رمز عمر طولانی این زن چیست؟
تاریخ انتشار: ۸ آذر ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۵۸۶۶۴۶۱
«پدرم ۹۷ سال عمر کرد و من میخواهم رکورد او را بشکنم.» آفتابنیوز : «خانم بِلا پیونیزِر ۸۹ ساله معتقد است که کار سخت کلید طول عمر است. او به خبرنگار نیویورک تایمز میگوید: «من تمام زندگیام سخت کار کردهام. برای همین است که تا حالا در این دنیا باقی ماندهام. به نظر من کار کردن فوقالعاده جذاب و لذتبخش است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
به گزارش روزنامه ایران، البته او در سال ۲۰۰۲ عمل قلبی را پشت سر گذاشته که این فرضیه را تا حدی متزلزل کرده است. «من در سن ۷۴ سالگی بازنشست شدم. اگر به خاطر آن جراحی نبود، شاید سالهای بیشتری کار میکردم. من عاشق کار کردن بودم. حالا چه میتوانم بگویم؟»
روحیه جنگجو و سرسختانه او در زندگی به سالهای جوانیاش برمیگردد و در آن سالها شکل گرفته است. در سال ۱۹۴۱ او دختری نوجوان بود. وقتی ارتش نازی هیتلر به بلاروس حمله کرد، او از کشورش فرار کرد. پدر و مادر و یکی از خواهرهایش هم فرار کردند اما بسیاری از فامیل و دوستان و آشنایانش موفق به فرار نشدند. پدربزرگ و مادربزرگ و خواهر کوچکترش توسط نیروهای نازی قتل عام شدند. بعد از سفر طولانی و طاقتفرسای ۸۰۰ کیلومتری آنها به پناهگاهی در قزاقستان رسیدند. آنها سالهای زیادی را با کمبود غذا و مایحتاج زندگی سپری کردند. او یادش میآید که آن سالها پابرهنه روی برفها راه میرفت. پدرش که قبل از جنگ خیاط بود، با گونیهای آرد برای اعضای خانوادهاش لباس میدوخت تا در هوای سرد یخ نزنند و برهنه نمانند.
خانم پیونیزِر ادامه میدهد: «ما مثل کولیها از این طرف به آن طرف میرفتیم تا زنده بمانیم. زندگی واقعاً سختی بود و تحمل کردنش سختتر.»
بعد از پایان جنگ، خانواده در کشور اوکراین ساکن شد. آنها در زیرزمین آپارتمانی کوچک زندگی میکردند. آنها روی تختهای آهنی میخوابیدند و از قالیچههای کهنه به جای تشک استفاده میکردند. خانم پیونیزِر برای سالها فقط یک جفت دمپایی به پا میکرد و یک پیراهن گیلاسی رنگ با نقطههای سفید میپوشید. او میگوید: «من هر روز لباسم را میشستم و هر روز آن را میپوشیدم و سر کار میرفتم.»
او در یک کتابفروشی کار میکرد. در سال ۱۹۵۳ با مردی آشنا شد و ازدواج کرد. سال بعد پسر آنها به دنیا آمد. مدت کوتاهی پس از مرگ مادرش، خانم پیونیزِر که حالا ۵۰ ساله شده بود، با همسر و پسرش به آمریکا مهاجرت کرد. او یک کلمه هم زبان انگلیسی بلد نبود، برای همین وقتش را تلف نکرد و دست به کار شد. «یاد گرفتن زبان انگلیسی آن هم با استفاده از فرهنگ لغت برایم خیلی سخت بود. برای همین تصمیم گرفتم بین مردم بروم و با حرف زدن کارم را پیش ببرم. در بروکلین، وقتی در خیابانها راه میرفتم و با یهودیها روبهرو میشدم، آنها شروع به حرف زدن با زبان خودمان میکردند، اما من با آنها مخالفت میکردم.»
به آنها میگفتم: «ببینید من زبان مادریام را بلدم و هیچ وقت آن را فراموش نمیکنم اما الان زبان من انگلیسی است. من برای زندگی کردن به این زبان احتیاج دارم. پس لطفاً انگلیسی حرف بزنید.» در این زمینه، یک قدم هم از مواضعم عقب نشینی نمیکردم.»
او تا اواسط ۷۰ سالگی در سازمانها و شرکتهای مختلف کار کرد. او هم کتابفروش بود و هم دورهای به عنوان حسابدار کار کرد. خودش اعتقاد دارد که حسابداری و کار با اعداد و ارقام ذهنش را فعال و پویا نگه داشته است.
او میگوید: «من همه چیز را ذهنی حساب میکردم. راستش حال قلبم هم خوب بود. البته الان هم حالش خیلی بد نیست.»
