قمار بزرگ سلمان کوچک
تاریخ انتشار: ۱۷ آبان ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۵۵۱۷۱۸۳
محمدبن سلمان، ولیعهد جوان عربستان این روزها به مرد خبرساز رسانههای منطقه و جهان بدل شده است.
به گزارش مشرق، محمدبن سلمان، ولیعهد جوان عربستان این روزها به مرد خبرساز رسانههای منطقه و جهان بدل شده است.
وی با تصمیمات شتابزده میکوشد وانمود کند، به دنبال پایهریزی عربستان نوین است و با همین نگاه به شکار شبانه شاهزادهها و مقامات سعودی از یکسو و تنشآفرینی در منطقه از سوی دیگر میپردازد، اما این اقدامات که مبین جاهطلبی ولیعهد 32 ساله است، تنها یک روی سکه تحولات عربستان سعودی است و روی دیگر سکه تحلیل جداگانهای دارد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
تصمیمات بیمحابای وی در عرصههای داخلی و منطقهای همگی شاخصهای جنون عظمت هستند. دستگیری تعداد زیادی شاهزاده و مقام سیاسی و اقتصادی، خریدهای تسلیحاتی چند صدمیلیارد دلاری، حمله نظامی به یمن، دخالت در بحرین و لبنان، کمک به تروریستهای داعش وهابیکه مردمان بیگناه را در سوریه، عراق و حتی افغانستان و نیجریه به خاک و خون میکشند، و برخورد ارباب ـ رعیتی با قطر همگی نشاندهنده جنون عظمت سلمان کوچک هستند؛ اما آیا وی با چنین مانورها و تصمیمات شتابزدهای میتواند به اهداف سند چشمانداز 2030 عربستان جامه عمل بپوشاند؟ برای پاسخ به این موضوع، آن را در سه سطح باید مورد توجه قرار داد.
در سطح ملی، سلمان کوچک با موانع بزرگی همچون قدرت مفتیهای وهابی از یکسو و خشم شاهزادههای زخم خورده از قدرتطلبی ولیعهد از سوی دیگر مواجه است که همین میتواند کار را برای سلمان کوچک دشوار سازد. علاوه بر این روی آوردن ولیعهد جوان به اصلاحات گسترده در جامعه بسته عربستان ـ که همچنان ساختار قبیلهای بر آن حکمفرماست ـ دست زدن به قماری بزرگ است که معلوم نیست برنده شدن سلمان کوچک را در پی داشته باشد. چهبسا ممکن است وی خود قربانی تحولات پرشتاب عبور عربستان از سنت به مدرنیسم شود، بخصوص اینکه چنین عبوری بدون فراهم بودن زیرساختهای سیاسی، فرهنگی و اجتماعی کلید خورده و صرفا مبتنی بر اراده ولیعهد جوان است. اگر به این چالشها معضل کسری بودجه عربستان و مشکلات مالی ناشی از جنگ یمن را بیفزاییم، میتوان نتیجه گرفت در سطح ملی سلمان کوچک وارد جادهای پر دستانداز شده است.
در سطح منطقهای، سلمان کوچک با مشکلات به مراتب پیچیدهتری مواجه است از سال 2011 که عربستان به ماجراجویی منطقهای روی آورده است و به کمک آمریکا و اسرائیل آموزش و تسلیح گروههای تروریستی را در دستور کار قرار داده است، شش سال میگذرد.
