پس از فاجعه!
تاریخ انتشار: ۲۱ آبان ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۵۵۵۹۶۳۳
حوادث و فجایع طبیعی، بحران ناگزیر جوامع امروزی هستند. سیل، زمینلرزه، تسونامی، رانش زمین، آتشسوزی و بسیاری از حوادث طبیعی دیگر، هر یک به نحوی زندگی مردم را در سراسر جهان تهدید میکنند.
به گزارش شهرووند، به اثری که این حوادث یا فجایع، مستقیما روی جوامع انسانی میگذارند، «اثرات اولیه» یا «Primary effects» میگویند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
این اثرات ثانویه بهمراتب مخربتر و هزینهزاتر از اثرات مستقیم و اولیه هستند. چیزی که در کشورهای درحال توسعه، کمتر به آن میپردازند. بهعنوان مثال، در وقوع یک زمینلرزه، مواردی مثل دزدی، تجاوز، غارت، نزاعها و درگیریهای درونشهری برای بهدستآوردن منابع غذایی، حمله به فروشگاهها و مواردی مثل آن، جزو اثرات ثانویه فجایع طبیعی بهشمار میآیند.
اثرات ثانویه، لزوما به مسائل اقتصادی یا جرم و جنایت خلاصه نمیشود؛ بلکه پیامدهای اجتماعی، فرهنگی و روانشناختی را نیز دربرمیگیرد. به بیان سادهتر و بهعنوان مثال، افزایش آمار اعتیاد (پیامد اجتماعی و فرهنگی) یا افزایش آمار افسردگی و خودکشی (پیامدهای روانشناختی)، پس از یک فاجعه طبیعی، در ذیل اثرات ثانویه قرار میگیرد که هزینههای زیادی را بر دوش جوامع باقی خواهد گذاشت.
بهطورکلی میتوان مخاطرات و تهدیدات ثانویه پس از فجایع طبیعی را به ٥ گروه دستهبندی کرد؛ «دزدی و غارت»، «مخاطرات سیاسی»، «قتل و تجاوز»، «مخاطرات روانشناختی» و در نهایت «پیامدهای اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی». لازم به ذکر است که مقوله دزدی و غارت اموال را باید از مقوله قتل و تجاوز متمایز کرد، چراکه ساحت این دو موضوع، با یکدیگر متفاوت است و اثرات و عواقب هریک از آنها نیز، کاملا غیرقابل مقایسه هستند. مثلا تأثیری که دزدی روی فرد غارتشده دارد، هیچگاه به بزرگی و شدت تأثیری نیست که تجاوز یا قتل روی آن فرد یا اعضای خانواده وی خواهد گذاشت.
دزدی، غارتبه دنبال یک فاجعه طبیعی، تقریبا همه افراد منطقه متأثر، تا چند ساعت، دچار حالت گیجی و گنگی هستند. پس از آنکه از حالت شوک بیرون آمدند، دچار احساس ترس و وحشت میشوند. این احساس همراه میشود با آغاز تقاضا برای نیازهایشان. تقاضا برای کمک، آب، غذا، پتو، چادر، لباس و...؛ بستگی به این دارد که زلزله در چه فصلی اتفاق بیفتد؛ اگر زمستان باشد، همه لباس گرم میخواهند و تابستان باشد، همه آب میخواهند. همه این اتفاقات، کمتر از ٢٤ ساعت روی میدهد.
اگر مقیاس و گستردگی یک حادثه طبیعی، مثلا زلزله، زیاد باشد، نمیتوان به تقاضاهای مردم بهسرعت و در این بازه زمانی پاسخ داد. بنابراین، مردم احساس ناکامی و سپس خشم سراغشان میآید. نخستین واکنش آنها حمله به فروشگاهها و غارت منازل و هرجایی که ممکن است چیزی در آن باشد، خواهد بود. دزدی و غارت، نخستین پاسخ مردم به احساس ترس و وحشت نسبت به نیازهای اولیهشان است.
