Web Analytics Made Easy - Statcounter

رویداد۲۴-احمد خرم، وزیر راه دولت اصلاحات مذاکره را اصلی انکارناپذیر در عرصه سیاست می‌داند و معتقد است که اجرایی شدن این اصل نقطه عطفی در سرنوشت اصلاحات محسوب خواهد شد.

این روزها چهره‌های سیاسی اصلاح‌طلب یک به یک به صفی اضافه می‌شوند که در انتظار مذاکره با نهادهای حاکمیتی و جریان رقیب سیاسی ایستاده است.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

آنها به خوبی دریافته‌اند که کوتاه‌ترین مسیر بازگشت به سیاست از خلال گفت‌وگو ترسیم می‌شود و از همین رو از مدت‎ها پیش تلاش خود در راضی ساختن بزرگان سیاسی برای پذیرفتن پیشنهاداتشان را آغاز کرده‌اند.

مذاکراتی که اکثریت قریب به اتفاق اصلاح‌طلبان بر آن تاکید دارند، براساس چه ضروریاتی بنا شده که اینگونه رضایت طیف‌های مختلف این جریان سیاسی را به خود جلب کرده است؟

احمد خرم، چهره سیاسی اصلاح‌طلب، معتقد است که اصلاح‌طلبان سال‎های درازی را برای دست یافتن به این هدف، از سر گذرانده‌اند اما هیچ‌گاه با هیچ اقبالی از طرف اصولگراها و حاکمیت روبه‌رو نشدند. وزیر دولت اصلاحات با تاکید بر اینکه اصلاح‌طلبان به دنبال این هستند که مناقشاتی که بین جناح‌های سیاسی کشور وجود دارد با مذاکره و گفت‌و‌گو حل شود، توصیه‌ای هم به اصولگرایان داشت. او گفت: اصولگرایان باید کلاهشان را قاضی کنند و بدانند که بدون اصلاح‌طلبان آینده کشور، آینده توسعه‌ای و حرکت شتابان به سمت توسعه نیست.

مشروح گفت‌وگوی او را در ادامه بخوانید:

اصلاح‌طلبان مدتی است که برای تغییر اوضاع به نفع خود، از مذاکره حرف می‌زنند و در این میان هم از گزینه‌های مختلفی برای آمدن به پای میز مذاکره دعوت کرده‌اند. چقدر در جریان این روند هستید؟

لازم می‌دانم که در ابتدا مقدمه‌ای را در ارتباط با ضروریات یک مذاکره مطرح کنم. مذاکره در مسائل سیاسی و اقتصادی یک اصل است، اصلی که نباید پیشنهاد آن از سوی کسی رد شود. همیشه یک عضو تشکیلات سیاسی باید آمادگی مذاکره را داشته باشد حتی در مواقعی خود نیز داوطلب باشد و پیشنهاد گفت‌وگو را طرح کند.

آنچه که مهم است این است که چقدر سر میز مذاکره بتوانیم قوی برخورد کنیم. موضوع دیگری که باید در مذاکره لحاظ شود این است که سناریوهایی که برای مذاکره تعیین می‌شود دارای جایگزین باشد. تنها یک سناریو را نمی‌توان برای مذاکره انتخاب کرد تا وقتی که شکست خوردیم دستمان خالی باشد. بنابراین باید با دست پر وارد مذاکره شویم و پرقدرت آن را پیش ببریم تا به نتیجه برسیم. یک روزی در مذاکره برد و باخت مطرح بود. امروز سیاست حاکم بر مذاکرات برد برد است. یعنی هریک از طرفین باید برنده باشد.

بنابراین مذاکره با تعریف جدید یک معامله است. در آن بده بستان مطرح است. در مذاکره باید اصل هزینه فایده حاکم باشد. باید بدانیم که چه هزینه می کنیم و چه فایده‌هایی از آن می بریم.

