Web Analytics Made Easy - Statcounter

جمعی از شاعران آیینی به مناسبت اربعین حسینی (ع) اشعاری را سرودند. به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری دانشجو؛ جمعی از شاعران آیینی به مناسبت اربعین حسینی اشعار خود را در اختیار خبرگزاری دانشجو قرار دادند که در ادامه می‌خوانید:
باید که ظهورِ یار مقدور شود
تا از همهٔ خلق٬ بلا دور شود

آنقدر پیاده٬ اربعین می‌آییم
تا سیصد و سیزده نفر جور شود!
مرضیه عاطفی

خوشا به حال غباری
که پا به پای شما

به شوق دیدن
شش گوشه راه افتاده
سید رضا هاشمی


اهـلِ ادَب میسازَد عشقَش بے ادَب هـارا
اینجا تَماشا کُن شُکوهـِ تاب و تَب هـا را

شورِ حُسینے هـا چہ شیرین است باوَرکُن
با اشک هـا پَروَردہ اند اینجا رُطَب هـا را

روزیِ هـَرروزِ مَرا دادہ ست دَر هـیئت
با روضہ اش سَر کَردہ ام یک عُمْر شَب هـا را

باشَد حَرامَم زندگے حَتّیٰ اگَر یک روز
واجِب نَدانَم این قَبیل از مُستَحَب هـا را

با چایِ شیرینَش نَمَک گیرَش شُدَم، این چای
از تلخکامے هـایِ دُنیا شُست لَب هـارا

موکَب بہ موکَب از نَجَف تا کَربَلا دیدیم
این عشْق کَردہ مُشتَرَک اَصل و نَسَب هـا را

ازاین سُتون تا آن سُتون شوقِ فَرَج دارَند
دَر راہ میبینے هـَمہ مُنجے طَلَب هـا را

حَتّیٰ مَسیحے هـا هـَم اینجا اَشک میریزَند
گویا کہ آقا باز مے خوانَد وَهـَب هـا را

تاوَل کہ نہ نوعے مدال از جنسِ مُروارید
بسیار زیبا کَردہ پایِ مُنتَخَب هـا را

داغِ مِنا سوزاند مارا پَس بیا حاجی
اینجا ببین فَرقِ عَرَب هـا با عَرَب هـا را.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

..
محسن کاویانی


دلم گرفته برای غمی که میدانی
برای وسعتِ آن ماتمی که میدانی

دوباره آمده ام سر به زیر و شرمنده
دچار حال بد و مبهمی که میدانی

چقدر گریه کنم تا به من محل بدهی
قبول کن! منم آن محرمی که میدانی

مرا به حال خودت واگذار کن آقا
دعا بکن نشوم آدمی که میدانی

دوباره بغض دلم را گره زدم محکم
به روی حاشیهٔ پرچمی که میدانی

فراق کرب و بلا جان سپردن محض است
تو را خدا برسان مرهمی که میدانی

سکوتِ کنج ضریحت چه عالمی دارد
مرا ببر به همان عالمی که میدانی

به پای بوسی شش گوشه ات مرا بطلب
نخواه جان بدهم از غمی که میدانی!
مرضیه عاطفی


بس که در نیمه‌ی شب سجده‌ی طولانی داشت
قاتل خون خدا، پینه به پیشانی داشت

در رکاب علی آن مرد که می‌زد شمشیر
آخر الامر، شگفتا، که چه پایانی داشت!

ملتزم بود به تجوید ولا الضالینش.
ولی‌ای کاش کمی لحن مسلمانی داشت

از همان معرکه ها، دست به ناحق دادن-
عادتی بود که تیغ عربستانی داشت

کربلا عرصه‌ی آزادگی و ذلت بود
عرصه‌ای سرخ که هفتاد و دو قربانی داشت

"دوزخ" و "جنّت" دیوار به دیوار هم اند
کوفه هم "شمر" و "سنان" داشت و هم "هانی" داشت

