جزئیات جدید از پرونده قتل ستایش
تاریخ انتشار: ۱۹ آبان ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۵۵۳۲۵۱۷
به گزارش سرویس حوادث جام نیـوز، این وکیل دادگستری به بیان جزییات قتل ستایش، توسط امیرحسین پرداخت، توضیح داد که چرا برای نجات جان امیرحسین تلاش میکند و چه جوابی به موافقان اعدام این نوجوان دارد.
متن کامل گفتوگو با مجتبی فرحبخش، وکیل قاتل ستایش را در ادامه بخوانید:
چه شد که وکالت این پرونده را قبول کردید؟
یادم هست در زمان دانشجوییام پروندهای بود به نام «خفاش شب»، که اقدامات مجرمانهاش به شدت افکار عمومی را مشوش کرده بود.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
یعنی معتقدید در پرونده خفاش شب، حقوق متهم رعایت نشد و شما در اینجا خواستید در دفاع از حقوق امیرحسین به عنوان متهم وارد شوید؟
پرونده امیرحسین از طریق یکی از دانشجویان دوره دکتری من در دانشگاه آزاد، خانم ولی پوری که خودش فعال مدنی و فعال حقوق کودک است، به من معرفی شد و بعد از ملاحظه جوانب امر دفاع از پرونده را بر عهده گرفتم. بعد از مطالعه دقیق پرونده و صحبت با امیرحسین و خانوادهاش، پی بردم که از حیث نحوه دادرسی و دلیل اثباتی و برخی مسائل ماهوی میتوان مواردی را مطرح کرد. البته هجمه زیادی از سوی اقشار مختلف مردم علیه امیرحسین به عنوان متهم وجود داشت و این نگاه حتی در بین برخی همکاران ما هم بود. حدس من آن بود و الان هم همین است که به رسالت وکیل و وکالت از یکسو و رفتار مرتکب و شخصیت مرتکب از سوی دیگر خوب دقت نمیکنیم. کسی از رخداد تلخ پیش آمده دفاع نمیکند.
من هم وارد نشدهام که از این اتفاق دفاع کنم. کسی به فکر رهایی مرتکب از اعمال قانون نیست. همه از وقوع این رخداد متاثر بوده و هستیم. منتهی نقش وکیل آن است که مراقب باشد متهم در یک فرایند عادلانه و منصفانه محاکمه شود و مخصوصا در این پروندهها که سایه سنگین افکار عمومی میتواند مسیر دادرسی را غبارآلود کند، ضرورت حضور وکیل و حساسیت نقش او دو چندان میشود و وکیل باید بکوشد در حد وسع خودش با پیگیریها و شفافسازیها بستر دادرسی عادلانه را فراهم کند. اگر در یک طرف افکار عمومی علیه متهم بسیج شده و دادستان به نمایندگی از جامعه متهم را تعقیب کرده و خواهان اعمال کیفر است، باید در سوی دیگر هم کسی باشد تا نقاط ضعف رسیدگی به پرونده را گوشزد کند، اصطلاحات غامض حقوقی را برای متهم معنا کند و دفاعیات و مطالب او را در قالب حقوقی بریزد و تقدیم دادگاه کند. با چنین نگرشی به وکالت، نه تنها وکالت برای امیرحسین، مطلوب متهم است بلکه باید مطلوب افکار عمومی هم باشد.
اما در پروندههایی که چنین اتفاقاتی مانند قتل ستایش افتاده باشد، به نظر میرسد جای دفاع کمی برای متهم باقی بماند.
جرم ذاتی انسان نیست وهیچ انسانی به صورت ذاتی بزهکار به دنیا نمیآید، باید ببینیم ما به عنوان افراد جامعه چه کردهایم که او را به اینجا رساندهایم. باید ببینیم او محصول کدام مدرسه است؟ محصول کدام محیط است؟ همه اینها را نادیده میگیریم و فقط میگوییم تو این جرم را مرتکب شدهای و باید مجازات شوی. نقش وکیل همین است که فارغ از قضاوت افکار عمومی، با تعهد و پایبندی صادقانه به ارکان دادرسی عادلانه و حقوق دفاعی، نقاط ضعف پرونده را گوشزد کند، اگر از منظر ادله اثباتی نقاط ضعفی هست آنها را تذکر دهد و اگر در ارکان جرم یا در ساحت روانی متهم خللی مشاهده کرد یادآور شود.