مذاکره بی فایده که در برگیرنده هزینه تنها باشد، اسمش مذاکره نیست. همیشه هم لازم نیست و نباید انسان از موضع قدرت پیشنهاد بدهد گاهی وقت‎ها که در موضع ضعف هم قرار گرفت باید پیشنهاد مذاکره را مطرح کند.

اگر طرف مقابل حاضر به آمدن پای میز مذاکره نباشد، چطور؟

حتی اگر طرف مقابل ما معتقد به مذاکره نباشد باید او را متقاعد به مذاکره کرد. در مذاکره کردار، رفتار و برخوردهای اخلاقی مورد بررسی قرار می‌گیرد. مهم است که شما نظر طرف مذاکره را ببینید و اجازه بدهید که او نیز نظر شما را بداند.

بنابراین با لحاظ کردن همه این جوانب، مذاکره باید به عنوان یک اصل اجتناب ناپذیر انجام شود. حتی من معتقدم برای برجام که نتیجه مذاکرات بوده، دیگر نباید مذاکره کرد اما مذاکره با امریکا و اروپا را نباید رها کرد و ادامه مذاکرات را نباید فراموش کرد. باید مذاکره کنیم تا به ارتباط اقتصادی و بعد هم روابط سیاسی منجر شود. دنیا، دنیای تعامل، ارتباط و همکاری است. بالاخره سمت و سوی اقتصاد هم به سمت جهانی شدن است. اقتصاد منطقه‌ای و ملی نیز مطرح است ولی داشتن یک اقتصاد موفق در آینده و حتی در حال حاضر با حضور در بین کشورهای برتر اقتصاد جهانی قابل حصول است.

با اصولی که برای مذاکره برشمردید، اصلاح‌طلبان عملا باید برای بهبود وضعیت خود در سیاست ایران چه کنند؟ این را هم در نظر داشته باشیم که در هر دو جریان سیاسی تندروهایی هستند که کلا اصل مذاکره را زیر سوال می‌برند.
 
جناح‎های سیاسی داخلی ما دو جناح با طیف‌های مختلف هستند. دو جناح اصولگرا و اصلاح طلب طیف‌هایی را در خود جای داده‎اند که منطقی فکر می‌کنند. بخشی که تندرو نیستند و به مذاکره معتقدند، به رقابت سالم هم اعتقاد دارند.

نباید یک موضوع را فراموش کنیم و آن اینکه مقدمه رقابت سالم، رفاقت است. رفاقت هم ایجاد نمی‌شود مگر با گفت‌وگو و مذاکره. من فکر می‌کنم پیشنهاد اصلاح‌طلبان، پیشنهادی است که نقطه عطف آنان در تعاملات سیاسی خواهد شد. از سوی دیگر اصولگرایان باید کلاهشان را قاضی کنند و بدانند که بدون اصلاح‌طلبان آینده کشور، آینده توسعه‌ای و حرکت شتابان به سمت توسعه نیست. پیش نیاز توسعه ایران، همبستگی و انسجام ملی و از همه مهمتر استفاده از همه نیروها در کشور است. این گام خیلی وقت است که برداشته شده است. اصلاح طلبان به دنبال این هستند که مناقشاتی که بین جناح‌های سیاسی وجود دارد را با مذاکره و گفت و گو حل کنند.
پس چرا با وجود زمان زیادی که از این تصمیم اصلاح‌طلبان می‌رسد، آنها دستاورد چندانی نداشته‌اند؟

چون متاسفانه از طرف اصولگراها و حاکمیت اقبالی به این موضوع نشان داده نشده است. ولی هم‌اکنون این نیاز بیش از گذشته احساس می‌شود چون آینده‌ای بحرانی پیش پای کشور در سطح منطقه‌ای و بین‌المللی قرار گرفته و آینده اقتصادی ایران با توجه به تداوم تحریم‌ها آینده بحران زده‌ای خواهد بود.