چه بسا منبر که تکیه بر آن کرد "شُریح"
چه بسا زندان که "یوسف" کنعانی داشت

سربلند از گذر حادثه آمد بیرون
مثل حر آنکه به چشم اشک پشیمانی داشت
علی فردوسی

بیرون زدی به سمت حرم بی معطلی
با چشم خیس از حرم مرتضی علی

با هر قدم به زمزمه سرگرم رفتنی
سرگرم راه رفتن و لبیک گفتنی

دریای بیکران عزادار را ببین
این خیل پابرهنه‌ی زوار را ببین

هر نغمه‌ای به داد خروش تو می‌رسد
از هر کرانه نوحه به گوش تو می‌رسد

هر خانه‌ای به شوق پذیرای زائر است
هر کس به هر چه دارد و با هرچه قادر است

مردی که بود کوزه‌ای آبی به شانه اش
با التماس برد تو را هم به خانه اش

انداخت سفره‌ای و به تو جای خواب داد
با چای گرم تشنگی ات را جواب داد

با دست مرهمی به تن خسته می‌دهد
وقت وداع رخت تو را شسته می‌دهد

گویی تو را به سمت حرم مست می‌برند
آری تو را به پا نه، که بر دست می‌برند

برگشته‌ای به پای دل و زخم تاولی
همراه زخم قافله‌ی دختر علی

آن زن به لهجه‌ای عربی نوحه خوان کیست؟
این یا رضیع گفتن او از زبان کیست؟

می‌خواند از رباب و گل سرخ پرپرش
یا خواهری که مرد ز. داغ برادرش

خواهر رسید و با همه‌ی جان خسته اش‌
می‌گفت: با برادر در خون نشسته اش

یک صبح زینب تو بدون تو شب نکرد
داغی چو داغ شام مرا جان به لب نکرد

شرمنده‌ی تو ام که تو را نوردیده نیست
همراهم آن سه ساله‌ی قامت خمیده نیست‌
ای باغبان ز. غنچه‌ی گلخانه ات نپرس
از سرگذشت دختر دردانه ات نپرس

هر گوشه‌ای نوای جگر سوز عاشقی است
هر روضه‌ای دمی به غنیمت دقایقی است

اینجا کنار روضه به تو گرم خدمت اند
معجونی از سخاوت و عرض ارادت اند

زائر بگو چه بود به جز سود روزی ات
زائر خوشا به حال تو خوش بود روزی ات

زائر بدان گواه بهشت است این مسیر
حقا که شاهراه بهشت است این مسیر

امسال من لیاقت دعوت نداشتم
اندازه‌ی تو شوق زیارت نداشتم

باید برای این سفر آماده می‌شدم‌ای کاش من مسافر این جاده می‌شدم‌
ای نور محض،‌ای رخ مهتاب‌ها به تو
عرض ارادت همه ارباب‌ها به تو

در ظلمتم چراغ برایم نمانده است
در دل به غیر داغ برایم نمانده است

جامانده از وصالم و خالی ز. حوصله
بی تو دل و دماغ برایم نمانده است

می ... نوش جان معتکف اربعین تو
جانم فدای آن نظر ذره بین تو

نالایقی که هست ز. رویت خجل منم
از داغ کربلای تو حسرت به دل منم

کی آشنا به خاک تو گردد جبین من؟
تن‌ها تویی تو خاطره‌ی دل نشین من
هادی ملک پور

این محبّت آسمانی است یا زمینی است
این کشش فقط خیالی است یا یقینی است؟

این که می‌کِشد مرا به سوی تو چه جذبه‌ای ست؟
حال و روز عاشقان همیشه اینچنینی است

تاول شکفته زیر پای زائر تو را
بوسه می‌زنم که موسم ستاره چینی است

کاش تاولی به پای زائر تو می‌شدم
تا نوازشم کنی که اوج نازنینی است

از نجف پیاده سوی کربلا روان شدن
مثل اشک‌های الغدیری امینی است

کربلا چه قرن‌ها بر او گذشته و هنوز
از معلمان مهربان درس دینی است!

