Web Analytics Made Easy - Statcounter

همزمان با دهم ربیع الاول، شما می‌توانید ماجرای خواستگاری حضرت خدیجه (س) از حضرت محمد (ص) را در اینجا بخوانید. به گزارش گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو؛ حضرت خدیجه (س) از جمله بانوان مسلمانی است که، تمام ثروت خود را در عشق به حضرت محمد رسول الله (ص) خلاصه کرده است، روز دهم ربیع الاول در تقویم قمری از ایام مبارکی است که اولین پیوند آسمانی در آخرین رسالت نبوی بسته شد.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!



حضرت خدیجه آن گونه در روایات و تاریخ نقل شده است؛ از بانوان پاکدامن حجازی بود که با اشراف بر دانش، کتب زمانه خود و همچنین کثرت اموال و املاک در بین زنان قبیله قریش برتری داشت و در میان دیگر زنان با عناوین «طاهره»، «مبارکه»، «سید نسوان» و «ملکه بطحاء» شناخته شده بود.

درباب سن ازدواج حضرت خدیجه (س) با پیامبر اکرم (ص)، برخی از کتب تاریخی بر آن هستند که ایشان در هنگام ازدواج با خاتم الانبیاء (ص)، 40 بهار از عمر مبارکشان سپری شده بود و پیش از پیمان زندگی مشترگ با پیامبر(ص) دوبار ازدواج کرده، اما همسرانش از دنیا رفته بودند و یا برخی دیگر بر این باورند که او تا زمان ازدواج با پیامبر (ص) ازدواج نکرده بود.

اما ماجرا از مهمانی در خانه خدیجه (س) آغاز شد. روزی خدیجه (س) در خانه خود مجلسی تشکیل داده بود و از عالمان یهودی دعوت کرده بود تا برایش صحبت کنند. در اواسط جلسه جوانی خوش سیما از مقابل خانه خدیجه (س) گذشت. دانشمند یهودی از خدیجه (س) خواست که او را به مجلس دعوت کند. پس از پایان مجلس و در هنگام خداحافظی در حالی که شعف از صورت آن عالم یهودی مشهود بود، رو به خدیجه کرد و گفت: «آن چه من در کتاب‌های آسمانی گذشته خوانده‌ام، نشان می‌دهد که او پیامبر آخرالزمان است. خوشا به سعادت بانویی که چنین جوانی شوهرش باشد که در این صورت به شرافت، عزت و شکوه دنیا و آخرت نایل آمده است.». (مناقب ابن شهر آشوب، ج. 1، ص. 41؛ سید هاشم رسولی محلاتی، درس‌هایی از تاریخ تحلیلی اسلام (جلد 2)، ص. 17)

خدیجه با پیامبر (ص) در جد چهارم از طرف پدر و در جد هشتم از طرف مادر متحد بودند، به همین دلیل گاهی همدیگر را پسر عمو، دختر عمو می‌خواندند.

هم خدیجه (س) تاجر بود، هم محمد (ص). تقدیر الهی به گونه‌ای رقم خورد که اسباب همکاری میان خدیجه (س) و محمد (ص) فراهم شد. از برخورد‌های نخست، مهربانی و ایمانی الهی در رفتار محمد (ص) مشهود بود. روح پاک و قلب لطیف این دختر قریشی، پس از سال‌ها هم کفو خود را پیدا کرده بود. چند بار با این جوان 25 ساله بنی هاشمی مواجه شده بود و دلش دیگر تاب دوری از وی را نداشت.

بانوی قریشی حصار غرورش را شکست و جایگاه و شوکت دنیایی را به خوشبختی ابدی، به آسانی فروخت. تصمیم گرفت که در نخستین مواجهه، دغدغه ازدواجش با پیامبر (ص) را مطرح کند.

روز سرنوشت ساز زندگی خدیجه (س) فرا رسید. پس از سفر تجاری که پیامبر (ص) سرپرستی آن را به عهده داشتند و برای حضرت خدیجه (س) انجام دادند، فرصت ملاقات فراهم شد. خدیجه با حفظ حیا مقابل پیامبر (ص) آمد و گفت: «ای عموزاده من بر اثر خویشی که میان من و تو برقرار است و عظمت و عزتی که در میان قوم خود داری و امانت و حسن خلقت که شهره همه اهل مکه است، مایلم که با تو ازدواج کنم.» (سید هاشم رسولی محلاتی، درس‌هایی از تاریخ تحلیلی اسلام (جلد 2)، ص. 19-24)

پیامبر (ص) در پاسخ گفت که این موضوع را با نزدیکان و بزرگانش در میان می‌گذارد.