شما هم چاره کار را در مذاکره می‌بینید؟

بله؛ باید همه کسانی که به منافع ملی فکر می‌کنند با هم ارتباط داشته باشند و با هم گفت‌وگو کنند و از همه مهمتر اینکه مصالح ملی را خط قرمز خود بدانند نه مسائل جناحی، منافع شخصی و حاکمیتی را.

درست است که منافع ملی خطر قرمز اصلی است. اما اینکه این موضوع دغدغه هر دو جریان سیاسی باشد یا نه، مدنظر است. اصلاح‌طلبان با لحاظ کردن منافع ملی، چقدر می‌توانند به هدف خود که همان بازگشت به عرصه سیاسی کشور است برسند؟

من به شخصه نتیجه گامی که اصلاح‌طلبان در مسیر مذاکره و گفت‌وگو برداشته‌اند را در جهت خیر و صلاح مملکت و تحقق منافع ملی می‌دانم. بنابراین اصلاح‌طلبان باید تلاش کنند که این بستر آماده شود و بزرگان هر دو طرف بنشینند و با هم به آنچه که صلاح کشور است بیندیشند و از تخریب، تخطئه، ناسازاگویی و تهمت پرهیز کنند.

به نظر شما این پیشنهاد در دوره جدید، چقدر از سوی اصولگرایان مورد استقبال قرار می‌گیرد؟

گذشته نشان داده که عملا این کار انجام خواهد گرفت و مذاکره اصولگرایان و اصلاح‌طلبان امکان‎پذیر است. ولی نکته‌ای که به نظرم مهم می‌آید پذیرش هرچه سریعتر این پیشنهاد از سوی اصولگرایان است. حالا که اصلاح‌طلبان پیشنهاد مذاکره را داده‌اند من فکر می‌کنم که اصولگرایان باید سریعتر در این باره تصمیم بگیرند وگرنه کشور آسیب‌های جدی خواهد دید.

منبع: رویداد24

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.rouydad24.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «رویداد24» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۵۶۵۱۴۴۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

مزیت اصلاح‌طلبان رو به اضمحلال؛ بالشتک ضربه‌گیر بین جامعه و حکومت از میان رفته

می‌توان این‌گونه ادعا کرد که احزاب اصلاح‌طلب و جبهه اصلاحات ایران (در وضعیت فعلی‌شان) قادر نیستند گام مؤثری در جهت تقویت نظام ادراکی شبکه حامیان، در درجه اول، و مخاطبان عام در درجه بعد بردارند.

سعید حجاریان، فعال سیاسی اصلاح‌طلب، در یادداشتی در مشق نو نوشت:

این نوشته تلاشی است برای طرح یک مسئله، آسیب‌شناسی یک روند و در حد وسع ارائه چند پیشنهاد، که در نوشته دوم تقدیم خوانندگان خواهد شد. برای ورود به بحث ناگزیر از طرح یک مثال هستم. همه ما در سطوحی با مسئله‌ها، بحران‌ها و بعضاً فجایعی دست به گریبان هستیم و برای مواجهه با آن‌ها به ابزارهایی متوسل می‌شویم. این ابزارها در مواقعی به حل مسئله و مدیریت بحران کمک می‌کنند و حتی قادر هستند از فجایع جلوگیری کنند و در برخی موارد واجد چنین کارکردی نیستند. به گمان من به سیاست نیز می‌توان از این منظر نگریست؛ یعنی مسئله‌ها، بحران‌ها و فجایعی را فهرست کرد و سپس پرسید آیا ابزارها و ابتکارهای متعارف احزاب، جبهه‌ها و حتی افراد واجد کارکرد مثبتی هستند یا خیر؟