از کلاس عقل تا کلاس آخر جنون
سطری از کتاب إن قَطعتُموا یمینی است

عشق عشق عشق عشق عشق عشق عشق عشق
این صدای پای زائران اربعینی است
مهدی جاندار

نیست جز شوق زیارت در نگاه زائران
میشود بال ملائک فرش راه زائران

در نجف اذن زیارت از علی باید گرفت
میشود دست علی پشت و پناه زائران

از نجف تا کربلا صد کهکشان روشن است
میدرخشد در دل شب روی ماه زائران

با وجود خدمت مردم زیارت سخت نیست
خادمان هستند در فکر رفاه زائران

هرکدام از زائران اربعین یک لشگر است
سخت ترسیده است داعش از سپاه زائران

اشک میریزیم، چون گریه سلاح شیعه است
ریشه‌های ظلم میسوزد به آه زائران

قبل راه افتادن زائر به سمت کربلا
در نجف بخشیده شد کل گناه زائران

حج پیغمبر ثواب گام‌های زائر است
عین احرام است پس رخت سیاه زائران

یا حسین بن علی! یا لیتنا کنا معک
کربلا‌ای کاش باشد قتلگاه زائران
آرش براری

سالیانی ست که از حال دلم باخبری
عمر من رو به فنا رفت و نکردی نظری

دل تنگم هوس کرب و بلایت کرده
منتظر مانده ام آقا به امید سفری


اربعین در ره و دل‌ها همه بی تاب تواند
از دل پرغم من ساده، ولی میگذری


من چه کردم که شوم لایق لطف و کرمت
توشه ام نیست بجز کج روی و خیره سری

سیل عشاق به پابوسی تو می‌آیند
من بیچاره چه دردی بکشم یک نفری

دل من پر بزند گه به نجف گاهی شام
عاشقی نیست بجز سوز دل و دربه دری

ترسم این است بماند به دلم داغ حرم
قبل مرگم چه شود این من بد را ببری‌
ای که رفتی به حرم یاد کن از سوز دلم
که دعای من بیچاره ندارد اثری


دلخوشی ام شده هی شعر برایت گفتن
شرمسارم که جز این هیچ ندارم هنری

غزل پرگله ام را به نگاهی بنواز
(تا به عشقت بسرایم غزل تازه تری)
طاهره فرجام

مثلِ هرسال، دل، پر از داغ است
باز هم پای مَرکَبَم لنگ است
اینکه جامانده_ایم، تکراری ست!
آن که جامانده است، دلتنگ است!

شعر‌ها گفته اند در دوری
همه‌ی شاعرانِ جامانده!
مطمانّم، ولی سه ساله‌ی تو
همه شان را یکی یکی خوانده!

دختری که زبانزد است به عشق...
حُبُّ‌ها نور، فی قلوبِ الناس
گرچه بی دست شد عمویش... آه!
رَفَعَ الله رایتُ العباس

خواستم درد و دل کنم... اما
همه اش روضه پیشه میآید!
این چه سِرّی است در غمت، که به اشک
دلِ غافل، به خویش میآید!

هرچه را خواستم به من دادی
هرچه را غیر کربلا! آقا
هر سِری یک بهانه پیش آمد
هر سَری نیست پرب‌ها! آقا

جان زهرا بگو چگونه دگر
نوکری را به تو نشان بدهم؟
نکند سال‌ها گذر کند و
کربلا را ندیده، جان بدهم!
عارفه دهقانی

اگر لبریزم از تو
نقص در ظرفیت من نیست

وجودت وسعت دریاست
در فنجان نمی‌گنجد
سید رضا هاشمی

منبع: خبرگزاری دانشجو

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت snn.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری دانشجو» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۵۵۴۴۷۳۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

آیا امام صادق (ع) فقط گوشه‌ای می‌نشست و درس می‌داد؟

به گزارش«مبلغ» به نقل از سایت KHAMENEI.IR، حجت‌الاسلام والمسلمین محمد مهدی طباخیان، کارشناس تاریخ اسلام، به بررسی سیره سیاسی و فرهنگی امام صادق(علیه‌السّلام) پرداخته است.
این گفتار برگرفته از نشست علمی با موضوع «بازخوانی حیات سیاسی اجتماعی امام صادق علیه السلام از دیدگاه آیت‌الله‌ خامنه‌ای» است که به همت موسسه فرهنگی پژوهشی انقلاب اسلامی برگزار شد.