متاسفانه میپذیرم که فشار افکار عمومی گاهی اوقات میتواند دفاع وکیل را تحتالشعاع قرار دهد، در زمینه برخی جرائم و مخصوصا درمورد این پروندهها به شدت مجازاتگراییم و مجازات را دوای هر درد بیدرمان میدانیم که ناشی از نگرش سادهوار ما به پدیدههای به غایت پیچیده مجرمانه است و چون ساده مینگریم، به پاسخ ساده که مجازات باشد هم بسنده میکنیم؛ غافل از این که مجازات راه حل معضلات اجتماعی نمیتواند باشد. اشتباه نشود، نمیگویم نباید مجازات کرد بلکه میگویم انتظار معجزه نیست، مجازات دقیقا مثل داروی مسکن عمل میکند که درد را کاهش میدهد ولی علل درد را مرتفع نمیکند. به نظرم باید به جای این که افکار عمومی به این سمت سوق داده شود که تنها منتظر مجازات باشند، نگرش علی - معلولی در جامعه تقویت شود. باید جرمشناسان و جامعهشناسان به عنوان کیس مطالعاتی به این موضوع نگاه کنند و ریشهکاوی و علتیابی شود که چرا چنین جرمهایی اتفاق میافتد. چرا باید در جامعه ایران که متکی به سنت دینی و اخلاقی است بیپناهترین افراد یعنی کودکان، قربانی چنین جرایمی میشوند؟
کسی برای دیدار با امیرحسین و واکاوی این که چرا دست به این کار زده وارد عمل شد؟
به صورت سیستماتیک و با متدولوژی علمی نه، فقط فکر میکنم چند نفر از قوه قضاییه رفتند در حالی که کافی نیست چون باید دانشگاهها برای کار علمی باید وارد شوند و جامعهشناسان و جرمشناسان مطالعه علی - معلولی کنند که چرا چنین اتفاقاتی در جامعه رخ میدهد. اما متاسفانه ما فقط به دنبال مجازات هستیم نه کار علمی و ریشهیابی. مجازاتگرایی افراطی ما و مخصوصا برخوردهای هیجانی و واکنشی با بعضی مجرمین، معلول سادهنگری و هیجانزدگی ماست و این که میخواهیم از مسئولیت اجتماعی فرار کنیم یعنی با مطالبه مجازات حس میکنیم که دین خود را در قبال قربانی ادا کردهایم. این در حالی است که به عنوان عضوی از جامعه و به دلایل متعدد مذهبی و اخلاقی و اجتماعی، ما در قبال دیگران و مخصوصا افراد در معرض خطر مسوولیت داریم ولی متاسفانه این احساس مسوولیت و عمل به اقتضائات آن را جدی نمیگیریم و بعدا احساس گناهمان را با مطالبه مجازات شدید جبران میکنیم. البته تکیه برحس مسوولیت اجتماعی شهروندان به معنای نفی تکالیف دولت و نهادهای رسمی و غیررسمی مثل آموزش و پرورش، نهادهای مذهبی، اجتماعی و مدنی در این عرصه نیست، وقتی هر کدام به درستی به وظایفمان عمل نکنیم، نتیجه همین آُسیبهای اجتماعی آشکار و نهان میشود.
شما به صورت رایگان دفاع از امیرحسین را قبول کردید؟
بله چون هم این خانواده پولی نداشتند که به من بدهند و هم اگر ازآنها پولی میگرفتم امکان دفاع در این پرونده وجود نداشت چون همه فکر میکردند به خاطر پول است که از چنین پروندهای دفاع میکنم در حالی که به دلیل همان اعتقادی است که توضیح دادم که معتقدم هر متهمی، حقوقی دارد و نباید یکجانبه به موضوعات نگاه کرد و ساده نگری و هیجانزدگی بلای جان عقلانیت در این خصوص است. هرچند در بین همکارانم افرادی بودند که مرا از این کار بازمیداشتند و معتقد بودند نباید از کسی که دست به چنین عملی زده دفاع کرد و میگفتند نتیجه این پرونده مشخص است، اما به نظرم رسید باید تلاشمان را برای دفاع از حقوق دفاعی نوجوانی که تحت شرایط خاصی دست به این عمل زده انجام دهیم.