کمی به عقب برمی‌گردم. از بدو تأسیس جمهوری اسلامی ایران، جریانی که ابتدا به‌نام چپ [خط امام] و سپس اصلاح‌طلب شناخته می‌شد، کوشید ضمن تلاش برای درک صحیح وضع موجود، به بخشی از راه‌حل تبدیل شود. به‌عنوان نمونه در زمانی‌که گروه‌های سیاسی- نظامی عرصه سیاست و اجتماع را تسخیر کرده بودند، این جناح تلاش کرد بر وزن سیاست بیفزاید و از نظامی‌گری بکاهد یا به عبارتی از عرصه عمومی اسلحه‌زدایی کند که حاصل این تلاش به اعلامیه ده ماده‌ای دادستانی ختم شد. یا، در دوره‌ای که نظام اطلاعاتی کشور به‌شکل پراکنده اداره می‌شد و هر گروه به‌صلاحدید خود نسبت به عملکردش پاسخگو بود، تلاش شد نهاد اطلاعات کشور تجمیع شود و به‌عنوان یک وزارتخانه تحت اشراف قوه مقننه قرار بگیرد تا امر پاسخگویی ممکن شود.

مضاف بر این‌ها می‌بایست به بحث زمان و مکان در فقه حکومتی ارجاع داد؛ باب این امر ابتدا از سوی بنیان‌گذار انقلاب اسلامی و در پی سنگینی نگاه فقه سنتی بر نظام تقنینی و حل مسئله کشور گشوده شد اما بعدتر جریان روشنفکری دینی با تلاش مضاعف بر آن شد نگاه و کارکردی متفاوت به دین ببخشد و از قرائت‌های تئوکراتیک و جزم‌اندیشانه بکاهد و بر ابعاد دموکراتیک و دگرخواهانه بیفزاید. افزون بر این‌ها می‌توان درباره آنچه بر سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران گذشت نیز، تأمل کرد؛ دولت اصلاحات توانست با ابتکاراتی پرستیژ ایران را در منطقه و جهان ارتقاء دهد و ضمناً، در بحران‌هایی مانند افغانستان، ۱۱ سپتامبر و همچنین حمله نظامی به عراق جنگ‌طلبی و تنش‌زایی را تعدیل کند. و، در آخر باید به انتخابات ۹۲ اشاره داشت که جریان اصلاحات به‌رغم پرونده‌ مفتوح انتخابات ۸۸ در جمیع ابعاد، به بن‌بست‌شکنی کمک کرد و در جهت کاستن از سرعت فرآیند فرسودگی کشور گام برداشت. البته همه این موارد طبعاً واجد خطاها و کاستی‌هایی بوده است، که فهرست‌کردن و نقد قاعده‌مند آن‌ها می‌تواند راهگشا باشد.

‌اینک اما به‌نظر می‌رسد دو فاکتور مذکور، یعنی درک صحیح وضع موجود، و نقش‌آفرینی به‌عنوان بخشی از راه‌حل، اگر نگوییم به بن‌بست رسیده، دست‌کم با بحران اساسی مواجه شده‌اند. بحرانی که دامن‌گیر احزاب اصلاح‌طلب، جبهه اصلاحات ایران و… نیز شده، و بیم آن می‌رود چون آفت به‌سراغ ریشه‌ها نیز برود.

درباره نظام ادراکی اصلاح‌طلبان. طی سالیان گذشته، مجموعه‌ای از تلاش‌ها رخ داد و کمک کرد تا اصلاح‌طلبان درکی ‌نسبتاً روشن از وضع موجود یا به تعبیری «منطق موقعیت» به‌دست بیاورند. این تلاش‌های سه وجهی شامل ۱) فعالیت مستمر و هدفمند حزبی- جبهه‌ای، ۲) کوشش‌های محققانه، و ۳) حضور مؤثر در نظام اداری کشور بوده است که امروزه هر سه وجه محل تأمل‌اند. یعنی آنچه مزیت نسبی اصلاح‌طلبان- به‌عنوان جریان آلترناتیو- به‌شمار می‌رفت، رقیق شده و رو به اضمحلال رفته است. در وجه اول شاهد فقدان خلاقیت حزبی از یک‌سو و کاستی‌های بسیار در تئوریک و پراتیک سیاست‌ورزی حزبی هستیم. در مقابل، رقیب که اساساً تحزب را امری ثانوی و مخل نظم عمودی- دستوری در سیاست می‌پندارد، ضمن آن‌که خود همچنان به زیست محفلی و باندی وفادار است تلاش می‌کند با حداکثر توان از احزاب رقیب سازمان‌زدایی کند.

