 در گفتوگو با روزنامه اعتماد مانند بسياري ديگر از وابستگان به جريان چپ خط امامي تسخير لانه جاسوسي را اشتباه ميخواند: «... اگر برگردم به سوابق زندگي خودم در جريان اشغال لانه جاسوسي من عضو مجاهدين انقلاب اسلامي بودم و سازمان هم يكي از تشكلهايي بود كه حمايت ميكرد...
اشغال سفارت امريكا از اشتباهات بزرگ
بعد از انقلاب بود براي اينكه تبعات سنگيني براي ما داشت. اشتباه بزرگ من در همين رابطه موضعگيريام در مجلس اول بود در تأييد ادامه گروگانگيري. ما بر اين باور بوديم گروگانها را به اين زودي نبايد آزاد كرد در حالي كه كار ما موجب روي كار آمدن جمهوريخواهان در امريكا شد، در صورتي كه اگر گروگانها سريع آزاد ميشدند، اتفاقات كل منطقه به گونهاي ديگر رقم ميخورد.» بررسي رفتار و مواضع منسوبان به جريان اصلاحطلبي، رويگرداني از «رويه انقلابي» به سمت «رويكرد تجديدنظرطلبي» را نشان ميدهد، چرخشي كه آبستن بسياري از بحرانها بوده و هزينههاي بسياري را به انقلاب و مردم تحميل كرده است كه كمترين آن هزينههاي فراخي است كه با توافق هستهاي(به عنوان نمونه بارز تعديل مواضع انقلابي در مقابل امريكا) قابل احصاست. منبع: روزنامه جوان
منبع: جهان نيوز
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.jahannews.com دریافت کردهاست، لذا
منبع این خبر، وبسایت «جهان نيوز» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۵۴۶۲۱۴۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
فاکتور اشتباه و شیطنت آمیز اصلاح طلبان در خصوص شرایط امید در جامعه/ آغاز کنشهای انتخاباتی رادیکالها پس از عملیات تحریم!
جریان اصلاحات در حالی به نقد ساختاری می پردازد که خود بخش اصلی از عاملیت و ترک فعلها بوده است.
سرویس سیاست مشرق- در میان انبوهی از گزارشها و تیترهای خبری، در یک بسته کامل با نام «ویژههای مشرق» شما را در جریان مسائل مهم و اثرگذار از نگاه روزنامههای کشور قرار میدهیم.
در این ویژهنامه، نگاهی به آخرین مواضع جناحهای سیاسی و تحولات مهم داخلی، خارجی، اوضاع اقتصادی و اجتماعی کشور انداخته میشود که مخاطبان بامطالعه آن به رهیافتهای مهم، نکات و تأملات از سیر وقایع اثرگذار دست خواهند یافت، در این بخش با ما همراه باشید
************
روزنامههای امروز یکشنبه ۹ اردیبهشت ماه در حالی چاپ و منتشر شد که خداحافظی با اقتصاد زیر زمینی، تولید زیر تیغ واردات یارانه ای، چالش ازسرگیری مذاکرات هستهای و یک صندلی و چندین مدعی در صفحات نخست روزنامههای امروز برجسته شده است.
برخی اصلاح طلبان در اقدامی مزورانه در حالی در رسانه های خود از تبدیل شدن امید در ایران به امری مناقشه آمیز سخن به میان میآورند که بررسیها نشان میدهد ادعاهای آنان مبتنی بر پیمایش های دهه ۹۰ یعنی دولت مورد ائتلاف آنان میباشد.
آغاز این کنشها با توییت سعید حجاریان تئورسین اصلاحات درباره «امید» در سیاست و جامعه آغاز شده است، روزنامه آرمان امروز نوشته است:
سعید حجاریان، تئوریسین و فعال سیاسی اصلاح طلب در توئیتی نوشت: به حفظ «امید» و نگه داشتن شعله شمع باور دارم ولی تؤامان «نقد» را شرط لازم هر گشایش و سخن ایجابی میدانم. این فعال سیاسی اصلاح طلب، اخیرا توئیتی منتشر کرده و در آن نوشته بود: «دولت سیزدهم و تفکر حاکم بر آن چماقی بود به بار شیشه مملکت؛ مسئله نرخ بنزین، «نور» حجاب و دیگر طرح ها و اقدام های در پیش هم ضربات مهلک تری هستند. تداوم این تفکر در دولت چهاردهم آخرین چماق است بر بار شیشه و دیگر چیزی باقی نخواهد ماند.