او حالا خوشحال است که پسر ۶۳ سالهاش در آپارتمانی در نزدیکیهای خودش در بروکلین زندگی میکند. شوهرش در سال ۲۰۱۱ بر اثر ابتلا به سرطان کبد از دنیا رفت. حال خودش هم گرفتار بیماریهای زیادی شده. از دیابت و بیماریهای تنفسی گرفته تا فشار خون و مشکلات تیروئید.
«من با انواع و اقسام بیماریها زندگی میکنم. اسم هر بیماری را که بگویید، بدن من درگیرش است. خیلی سخت است اما من باهاش کنار آمدهام و تمام تلاشم را میکنم از زندگی لذت ببرم.»
بازنشستگی باعث شده تا خانم پیونیزِر علاقههای جدیدی را در وجودش کشف کند. او در سن ۸۰ سالگی و طی بازدیدی که از یک آسایشگاه سالمندان داشت به نقاشی علاقهمند شد. او بیشتر به کشیدن منظره و حیوانات مختلف علاقه دارد و بیشتر تابلوهایش هم روی دیوارهای خانه خودش خودنمایی میکنند. البته چند تابلوی ناتمام هم دارد که امیدوار است چشم هایش اجازه بدهند تا آنها را تمام کند.با وجود بیماریهای مختلف، او امیدوار است بیش از یک قرن عمر کند.
«پدرم ۹۷ سال عمر کرد و من میخواهم رکورد او را بشکنم.» او در پایان حرف هایش به خبرنگار نیویورک تایمز میگوید: «من زندگی سختی داشتهام و روزهای پرالتهابی را پشت سر گذاشتهام اما هیچ وقت امیدم را از دست ندادم. بدون امید آدم کار نمیکند و بدون کار از زندگی لذت نمیبرد. پس همیشه امیدوار باشید.»
منبع: آفتاب
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت aftabnews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «آفتاب» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۵۸۶۶۴۶۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
کدام کتاب «سروش صحت» باعث صف طولانی در اصفهان شد؟
به گزارش گروه فرهنگ و هنر ایسکانیوز، به تازگی فیلمی تحت عنوان صف طولانی مردم اصفهان برای رونمایی و جشن امضای کتاب سروش صحت در فضای مجازی منتشر شده است.
سروش صحت بازیگر و کارگردان سینما و تلویزیون و نویسنده ای که پس از اجرای برنامه کتاب باز، در حوزه کتاب طرفداران زیادی به دست آورده، اینبار دست به تولید کتاب زده و حالا برای عرضه کتاب تازهاش صفی عجیب در اصفهان شکل گرفته است.
اما کتاب جدید سروش صحت چیست؟
«تاکسی سواری» ، اولین کتاب سروش صحت، شامل ۱۲۴ داستانک یا میکروفیکشن است. میکروفیکشن به داستان کوتاهکوتاه معروف است. در این سبک، نویسنده بخشهای غیرضروری زبان را حذف می کند. خالق اثر از متن حذف میشود و یا از متن فاصله میگیرد. به خاطر لحظات ناب و ضربههای ناگهانیای که این سبک نگارش در دل خود دارد گاهی تحتعنوان «داستان ناگهان» نیز ترجمه میشود.
در کتاب «تاکسی سواری» ما به همراه راوی در یک تاکسی نشستهایم و هر روز مسیری کموبیش ثابت را طی میکنیم. طی این مسیر اما هر بار مسافران جدید، رانندگان جدید و اتفاقات جدیدی منتظرمان هستند و راوی نکتهپرداز و طناز کتاب ما را از وقایع آن روز آگاه میکند.
از دعوای زن و شوهری راننده تاکسی گرفته تا زلزلهای که آن روز آمده، از موضوع مرگ مارادونا تا مهاجرت اجباری جوانان، از خبر قتل یا خودکشی صفحه حوادث روزنامه، غمهای کوچک و بزرگ و حتی عشقهای نوجوانی و جوانی.
داستانکهای این مجموعه نیز به واسطهی همین خصوصیت گاهی همان حسی را به خواننده منتقل میکنند که موقع خواندن قطعهای هایکو به او دست می دهد. پیدایش کتابهای میکروفیکشن متناسب با کشیده شدن جوامع به سمت مدرنیته و ماشینیشدن و محدودیت وقت افراد گسترش پیدا کردهاست. شاید بتوان گفت ضرورت چنین داستانهایی با توجه به میزان کم مطالعه افراد جامعه، چندان دور از ذهن نیست.
این کتاب سال ۱۴۰۲ توسط انتشارات چشمه چاپ و راهی بازار نشر شده است.
انتهای پیام/
کیانوش رضایی کد خبر: 1228548 برچسبها کتابخوانی اصفهان