در وجه دوم با افت قابل ملاحظه تولیدات نظری، خاصه در زمینه مسائل توسعه و علوم انسانی روبرو هستیم و گاه، تلاش‌هایی رهزن و تعمیم‌های انحرافی را مشاهده می‌کنیم که نه‌تنها قابلیت انطباق بر شرایط کنونی ایران را ندارند بلکه مخل پروژه‌های اصلاحی می‌شوند. در سوی دیگر، جریان رقیب تلاش داشته از کلمات مشئومه و حوزه‌های ممنوعه از قبیل علوم انسانی، الهیات جدید و جز این‌ها قبح‌زدایی کند و به‌شکل قرارگاهی بر این حوزه‌ها متمرکز شود و آن‌ها را تصرف کند. تعدد نشریات علوم انسانی و برنامه‌های سمعی- بصری وابسته به نهادهای حاکمیتی تصویری به‌نسبت روشن از این وضعیت به نمایش می‌گذارد. البته که نگارنده معتقد است هنوز این جریان با جوشش‌ها و کوشش‌های تئوریک معتبر فاصله‌ای قابل توجه دارد. به این‌ها اضافه کنیم ارتقاء متوسط سواد عمومی و تسلط بر زبان‌های خارجی، و همچنین امکان دسترسی به منابع آکادمیک برای کنشگران آزاد و البته ابزارهای هوش مصنوعی، که قادرند بی‌نیاز از ایستگاه‌های مرسوم تغذیه فکری جناحی، خوراک‌ فکری شهروندان منفرد را تأمین کنند. در وجه سوم با عدم حضور مؤثر اصلاح‌طلبان در نظام اداری کشور مواجه هستیم. این عدم حضور تا حد زیادی معلول نگاه دگرساز و غیریت‌ستیز ساخت قدرت بوده است چنانکه می‌بینیم عمده تلاش‌ جریان رقیب اصلاح‌طلبان بر فتح بوروکراسی و ویژه‌خواری، آن هم به مبتذل‌ترین شکل آن بوده است. اما از سوی دیگر نمی‌توان بر یک ضعف اساسی، یعنی عدم کادرسازی و از آن مهم‌تر محافظه‌کاری، حتی در مواجهه با اختیارات قانونی چشم بست. ضعفی که در درجه اول نظام ارتقاء جناحی- باندی و در درجه بعد انواع تبعیض‌های جنسی، قومی و… را در پی داشته است. مع‌الوصف، شاید بتوان گفت اشغال بوروکراسی و ورود به سیاهه حقوق-دستمزدِ دولت دیگر لزوماً مزیت یک جریان سیاسی آلترناتیو به‌حساب نخواهد آمد.

با این اوصاف می‌توان این‌گونه ادعا کرد که احزاب اصلاح‌طلب و جبهه اصلاحات ایران (در وضعیت فعلی‌شان) قادر نیستند گام مؤثری در جهت تقویت نظام ادراکی شبکه حامیان، در درجه اول، و مخاطبان عام در درجه بعد بردارند.

نقش‌آفرینی به‌عنوان بخشی از راه‌حل. برای توضیح این سرفصل نخست می‌بایست تفکیکی میان سیاست پایین‌دستی (low politics) و سیاست بالادستی (high politics) قائل شد. اگر تا سالیان پیش میان این دو سطح از سیاست تعادلی برقرار بود، اینک به‌نظر می‌رسد کفه سیاست بالادستی به‌ سنگینی گرایش پیدا کرده است. بدین معنا که ساخت قدرت به ذیل اختیارات منصوص و حصری، و حتی شورای‌های قانونی/فراقانونی بسنده نکرده و خود رأساً به امور پایین‌دستی ورود کرده است. از دیگر سو، سیاست پایین‌دستی به‌حدی تنزل یافته است که اگر نگوییم هیچ‌گونه امکان اثرگذاری بر آن مترتب نیست، دست‌کم باید بر اثرگذاریِ حداقلی آن تفاهم کنیم؛ آن هم در حد جوانان حزب رستاخیز که نهایتاً ذیل سیاست دفاع از مصرف‌کننده، آمار گران‌فروشی و گران‌فروشان را گزارش می‌کردند!