این روزنامه اصلاحطلب در ادامه نوشته است:
این سخنان وی با واکنشی را به همراه داشت که عنوان کرده بود دیگر بار شیشهای نمانده که بخواهد حفظ شود. حجاریان در پاسخ به این نقد، توئیتی دیگر در شبکه اجتماعی ایکس منتشر کرد و در آن نوشت: منتقدی مجرب نقدی بر این پست نگاشته و بیان کرده اند: «چیزی باقی نخواهد ماند» گزاره ای آخرالزمانی است؛ یعنی چیزی متصور نیست که برای حفظ اصلاح اش تلاش کنیم. پاسخ اینجانب: به حفظ «امید» و نگه داشتن شعله شمع باور دارم ولی تؤامان «نقد» را شرط لازم هر گشایش و سخن ایجابی میدانم.
بررسیها در این رابطه بیانگر آن است که اصلاح طلبان با طرح این ادعا که ساختار جامعه ایران فاقد توان تولید و بازتولید امید شده است، تاکید می کنند، ساختارهای اصلی و مسلط که در جامعه ایران جاری است فرصت عاملیت را از بخش عظیمی از جامعه خصوصا نخبگان سلب نموده و برعکس نومیدی را میگستراند.
اصلاح طلبان همچنین با تاکید بر بررسی تغییرات جامعه، ضرورت بررسی سویه ها، مولفه ها، خواسته ها، مطالبات، تصورها و رفتارهای فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی آن را مورد تاکید قرار داده و می کوشند وضعیت فعلی جامعه را «بی آینده»، «بی افق» و سراسر «تیره و تار» تصویر سازی کرده و از سوی دیگر نظام حکمرانی را مورد هجمه قرار دهند.
روزنامه اعتماد نیز در یادداشتی معنادار به پیمایش امید در جامعه پرداخته و مینویسد:
امید در ایران به امری مناقشهآمیز و پرابلماتیک و مساله اجتماعی مبدل شده است، امید در ساختار اجتماعی باید تولید و بازتولید شود اکنون ساختار جامعه ایران فاقد توان تولید و بازتولید امید شده است، ساختارهای اصلی و مسلط که در جامعه ایران جاری است فرصت عاملیت را از بخش عظیمی از جامعه خصوصا نخبگان سلب نموده و برعکس نومیدی را میگستراند. در دهه اول هزاره سوم شاخص نیکبختی در ایران از صد کشور پنجاه و چهار بوده و اکنون به هفتاد تنزل یافته است.
در ادامه این یادداشت آمده است:
شوربختانه در پیمایشهای متعدد ملی دیگری نیز تایید شده است، ازجمله در پیمایش ملی سرمایه اجتماعی (۱۳۹۵) که پنداشتهای مردم در حوزه مولفههای سرمایه اجتماعی را ارزیابی نموده است، نشان میدهد که ۸۰درصد مردم درخصوص موفقیت نظام در حل مشکلات ارزیابی در حد کم و خیلی کم داشتهاند و تنها یک درصد در حد زیاد و خیلی زیاد امید به توان نظام در حل مشکلات داشتهاند. یا در شاخص ارزیابی نسبت به روند آینده جامعه در سه قلمرو رفاه، وحدت و همدلی و فقر یافتههای امیدبخشی حاصل نشده است.
اصلاح طلبان با تاکید بر بررسی تغییرات جامعه، ضرورت بررسی سویه ها، مولفه ها، خواسته ها، مطالبات، تصورها و رفتارهای فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی آن را مورد تاکید قرار داده و می کوشند وضعیت فعلی جامعه را «بی آینده»، «بی افق» و سراسر «تیره و تار» تصویر سازی کرده و از سوی دیگر نظام حکمرانی را مورد هجمه قرار دهند.
اصلاح طلبان در حالی مدعی پیمایش ها در خصوص شرایط ناامیدی در جامعه هستند که این پیمایش ها در بازه زمانی ۳ دهه گذشته به ویژه دهه ۹۰ بوده که از قضا جریان اصلاحات خود بخش مهمی از سیاستگذاری و روند اجرایی کشور هم در دولت اصلاحات و هم به انحای دیگر در دولت روحانی بر عهده داشته است.
این موضوع زمانی اهمیت می یابد که در یابیم جریان اصلاحات در حالی به نقد ساختاری می پردازد که خود بخشی از این ساختار و شرایط مورد ادعای آنان در حقیقت بخشی از عاملیت و ترک فعل های آنان بوده است.
اصلاح طلبان همچنین بدون اشاره به کاستی ها و انتقادات وارده به دولت های مختلف در پیگیری برنامه های توسعه، معطل نگاه داشتن کشور به دلیل مذاکرات خارجی و ...بوده اند که حتی عالی ترین مقامات کشور نیز انتقاداتی به عدم پیشرفت در دهه ۹۰ مطرح کرده و نسبت به تعلل ها، کم عملی ها و بی عملی ها انتقاد کرده بودند. این در حالی است که این بخش از اصلاح طلبان تلاش دارند طی یک کنش سیاسی- رسانه ای اقدام به فاکتور کردن کم کاری ها به نام حاکمیت می باشند، هدف از این اقدام فضاسازی خاص برای حضور در عرصه انتخابات پس از تحریم آن است.