با موافقت عموی پیامبر (ص) مجلس خواستگاری برگزار شد. در مجلس خواستگاری، ابوطالب عموی پیامبر (ص) به بیان ویژگی‌های پیامبر (ص) پرداخت. نقاط مشترک و هم کفوی خدیجه (س) و پیامبر (ص) موجب ازدواج این دو شد.

در وصف پیامبر خاتم (ص) همین بس که وی برترین انسان‌ها روی زمین بود. منبع: باشگاه خبرنگاران 

منبع: خبرگزاری دانشجو

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت snn.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری دانشجو» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۵۸۶۶۳۱۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

آیت‌الله جوادی آملی: فریب، راه نیست و با آن نمی‌توان زندگی کرد

 آیت‌الله جوادی آملی ۱۹ اردیبهشت ماه در درس اخلاق خود به شرح فرازی دیگر از نهج‌البلاغه پرداخت که متن سخنان ایشان به شرح زیر است؛

حضرت امیر(ع) در تعبیر زیبایی فرمودند: الدُّنْیَا دَارُ مَمَرٍّ، لَا دَارُ مَقَرٍّ؛ وَ النَّاسُ فِیهَا رَجُلَانِ، رَجُلٌ بَاعَ فِیهَا نَفْسَهُ فَأَوْبَقَهَا، وَ رَجُلٌ ابْتَاعَ نَفْسَهُ فَأَعْتَقَهَا. دنیا قرارگاه نیست و قرارگاه، آخرت است که ما در آنجا ثابت می‌شویم و نه ساکن؛ لذا اگر میلیاردها سال هم آنجا باشیم خسته نمی‌شویم؛ خستگی برای ساکن است و نه ثابت؛ فرشتگان میلیاردها سال زنده هستند و خسته نشده‌اند پس ما در آخرت به دارالقرار می‌رسیم و خسته هم نمی‌شویم گرچه با همین بدن خواهیم رفت. لذا فرشته مرگ ندا می‌دهد و می‌گوید هر چه جمع کنید از شما گرفته خواهد شد.

دنیا دار عبور است ولی برخی کودک ۸۰ و ۹۰ ساله هستند لذا در این سن هم فقط دائما این حرف‌ها را می‌زنند که ما اینقدر راه می‌رفتیم و می‌خوردیم و افتخار به چیزهای بچه‌گانه می‌کنند. اینها در زمان حرکت کرده‌اند نه در مسائل دینی؛ فرمود برخی ابنای دنیا هستند و دنیای دار مقر نیست و دار ممر است. برخی خود را فروخته‌اند زیرا هر صحنه‌ای پیش بیاید در آن حاضرند و خودفروشی کرده ولی عده‌ای در دنیا با خدا معامله کرده‌اند و بدن و حیات و جانشان را داده و شرف و انسانیت را خریده‌اند و آزاد شده‌اند؛ جهاد اکبر و اصغر کرده و با کوشش فراوان خود را خریده‌اند. پس در همین سرزمین یک عده برده و یک عده هم آزاد می‌شوند. 

حضرت امیر(ع) خود را سخنگوی قرآن معرفی کرده است گرچه همه از قرآن بهره می‌برند؛ ولی ایشان فرمود که قرآن را باید مورد استنطاق قرار داد و من آن را به استنطاق در می‌آورم و من سخنگوی قرآن هستم. قرآن دنیا و مردم دنیا را معرفی و وظیفه انسان‌ها را در دنیا معرفی کرده است؛ فرمود: این دنیا شامل کودکی، نوجوانی، جوانی، سالمندی و پیری است؛ شیخ بهایی فرمود وضع مردم در این ادوار تاریخی در سوره حدید بیان شده که فرموده است: اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَیَاةُ الدُّنْیَا لَعِبٌ وَلَهْوٌ وَزِینَةٌ وَتَفَاخُرٌ بَیْنَکُمْ وَتَکَاثُرٌ فِی الْأَمْوَالِ وَالْأَوْلَادِ ۖ کَمَثَلِ غَیْثٍ أَعْجَبَ الْکُفَّارَ نَبَاتُهُ ثُمَّ یَهِیجُ فَتَرَاهُ مُصْفَرًّا ثُمَّ یَکُونُ حُطَامًا ۖ وَفِی الْآخِرَةِ عَذَابٌ شَدِیدٌ وَمَغْفِرَةٌ مِنَ اللَّهِ وَرِضْوَانٌ ۚ وَمَا الْحَیَاةُ الدُّنْیَا إِلَّا مَتَاعُ الْغُرُورِ.