از سوی دیگر، مجرمان و دزدانی که پیش از این هم غارتگر بودهاند، از این شرایط، سوءاستفاده خواهند کرد و به مکانهایی مثل موزهها، بانکها و طلافروشیها دستبرد خواهند زد. در سال٢٠١٦ به دنبال زلزلهای در ایتالیا، یک نقاشی قدیمی از کلیسایی که به خاطر زمینلرزه آسیب دیده بود، ربوده شد. در مورد غارت مغازهها و فروشگاههای مواد غذایی نیز میتوان به طوفان اخیر آمریکا (هاروی) اشاره کرد.
پیامدهای سیاسیهمانطور که گفته شد، پس از هر فاجعه گسترده طبیعی، تعداد زیادی از جمعیت یک منطقه یا یک شهر، مستقیما درگیر مسائلی ازجمله تهیه آب، غذا، امکانات گرمایشی یا سرمایشی و اسکان میشوند و اگر نیازهای آنها پاسخ داده نشود، به دزدی و غارت روی میآورند. اینجا وارد فاز خطرناکی میشویم: «فاز مقابله». در ابتدا مردم و صاحبان مغازهها و فروشگاهها سعی در مقابله با غارتگران و گرسنگان دارند و سپس پلیس یا ارتش برای جلوگیری از امتداد این وضعیت، وارد عمل خواهد شد. مرحلهای که به احتمال زیاد کشتار و تلفات وجود خواهد داشت.
بهعنوان مثال در زمینلرزه سال٢٠١٠ هاییتی، آنقدر مردم با مردم و با پلیس درگیر شدند تا اینکه ارتش هاییتی اعلام کرد ما آمادگی جنگ و مقابله با مردم را نداریم. در نتیجه، ارتش آمریکا نیروهایش را به هاییتی فرستاد و این ارتش شروع به مراقبت و حفاظت از بانکها، وزارتخانهها و سازمانهای هاییتی کرد. تشدید این امر میتواند به جنگ داخلی یا درگیریهای منطقهای بینجامد. از سوی دیگر، ارسال نیروهای نظامی خارجی به یک کشور بهمثابه مداخله نظامی است، هرچند به درخواست دولت کشور درخواستکننده باشد و در نتیجه، این مداخله نظامی و حضور نیروهای ارتش کشوری بیگانه، تبعات سیاسی و امنیتی درپی خواهد داشت.
قتل و تجاوزاز زمانی که یک فاجعه طبیعی رخ میدهد، تا اسکان کامل افراد نجاتیافته در کمپها یا پناهگاهها، ممکن است روزها یا هفتهها طول بکشد. در این مدت، نیروهای امدادی از سویی در تلاش برای نجات حادثهدیدگان و از سوی دیگر، درگیر هماهنگی جهت ارسال و توزیع منابع مورد نیاز مثل آب، غذا و لباس هستند. در این میان، امنیت بازماندگان و خانوادههایشان، خصوصا زنان و کودکان میتواند دستخوش خطراتی شود. دو مورد از مهمترین این خطرات، قتل و تجاوز است. قتل میتواند به دلیل دزدی، غارت و درگیریهای متعاقب آن صورت بگیرد و تجاوز نیز امری شایع در زمانی است که تمرکز نیروهای امدادی و امنیتی (از جمله پلیس و ارتش) روی کمکرسانی و مدیریت بازماندگان و حفاظت از مناطق حساس امنیتی و سیاسی و شخصیتهای بلندپایه دولتی است.
بیماران روحی و جنسی و همینطور مجرمان، همواره در جامعه حضور دارند، اما در شرایطی که تعادل امنیتی جامعه بهمخورده یا تمرکز نیروهای امنیتی روی حوزههای دیگر است، در زمانی که همه نگاهها معطوف به امدادرسانی، اسکان بازماندگان، بهبود مصدومان و جمعآوری و دفن سریع اجساد است، خطر مجرمان، غارتگران و بیماران جنسی، بیش از پیش بروز پیدا میکند. همچنین بسیاری از مجرمان و جنایتکاران ممکن است پس از اتفاقی مثل زمینلرزه بتوانند از زندانها فرار کنند. طبق گزارشهای پلیس، پس از زمینلرزه سال٢٠١٠ در هاییتی، بیش از ٥هزار نفر از مجرمان و جنایتکاران، موفق به فرار شده و تنها ٦٢٧ نفر از آنها دوباره بازداشت شدند.