نسبت به سیره سیاسی اجتماعی امام صادق علیه‌السلام، واقعیت امر آنچه که دغدغه هر سیره‌پژوه و مورخ شیعه منصفی باید باشد، این است که وقتی که ما به سیره‌پژوهان و سیره‌پژوهی در فضای گفتمانی شیعه نگاه می‌کنیم، به‌خصوص از عصری که نوشتن‌های به زبان غیرعربی مرسوم می‌گردد و برخی مصنفان ما دست به قلم می‌شوند و سیره‌پژوهی می‌نمایند و برای افکار عمومی می‌نویسند، ما دچار یک بحران جدی هستیم و آن بحران این است که متأسفانه به سیره اجتماعی اهل‌بیت علیهم‌السلام، کمتر پرداخته می‌شود و آنچه که بیش‌تر مدنظر هم نویسندگان و مخاطبان قرار می‌گیرد، وجوه فردی حیات اهل‌بیت علیهم‌السلام است و ما هر امامی را در یک قاب و تصویر خاصی می‌بینیم و ملاحظه می‌کنیم.
فقدان خیلی جدی در این مسئله احساس می‌نمائیم، تا بدان‌جا که گاهی اوقات اگر بنا داشته باشیم درباره امام صادق علیه‌السلام حرف بزنیم، به‌عنوان امامی که توقع می‌رود بعد از حضرت امیر علیه‌السلام بیش‌ترین گفت‌وگوها را ما نسبت به امام صادق علیه‌السلام در فضای گفتمانی شیعه داشته باشیم. ممکن است تصور شود، امام دوم باید سیدالشهداء علیه‌السلام باشند، ولی اگر مقتل‌الحسین علیه‌السلام را کنار بگذاریم، نسبت به عموم حیات امام حسین علیه‌السلام، ما آنچنان اطلاعات و داده‌های گسترده‌ای به اندازه حضرت جعفر بن محمد علیهماالسلام نداریم.

* ضرورت توجه به رفتارهای فرهنگی امام صادق (علیه‌السّلام)
درد اینجاست زمانی‌که بنا داریم از شخصیت امام صادق علیه‌السلام گفت‌وگو کنیم،‌ گفت‌وگوهای ما صرفاً گونه‌ای می‌شود که مخاطب احساس می‌کند با یک آخوند مسئله‌گو یا یک رتبه بالاتر، یک فقیه صاحب‌درس و یا یک رتبه بالاتر یک مفتی در تراز مفتیان عصر خودش مواجه است. بیش‌تر شأن را به آن سمت می‌بریم و پرداخت‌های ما به آن شکل می‌شود و امام صادق علیه‌السلام در آن قاب و زاویه می‌بینیم. چون بحث بنده به انقلاب فکری و فرهنگی امام مرتبط است و طرح یک مذهب فقهی و اعتقادی متمایز، به همین نکته هم خوب پرداخته نشده است. یعنی وقتی در اینجا هم می‌خواهیم از امام صادق علیه‌السلام گفت‌وگوی علمی کنیم، شأن امام را خیلی اندک و کاسته می‌بینیم و صرفاً حضرت را محدود به روایت‌گویی می‌کنیم، به اینکه بخش بزرگی از روایت‌های ما در شیعه اثنی‌عشری به جعفر بن محمد علیهماالسلام می‌رسد، باز این ندیده انگاشتن رفتارهای ژرف و دقیق فرهنگی امام صادق علیه‌السلام است.

