روايت تن فروشي هاي دختر ١٠ ساله
تاریخ انتشار: ۱۹ آبان ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۵۵۳۳۸۸۴
گندمهای طلایی در کنار جادهای فرعی که سطح پر دست انداز آن چیزی میان آسفالت و خاکی است، تکان تکان میخورند و بالای آنها ابری تشکیل شده است. همه چیز در آن سوی گندمزار کوچک در هالهای از غبار به چشم میآید. مردی سوار بر کمباین در میان گندمها حرکت میکند و دروی محصول، ابر کوچکی را در نزدیکی شهری با زندگیهای غبارآلود ایجاد کرده است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
به گزارش صدای ایران، روزنامه ایران نوشت: همین حوالی تهران، چند سال پیش مددکارها در کارگاهی را کوبیدند، مردی از کارگاه چوببری بیرون آمد و گفت هیچ کس اینجا نیست، اما کمی بعد از آن 4 دختربچه کمتر از ۱۰ سال با گریه و چهرههایی مستأصل به دو فرار کردند، بیرون آمدند و به مددکارها پناه بردند. آن طرفتر هم باغی است که پای دنیا دخترکی ۷ ساله را به خاطر تجاوز سرایدار به او به دادگاه باز کرد و پروندهاش را به دیوان عالی کشور رساند.
دختری که از ۴ تا ۶ سالگی به طور مستمر در همین باغ، به جسم نحیف و روح لطیفش تعرض میشده است. همین حوالی دختری زندگی میکند که پدرش افغان و مادر معتادش ایرانی است. ۱۰ ساله است اما شناسنامه ندارد. چند وقت پیش مادر او برای دریافت مواد تلاش میکرد تا کودکش را به مردی اجاره دهد، مردی که کارش همین و در محلههای فقیرنشین معروف است. رویا هم حتی پیش از آنکه به سن بلوغ برسد به همین ترتیب، تجربه تجاوز را از سر میگذراند.
اینجــــا، فقر و اوضــــاع نابسامان اقتصادی، کارهای سخت انجام دادن و تجربه خشونتهای جنسی و جسمی خاطرهای مشترک میان بچههایی است که بعضی افغان هستند، بعضی ایرانی و بعضیها نیز یکی از والدینشان ایرانی و دیگری افغان است. مدیرعامل سازمان خدمات اجتماعی شهرداری تهران به تازگی با اعلام نتایج یک پژوهش درباره ۴۰۰ کودک کار گفته است:«ثابت میکنیم که به ۹۰ درصد کودکان کار تجاوز میشود.»
تجاوز میان زبالهها
بالاتر از این منطقه، شهرکی از توابع جنوب تهران، در کنار کورههای آجرپزی بیغولههایی ساخته شده و چند خانوار آنجا کنار هم زندگی میکنند. دختربچههای لاغراندام با پیراهنهایی بلند در میان خاکها روزگار میگذرانند و به صاحب کوره «ارباب» میگویند. هوای عصر پاییز در این بیابان سرد است و آتشی روشن کردهاند. خاطره، دخترک 7 ساله آجرهای کوچکی برمی دارد، روی منبع آتش پرت میکند تا آن را خاموش کند، با مهارت دست هایش را برای نشان دادن نحوه کارش تکان میدهد و میگوید:«ما هم آجر میزدیم. آجرها را برمی داشتیم اینجوری اینجوری، خانه به خانه کنار هم میچیدیم. سخت بود. سنگین بودند.» رکود ساختمانی دامن کودکان کار در کورههای آجرپزی را نیز گرفته است و کسب و کار دیگری در این جغرافیای بیابانی رونق گرفته است.
یکی از اعضای جمعیت امام علی میگوید:«قبلاً بچهها در کورهها یا واحدهای صنعتی کار میکردند، اما مثل تمام بخشهای اقتصاد، این کار هم به رکود خورد. الان بچهها زبالهگردی میکنند و پول در میآورند.» حالا کورهها به گاراژی از ضایعات که حکم پول را برای کودکی بچهها دارد، تبدیل شدهاند. بچهها زبالهها را به کورههای متروک میآورند، آنها را دپو و تفکیک میکنند و به پیمان کارهای بازیافت شهرداری میفروشند.
الهام فخاری، عضو شورای شهر تهران چند وقت پیش گفته بود:«سوءاستفاده جنسی بزرگترین آسیب برای بچههای زبالهگرد است.»
اینجا، یکی از محلههای حاشیه است که از دردِ فقر، همه نوع آسیبی در آن جریان دارد. هر بار که خبری از قتل، تجاوز، کودک آزاری و... منتشر میشود، موجی از درد را همراه خود میکشاند، چند وقت بعد فراموش میشود تا کار به حادثه بعدی برسد. اما در سکونتگاههای فقیرنشین درد روایت هر روزه آن هاست. بچههایی که در میان خانوادههایی معتاد، کار میکنند و گاه نیز در کودکی بعد از تجربههای تجاوز کارشان به اعتیاد جنسی و تنفروشی میرسد.