همچنین پس از این زمینلرزه ٧ ریشتری، هزاران نفر از مردم، در کمپهای آوارگان مستقر شده بودند. عدمایمنی و امنیت در این کمپها، منجر به بروز خشونتها و تجاوزهایی شد، بهطوری که «کمیته زنان قربانی» موسوم به «KOFAVIV» تنها در دو ماه پس از زمینلرزه، ٢٣٠ مورد تجاوز را در ١٥ کمپ ردیابی کرد.
پیامدهای روانشناختیبه دنبال از بین رفتن دوستان و عزیزان و اعضای خانواده، پس از یک فاجعه طبیعی، مشکلات روانشناختی خود را نشان خواهند داد. علایم آن بالارفتن میزان افسردگی، خودکشی، افزایش نرخ طلاق و اعتیاد است. زمانی که یک زلزله، سیل یا هر نوع بلای طبیعی اتفاق میافتد، مردم چیزی را از دست میدهند.
به این ازدستدادن، «فقدان» میگویند. بخشی از این چیزهای ازدسترفته، خانه، اموال، خودرو و چیزهایی است که همگی مالی هستند؛ قسمت دیگر هم، جانی است. افرادی که عزیزان و خانوادهشان، دوستان و همسایههایشان را از دست میدهند و این ازدستدادنها، افراد بازمانده را دچار افسردگی میکند، یعنی به لحاظ روانشناختی، فرد دچار مشکل میشود. نخستین و مهمترین مشکل روانشناختی که برای افراد حادثهدیده روی میدهد، «اضطراب» است. این افراد با خود فکر میکنند که قرار است چه بر سر ما بیاید؟ سرپناه و خانه من چه میشود؟ سرمایه ازدسترفته من چه میشود؟ و هر آن چیزی که به آینده وی مرتبط است.
بعد از اضطراب، فرد دچار «استرس و فشار روانی» میشود. بهعنوان مثال فرد میخواهد در شرایط بعد از بحران، دستشویی برود، اما دستشویی وجود ندارد یا آب نیست. نمیتواند حمام کند. غذا، پتو، جای نامناسب برای استراحت، اختلالات خواب و هر آن چیزی که آرامش فرد را مختل میکند و در کوتاهمدت موجب خشم و در بلندمدت، موجب بروز افسردگی و اختلالات روانی خواهد شد سراغ او میآید.
در این میان، افرادی هم هستند که پیش از حادثه دچار مشکلاتی در زندگی بودهاند؛ بهطور مثال از افسردگی رنج میبردند و حالا با این اتفاق، بیماری آنها تشدید میشود. فردی که سرطان داشته و تحت شیمیدرمانی بوده؛ فردی که آلزایمر دارد؛ سالمندی که زمینگیر است؛ کسی که نابینا یا کمبیناست و عینکش را از دست داده و بسیاری از مشکلات دیگر که در شرایط پس از بحران، بیش از پیش، موجب بهمریختگی روان فرد و اختلال آرامش او خواهند شد.
به مرور و با گذشت زمان، بیماریهای روانشناختی در افراد حادثهدیده تشدید شده و خود را به صورت افسردگیهای شدید، فوبیا و ترس از تاریکی یا فضای بسته، گوشهنشینی و درنهایت خودکشی نشان میدهد. بهعنوان مثال، پس از زمینلرزه سال٢٠١٥ نپال، در ٣ ماه پس از این فاجعه، خودکشی تا ٤١درصد افزایش یافت. همچنین با گسترش افسردگی، اعتیاد به موادمخدر یا مشروبات الکلی افزایش مییابد. این مشکلات روانی، حتی پس از سالها نیز میتوانند خود را در قالب افزایش آمار طلاق، خشونت خانوادگی و قتل نیز نشان دهند.
پیامدهای اجتماعی، فرهنگی و اقتصادیدورترین پیامدها از یک فاجعه طبیعی، پیامدهایی است که ساختار اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی یک جامعه را تحتتأثیر قرار میدهد. ازبینرفتن اعضای خانواده، نه از آن جهت که موجب تأثر و غمزدگی میشود، بلکه از این جهت که اگر فرد ازدسترفته، سرپرست خانوار باشد، آسیب جدیدی را به آن خانواده وارد میسازد. وقوع یک فاجعه طبیعی در یک منطقه میتواند با ازبینبردن شغلها و کسبوکار، تأثیرات مخربی روی اقتصاد آن منطقه بگذارد.