این وضعیت چندعاملی چرخ فعالیت کنشگران اصلاح‌طلب را دستخوش اختلال کرده است. به عبارتی نه ورودی‌ها (inputs) با واقعیت همخوان‌اند، نه نظام هنجاری با مطالبات جامعه تنظیم است، و نه با ابداعات و بضاعت‌ کنونی راهی برای اثرگذاری باقی مانده است. برای این ادعا مثال‌هایی را ذکر می‌کنم که به‌ نظر موجب صدمه دیدن پایگاه اجتماعی اصلاح‌طلبان شده‌اند. سابق بر این دستگاه ادراکی- تحلیلی جریان اصلاحات، حسب دریافت خود از وضع موجود از طریق ابزارهای در دسترس، به اموری به نسبت کلان واکنش نشان می‌داد. برای نمونه می‌توان به مجموعه بیانیه‌های تحلیلی جبهه مشارکت ایران اسلامی اشاره داشت. بخشی از آن متون، فارغ از آن‌که در یک ساعت «س» بدل به کیفرخواست شدند، ایستارهایی را فراهم آوردند که عمدتاً، گفت‌وگو و نقد در عرصه عمومی را به‌دنبال داشتند. حال آن‌که امروز با تغییر گارد حاکمیت و گذار به الگوهایی جدید و نامتعارف از جمله در:

الف. مسئله واگذاری و تخصیص منابع،

ب. مسئله خصوصی‌سازی،

پ. مسئله نظام دانش و طبقاتی شدن آن،

ت. مسئله کارگران و زیر ضرب رفتن آن‌ها و فقدان توان چانه‌زنی مؤثر این قشر،

ث. مسائل نظام درمان و تعرفه‌ها،

ج. مسئله شهر و الگوی دفرمه توسعه آن،

چ. مسئله تبعیض مضاعف در تحرک‌های عمودی در بوروکراسی خاصه در مورد زنان و نیروهای مستقل و صاحب فکر، و…

کوششی درخور، جهت فهم مسئله و تجویز راه‌حل صورت نمی‌پذیرد یا اگر هم تلاشی صورت می‌گیرد، ارتباط مؤثری با جامعه هدف برقرار نمی‌کند. به عبارتی جریانی که سابقاً دارای تصویری کلان از نظام اداره عمومی کشور بود، اینک فاقد آن تصویر شده است. به این‌ها اضافه کنیم مواردی که به سیاست‌های کلی نظام راجع است و اساساً باب گفت‌وگو درباره‌شان بسته است؛ خواه به‌علت محافظه‌کاری، خواه به‌دلیل فقدان تئوری منسجم و منطبق با واقعیت، و خواه به‌سبب انذارها و محدودیت‌ها.