در این بازه زمانی مقامات ریاض تصور میکردند همان گونه که حمدبن جاسم، نخستوزیر سابق قطر اخیرا در مصاحبهای افشا کرد: عربستان ماموریت براندازی نظام بشاراسد را به قطر محول کرده بود، میتوانند با براندازی دولت اسد محور مقاومت را با چالش و گسست جغرافیایی روبهرو سازند و همزمان حزبالله را در محاق قرار دهند. با نگاهی به تحولات منطقه ملاحظه میشود آلسعود در سوریه، لبنان، عراق و یمن نهتنها دستاوردی نداشته که با نفرت شدید مردمان این کشورها مواجه شده است. علاوه بر این سناریوی سلمان کوچک در قبال قطر نیز جواب نداده است و اکنون حرف عربستان حتی در شورای همکاری خلیج فارس که زمانی همه اعضای آن گوش به فرمان ریاض بودند، خریدار ندارد. به این ترتیب محمد بن سلمان، در حالی همچنان بر طبل تبدیل عربستان به قدرت برتر و هژمون منطقهای میکوبد که اولا در تمام این موارد شکست و ناکامی را تجربه کرده و ثانیا هنوز به این درک نرسیده است که اساسا عربستان به لحاظ منابع نرم و سخت قدرت، فاقد عناصر لازم برای تبدیل شدن به قدرت منطقهای است چراکه ریاض از همه منابع مورد نیاز قدرت، صرفا دلارهای نفتی را در اختیار دارد که صرف خریدهای تسلیحاتی کلان برای تجهیز ارتش اجارهای عربستان میشود.
جالب آن که این ارتش در برابر رزمندگان یمنی نتوانسته به موفقیتی دست یابد. شلیک موشک انصارالله به پایگاه ملک خالد، در 35 کیلومتری ریاض سند جدی شکست نظامی عربستان در نبرد نامشروع با یمن است.
در سطح بینالمللی نیز صرفنظر از ترامپ و ترزا می و برخی مقامات سودجوی غربی، افکار عمومی اروپا و آمریکا و شرق دور و روسیه، عربستان را رژیمی تروریستپرور میدانند که در حادثه 11 سپتامبر و اقدامات تروریستی نقاط مختلف جهان دخیل است. به همین علت مطبوعات اروپا و آمریکا بعضا از کلیدواژه داعش سفید برای مقامات ریاض استفاده میکنند که نشاندهنده نقش ریاض در حمایت از داعش وهابی یا همان داعش سیاه است. علاوه بر این، آلسعود به علت جنایات ضدبشری علیه مردم بیگناه یمن و کودککشی در این کشور در فهرست سیاه سازمان ملل قرار گرفت که اینها نشاندهنده چالشهای فراروی سلمان کوچک در سطح بینالمللی است. حال با چنین معضلاتی پیچ در پیچ آیا سلمان کوچک میتواند به جاهطلبیهای بزرگ خود جامهعمل بپوشاند یا این که مجموعه اقدامات وی را همچنان بایستی در قالب بیماری جنون عظمت و قماری خطرناک تفسیر کرد که سرانجام روشنی نخواهد داشت؟
دکتر مراد عنادی
منبع: جام جم
ارسال به تلگراممنبع: مشرق
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.mashreghnews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «مشرق» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۵۵۱۷۱۸۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
قدرتنمایی مقاومت بحرین و پیامهای آن برای منطقه
مسئلهای که امروز آن را در کشوری همانند بحرین شاهد هستیم که بهعنوان شریک اقتصادی و راهبردی رژیم صهیونیستی از سال ۲۰۲۰ و پس از پیمان ابراهیم قراردادهای بسیاری با این رژیم منعقد کرده است.
بحرین یکی از چهار کشور عربی پس از امارات متحده عربی، سودان و مراکش است که در سالهای اخیر روابط خود را با رژیم صهیونیستی در سطح عادیسازی گسترش داده است.
این کشور حتی در ماههای گذشته همسو با سیاستهای تلآویو و واشنگتن، در حمایت از جنایات اسرائیل در غزه سیاست سکوت و پشتیبانی از تلآویو را در پیش گرفته بود اما امروز جریانی در بحرین ایجاد شده که پایه آن از سال ۲۰۱۲ میلادی (پس از سرکوب اعتراضات بحرین در سال ۲۰۱۱) شکل گرفته و برای مقابله با اقدامات ظالمانه و استبدادی حکومت آلخلیفه علیه شیعیان، فعالیتهای سیاسی و مسلحانه زیادی را انجام داده است.