بهعنوان مثال، کسی که تاکنون از راه دامپروری یا کشاورزی روزگار میگذرانده، با ازبینرفتن دامهایش و زمینهایش که سرمایه او بودند، حالا باید کسبوکار جدیدی را برای خود پیدا کند. تخریب ساختمانها در یک شهر توریستی، عملا اقتصاد آن شهر را تضعیف میکند و کسانی که تا پیش از این، از طریق مغازه و فروش محصولات، درآمد کسب میکردند، سرمایهشان را از دست رفته میبینند. بهطور عموم، بازسازی کامل شهری که یک فاجعه در آن رخ داده، دستکم چندین ماه زمان نیاز دارد.
در این میان، تبعات اقتصادی میتواند شکل کسبوکار را تغییر دهد و به این ترتیب، تبعات اجتماعی و فرهنگی نیز به دنبال داشته باشد. بسیاری از مردم نیز ممکن است از آن شهر، به شهرهای اطراف مهاجرت کنند و عملا به جای تلاش برای بازسازی اقتصاد و کسبوکار پیشین خود، مشکل جدیدی را با بهم زدن تناسب جمعیتی و مهاجرت به شهرهای اطراف، بهوجود بیاورند. مهاجرت این افراد که غالبا سرمایه خود را از دست دادهاند، به شهرهای اطراف، بحران بیکاری یا زندگی در حومه شهرهای دیگر را تشدید میکند. این امر خود میتواند منجر به بالا رفتن جرم و بزهکاری و بروز مشکلات روانشناختی مرتبط با وضع جدید شود.
منبع: فرارو
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت fararu.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «فرارو» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۵۵۵۹۶۳۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
پسلرزه عروسی دختر در هتل گران | تکلیف خودتان را از حیث اقتصادی روشن کنید | چرا همیشه صحبت شما و فرزندانتان است؟
من به برادر عزیز شمخانی عرض میکنم فعالیت اقتصادی الزامات والتزامات خود را دارد چون خود را اولی از دیگران به نصیحت میدانم به ایشان و همردیفان ایشان درکشوری ولشکری توصیه میکنم تکلیف خود را از حیث فعالیت اقتصادی روشن کنید وافکارعمومی را با اصلاح امور اقناع کنید.
حجت الاسلام یدالله حبیی نماینده پیشین ولی فقیه در وارت دفاع در یادداشتی که در روزنامه جمهوری اسلامی منتشر شده است نوشت:
امیر دریابان علی شمخانی از بقیةالسلف سپاهیان و مجاهدان و امتحان دادههای جبهه و جنگ است و کارنامه پرباری از جهاد و خدمت در بخشهای اجرایی و راهبردی نظام دارد.
شجاعت در میدان، شهامت در بیان، ذهن تحلیلگر، صداقت و گریز از نمودها و تأکید بر بودها یعنی بینقش وتکلف، نگاه جامع به مسائل، رفیق نواز، خطرپذیر، سعه صدر در مدیریت، تحمل پذیر، مدیرپرور، مسجدساز و مسجد دوست و... از خصوصیاتی هستند که من از او سراغ دارم وامیدوارم امروز که بعنوان یک کهنه سربازومشحون از تجارب است این خصوصیات فرایند ومراحل کمال وتمام خودش را طی کرده باشد.
شاید در ذهن کثیری از مردم او همچنان رزمنده بسیجی، سپاهی و امیر باشد وشناختی از سایر فعالیتهای او نداشته باشند وخاطره فرماندهی نیروی زمینی سپاه وحضور در نیروی دریائی ارتش و وزارت دفاع را در ذهن خود مجسم کنند.و کسانی او را بواسطه مسئولیتهای ستادی خارج از نیروهای مسلح بشناسند ولی امروز جمع کثیری از مردم بواسطه فضای مجازی آقای شمخانی را در جبهه اقتصادی میشناسند اگرچه حضور او همانند تعداد قابل توجهی از صاحب منصبان ارشد نظام در بخش اقتصادی در سایه است و فرزندان وخویشان حضور مستقیم آنان را غیر ضرور نموده است.