* مهم‌ترین خطری که متوجه جامعه شیعه در زمان امام صادق(علیه‌السّلام) بود
وقتی از امام صادق علیه‌السلام گفت‌وگو می‌کنیم، باید ابتدا یک پیشینه‌ای در تاریخ تشیع درنظر بگیریم. بعد از ماجرای قتل خون‌بار سیدالشهدا علیه‌السلام در کربلا در سال ۶۱ هجری قمری، شیعیان که هنوز هم آن شکل‌گیری یک مذهب اعتقادی و فقهی منسجم و منضبط را نداریم، باید بگوئیم جریان علوی که می‌تواند اشتراک‌های بسیار گسترده‌ای هم با طبقه عامه مردم داشته باشد و آن چیزی که ما امروز به اهل سنت می‌شناسیم، اتفاقاً علوی‌ها اشتراکات گسترده‌ای دارند. رسته و جریان علوی یک دوره محاق رفتن دارد. یعنی یک ضربه اساسی می‌خورد، به‌خصوص بعد از اینکه دوباره در کوفه مصعب بن زبیر موفق می‌شود برای بار دوم شیعیان را سرکوب کند، ظرفیت‌های شیعیان رو به زوال می‌رود و آن ظرفیت اولیه جریان علوی، آسیب‌های جدی می‌بیند.

لذا جایگاه سادات بنی حسین آسیب بسیار بسیار جدی می‌بیند و علی بن حسین علیهماالسلام را می‌بینیم که با محدودیت صاحبان گفتمان مواجه است. یعنی من خیلی یار و آدم فرهنگی در اطرافم ندارم. آن بسط و گستردگی را ندارم و در خود جریان بنی‌هاشم، گاهی اوقات مورد طعن و نقد هستم. فعالیت‌های فرهنگی و فکری شیعیان آسیب جدی دیده است و اگر بخواهیم به جریانات تاریخی در این وهله ظنین باشیم، یکی از مهلک‌ترین خطراتی که هویت جریان علوی را به مخاطره انداخت و هر لحظه ممکن است آن ضربه نهایی را به جریان علوی بزند، این است که جریان علوی به‌واسطه اینکه سرکوب شده و حاکمیت او را مطرود نموده و مجال گفت‌وگو را از دست داده و بر بالای منبرهای رسمی نقد می‌شود، ولی فرصت پاسخ‌گویی را ندارد، و هر کسی کم‌ترین انتسابی به جریان علوی داشته باشد، تحت تعقیب، پیگرد، قتل، زندان و حبس قرار می‌گیرد، نخستین مخاطره این است می‌رود که در دل جامعه خودش هضم گردد و این یک خطر بسیار بسیار محتمل است. می‌تواند این جامعه به‌سرعت آن نقاط تمایزش با جامعه عمومی اسلامی، مضمحل شود و در دل جامعه بزرگ‌تر خودش هضم گردد و به‌مرور زمان کار به جایی برسد که خیلی از احکام شرعیه این‌ها از دست برود.

احکام شرعیه در این مقام مهم نیست، ما چیز مهم‌تری داریم و آن هم نقاط ممیزه اعتقادی و فضای گفتمانی است و ممکن است آن‌ها از دست برود و به یک گروهی با تفکرات خاصی تبدیل شوند. کمااینکه این اتفاق در طول تاریخ بسیار افتاده است. می‌توانیم از خیلی جریان‌های فکری نام ببریم که در وهله نخست تمایزات جدی داشتند، ولی در ادامه مسیر، تمایزات‌شان محفوظ نماند.

* امام صادق(علیه‌السّلام) به رفتارهای فرهنگی و گفتمانی اولویت می‌دادند
روایت شریف مرحوم کلینی در کتاب کافی می‌تواند بحث ما را از این جهت تکمیل کند. در متمم بحث‌شان در اصول کافی، کتاب‌الحجه روایت طولانی از ماجرای قیام محمد نفس زکیه و عبدالله محض می‌آورند و در آنجا یک پرسش شرعی کسی از عبدالله محض پرسید که من شنیدم اجداد شما در مدل وضو گرفتن، با عامه متفاوت بودند و روی کفش مسح نمی‌کشیدند.

