آنارشیسم جنسی و نیاز به " حضور مردم"
تاریخ انتشار: ۲۹ آبان ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۵۷۱۹۶۹۷
اول؛ تقابل تجدد و سنت، امروزه دیگر یک پدیدهی روشنفکری نیست، یک رخداد خیابانی است. دهستانها و آبادیها به تبع بخشها؛ شهرستانها به تبع کلان شهرها؛ و شمال تهران به تبع خرده شهرهای اروپای شرقی!! این تراژدی البته ویژه ایران نیست، که ایران مقاومترین مرز از جهان "در حال توسعه" است.
کشاکش سنت و تجدد سالهاست که فرهنگ های "نه غربی " را در کش و قوس دارد و مدرنیسم ،سایه ی شوم تشویش خود را با فروش مدلهای بنجل "مدرنیته "ی خود ،از سر سنت های انسانی "دگرغربیان " بر نمی دارد و "اخلاق کیشی" آنان را مدام تهدید می کند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
۲-"تنازع بقا " ،تحفه ی فرهنگ فرنگ است ،برای کوچه و برزن ما.ارزش های سرمایه داری شده است جایگزین "نان حلال " و " دامن پاک" و " حرمت والدین".ارزش های سرمایه داری بر محور " تنازع بقا".اصل بر " برتر بودن" است در رقابت های اقتصادی و همه ی ساحت های اجتماعی.
۳-اخلاق ،دائر مدار بر " موفقیت" تعریف می شود.و "موفقیت لیبرال "اصل اول عرفان مدرن و اخلاق مدنی متجدد است.موفقیت بر پایه ی پیروزی بر رقبا،سایرین و اطرافیان.و این یعنی همان اصالت برتر بودن و شکلی نوین و صورتی مدرن در پوشش اصطلاحی روانشناسانه از همان " تنازع بقا".
۴-"رفتار جنسی " برای رشد فرد و جامعه در کانون خانواده و لذتی معقول برای توازن غرایز، دیگر کم کم دارد، افسانه می شود.روابط جنسی در فرهنگ مدرنیسم،همه چیز هست الا غریزه ای در خدمت انسان.صنعت هست،سینما هست،تجارت هست،سیاست هست،دادخواستی حقوق بشری برای دیپلماسی هست. و این یعنی حقیقت معنای " ولنگاری".رفتار جنسی ما تابعی است از سیاست و تجارت و بازیگری است برای " رسانه ای شدن " و " رسانه ای ماندن" انسان." انسان رسانه" باید تن به رفتار جنسی دهد،اما آن گونه ای که رسانه تعریف می کند.در این بازی،مدرنیسم ارگاسم می شود و سکس در هزار توی آنارشیسم می غلطد و "انسان "،خسته از بی انضباطی های جنسی...
۵-و در پرده ی آخر،اصل "جنسیت "،ابزاری می شود برای احقاق حقوق "مدرنیسم ". آزادی جنسی،برابری جنسیتی،هویت جنسیتی،تبعیض جنسیتی،توازن جنسیتی،بی قراری جنسیتی،آشفتگی جنسیتی و ده ها نظریه ی دیگر و در نهایت،"پایان جنسیت ".پایانی برای آغاز استیلای " تنازع بقا" و جهانی سازی فرهنگ و یکسان سازی فرهنگی که خود را " آقا"ی فرهنگ ها می داند. و ما تنها،رهگذری در این راه !
۶- "راه "فقط این است : ایران، باید که بیدار شود...
منبع: الف
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.alef.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «الف» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۵۷۱۹۶۹۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
بدجوری دل درد گرفتیم
واژهء انقلابی و انقلابیگری حالا تداعی برونریزی زشتترین رفتارهایی را میکند که در عرف عرفانی و مذهبی ما طرد شده؛ اما حالا شده سکهء روز مثلا انقلابیها. این پدیده را باید نوعی استفراغ ناشی از دلدرد تاریخی خودمان بدانیم. لابد پیامدی منتظر اما نامنظور از انقلاب اسلامی. و تضعیف شرع و نه الزاما اعتقاد مذهبی.
این واگشت به ملکات ردیه و مَنِش نادینامیک، در نبود ذهنیتی پذیرفته شده متناسب با درک زمان و دینامیک در اجتماع، طبیعی است- همین است که آن را از نوع پیامدی منتظر در جامعه میدانم. تحولات مشابه در اروپا مثال بارزی از پیچیدگی و سختی تغییر ذهنیت در جامعهء انسانی است- اوج آن را باید در جامعهای دانست که در آن انسانها دینامیک را درک کردهاند و بهشدت در مقابل نطامهای سلسله مراتبی قدرت و نظامهای مطلقه ایستادند تا نقش کل جامعه در برهمکنششان متجلی شود. این رخدادْ نهایتِ فرایندی است که بیش از نیم هزاره طول کشید در پیامد جنگهای صلیبی. بیش از یک میلیون سوزانده شدند به جرم اینکه شیطان در جسمشان حلول کرده.
چه بدعتگذارانی که زنده در آتش سوزانده شدند- نمونهء آن سوزاندن هشت نفر بدعتگذار در پاریس در حضور اسقف اعظم و رئیس دانشگاه پاریس و بزرگان دیگر در سال ۵۸۹/۱۲۱۰- همزمان با تولد سعدی و هنگام افول سلجوقیان و برامدن خوارزمشاهیان در ایران؛ ما هم حلاج داشتیم (قرن سوم/نهم) اما مرتبهء بزرگی کمیت را مقایسه کنید با میلیونها نفر در اروپا. این وحشیگریها از جنس همان مَنِشی است که در کولوسئوم میبینیم و در هولوکاؤست و حالا هم در غزه: همان که نظریهپردازی شده و زیبا بستهبندیشده در مفهوم «اختیارگرایی» (لیبرتاریانیزم) و «ملکهء پست» (vile maxim) به معنی «همه چیز برای ما و هیچ برای دیگری».
انتظار اینکه با یک کلمهء مردمسالاری، بشود این تحولات را درک کرد اشتباه است. خواهیم افتاد در چاه ملکهء پست و اختیارگرایی و بیاخلاقی (سطح) بالاها (higher immorality) که تجلی آن پوشاندن جنایت و نسل کشی انسانها در غزه تحت نام مردمسالاری است. پس، انتظارمان از زدایش مفهوم وقت و پذیرش دینامیک در اجتماع و تأکید بر شکوفایی فرد در جامعه را متناسب کنیم با توان تغییر ذهنیت انسانها [۱]- و نه فرورفتن به درون؛ هرگاه هم توانی فراهم شد، دست بالاتر از امکان بزنیم.
1. نک نتجه تحقیق جدید را که چگونه منش فکری انسانها وابسته به شبکههای نورونی است:
Gene expression networks regulated by human personality, Nature, Mol Psychiatry, ISSN 1476-5578.
به نقل از هادی صمدی، چگونه میتوانیم خود را بهنحوی بنیادی تغییر دهیم
بیشتر بخوانید:
216216
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1902377