این از آثار عصر اطلاعات وانفجار اطلاعات است که کره زمین را به مثابه یک خانه با دوربین مدار بسته، تصویر نگاری میکند و لحظاتی بعد به نمایش میگذارد که در نوع خود بسی مطلوب است اگرچه بدور از آسیب و تهدید نیست.
آقای شمخانی از جمله افرادی است که حضور خود و فرزندان جبهه وجنگ را در فعالیتهای اقتصادی ضروری، شرعی و یک عمل انقلابی میداند یعنی اینکه کشورگرفتارجنگ اقصادی و تحریمهای ظالمانه است (صغرای قضیه) وکسانی توانائی و شایستگی حضور در این جبهه را دارند که امتحان داده و کشور را از جنگ تحمیلی نجات دادهاند و به نظام و انقلاب باور دارند نظیر ما (کبرای قضیه) پس ما نسبت به حضور در این جبهه وظیفه داریم (نتیجه). بنابراین حضور در جبهه اقصادی نه تنها مذموم نیست بلکه ممدوح ومشکور است چراکه با همه وجود درک میکنیم مشکلات اقتصادی وتحریمها چه بلائی برسر مردم آورده است و فقر بر گروههای زیادی از مردم چنان مجسم نموده است که خوف فتنه کفر وعصیان میرود پس آقای شمخانی و پسران وامثالهم کار بزرگی انجام داده و میدهند وبجای سرزنش باید مشکور باشند.
اما و صد اما که خود آقای شمخانی زیرک نیز میداند چرا بازتاب اجتماعی عمل مجاهدانه آنها گونهای دیگر است، چرا مردم بجای تشکر باید سرزنش کنند ودر هر محفل ومجلس باید صحبت ایشان و فرزندان وی و سایرین باشد؟
حقیقت این است که مردم اولا در جریان درست اطلاعات و اطلاعرسانی نیستند وتاکنون ندیده ونشنیدهاند فعالان اقتصادی کلان، گزارشی از نقطه آغاز وفراز و فرود خود را به مردم ارائه دهند ومدیریت در ابهام وانتظار اینجا هم اثر بد خود را گذاشته است واز طرفی برای مردم قابل قبول نیست به هر دلیل مسئولین وفرزندانشان فعالیتهای اقتصادی بکنند.
شاید مفروضشان این است که بدون رانت محال است به این سطح از ثروت برسند. پس راهکار چیست؟ راهکار این است که بین دو کار یکی را قبول کنند حضور در ساختار نظام بدون فعالیت اقتصادی ویا حضور در بازار وبخش خصوصی و بدون داشتن مسئولیت. شاهد زنده این مقوله رفتار و آداب مقام معظم رهبری است. مگر ما مدعی اطاعت از او نیستیم! حوزه اطاعت شامل قول، فعل و تقریر رهبری است و از این حیث حجت را بر همه تمام کرده است.
من به برادر عزیز شمخانی عرض میکنم فعالیت اقتصادی الزامات والتزامات خود را دارد چون خود را اولی از دیگران به نصیحت میدانم به ایشان و همردیفان ایشان درکشوری ولشکری توصیه میکنم تکلیف خود را از حیث فعالیت اقتصادی روشن کنید وافکارعمومی را با اصلاح امور اقناع کنید.
برای مردم قابل پذیرش نیست وقتی چندین دهک تا پایان عمر امکان تهیه مسکن ندارند، بیش از شصت میلیون نفر یارانه بگیر هستند، مشکلات اقتصادی از جمله پاشنه آشیلهای نظام است، سن ازدواج بالا رفته است ودهها مشکل وآسیب ذهن مردم را مشغول کرده است مشاور بالاترین فرد کشور مجلس عروسی خود را در هتل کذائی برگزار کند و ما را در پاسخگوئی به این مقولات ناگزیر به نوشتن این نصیحت نامه بکند.
اگر این مجالس را ثروتمندان بخش خصوصی برگزار کنند که میکنند مگر اشکالی دارد؟ مهمترین پشتوانه ما در حدوث وبقاء انقلاب اسلامی، مردم بوده و هستند واین توصیه امام خمینی(ره) نیز هست، پس هوای مردم را داشته باشیم. امیدوارم برادر عزیزم علی شمخانی از نصیحت دوست خود نرنجد و این نوشته را تذکری بداند که دلسوزانه تقدیم او میشود .