عبدالله در آنجا این فتوا را به استهزاء می‌گیرد و می‌گوید ما همان‌گونه که پیشینیان و اصحاب اصلی پیامبر (صلّی‌الله‌علیه‌وآله) عمل کردند، عمل می‌کنیم و نقطه تمایزی در این زمینه نداریم و یک طعنی به سیدالشهداء علیه‌السلام وارد می‌کنند. ما اینجا نمی‌خواهیم عبدالله بن حسن بن حسن را متهم بنامیم، ولی می‌توانیم شاهدمثالی بگیریم بر اینکه به‌مرور زمان، حاکمیت می‌تواند من را از لحاظ اجتماعی به یک سمتی ببرد که در معتقدات، نقطه تمایزم را از دست بدهم. اینجا باید راهبران یک هوشمندی فوق‌العاده‌ای داشته باشند که در چینش اولویت‌ها، موضوعات فرهنگی و گفتمانی را به رفتارهای صرف سیاسی و اجتماعی ترجیح دهند.

یکی از نقاط ممیزه امام صادق علیه‌السلام با عموم سادات طالبی دیگر از اولاد امیرالمومنین و زهرای مرضیه علیهماالسلام که در اثنای شکل‌گیری دولت بنی‌عباس قیام و خروج می‌کنند، همین است. حضرت صرفاً به‌دنبال یک جریان صرف اجتماعی و انقلاب تُند و خشن اجتماعی نیستند، این نیست که من فقط به این بیندیشم که دولت مرکزی را سرنگون بکنند و به هر قیمتی یک دولتی تشکیل بدهند. حضرت در منظومه فکری‌شان واضح است که به رفتارهای فرهنگی و گفتمانی تقدم می‌دهند.

* امام (علیه‌السّلام) به دنبال ایجاد جریان اجتماعی بودند
ابتدا دنبال این هستند که یک نرم‌افزاری داشته باشم که این نرم‌افزار را در اذهان برخی ثابت نمایم، بعد از اینکه این نرم‌افزار مشتری پیدا کرد و من را به‌عنوان راهبر پذیرفتند، این گفتمان بین ما ایجاد شد، بعد این گفتمان به‌مرور زمان غلبه پیدا کند، جریان اجتماعی از قِبَل خودش تولید نماید و این جریان اجتماعی به سمت دستگیری عرصه‌های سیاسی برود. اشتباهی که می‌شود برخی سادات بنی الحسن را به آن متهم کرد؛ این است که پیش از اینکه نرم‌افزار اندیشه‌ای ارائه کنند، به سمت به‌دست گرفتن عرصه‌های سیاست‌ورزی رفتند و شاید اینجا یکی از نقاطی باشد که برای ما فهم شود و واضح گردد که چرا حضرت صادق علیه‌السلام با برخی تحرکات سادات علوی در اعوان تشکیل عباسی همراهی و همکاری را لازم را نداشتند و در همان عصر، حضرت به خانه‌نشینی متهم می‌گردند.

روایت معروفی از مرحوم شیخ حُرعاملی در اثباة‌الهدی وجود دارد و البته مشابه این روایت در کتاب شریف کافی هم مرحوم کلینی ذکر می‌کنند که یکی از بزرگان زیدیه با یکی از شیعیان درحال گفت‌وگوست و به تمسخر، نام امام صادق علیه‌السلام را صدا می‌زند و می‌گوید این پیرمرد چه زمانی از دنیا می‌رود که جریان علوی یک نفسی بکشد. خانه‌نشینی را کی پایان می‌دهد. به‌خاطر اینکه یک بخشی از جریان سادات علوی در صحنه معارضه قرار دارند و می‌جنگند و دارند علیه حاکمیت اقدام می‌کنند، ولی ما امام صادقی را می‌بینیم که اولویت ذهنی‌اش متفاوت است. چون ظاهراً آنچه که در ذهن حضرت بود، این است که خطر محتمل‌تری که بیخ گوش جریان شیعی است، صرفاً این نیست که یک دولت بنی‌عباس متزوری ظهور کرده و دارد از بعضی اجزای جامعه شیعی بهره می‌برد. خطر محتمل‌تر این است که اگر من نجُنبم، ممکن است همه نقاط تمایز اعتقادی‌ام از بین برود. یعنی من باید منتظر باشم که در عصر بعدی من بروم به این سمت که دیگر تفاوتی بین من و عموم جامعه نباشد.