کار میان اسید و سوزن صنعتی
رعنا، دختر 19 سالهای است که از نخستین سالهای نوجوانی خود کار کرده است. نه دستفروشی، نه گلفروشی و نه پاک کردن شیشههای ماشینها سر چهارراه، او روزهای 11 تا 15 سالگیاش را در کارگاه قطعهسازی خودرو گذرانده است. حالا سیمای او نه دختر جوان 19 ساله، که زنی استخوان ترکانده با نگاهی رنج دیده است. او در این شهرک زندگی کرده، روستایی که تا چند وقت پیش حاشیه بوده و حالا بدون هیچ زیرساخت و تأسیساتی، به شهر تبدیل شده است. رعنا با حواسپرتی از روی زمان و سالها میگذرد و کارش را چنین روایت میکند:«در یک کارخانه خیلی بزرگ کار میکردم. سوله 700 متری بود. طاقچه و باکس ماشین میزدیم. برای همه جور ماشینهایی هم بود، پرشیا، 206 و... خیلی سخت بود و خطر داشت. یکبار داشتم طاقچهها را منگنه میزدم، دو تا انگشتم سوزن خورد و چسبید بههم.
دو ساعت فقط گریه میکردم. نمیدانستم باید چه کار کنم. دست یکی از همکارهایمان هم قطع شد. از آنجا بیرونم کردند، پولم را درست ندادند.» او بعد از آن سرِ کاری رفته که اسمش را «آبکاری» میگذارد:«این چیزهای فلزی را که از آن لیوان و ظرف آویزان میکنند، آبکاری میکردیم.
در اسید میگذاشتیم که زنگ زدگیاش برود. خیلی وقتها اسید میپاشید و صورتم را میسوزاند. خیلی سخت بود. شبها هم که خانه میرفتم، نمیتوانستم بخوابم.آدم است دیگر، میترسد.» ترس او نه از زندگی فقیرانه در محله موادفروشها، بلکه از پدرش بوده است. پدری معتاد که به دخترهایش دست درازی و تعرض میکرد.
تن فروشی در 10 سالگی، برای 5 هزار تومان
رعنا حالا در خانه علم جمعیت امام علی زندگی میکند و کارهای ساختمان را انجام میدهد، او میگوید:«الان خواهرم مشکلی دارد که نمیتوانم بگذارم خانه بماند، بزرگترین خواستهام این است که او را پیش خودم بیاورم.» دو تا از خواهرهایش در بهزیستی زندگی میکنند اما خواهر 13 ساله دیگرش را از بهزیستی بیرون کردهاند. او ابا دارد از مشکل خواهرش بگوید، اما روایت مددکاران از فاطمه که در8 سالگی تجربه تجاوز صاحبِ کارگاهی چوببری را از سر گذرانده، روشن است.
مسعود، یکی از مددکاران این خانواده چنین روایت میکند:«پدر خانواده حتی قرص تقویتی میخورد که شبها به بچههایش تعرض کند. بچهها از او میترسیدند و به آدمهای دیگر راحت اعتماد کردند. فاطمه در 8 سالگی برای مدتی هر روز به بهانه بستنی و... به کارگاه چوب بری کشیده میشد و آنجا مورد تجاوز قرار میگرفت. کار به جایی رسید که او به این وضعیت عادت کرد. 10 سالش بیشتر نبود اما حتی بلال فروش و کلهپز محل نیز به او دست درازی کرده بودند و با دریافتهای 2 هزار تومانی و 5 هزار تومانی، این کار هر روزش شده بود.» مسعود درباره وضعیتی که به آن اعتیاد جنسی میگویند، ادامه میدهد:«کار به جایی رسید که خودش آمد پیش ما و گفت از این وضعیت خسته شدم، از خودم بدم میآید.
او را بهزیستی بردیم، اما آنجا هم به خاطر مشکلات روان شناختی زیادی که برایش پیش آمده بود، اذیت میکرد و بعد از دو ماه خودشان او را به خانه برگرداندند. یکی از وقتهایی که پدرشان میخواست بچهها را اذیت کند، دخترها با آجر به سر او زدند. ما با پلیس تماس گرفتیم، گفتند ساعت 12 شب حکم ورود به منزل نداریم و مجبور شدیم با کمپهای ترک اعتیاد تماس بگیریم.» بعد از آن، دو ماه طول میکشد تا مددکارها بتوانند به کمک وکیل، با جرم پرداخت نکردن نفقه و کودک آزاری که خود پدر به آن اعتراف کرده بود، حدود دو سال مرد معتاد را به زندان بیندازند. مددکار این خانواده میگوید: «حالا نیز دوران حبسش تمام و آزاد شده است. اما در این مدت، مادر خانواده هم دیگر از همه چیز عبور کرد و آنقدر وضعیت شان با فقر همراه بود که خانه را به پاتوقی برای کارهای خودش تبدیل کرد.»
چهره فاطمه با وجود قامت کوتاهش، شباهتی به دخترکان نوجوان ندارد، کم حرف است و در نگاهش تشویش زنان رنج کشیده و میانسال میگذرد. زندگی در محله ای فقیرنشین، تنها کودکی و نوجوانی را از او دریغ نکرده است؛ درد روایت هر روز بچههایی است که روزها و شب هایشان را با فاصله نیم ساعتی از پایتخت در محلههای فراموش شده میگذرانند و در هیاهوهای رسانهای نیز جایی ندارند.
