Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «اکوفارس»
2024-04-29@09:34:12 GMT

خارج کردن کودک 3 ساله از آغوش مُرده مادر

تاریخ انتشار: ۲۶ آبان ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۵۶۷۲۲۰۸

همه چیز از آن شب کذایی شروع شد. همان شبی که زلزله آمد و خانه مان را ویران کرد. خواهرم و همسرش را از من گرفت و جز تلی از آوار و کودکی 3 ساله که دائم سراغ مادرش را از من می گیرد، چیزی برایم باقی نماند.   ساعت از 9 شب گذشته بود، من میهمان خانه آنها بودم. سفره را پهن کردیم تا شام بخوریم. من بودم، خواهرم، فرزند و همسرش؛ خواهرم برای شام خورشت "خلال" درست کرده بود و من از سر سفره برخواستم تا پارچ آب را بیاورم.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

  در یک چشم به هم زدن، همه چیز با خاک یکسان شد. وقتی به خودم آمدم، دیوارهای خانه خشک و گلی روی سرم آوار شده بود.   آن دقایق وحشتناک، تنها فریاد می کشیدم. پایم زیر آوار گیر کرده بود و قدرت خارج شدن نداشتم. نگران خواهرم و خانواده اش بودم و می دانستم که آنها هم زیر آوار مانده اند.فاطمه قصه پر غصه اش را که تعریف می کند، سیل اشک از چشمانش روان می شود. صورتش بر انگیخته است و جای چنگ هایی که به چهره کشیده به خوبی نمایان است.   می گوید: زهرا، خواهرم سره سفره غذا، "علی" 3 ساله اش را در آغوش گرفته بود. داشت غذایش را دهانش می گذاشت. یاد آن صحنه که افتادم گویی خدا قدرتی بیشتر از هر زمان دیگر به من داد. با هر زحمتی که بود پایم را از زیر آوار خارج کردم، آسیب دیده بود اما توان حرکت داشتم.   در این حین، او به پایش که اکنون با آتل بسته شده اشاره می کند. انگشتانش همه کبود است.  می گوید: شب بود و از همان لحظات اولیه، برق هم قطع شد. هر چقدر تلاش کردم که نشانی از خواهرم در زیر آوار پیدا کنم، موفق نشدم. تنها کاری که از من بر می آمد در آن دقایق گریه کردن بود تا اینکه در میان گریه های خودم، صدای گریه های علی را شنیدم. مطمئن شدم که او زنده است.   فاطمه به سختی توان روایت لحظه های سختی را دارد که پشت سر گذاشته است. بغض گلویش را فشار می دهد. او که برای دقایقی آرام شده بود، بار دیگر شروع به گریه کردن می کند. می گوید توان تعریف کردن این صحنه ها را ندارم اما می گویم تا همه بدانند که شب زلزله چه بر سر مردم کرمانشاه و روستاهای آن آمده است.  فاطمه، مرد همسایه را قهرمان زندگی علی می داند. می گوید اگر او به کمکش نمی آمد، معلوم نبود اکنون چه بر سر علی آمده بود.   با فریادهای من، مرد همسایه برای کمک نزد من آمد، به او گفتم که صدای گریه علی را زیر آوار شنیده ام، ابتدا می گفت باید صبر کنی تا صبح شود اما وقتی دید که من با پای مجروح خودم دست به کار شده ام، دلش سوخت و به من کمک کرد.   او می گوید: با دست، دیوارهای خشت و گلی را کنار زدیم. زهرا، خواهرم برای حفاظت از علی، او را در آغوش گرفته بود و دست هایش زمانی که پیکر بی جان او را از علی جدا کردیم، به دور او گره زده شده بود. باورم نمی شد که زهرا نفس نمی کشد. چاره ای نداشتم، باید علی را که ترسیده بود از مقابل پیکر مادرش دور می کردم.   فاطمه می افزاید: به مرد همسایه گفتم شاید شوهر خواهرم هم زنده باشد. شما را به خدا، برای او کاری کنید اما توانی برای او باقی نمانده بود. گفت باید تا صبح منتظر بمانی تا نیروهای کمکی بیایند!  علی، لباس گُل دار خاله اش که از شدت خاک، رنگ به آن نمانده را رها نمی کند. ترسی عجیب در چشم های او هویداست، می ترسد خاله اش هم از پیش او برود.   زهرا می گوید: از روزی که زلزله آمده، علی از بغل من پایین نمی آید. دائم بهانه مادرش را می گیرد و ماشین قرمزی را می خواهد که خودم برایش هدیه خریده بودم. در چشم های زهرا علامت سوال های زیادی وجود دارد. هنوز به روستای "کلاره ژاله" سرپل ذهاب، جایی که خانه خواهر زهرا آنجا بوده، چادرهای امدادی نرسیده است. یک پتوی کهنه را به دور علی پیچیده و می گوید: خودم می توانم بدون چادر دوام بیاورم اما علی...   داستان علی و صدها کودک زلزله زده دیگر، شباهت زیادی به هم دارد. هنوز چادرهای امدادی نصیب بسیاری از خانواده ها نشده و یک سری دیگر، چندین چادر دارند. از سرمای زیاد، شب ها گونه هایشان سرخ می شود و غذا هم به اندازه کافی در اختیارشان نیست.   در بسیاری از روستاهای کرمانشاه، کمبود شدید مواد غذایی، چادر، پتو، انواع شوینده و ... وجود دارد. هنوز به برخی از روستاهای صعب العبور کمک ها نرسیده است و مردم از نحوه امدادرسانی ها گلایه مند هستند.