انسان یا کودک است و دنبال بازی، یا دنبال اشتغال و مراحل بعد تا پیری است که برای او «دارم دارم» مطرح است. پس دنیا از دوره کودکی تا پیری به این چند قسمت قابل تقسیم است؛ لعب و لهو؛ لعب، لعاب دهان است که هیچ کسی با سرگرمی و لعاب سیر نمی‌شود و با دست خالی برمی‌گردد. اگر تشنه بخواهد خود را با لعاب دهن سیراب کند فریب خورده است. خداوند در این آیه نتیجه گرفته است که این ادوار پنجگانه در نهایت متاع غرور و فریب است.

استعمار مورد پسند خدا

خداوند این دنیا که سراسر نور است و هر چیزی در زمین آیتی است تا ما را به الله برساند آفریده است و فرمود من شما را استعمار می‌کنم؛ استعمار هم دو نوع است یکی پلید و دیگری مطلوب؛ خداوند در سوره هود فرمود من شما را استعمار می‌کنم یعنی از شما می‌خواهم زمین را آباد کنید و از دل کوه، معدن بیرون بیاورید؛ من از شما می‌طلبم که سرزمین خود را آباد کنید. وَإِلَیٰ ثَمُودَ أَخَاهُمْ صَالِحًا ۚ قَالَ یَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَکُمْ مِنْ إِلَٰهٍ غَیْرُهُ ۖ هُوَ أَنْشَأَکُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَاسْتَعْمَرَکُمْ فِیهَا فَاسْتَغْفِرُوهُ ثُمَّ تُوبُوا إِلَیْهِ ۚ إِنَّ رَبِّی قَرِیبٌ مُجِیبٌ؛ ما همه نعمات را به شما داده‌ایم و همت کنید تا کشورتان آباد شود و نباید منتظر دیگران باشید؛ بنابراین آبادنی و عمارت فقط برای مساجد نیست بلکه فراوان می‌توان «انما یعمر» را مورد استدلال قرار داد.

پس عده‌ای در همین دنیا خود را خریدند که خدا از آنان به عنوان شهدا و مجاهد و .. یاد کرده است؛ برخی در مورد پیامبر(ص) گفته‌اند که نباید تعبیر رحلت در مورد ایشان به کار برود؛ در قرآن از شهدای جبهه به عنوان شهید یاد نشده است و از کسانی که مقتول در راه خدا هستند به عنوان شهید یاد شده است؛ شهید قرآنی، شاهد است و پیامبر هر امتی هم شاهد اعمال امت خود است پس پیامبر هم شهید امم و هم شهید بر همه شهدا و انبیاء است: فَکَیْفَ إِذَا جِئْنَا مِنْ کُلِّ أُمَّةٍ بِشَهِیدٍ وَجِئْنَا بِکَ عَلَیٰ هَٰؤُلَاءِ شَهِیدًا؛ بنابراین اگر حضرت امیر تعبیر به شهید قرآنی کرده است مراد این نوع شهید است. 

خدا از همه طلب کرده است که زمین را آباد کنیم و ابادانی زمین به این نیست که منتظر کسی باشیم؛ سفارش به اقتصاد مانند سفارش به راهپیمایی نیست بلکه نیازمند علم و فن و مدیریت است؛ فرمود بروید کار کنید ولی بعد از اینکه درس خواندید یا اینکه از افراد درس خوانده استفاده کنید. مرحوم صاحب وسائل در جلد ۱۷ صفحه ۴۰ و ۴۱ این روایت را نقل کرده است که از امام باقر(ع) از وجود امیرالمؤمنین نقل کرد که من وجد ماء و ترابا ثم ...؛ کسی که آب و خاک دارد و دست فقر به سوی دیگران دراز کند خدا او را از رحمتش دور می‌کند؛ اینکه انسان از متخصص استفاده نکند و متخصص تربیت نکند و بعد بگوییم کار کنید، نمی‌شود؛ اقتصاد از پیچیده‌ترین علوم است. فرمود کسی که آب و خاک دارد و فقیر است دور از رحمت خداست. پیامبر(ص) هم فرمودند اگر گفته شد یک ساعت دیگر قیامت خواهد شد و نهالی در دست شما هست؛ این نهال را بکار و بمیر؛ آیا این حرف، بوسیدنی نیست؟