این وضعیت ترسیم شده سه پیامد را به‌دنبال دارد. نخست آن‌که کارویژه اصلاح‌طلبان- که همان دیوار حائل (بالشتک ضربه‌گیر) میان جامعه و حکومت بود، از میان می‌رود. یعنی حاکمیت صرفاً خود را در برابر توده مردم می‌بیند و طبعاً «قهر» را بر سایر ابزارها رجحان می‌دهد. دوم آن‌که، جامعه به‌سوی نوعی خودبسندگی هدایت می‌شود و بی‌پشتوانه و بدون تئوری و پیوستگی تاریخی به وادی عمل وارد می‌شود و به‌شکل اقتضایی عمل می‌کند. نام این وضعیت را می‌توان «تسطیح سیاست» نهاد، بدین معنا که تصادم دولت و جامعه به‌غایت افزایش پیدا می‌کند و مردم مستمراً متحمل هزینه‌های گزاف می‌شوند. ضربه‌ناپذیری- یا ضربه‌پذیری حداقلی- مردم به‌شکل توده‌ای در دولت اصلاحات می‌تواند مؤید این تحلیل و اهمیت این کارویژه اساسی باشد؛ چنانکه در تمامی ادوار دولت در جمهوری اسلامی جز دولت اصلاحات ضربه‌پذیری توده‌ای، چه برآمده از اعتراض و چه برخاسته از شورش وجود داشت و دولت نتوانست به‌عنوان ضربه‌گیر از وارد آمدن خسارت به مردم بکاهد.

سوم آن‌که متعاقب این روند نوعی تصویرسازی دفرمه به نظام تحلیلی اصلاح‌طلبان تحمیل می‌شود. نخستین مرحله این تصویرسازی، اختلال در نظام مسئله‌یابی است. این اختلال، که شاید در پزشکی نیز شایع باشد، با تشخیص نادرست بیماری و تجویز نادرست دارو همراه است. مرتبط کردن سنگ‌اندازی‌ها در پروسه‌های اصلاحی، و برگشت‌پذیری آن‌ها به مؤلفه‌هایی چون «لحن»، «ادبیات تحریک‌آمیز» و… جزئی از این نظام اختلالی است؛ حال آن‌که می‌توان فهرستی از لحن‌های آرام، و ادبیات غیرتحریک‌آمیز را بر آفتاب فکند و این فرضیه را ابطال کرد. دومین مرحله این تصویرسازی «برساختن خصم‌» است. چنانکه اختلال در نظام مسئله‌یابی به هسته مرکزی یک تفکر بدل شود، ناخودآگاه آن تفکر به برساختن خصم رهنمون می‌شود. بدین معنا که آگاهانه یا از سر خطای تحلیلی صرفاً به بخشی از صحنه سیاست نور تابانده و خصمِ جدید علت‌العلل مسائل معرفی می‌شود. حال آن‌که اساساً منطق اصلاحات، نه خصم‌پرور است و نه حذف‌محور.‌

در بخش‌های بعدی این یادداشت، تلاش خواهم کرد به طرح پیشنهادها و تجویزهایی ناظر به آینده جریان اصلاحات بپردازم.

دیگر خبرها

  • هدف رادیکال‌ها از تبلیغ سبک زندگی غیررسمی چیست؟ / ادعای یک روزنامه اصلاح‌طلب درباره یک لیست انتخاباتی!
  • مزیت اصلاح‌طلبان رو به اضمحلال؛ بالشتک ضربه‌گیر بین جامعه و حکومت از میان رفته
  • ادعای بدون سند حجاریان درباره روحانی/ سخنی که خاندوزی باید تکذیب کند
  • حمله تند عباس عبدی به اصولگرایانی که مهدی نصیری را اصلاح‌طلب می‌دانند
  • عباس عبدی خطاب به نواصولگرایان: آی‌ کیوتان در اندازه گنجشک هم نیست
  • حمله تند عباس عبدی به اصولگرایانی که مهدی نصیری را اصلاح‌طلب می دانند/ عقل هم چیز خوبی است
  • ببینید | واکنش جالب چهره سیاسی نزدیک به قالیباف به اختلافات شدید اصولگرایان در مجلس دوازدهم
  • اصلاح‌طلبان؟ خیر، متشکرم!
  • افغانستانی‌ها بمانند یا بروند؟!/ ردّ پای ۲۰ ساله لیدر اصلاح‌طلبان در مشکلات مردم و ایران
  • افغانستانی‌ها بمانند یا بروند؟!/ ردّ پای 20 ساله لیدر اصلاح‌طلبان در مشکلات مردم و ایران