منظورتان از شرایط خاص، چه شرایطی است؟
من بعد از مطالعه پرونده به کانون اصلاح و تربیت رفتم و با امیرحسین دیدار کردم، در این دیدار بیشتر برایم مسجل شد که مستحق کمک است چون کاملا مشخص بود که مشکلات روانی و شخصیتی دارد و احتمال ابتلا به اختلال سلوک یعنی اختلال روانی نوجوانان در او زیاد بود.
روایت امیرحسین از روز ماجرا چیست؟
آنچه در مطبوعات و رسانهها مطرح شد مقداری مبالغهآمیز بود. اولا باید بگویم که اصلا بحث آدمربایی وجود نداشته، او نرفته ستایش را بدزدد و به خانه بیاورد، یک دلیل این که افکار عمومی اینطور برآشفته شد این بود که امیرحسین او را دزدیده است، در حالی که محله زندگی آنها ساده و شبهروستا بوده و درهای ورودی منازل باز بوده. ستایش خودش به خانه آنها رفته بوده که با خواهرزاده او بازی کند اما خواهرزاده با مادر امیرحسین از منزل رفته بودند و متاسفانه این دو تنها ماندند. موضوع دیگر این است که اتفاقاتی که بعد از قتل رخ داده، ابداعی امیرحسین نبوده. اتفاقات بعد از قتل مانند سوزاندن و ...، از مهمترین دلایلی است که علیه او اینطور هجمه شده و او را فردی خطرناک میدانند که در سن نوجوانی چنین چیزهایی به ذهنش رسیده است. اما اینها به ذهن خودش نرسیده و به او مشاوره داده بودند.
چه کسی به او مشورت داده؟
از همسالانش کمک خواسته بود و آنها راهنماییش کرده بودند، او هم این کار را کرده بود. هرچند بعد از آن، کسی قبول نکرد که این مشورتها را داده است. در تحقیقات مقدماتی، احضار شدند اما این موضوع را انکار کردند. یک موضوع دیگر هم این است که امیرحسین گفته زمانی که این قتل را انجام داده مست بوده و این موضوع مهمی در پرونده است که نباید آن را نادیده گرفت.
یعنی امیرحسین میگوید تحت تاثیر مشروبات الکلی دست به قتل زده؟
او قبل از ورود من به پرونده و بعد از آن، بارها به این موضوع تاکید کرده. آن روز به دلیل افسردگی و فرار از آن، مشروب الکلی مصرف کرده بوده، آن هم از نوع غیراستاندارد. در حد زیادی از این عرق استفاده کرده بوده و به قول خودش سیاه مست بوده. میگوید تحت تاثیر این مشروبات و در حالی که از خود بیخود بوده، دست به این عمل زده است. چند لیوان از این عرق استفاده کرده بوده و آن هم با شکم خالی که تاثیر آن را بیشتر کرده. من هم با قرائن عدیدهای این را برای دادگاه مسجل کردم اما متاسفانه مورد پذیرش قرار نگرفت. در ابتدا هم این شبهه مستی وجود داشت و رییس شعبه که اشراف کامل به پرونده داشت رای به اعدام و قصاص نداد اما اکثریت با قضاتی شد که رای به اعدام و قصاص دادند.