زندگی در اوضاع بد اقتصادی کار را به جایی رسانده است که معضلات اجتماعی به روندعادی زندگی بچهها تبدیل شده است. پسربچهای ۷ ساله میگوید:«اینجا پسر بزرگها با ما کاری میکنند که ما همان کارها را با دخترهای کوچکتر میکنیم.»
منبع: صدای ایران
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت sedayiran.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «صدای ایران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۵۵۳۳۸۸۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
کفتارهای سیاسی بر سر جنازه یک دختر نوجوان | بیاخلاقی رسانههای بیگانه درباره نیکا شاکرمی
به گزارش همشهری آنلاین، پس از انتشار گزارش پُر ابهام و سؤال بیبیسی درباره مرگ نیکا شاکرمی، شاهد آن هستیم که عدهای از مخالفان جمهوری اسلامی که متأسفانه بعضی از آنان از منتسبین به این دختر نوجوان هستند، فرصت را غنیمت دیدند تا بار دیگر با بیاخلاقیهای خود نفرتپراکنیهای شخصی و سیاسیشان را در فضای مجازی عملی سازند و دست به افشاگری درباره یکدیگر بزنند. درباره برآمدن موضوع نیکا شاکرمی و برخی بیاخلاقیها که رسانههای بیگانه یا نیروهای ضدجمهوری اسلامی در این بین مرتکب میشوند، با داوود طالقانی تحلیلگر رسانه و علوم اجتماعی گفتوگویی داشتیم که در ادامه میخوانید.
سرگیجه رسانهای در قبال نیکا شاکرمیطالقانی در ابتدا گفت: در قبال موضوع نیکا شاکرمی ما با دو گونه برخورد و مواجهه، روبهرو هستیم. در مواجهه اول کسانی قرار دارند که روایت رسمی جمهوری اسلامی را پذیرفتند و از این منظر گزارشات مربوط به موضوع به فوت نیکا شاکرمی را از تریبونهای رسمی نظام میپذیرند و موضع مشخص و معینی در این زمینه دارند.
وی افزود: اما از آن سو ما با یک نگرش مشوّش روبهرو هستیم. اساساً ما در فضای پساحقیقت حضور داریم که در آن این قدرتهای سیاسی و سوگیریهای مربوط به جدلهای رسانهای است که روایت از یک موضوع را در دست میگیرند. اگر قرار باشد، روایت رسانه جمهوری اسلامی را به خاطر اینکه وابسته به دولت ایران است یا رویکردی ایدئولوژیک دارد، کنار بگذاریم، به تبع این موضوع، ملزم هستیم که روایت رسانه وابسته به وزارت امور خارجه بریتانیا و رسانههای تغذیه شده از پول رژیم صهیونیستی را هم به همین دلیل کنار بگذاریم و نپذیریم؛ چراکه آنان هم وابسته بوده و به نوعی تریبون یک نگرش خاص محسوب میشوند. چه دلیل موجهی وجود دارد در چنین فضایی که هر دو روایت و رسانه، دارای سوگیری و ایدئولوژی مشخص هستند ما روایت یکی را پذیرفته و روایت آن دیگری را کنار بگذاریم؟
کفتارهای سیاسی بر سر جنازه یک دختر نوجواناین تحلیلگر رسانهای ادامه داد: مضاف بر آنچه گفته شد، اخیرا با توجه به گزارش بیبیسی بار دیگر موضوع نیکا شاکرمی و حتی بیان موضوعات خصوصی این دختر نقل مطبوعات و رسانههای بیگانه خارج از کشور و رسانههای غیر رسمی در فضای مجازی شده است. اینکه برخی از گروههای سیاسی برای پیگیری اهداف خود دست به افشا و انتشار مسائل خصوصی این دختر میزنند کاری غیر اخلاقی است. حتی گاهی این بیاخلاقیها از سوی خویشان او صورت میگیرد. طبیعی مینماید که هر کس در خصوصیترین زوایای زندگیاش با خانواده و خویشان خود دارای چالشهایی باشد؛ حال وقتی عدهای از این فرصت برای پیادهسازی عقدههای سیاسی و پیگیری نزاعهای سیاسی استفاده کنند، کفتارهای سیاسی به حساب میآیند که از نام و تصویر این دختر میخواهند استفاده کنند.
دفاع جمهوری اسلامی از حقوق نیکا شاکرمیطالقانی گفت: بیان این مسائل شخصی باید طبق قانون مورد برخورد قرار گیرد، کما اینکه جمهوری اسلامی تا به اینجای کار از حقوق این دختر دفاع کرده و برخی روزنامهنگاران که اطلاعات کذب را در این باره افشا کرده بودند را بازخواست کرد. البته لازم است این برخورد در موضوعات ولو درست نیز صورت پذیرد، چرا که مربوط به حوزه شخصی این دختر است.
کد خبر 849473 برچسبها خبر ویژه رسانه خارجی رسانه - سواد رسانهای