اختلاس‌گران خود را برده دنیا قرار داده‌اند

بنابراین عده‌ای خود ر ا در  دنیا خریدند و خدا از آنان به عنوان مقتول فی سبیل الله یاد می‌کند و اینها شهید هستند؛ در سوره مبارکه توبه، آیه ۱۱۱ فرمود: إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَیٰ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنْفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ ۚ یُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَیَقْتُلُونَ وَیُقْتَلُونَ ۖ وَعْدًا عَلَیْهِ حَقًّا فِی التَّوْرَاةِ وَالْإِنْجِیلِ وَالْقُرْآنِ ۚ وَمَنْ أَوْفَیٰ بِعَهْدِهِ مِنَ اللَّهِ ۚ فَاسْتَبْشِرُوا بِبَیْعِکُمُ الَّذِی بَایَعْتُمْ بِهِ ۚ وَذَٰلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ. برخی خود را به دنیا می‌فروشند و خود را برده قرار می‌دهند و اختلاس می‌کنند. 

البته گاهی کسی در عرصه قلم و کار فرهنگی تلاش می‌کند و او هم باید تا آخرین لحظه عمر دست از تلاش برندارد کما اینکه کسانی چون بوعلی سینا اینطور بودند. ما در اسلام شخصیت‌هایی داشتیم که نه استاد داشت و نه شاگردی در حد خودش متولد شد حتی بهمنیار هم که انسان فحلی است در سطح او نبود. ابوریحان بیرونی وصیت کرد وقتی من ُمردم با براده‌های تراشیده شده نِی که با آن کتاب می‌نوشتم آب گرم کنید و مرا غسل دهید زیرا حاصل یک عمر قلم‌زدن من است؛ ما چنین عالمانی داشتیم و کتب گذشته به وسیله این افراد حفظ شده است و نوشته شده است. 

خدا تاکید فرمود کسانی که با من معامله کردند خود را خریدند و آزاد کردند و این کم مقامی نیست که خدا بفرماید: هُوَ الَّذِی یُصَلِّی عَلَیْکُمْ وَمَلَائِکَتُهُ لِیُخْرِجَکُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَی النُّورِ ۚ وَکَانَ بِالْمُؤْمِنِینَ رَحِیمًا؛ خدا و ملائکه صلوات می‌فرستند نه صلوات افراد عادی مانند ما؛ پس ما و مسئولان نه باید راه کسی را ببندیم و نه بیراهه برویم؛ فریب، راه نیست و با آن نمی‌توان زندگی کرد زیرا خود انسان گرفتار می‌شود. دین اسلام حتی فریب یک حیوان را جایز نمی‌داند و پیامبر(ص) وقتی فردی می‌خواست اسبش را فریب دهد او را نهی کرد. برخی تعابیر در مورد حیوانات وجود دارد حالا می‌شود ملتی را با دروغ، فریب دهیم؟ 

منبع: ایکنا (خبرگزاری بین‌المللی قرآن)

دیگر خبرها

  • کنگره جهانی امام رضا(ع) رسانه‌ای برای بیان ظرفیت جهانی شدن سیره و آموزه‌های رضوی
  • آیت‌الله جوادی آملی: فریب، راه نیست و با آن نمی‌توان زندگی کرد
  • ماشین بنز لهجه کنی‌ها را تغییر داد! |ماجرای کدخدای پونک و ماشین‌هایش
  • حضرت ابراهیم یک پیامبر ویژه است
  • اخذ سند مالکیت امامزاده بی‌بی خدیجه خاتون(ع) شهرستان میبد
  • صدور سند امامزاده بی بی خدیجه خاتون میبد
  • عکس| ماجرای شعری که تتلو برای حضرت علی(ع) سروده چیست؟
  • محمد خزاعی مطرح کرد؛تشکیل شورای فیلم اولی‌ها موجب ایجاد امید در میان نسل جوان شد
  • ماجرای جنجال محمد طالقانی در جام آریامهر + فیلم
  • فال حافظ امروز دوشنبه ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۳ با معنی و تفسیر