یعنی نه اختلال سلوک را پذیرفتند و نه شبهه مستی را؟
بله از منظر اکثریت قضات، مستی رافع مسوولیت و اختلال سلوک مخل رشد وجود نداشت. مجددا تاکید میکنم که فضای دادرسی باید تحت سایه افکار عمومی قرار نگیرد، قاضی باید فارغ از این فشارها رای صادر کند و تحت تاثیر فشار افکار عمومی نباشد. وقتی قاضی قبل از قطعیت رای، مدام مصاحبه و مکرر بر جزییات دلخراش پرونده تاکید کند، طبیعی است که افکار عمومی اینطور خواهان مجازات یک نوجوان شوند آن هم به شدیدترین شکل ممکن. تمام مصاحبههایی که انجام میشد بر خانواده ستایش تاثیر میگذاشت و آنها را به اجرای قصاص مصممتر میکرد.
اما مگر اینطور نیست که صلاحدید قاضی و در نظر گرفتن شرایط اجتماعی، میتواند در صدور حکم موثر باشد؟
تاثیر افکار عمومی بر میزان مجازات شاید اشکالی نداشته باشد. مثلا قاضی بگوید که افکار عمومی مشوش شده و من به جای هفت سال، ده سال حبس میدهم اما در انتساب بزه و تشخیص ارکان جرم این کار به شدت خطاست. به این معنی که قاضی بگوید من میدانم او تحت تاثیر مشروبات الکلی بوده یا این که میدانم ثبات روانی و شخصیتی ندارد؛ اما به خاطر افکار عمومی آن را در نظر نمیگیرم! من برای امیرحسین لوایح دفاعیه مفصلی ارائه دادم و به تمام موارد مرتبط اشاره کردم و امیدوار بودم که مشمول ماده 91 قانون مجازات اسلامی قرار بگیرد که متاسفانه چنین نشد.
ماده 91 چه میگوید؟
این که اگر رشد و کمال عقلی مرتکب، ثابت نشود یا حتی اگر رشید بودن او مورد تردید قرار بگیرد، مجازات قصاص و اعدام برای او صادر نمیشود. ما همین مورد را برای چند نوجوان دیگر به کار بردیم که به نظر من از نظر شخصیتی از امیرحسین باثباتتر بودند، اما مورد قبول قرار گرفت و مشمول اعدام نشدند. اما درمورد پرونده امیرحسین، این ماده اجرا نشد.
شما میگویید امیرحسین ثبات روانی ندارد، پزشکی قانونی نمیتوانست این حکم عدم رشد را برای او صادر کند؟
به نظر من، پزشکی قانونی، رشد و کمال عقلی را در این پرونده یک مفهوم روانپزشکی تلقی کرد و نظر به عدم رشد نداد. ماده 91 یک ماده تازه تاسیس است و هنوز تفسیر متقنی از این مفاهیم به دست نیامده. ما در راستای ماده 91، از پزشکی قانونی نمیخواهیم که بگوید مرتکب، اختلال روانی ندارد بلکه این مطلب را میخواهیم که آیا این نوجوان، قوه تمیز و تشخیص، مثل افراد بزرگسال دارد یا نه؟ این موضوع باید توسط قضات هدایت شود و پزشکی قانونی به جای ترجمه و تفسیر روانپزشکی مفاهیم رشد و کمال عقل، باید به معنای عرفی آن توجه کند. جالب است بدانید که مفاهیم رشد و کمالالعقل، از دل سنت فقهی ما استخراج شده و فقهای متقدم و متاخر ما به آنها اشاره کردهاند؛ بنابراین قضات برای تفسیر صحیح آنها باید افزون بر رجوع به نظر روانپزشکان و روانشناسان، به کتب فقهی و حقوقی هم مراجعه کنند.
به حکم پزشکی قانونی اعتراض نکردید؟
اعتراض کردم ولی مورد پذیرش قرار نگرفت.
قرار بود امیرحسین چند هفته پیش اعدام شود که ناگهان این حکم اجرا نشد. چرا اجرای حکم به تعویق افتاد؟
تعویق اجرای حکم تصمیم دستگاه قضایی بود ولی استدلال ما این بود که اگر به تفسیر ایران از کنوانسیون حقوق کودک پایبند باشیم ایشان 18 سال قمری را تمام کرده نه 18 سال شمسی را. هرچند چنین تفسیری از کنوانسیون هم ایراد بنیادین دارد و من نمیتوانم آن را بپذیرم. امیرحسین در هنگام ارتکاب جرم تنها 16 سال داشته، او تازه مرز بلوغ شرعی را رد کرده بود. کنوانسیون به سن زمان ارتکاب نظر دارد نه سن زمان اعمال کیفر.