امروز محور مقاومت در منطقه غرب آسیا شامل گروههای مقاومتی است که در کشورهایی که دارای شاکلههای اجتماعی و مذهبی ویژهای هستند شکل میگیرد؛ مواردی که در بیش از هفت ماه گذشته در کشورهای لبنان، عراق، سوریه و یمن شاهد آن بودیم، اما شکلگیری گروه مقاومت در کشوری همانند بحرین که دارای فضای سیاسی بسته و استبدادی است نشان میدهد جایگاه محور مقاومت در سطح جهان در حال گسترش است.
هرچند مردم بحرین به دلیل حاکمیت استبدادی سالها از مسئله فلسطین و اسرائیل دور ماندند و در مقاطعی دچار گسست و شکاف شدند، اما اقدامات اخیر مقاومت اسلامی بحرین نشان میدهد مردم در این کشور وارد فضای مقاومتی شدهاند و با توجه به ساختار جمعیتی که در جزیره وجود دارد به نظر میرسد این کشور میتواند یکی از کشورهایی باشد که معادلات منطقهای را به نفع مقاومت تغییر میدهد.
شکلگیری مقاومت اسلامی در بحرین میتواند چندین پیام برای حاکمان آلخلیفه و حتی دیگر کشورهای حامی رژیم صهیونیستی در حاشیه خلیجفارس داشته باشد.
نخستین نکتهای که باید به آن اشاره کرد، موقعیت مهم جغرافیایی بحرین است. بحرین به عنوان یکی از چهار کشور عربی و نیز جزو متحدان نزدیک عربستان سعودی در منطقه خلیج فارس محسوب میشود که از طریق پیمان ابراهیم در سال ۲۰۲۰ میلادی توسط ایالات متحده آمریکا، رژیم صهیونیستی را به رسمیت شناخت و از طرفی دیگر، این کشور برای آمریکا بهعنوان یک پایگاه نظامی کلیدی به حساب میآید.
منامه، پایتخت بحرین، میزبان مقر ناوگان پنجم نیروی دریایی ایالات متحده است، پس شکلگیری هر نیروی مردمی در بستر مقاومت نه تنها میتواند برای حاکمان استبدادی بحرین آسیبزا باشد بلکه در آینده حضور نظامی آمریکا در منامه را با مشکل مواجه خواهد ساخت.
دوم اینکه بحرین تنها کشور عربی بود که به ائتلاف آمریکایی - انگلیسی ملحق شد که در ماه دسامبر (در ابتدای عملیات طوفانالاقصی) برای مقابله با اقدامات نیروهای مسلح یمن در دریای سرخ شکل گرفت، اما حالا به نظر میرسد با شروع فاز جدید اقدامات گروه مقاومت اسلامی بحرین به عنوان یکی از جدیدترین شاخههای محور مقاومت در منطقه باید منتظر تحولات تازهای در این کشور، به عنوان یکی از متحدان راهبردی رژیم صهیونیستی باشیم.
این درحالی است که گردانهای الاشتر بحرین با انجام یک عملیات علیه رژیم صهیونیستی از خاک عراق، اعلام گشایش جبهه جدیدی در نبرد محور مقاومت علیه اسرائیل کرد که این نشاندهنده پنجمین جبهه گشوده شده توسط نیروهای ائتلاف محور مقاومت همسو با مقاومت فلسطین از زمان آغاز جنگ غزه تا امروز بوده است.
امروز مردم بحرین بهخوبی متوجه نفوذ رژیم صهیونیستی در میان کشورهای اسلامی خلیجفارس بهخصوص بحرین شدهاند و اعلام موجودیت گردانهای الاشتر(بسیج مردمی بحرین) ضربه سهمگین دیگر بر پیکره رژیم صهیونیستی در میان کشورهای همسو و همراه آن در منطقه خواهد بود.