* امام صادق (علیه‌السّلام) بر حفظ مرزهای فرهنگی اصرار داشتند
این موضوع هیچ تنافی با وحدت ندارد. ما متأسفانه در فهم این مسئله گاهی اوقات یک بحران عمیقی داریم. برخی گمان می‌کنند منظور از وحدت، این است که ما باید در جامعه عامه هضم شویم. اگر قرار است هضم گردیم که دیگر به آن وحدت نمی‌گویند. وحدت یعنی من با حفظ تمام نقاط تمایزم، از اصرار بر نقاط تمایز در مرزهای معارضه فرهنگی دست بردارم و سعی کنم بر اشتراکات دست بگذارم. اصلاً همین که می‌گویم از تمایز دست بردار و بر اشتراک دست بگذار، یعنی تمایز و اشتراکی وجود دارد. اگر قرار باشد من در عامه هضم شوم، دیگر نه تمایزی و نه اشتراکی است، وحدتی وجود ندارد، بلکه یکی شدیم و دور همدیگر زندگی می‌نمائیم. گام نخست امام صادق علیه‌السلام، تولید آن گفتمان است و خیلی مرزبندی شفاف و واضحی دارند.

مرحوم کلینی روایت معروفی در کتاب شریف کافی دارند و در سفر شیخ حُر هم این روایت را نقل می‌کند. می‌گوید در سفر حجی، حضرت صادق علیه‌السلام در انتهای مسجد بیتوته کرده و نشسته بودند و مشغول عبادت بودند. جناب ابوحنیفه بزرگ عامه در کنار امام صادق علیه‌السلام می‌آید که بنشیند. ابوحنیفه‌ای که اگر در مدینه یا کوفه بود، مورد احترام امام بود، ولی اینکه مکه است و مکه گفتمان مدنی و کوفی ندارد، در مکه حجاج از شرق و غرب عالم آمدند و یک نمایشگاه است. یک چیزی می‌بینند و تحلیل هم نمی‌کنند. در اوج ناباوری امام صادق علیه‌السلام به ابوحنیفه تَشَر می‌زند و می‌گوید کنار من ننشین، تا من و تو را یکی نبینند، تا تصور نشود که گفتمان من و تو یکی است و این یعنی یک مرزبندی. من دارم یک نرم افزاری تولید می‌کنم، نمی‌توانم اینجا از نقاط افتراق‌مان کوتاه بیایم. من باید بر سر نقاط افتراق‌مان پافشاری کنم، ابتدا گفتمان را تولید نمایم و ازاین‌رو می‌بینید در تداوم هم، حضرت موسی بن جعفر علیه‌السلام در جلسه مهدی عباسی، وقتی به تظلم‌خواهی می‌رود، بساط تظلم‌خواهی که مهدی برقرار کرده، حضرت آن چیزی را که به‌عنوان تظلم پیش خلیفه عباسی می‌برد، ماجرای فدک است و غصب حاکمیت و بازگرداندن چیزی که در سقیفه بنی‌ساعده به‌عنوان فدک زهرای مرضیه سلام‌الله‌علیها غصب شد و بعد هم اشعار سیاسی دارد که همه مرزبندی‌های جغرافیایی و سیاسی امروز جهانی است که تو بر آن خلافت داری و حاکمیت می‌کنی.

* حرکت امام صادق(علیه‌السّلام) به سمت ایجاد تولید گفتمان سیاسی بود
پس ما در گام نخست باید اولویت امام را ببینیم. امام به‌شدت به تولید گفتمان و به ایجاد یک نرم‌افزار فرهنگی معتقدند و به‌دنبال تولید این هستند و در کنار این، اُمید دارند که در گام بعدی بتوانند یک جریان اجتماعی را با این گفتمان تولید بکنند و در گام بعدی بتوانند از دل این جریان اجتماعی، یک گفتمان سیاسی تولید نمایند که این گفتمان سیاسی خودش را موظف بداند به اینکه برود عرصه‌ سیاست‌ورزی را به‌دست بگیرد. این مسیری است که امام صادق علیه‌السلام برای سیاست‌ورزان اگر می‌خواهند در مسیر حق قدم بردارند، طراحی می‌کند. اینکه من در گام ابتدایی باید یک نرم‌افزار فرهنگی مشخص و منسجم داشته باشم.