این شرایط چرا شامل زیر افراد 18 سال میشود؟ مگر یک روز بیشتر از آن سن باشند چه تغییری در قدرت تمیز ایجاد میشود؟
این یک قرارداد بین المللی است که گذاشته شده، وقتی دیده شده بیشتر انسانها در 18 سالگی به قدرت تشخیص کافی میرسند، آن را ملاک قرار دادند و کنوانسیون حقوق کودک بر اساس آن تعیین کرده که این سن به عنوان یک ملاک قرار بگیرد. البته سابقه فقهی هم در این زمینه داریم وماده 91 مسبوق به سابقه فقهی است؛ هم در بین متقدمین و هم متاخرین فقها داریم که درباره رشد صحبت کردهاند.
گفته میشود این حکم قرار است حدود دو ماه دیگر انجام شود. تا آن زمان، امید مجددی برای نجات جان امیرحسین دارید؟
اگر خانواده ستایش، نسبت به قصاص گذشت کنند، شاید بتوانیم برای مجازات اعدام راهکار ماده 477 آیین دادرسی کیفری را اعمال کنیم که میگوید اگر رای قطعی شود، بنا به دستور قوه قضاییه، یک بار دیگر امکان رسیدگی هست.
برای دفاع از امیرحسین، به چه مواد قانونی میتوان استناد کرد؟
قانون مجازات اسلامی در سال 1392 و قانون آیین دادرسی کیفری یکسری تمهیدات خوبی برای نوجوانان زیر 18 سال در نظر گرفتهاند که اگر اجرایی شود، میتواند به رویکردهای بازپرورانه کمک کند. ما میکوشیم این موارد انجام شود و رفته رفته به یک رویه قضایی منتهی شود، شخصا خیلی مایلم که این اتفاق درباره امیرحسین بیفتد و با نجات او از اعدام، بتوانیم این موضوع را به یک رویه تبدیل کنیم چراکه پروندههای مهم، تاثیر اساسی بر جهتگیریهای آتی قضایی میتوانند بگذارند. اما همانطور که گفتم، اولین نکته، تصمیم خانواده ستایش برای گذشت است، اگر آنها از قصاص نگذرند، امیدی برای نجات از اعدام نیست.
بنابراین مرگ و زندگی امیرحسین دست خانواده ستایش است؟
همینطور است. اگر خانواده ستایش قصاص را ببخشند، ماده 477 را شاید بتوانیم اعمال کنیم. من در همین جا نه تنها به عنوان وکیل مدافع امیرحسین، بلکه به عنوان یک معلم دانشگاه، از آنها تقاضای بخشش میکنم که این بزرگواری را به دیگران هم بیاموزند و جواب کار اشتباه امیرحسین را با لطف و گذشت بدهند. همانطور که آموزه قرآن ما هم این است که میگوید قصاص، حق ولی دم است اما در ادامه با لحن عجیب و تاکید بلیغ میفرماید اگر عفو کنید، بهتر است. حقیقتا لحن قران درمورد توصیه به عفو، اعجابآور است.
با خانواده ستایش دیدار داشتهاید؟
در جلسات دادرسی دیدار داشتهام، خانواده بسیار محجوبی هستند و هیچوقت از دایره ادب و متانت خارج نشدهاند. نه به من به عنوان وکیل مدافع و نه به خانواده امیرحسین هیچوقت بیاحترامی نکردند، اما خب طبیعی است که آنها هم در شرایط نامطلوب روحی و عاطفی هستند.
بر قصاص اصرار دارند؟
تا الان بر این موضوع اصرار دارند.
به دلیل تفاضل دیه زن و مرد، خانواده ستایش باید هزینهای برای قصاص بپردازند؟
قانون گفته وقتی قصاص و اعدام همزمان باشد، اگر ولی دم تقاضای قصاص نکند، اولویت بر اجرای اعدام است بنابراین نیازی به پرداخت دیه از طرف آنها نیست.