میزان

      

منبع: اکوفارس

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت ecofars.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «اکوفارس» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۵۶۷۲۲۰۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

قتل دختر اصفهانی مبتلا به اتیسم به دست مادرش

به گزارش خبرنگار مهر، هفته گذشته تصویری از دختر بچه ۱۱ ساله مبتلا به اتیسم در شبکه‌های مجازی منتشر شد، در این تصویر عنوان شده بود که دیانا روز دوشنبه ۳ اردیبهشت ساعت ۱۲ ظهر حوالی خیابان ۲۴ متری اول اصفهان گم شده است.

کاربران زیادی برای پیدا شدن این دختر بچه در فضای مجازی تلاش کردند. اما امروز سرهنگ حسین ترکیان، رئیس پلیس آگاهی استان اصفهان از قتل این دختر خبر داد و گفت: در بررسی‌های صورت گرفته به این نتیجه رسیدیم که مادر این دختر وی را به قتل رسانده است.

وی گفت: در پی وصول شکایت مادری مبنی بر فقدان دختر ۱۱ ساله، موضوع در دستور کار کاراگاهان اداره مبارزه با جرایم جنایی استان قرار گرفت.

رئیس پلیس آگاهی استان اصفهان افزود: با توجه به حساسیت موضوع، بررسی‌های تخصصی کاراگاهان اداره مبارزه با جرایم جنایی استان اصفهان آغاز که در نتیجه اقدامات صورت گرفته مشخص شد مادر طفل گمشده، با اظهارات ضد و نقیض خود قصد گمراه کردن پلیس را دارد، لذا دستگیر و طی بازجویی‌های فنی و تخصصی و در مواجهه با مدارک و ادله کاراگاهان جنایی، پرده از راز قتل دختر ۱۱ ساله خود برداشت و گفت:
در روز حادثه دخترم را به یک باغ متروکه خارج از شهر بردم و اقدام به وارد کردن چندین ضربه چاقو به وی کرده، سپس جنازه او را آتش زده و از محل متواری شدم و با مراجعه به پلیس، مفقودی اش را اعلام کردم.

سرهنگ ترکیان خاطر نشان کرد: با اعتراف مادر به قتل دختر ۱۱ ساله خود، کاراگاهان به صحنه جرم اعزام و جسد سوخته شده طفل، کشف شد.

وی افزود: قاتل به همراه پرونده متشکله، جهت انجام اقدامات قانونی و بررسی علل و انگیزه جرم، در اختیار مرجع قضائی قرار گرفت.

کد خبر 6090901

دیگر خبرها

  • قتل دختر اصفهانی مبتلا به اتیسم به دست مادرش
  • راز قتل دختربچه ۱۱ ساله اصفهانی فاش شد
  • خارج کردن تومور ۱۴ سانتی از کلیه کودک ۲٫۵ ساله
  • جایابی بیمارستان مادر و کودک خراسان شمالی اشتباه است
  • خارج کردن تومور ۱۴ سانتی از کلیه کودک ۲/۵ ساله
  • تومور ۱۴ سانتی از کلیه کودک ۲ ساله بندرعباسی خارج شد
  • تومور ۱۴ سانتی از کلیه کودک بندرعباسی خارج شد
  • فیلم | کلنگ بیمارستان مادر و کودک بجنورد بر زمین خورد
  • اقدام آتشین مرد نقاش | مادر و پسر ۱۱ ساله در خشم پدر سوختند
  • پسربچه گمشده به آغوش مادرش بازگردانده شد/ عکس