* انقلاب فرهنگی امام صادق(علیه‌السّلام) برای فرار از جهاد نبود، برای جهاد بود
جهادی که امام صادق علیه‌السلام به آن مشغول است تبیین نرم‌افزار علمی فرهنگی است، ایجاد یک نرم افزار و ساختار خاص اعتقادی است، ایجاد یک مذهب متمایز در همه زمینه‌ها و ابعاد با جامعه عامه جهان اسلام است، این به‌مراتب و به‌شدت از هر شمشیر برداشتنی و از هر علم کردنی، برای بنی‌عباس خطرناک‌تر است. چون این ماندگاری و مانایی دارد و جلوی هضم شدن را می‌گیرد و می‌تواند در مقابل ایدئولوژی که بنی‌عباس به زحمت در دوره مهدی و هادی عباسی دست و پا کرده بود برای خودش که بتواند خودش را به مرکز وحی و قداست جهان اسلام نبی اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم متصل نماید، و از آنجا اخذ معنا و قداست کند، می‌تواند با این درگیر شود، بنابراین اتفاقاً برخلاف تصور عامه، بنی‌عباس دشمن جدی‌تر خودشان را، حسین فخ نمی‌بینند.

وقتی که رأس حسین فخ را برای هادی بردند، هادی، یقین‌ بن موسی را مذمت کرد. گفت این کار را نمی‌کردی، او را اسیر می‌نمودی. ولی در ماجرای قتل موسی بن جعفر علیه‌السلام، هارون ذره‌ای هم ملاحظه و ملاطفت به خرج نمی‌دهد. یعنی معلوم است که دغدغه‌ها و نگرانی‌ها به‌مراتب از سادات حسینی که به‌ظاهر شمشیر بلند نکرده‌اند، بیش‌تر است، تا سادات حسنی که شمشیر به ‌دست گرفتند. چون با آن بحران می‌شود مانند یک صاعقه تعامل کرد و از آن عبور نمود. کمااینکه بعدها می‌بینیم سادات بنی‌حسنی که در مغرب الاقصی و در شمال آفریقا دولت تشکیل دادند، مذهب سنی را پذیرفتند. بخشی از زیدیه، بخشی از تفکرات اهل سنت را پذیرفتند. این‌ها نتوانستند پیشبرد اهداف را داشته باشند. اما جریان اثنی‌عشری و اسماعیلی که فرع بر امام صادق علیه‌السلام خلق شدند، توانستند تا قرن‌ها مانایی‌شان را محافظت کنند و نگه دارند و بتوانند خودشان را بازآفرینی و بازتولید نمایند.

ازاین‌رو انقلاب فرهنگی امام صادق علیه‌السلام در ذهن ما اولویت دارد، نه برای فرار از جهاد، بلکه برای جهاد و بلکه دولت بنی‌عباس بهتر و بیش‌تر و شدیدتر هم با این جنس از جهاد مقابله می‌کند، چون این جهاد مانایی و ماندگاری بیش‌تری دارد.

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1902660

دیگر خبرها

  • رویکرد جدید ارائه خدمات در شهرداری اصفهان/ تقویت خدمات‌دهی در ایام اربعین حسینی
  • قدیمی ترین تصاویر رنگی از عتبات عالیات
  • صادرات تولیدات تعاونی‌های دانش‌بنیان به کربلا و مسکو
  • رونالدو؛ یک گوشه در حال رکوردزنی!
  • نقطه عطف وارثان جبهه دفاع از حرم «حماسه خانطومان» است
  • دیروز، ایرانی‌های تورنتو با دیدن آرنولد شوارتزنگر، غش و ضعف کردند
  • آیا امام صادق (ع) فقط گوشه‌ای می‌نشست و درس می‌داد؟
  • گوشه‌هایی از مراسم پرفیض دعای ندبه در امامزاده بهلول (ع) خوی + تصاویر
  • عزاداری در سوگ امام ششم شیعیان در گوشه وکنار استان
  • خوش آن گروه که هستند با امام بقیع