خانواده ستایش دعوت به گذشت از قصاص میشوند اما سوالی که مطرح میشود این است که عدالت، چطور اقتضا میکند فردی مرتکب جرم شود اما مجازات نشود؟ چه تسکینی برای خانواده ستایش وجود خواهد داشت؟
در پاسخ به بخش اول سوال باید بگویم نمیخواهیم که امیرحسین مجازات نشود، میگوییم مجازات او اعدام نباشد. درباره تسکین خانواده ستایش هم مساله اینجاست که اگر امیرحسین قصاص شود، آنها واقعا به آرامش میرسند؟ یا احساس ناخوشایند دیگری مبنی بر مرگ یک نوجوان هم به آنها دست میدهد؟ اگر به فکر تسکین خانواده ستایش هستیم، لازم است و حتی لازم بود پیش از این، رسیدگیهای لازم و مددکاری و خدمات روانشناسی برای آرامش آنها انجام شود نه این که هیچ توجهی به آنها نکنیم و فقط منتظر باشیم که با مجازات، آرام شوند. همانطور که قبلا هم گفتم، مجازاتگرایی راه حل معضلات نیست و حتی جامعه را تنبل میکند چون تصور میشود با اجرای مجازات، کار انجام شده و دیگر کاری نباید برای پیشگیری و اقدامات بازدارنده و بعد از آن برای بهبود شرایط قربانی یا نزدیکانش انجام دهیم.
تضمینی هست که اگر امیرحسین به جامعه برگردد، بازهم مرتکب چنین جرمی نشود؟
هیچوقت برای هیچ چیز تضمینی نیست. وظیفه فعلی ما تلاشی است که برای نجات یک نوجوان از اعدام انجام بدهیم، منتهی اگر امیرحسین به جامعه برگردد باید تحت نظارت و مراقبت باشد تا فرآیند جامعهپذیری را طی کند. جالب است که بدانید کارشناسان کانون اصلاح و تربیت میگویند آرامترین بچههای کانون، بچههایی هستند که نه مرتکب سرقت شدهاند و نه اعتیاد دارند، بلکه آنهایی هستند که در یک لحظه مرتکب قتل شدهاند. این یعنی آنها بر اثر هیجان دست به ارتکاب این جرم زدهاند و بازگشت آنها به جامعه هم به دلیل این که تنها در یک لحظه و از روی هیجان جرم انجام دادهاند آسانتر است. درباره امیرحسین هم همینطور است، بچههای کانون از او راضی هستند، میگویند با کسی درگیر نمیشود و در یک مجله داخلی کانون شروع به همکاری کرده است. قطعا کسی که در چنین شرایطی، تحت نظارت و مراقبت مربیان، به هنجارهای محیط پایبند است، اگر روزی به جامعه برگردد و تحت نظارت باشد و اقداماتی برای سلامت روان او در نظر گرفته شود می تواند زندگی متعارفی داشته باشد. کاری که در کشورهای دیگر انجام میشود هم همین است و به نتیجه رسیدهاند که مجازاتهای شدید برای نوجوانان چارهساز نیست. متاسفانه ما به مجازات به چشم یک عامل جادویی نگاه میکنیم در حالی که شواهد تجربی نشان دادهاند مجازاتها خیلی نمیتوانند تاثیر داشته باشند.
امیرحسین الان احساس پشیمانی میکند؟
خیلی زیاد.
امیدوار است بخشیده شود؟
هنوز درست نمیداند چه چیزی در حال جریان است. او را از کانون اصلاح و تربیت به زندان رجاییشهر بردند و هرکسی میتواند بفهمد برای انجام اعدام است اما به من زنگ زده بود و میگفت اینجا خوش میگذرد! اینهاست که میگویم هنوز صغیر است و ثبات شخصیتی و تعادل روانی ندارد. چند بار هم کارش به بیمارستان روانی کشیده چون گاهی میگوید ستایش پشت سر من است و من را صدا میکند و با من حرف میزند.
