Web Analytics Made Easy - Statcounter

به گزارش گروه اجتماعی برنا ، این دختر 16 ساله به کارشناس و مشاور اجتماعی کلانتری میرزاکوچک خان مشهد گفت: وقتی پدرم را از دست دادم دو سال بیشتر نداشتم و معنی نداشتن پدر را نمی فهمیدم. از آن روز به بعد مادرم سرپرستی من و خواهر پنج ساله ام را به عهده گرفت و ما همچنان نزد خانواده پدرم زندگی می کردیم.

چند سال بعد مادرم با یکی از بستگان نزدیک پدرم ازدواج کرد تا زندگی ما سر و سامان بگیرد البته بنا به گفته مادرم ازدواج او با «شهرام» فقط به خاطر اصرارهای پدربزرگم بود چرا که پدر بزرگم اعتقاد داشت مادرم باید با یکی از بستگان و اقوام خودمان ازدواج کند تا کسی پشت سر آن ها حرف های بی ربط نزند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

این گونه بود که زندگی ما در مسیر دیگری ادامه یافت.

چند سال بعد و در حالی که هنوز هشت بهار بیشتر از عمرم نگذشته بود از بازی های بی شرمانه و رفتارهای ناشایست ناپدری ام که مرا مجبور به آن کارها می کرد، رنج می کشیدم اما جرئت بازگو کردن آن رفتارها را برای مادرم نداشتم تا این که روزی مادر و خواهرم به بیرون از منزل رفته بودند و من از برادر ناتنی کوچکم نگهداری می کردم و در همین هنگام دوباره شهرام مرا صدا کرد و رفتارهای بی شرمانه اش را تکرار کرد در این لحظه بود که ناگهان مادرم در منزل را گشود و من از ترس خودم را در سرویس بهداشتی پنهان کردم مادرم که متوجه ماجرا شده بود با همسرش به مشاجره پرداخت و سپس با فریاد از من خواست آن چه را اتفاق افتاده برایش بازگو کنم ولی من که همچنان از ترس می لرزیدم و از ناپدری ام وحشت داشتم موضوع را پنهان کردم.شهرام با شنیدن انکارهای من کمربندش را باز کرد و به جان مادرم افتاد تا با این کار بی گناهی خودش را ثابت کند.

از آن به بعد خواسته های زشت ناپدری ام پررنگ تر شد به طوری که چند سال بعد دیگر قربانی هوی و هوس های شیطانی او شده بودم ولی از ترس آبروریزی جرئت بازگو کردن ماجرا را نداشتم از سوی دیگر هم می ترسیدم با افشای رازی که سرنوشت و آینده مرا به تباهی کشیده است زندگی مادرم متلاشی شود و خواهر و برادرم نیز بی سرپناه شوند.

دیگر تحمل این وضعیت برایم دردناک و عذاب آور بود به طوری که چند بار تصمیم های خطرناکی گرفتم ولی باز به خاطر مادرم منصرف می شدم تا این که حدود یک هفته قبل خانواده ای با اصالت مرا برای پسرشان خواستگاری کردند. اما در حالی که هیچ کس از راز درونی من خبر ندارد نمی دانم چگونه ماجرای وحشتناک زندگی تلخم را برای خواستگارم بازگو کنم .

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

خراسان

 

منبع: خبرگزاری برنا

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.borna.news دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری برنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۵۷۰۳۴۶۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

نوه دختر امام خمینی در خارج از کشور مشغول چه کاری است؟

خانم معصومه حائری یزدی همسر آیت‌الله سید مصطفی خمینی و دختر آیت‌الله شیخ مرتضی حایری یزدی صبح روز ششم اردیبهشت ۱۴۰۳ خورشیدی در تهران درگذشت.

آن طور که عصر ایران روایت کرده است؛ وی مادر سید حسین و مریم خمینی بود. حجت‌الاسلام سید حسین خمینی از اوایل دهه ۶۰ عملا از عرصه های رسمی و رسانه‌ای کنار است و خواهر او (نوه امام خمینی) هم در خارج از کشور زندگی می‌کند و به طبابت و کارهای علمی اشتغال دارد و خانواده برای دفن مادر منتظر بازگشت اوست. (دو فرزند دیگر در کودکی درگذشته بودند).

از نکات شگفت‌آور زندگی خانم حایری این که به رغم آن که عروس ارشد امام خمینی و منتسب به یک خاندان بزرگ و مشهور روحانی دیگر هم بود زندگی بسیار عادی و گاه توام با سختی و رنج داشته است.

او شیفته سید مصطفی خمینی بود و خاطرات هجران او را با اشک بیان می‌کرد و همچون اعضای خانواده امام که آقا مصطفی را «داداش» خطاب می‌کردند او هم عادت کرده بود همسرش را این گونه خطاب و حتی بعد از فقدان چنین یاد کند.

با این که عروس ارشد امام اهل مصاحبه با رسانه‌ها نبود اما برای اولین بار اول آبان ۱۴۰۰ و به مناسبت چهل‌وچهارمین سالگرد درگذشت مشکوک سید مصطفی خمینی گفت‌وگویی با او منتشر شد که بسیار مورد توجه قرار گرفت خصوصا جاهایی که حکایت از نگاه امروزین آقا مصطفی خمینی داشت و تصویر متفاوتی از فرزند فقید امام ترسیم می‌کرد.

درباره فرزندان چنین گفته بود: «خدا چهار فرزند به من داد که دو تا از آن‌ها از دنیا رفتند و الان تنها حسین و مریم برای من باقی مانده‌اند. هر دو دختر بودند و یکی در ایران و یکی در نجف از دنیا رفت. اولی چند روز بعد از به دنیا آمدن از دنیا رفت و علتش هم این که اوضاع ما در آن ایام به خاطر مسائل انقلاب خیلی ناجور و نامناسب و دگرگون بود و در همان ایامی که تازه این دختر به دنیا آمده بود، نیروهای دولتی وارد منزل ما ‌شدند و هول و هراس ایجاد ‌کردند و حال خود من خیلی بد و خراب بود و شاید این بچه بر اثر همان مسائل مُرد و از دنیا رفت.

دومی هم بلافاصله بعد از تولد و بر اثر یک بیماری کشنده از دست رفت؛ البته برخی به من می‌گفتند که این فرزندم، پسر بوده ...»

دیگر خبرها

  • نوه امام خمینی در خارج از کشور چه کاره است؟ 
  • نوه امام خمینی در خارج از کشور چه شغلی دارد؟
  • نوه دختر امام خمینی در خارج از کشور مشغول چه کاری است؟
  • غرق شدن دختر ۱۷ ساله در رودخانه بشار
  • کشف جسد دختر ۱۷ ساله در رودخانه بشار + جزییات ماجرا
  •  دختر نوجوان قربانی بازی کودکانه خواهرزاده‌اش شد
  • عاملان تعرض به ۲ دختر دانش آموز به اعدام محکوم شدند
  • سه بیمار شیرازی با اهدای عضو دختر ۱۸ ساله تربت جامی جان دوباره گرفتند
  • حکم اعدام برای آزارگران ۲ دختر دانش‌آموز | ما را به بیابان‌های ورامین بردند و...
  • اعدام و حبس برای عاملان تعرض به ۲ دختر دانش آموز