ممکن است با حرفهای شما این سوال برای خیلیها مطرح شود که اگر خدای نکرده این اتفاق برای شما افتاده بود و به جای وکیل مدافع امیرحسین، در جایگاه خانواده ستایش بودید، باز هم اینطور با اعدام او مخالفت میکردید؟
من الان یک فرد بیطرف هستم و در موقعیتی نیستم که بتوانم به این سوال پاسخ بدهم. نمیتوانم بگویم که اگر خودم در شرایط خانواده قربانی بودم چه تصمیمی میگرفتم. اما مساله اینجاست که اگر هم من در آن شرایط قرار بگیرم آنوقت یک نفر باید کاری که من الان انجام میدهم را بر عهده بگیرد تا تصمیمات بر مدار عقلانیت باشد.
خبرآنلاین
110
منبع: جام نیوز
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.jamnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «جام نیوز» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۵۵۳۲۵۱۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
مجازات اعدام چقدر بازدارندگی دارد؟
در سال ۱۹۸۹ کلاد جونز به جرم قتل آلن هیلزنداگر بازداشت شد، در حین ارتکاب جرم هیچ شاهد عینی وجود نداشت و تنها دو نفر که خودرویی را در آنسوی خیابان تعمیر میکردند بهعنوان شاهد شناخته شدند. این دو نفر نیز از آنجایی که فاصله زیادی با محل جرم داشتند نمیتوانستند چهره قاتل را تشخیص دهند. اما بهرغم تمامی این موارد کلاد جونز توسط پلیس دستگیر شد و مهمترین مدرک پلیس از حضور وی در صحنه جرم، تار مویی بود که از او در محل پیدا شد. مهمترین مدرک پلیس، همان تار موی جونز بود که در صحنه جرم پیدا شده بود. در نهایت همان تار موی ساده کار دست جونز داد و در سال ۲۰۰۰ کلاد جونز اعدام شد. با چالشهای فراوان و در نهایت در سال ۲۰۱۰ آزمایش دی. ان.ای روی تار مویی که به کلاد جونز نسبت داده شده بود انجام شد و مشخص گردید این تار مو مربوط به کلاد جونز نیست و او بیگناه اعدام شده بود.
تاریخ علم حقوق پر است از مثالهای آدمهایی که بیگناه اعدام شدهاند و چندین سال بعد بیگناهی آنها مشخص شده است. اما چه سود که پس از اعدام آب رفته به جوی باز نمیگردد و اعدام شاید تنها مجازاتی است که دیگر هیچ راه برگشتی باقی نمیگذارد، زیرا که حق حیات را از فرد میگیرد.
در دهههای گذشته و به دلایل گوناگون استفاده از مجازات یا کیفر اعدام در بسیاری از کشورها یا ممنوع شده یا تا حد بسیار زیادی کاهش یافته است. اما در برخی کشورها نیز اینگونه نیست. به طور کلی هدف از مجازاتها کاهش میزان جرم و جنایت است، اما حداقل در ایران پژوهشها حاکی از این هستند که اعدام نقش بازدارندگی در ابتلا به جرم و جنایت نداشته است. خبرگزاری فارس در گزارشی اعلام کرده بود؛ پژوهشهای انجام شده در این حوزه نشان میدهد که کیفر اعدام و ترس از آن برای ایجاد ارعاب و واهمه در نهاد اشخاصی که مصمم به ارتکاب این جرائم هستند، موثر واقع نشده است. در این پژوهشها تاثیر کیفر اعدام در بازداری از جرائم جنسی مستوجب اعدام، قتل عمد و مواد مخدر مورد بررسی قرار گرفته بود. مواجهه با جرم از طریق دستگیری و مجازات از طریق سلب حیات (اعدام) مبارزه با معلول است و چاره قطعی کنترل رفتارهای مجرمانه نیست. اما اینکه چرا همچنان بر حکم اعدام تاکید ورزیده میشود محل بحث و پیگیری است.
کاهش میزان مجازات اعدام در برخی کشورها که این اتفاق برای آنها افتاده است پس از سالها فعالیت و به دلایل متعددی اتفاق افتاده است که برخی از این دلایل بر شرح زیر هستند:
اعدام بالاترین حد نفی حقوق بشر است
قوانین بینالمللی که توسط سازمان جهانی حقوق بشر (UDHR) در سال ۱۹۴۸ تبیین شده است مشخصا اجازه گرفتن حیات دیگری را میگیرد و اعلام میکند اعدام در هر موردی حقوق اولیه بشر را نقض میکند. مساله این است که کسانی که به دیگران صدمه وارد میکنند، اغلب خود قربانی خشونت دیگران بودهاند. ضربه ناخوشایند حاصل از خشونت، پیامد زیادی بر کسانی دارد که از آن رنج بردهاند و ممکن است موجب متجاوز شدن خود آنها شود. این وضعیت ممکن است با مشکلات اجتماعی رایج مثل نابرابری و تبعیض، فقر، ناکارآمدی نهادی، اعتیاد و سوء مصرف، غفلت، بیماری روانی، یا ناتوانی ذهنی تشدید شود و چرخهای از جرائم خشونتآمیز ایجاد کند که احتمالاً میشد از آن پیشگیری کرد تا هرگز رخ ندهد.
اعدام، بازدارنده جرم است؟
افراد طرفدار مجازات اعدام اغلب میگویند که این کار یک عامل بازدارنده مفید برای شنیعترین جنایات در جامعه است. اما همانطور که شواهد بینالمللی نیز نشان میدهند، مجازات اعدام نقش بازدارندگی ندارد. گزارشی در سال ۲۰۱۲ توسط محققان در شورای ملی تحقیقات آکادمیهای آمریکا نشان داد که ایالتهایی از ایالات متحده آمریکا که از مجازات اعدام استفاده میکنند نرخ قتل مشابهی با ایالتهایی دارند که از این مجازات استفاده نمیکنند.
احتمال تبدیل اعدام به ابزاری سیاسی؟
تجربه تاریخی در کشورهای مختلف نشان میدهد اگر مقامات قضایی فرد مجرم را به شکل یک تهدید برای نظام سیاسی آن کشور ببینند، احتمال خیلی بیشتری وجود دارد که به اعدام محکوم شود. درواقع، در برخی کشورهای دنیا، از صدور احکام اعدام برای فعالان مخالف نظام سیاسی آن کشور بسیار استفاده میشود.
در صدور احکام اعدام تبعیض نژادی بسیار تاثیرگذار است
بر اساس پژوهشی در ایالات متحده، شواهد گستردهای از تعصب نژادی در مورد مجازات اعدام وجود دارد. اگر فردی عضو یک گروه اقلیتی باشد احتمال خیلی بیشتری برای محکوم شدن او به اعدام وجود دارد. به عنوان مثال یک مطالعه در سال ۲۰۰۷ در کانِکیکات (Connecticut) نشان داد که متهمان آمریکایی-آفریقایی تبار سه برابر بیشتر از متهمان سفیدپوست مجازات اعدام شامل حالشان میشود.
ماجرای مجازات اعدام در چین و عربستان
معمولا کشورهایی که بیشترین افراد را اعدام میکنند اغلب همان کشورهایی هستند که نگرانی جدی در مورد عادلانه بودن سیستم قضایی آنها وجود دارد. مثلا چین که جز اعدامکنندهترین کشورها به حساب میآید صدور احکام اعدام در آن به دور از شفافیت است و استفاده از مجازات اعدام در این کشور به عنوان یک راز دولتی تلقی میشود. حتی نمیتوان با اطمینان در مورد تعداد افرادی که سالیانه در این کشور اعدام میشوند نظر داد. یا در عربستان احکام اعدام گاهی بر اساس اعترافات زندانیان که تحت شکنجه به دست میآید صادر میشوند.
پس از سالیان طولانی و با بررسی آسیبها و پیامدها، مجازات اعدام در دنیا رو به کاهش است هر چند برخی کشورها همچنان از آن بسیار استفاده میشود و هر جامعهای نیاز دارد در این باره به پژوهش و بررسی اثرات، پیامدهای این پدیده و حقوق انسانی افراد بپردازد.
منبع: فارس
باشگاه خبرنگاران جوان وبگردی وبگردی