Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «خبرگزاری آریا»
2024-04-26@18:56:25 GMT

سالار عقيلي از «خسرو آواز ايران» مي گويد

تاریخ انتشار: ۱۴ آذر ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۵۸۹۵۷۳۰

سالار عقيلي از «خسرو آواز ايران» مي گويد

خبرگزاري آريا - ماهنامه تجربه: نام محمدرضا شجريان براي بسياري از مردم ايران زمين هم‌تراز با موسيقي ايراني است. حتي مخاطبان ژانرهاي ديگر موسيقي وقتي صحبت از موسيقي اصيل ايراني به ميان مي آيد، ناخودآگاه تصوير شجريان را در ذهن تصور مي کنند، شايد بي آن که حتي يک آلبوم از او را به صورت کامل گوش داده باشند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

ميان خوانندگان نسل جواني که پس از شجريان سعي در حفظ و اشاعه موسيقي ايراني داشتند، سالار عقيلي جزو آواخواناني است که توانسته آثار ماندگاري را خلق و نام خود را در حافظه تاريخي مردم ايران ثبت کند.
نخستين روز فصل پاييز سالروز تولد خسرو آواز ايران بود؛ به بهانه هفتاد و ششمين بهاري که محمدرضا شجريان پشت سر گذاشته به سراغ سالار عقيلي رفتيم تا زندگي هنري پربار شجريان را ورقي بزنيم بلکه شايد پي ببريم که چگونه يک جوان مشهدي توانست خود را به قله آواز اين سرزمين برساند. گفت و گوي ما با سالار عقيلي از پيوند نام محمدرضا شجريان با موسيقي ايراني آغاز شد و به جاودانه هايي مانند «مرغ سحر» رسيد. ماحصل اين گفت و گو را در ادامه مي خوانيد.

امروزه وقتي از موسيقي سنتي ايراني صحبت مي کنيم، بخش زيادي از مردم نام محمدرضا شجريان در ذهن شان متبادر مي شود. گاهي هم برخي از دوستان چه طرفداران ايشان و چه کساني که با نام ايشان مشغول به فعاليت هستند، ايشان را منتهاي همه هنرمندان اين موسقي مي دانند. نظر شما در ابتداي امر در اين باره چيست؟
به زعم عده اي نام آقاي شجريان برابر با تک ستوني است که موسيقي ايراني دارد. در صورتي که وقتي با تعدادي از شاگردان ايشان صحبت مي کنيم، آنها معتقد هستند که آقاي شجريان خودش اصلا چنين عقيده اي ندارد و هميشه در گفت و گوهايش عنوان کرده که «من خودم را استاد محمدرضا شجريان نمي دانم و فقط محمدرضا شجريان هستم.»
به نظر شما آقاي شجريان چه تلاش هايي انجام داد و از حضور چه استاداني بهره برد تا به اين درجه رسيد؟
سال هايي که استاد شجريان فعاليت مي کرد، به دو دوره تقسيم مي شود؛ دوره قبل و بعد از انقلاب. زماني که ارکستر «گل ها» فعاليت مي کرد اساتيد بزرگي کنار استادش جريان بودند که به هر حال استاد از وجود آنها تاثير مي گرفت و درواقع کارهاي بسيار بزرگي را با اين اساتيد خلق کرد. به خصوص استاد هوشنگ ابتهاج (سايه) هميشه کنار استاد شجريان بودند.
در ارکستر راديو کارهاي فاخري در آن دوره ساخته شد. سپس به انقلاب اسلامي مي رسيم. بعد از انقلاب کارهايي با چاووش و... صورت گرفت که اگر پاي صحبت اين عريزان بنشينيد، مي بينيد که از يک زيرزمين شروع کردند. در يک زيرزميني تمرين کرده و اين کارهاي بزرگ را خلق مي کردند؛ به هر حال استاد شجريان يک مجموعه است.
اگر بخواهيم بررسي کنيم، محمدرضا شجريان تنها آواز نيست، تنها رديف نيست، تنها کنسرت نيست، تنها صدا نيست و تنها کاست، سي دي و نوار نيست؛ استاد شجريان يک مجموعه در رفتار، منش، اخلاق و معلومات است. صدا تنها يک بخش از وجود اوست. شخصيت هم بخش ديگري از وجود ايشان را تشکيل مي دهد. تمام اين موارد را که کنار هم بگذاريد مي شود استاد محمدرضا شجريان.
اگر شجريان مي دانست شخصي مثلا در ابرقو وجود دارد و گوشه اي را بلد است که ايشان نمي داند، مي رفت و خانه آن شخص را پيدا مي کرد. اين حرف گفته خودشان است که به خانه آن شخص مي رفتند و آن گوشه را ياد مي گرفتند و تلمذ مي کردند. ايشان به شدت پيگير بودند.
در حال حاضر کسي را داريم که اين چنين پيگير علم اندوزي در موسيقي ايراني باشد؟
آدم بايد براي معلومات گدايي کند. بايد گداي اين کار باشيد و برويد خاک اين راه را بخوريد. نمي شود يک شبه به همه جا رسيد. من بعضي از هنرجويان را مي بينم که مي گويند «چقدر زمان مي برد تا بتوانيم راه بيفتيم و کنسرت بدهيم؟!» هنوز به کلاس آواز نيامده، مي خواهد کنسرت بدهد! و دو هزار نفر هم بيايند و سالن پر شود! در حالي که اين گونه نيست. هنرمند بايد خاک بخورد و گدايي در خانه اساتيد را بکند.
وقتي به آثار اوليه محمدرضا شجريان نگاه مي کنيم، مي بينيم آثاري بوده که در حضور اساتيد آهنگسازي و نوازندگي قديم ما شکل گرفته است. منظور ما قبل از انقلاب و پيش از همکاري با هوشنگ ابتهاج در راديو است. ايشان به عنوان يک خواننده جوان در آن زمان با نام سياوش آغاز به فعاليت کرده اما پس از مدتي متاثر از همان تفکري که در مرکز حفظ و اشاعه شکل گرفت، پيش رفت...
آقاي شجريان که آن زمان هم خيلي مسن نبود و در اواسط جواني به سر مي برد کنار ديگراني همچون محمدرضا لطفي و حسين عليزاده شروع به کار کرد که پس از انقلاب هم با ماجراي چاووش ادامه پيدا کرد اما ماقبل از انقلاب هم يک تغيير را احساس کرديم.
ما پيش از شجريان هم بزرگاني در آوازمان داشتيم که مي خواندند و مردم هم لذت مي بردند. مثلا از برزگاني مانند اکبر گلپايگاني، تحريرها و در جايي از تکنيک هاي ايشان نام بردند، از آقاي ايرج هم به همين سبيل نام برده شد ولي انگار آقاي شجريان صداي تازه اي بود...
بله، اين صداي تازه نگاهي به گذشته تاريخ هنر ما داشت و از سوي ديگر داشت ارائه اي به مردم آن زمان مي داد که قبل از آن سراغ نداشتيم. منظور ما دوران پيش از انقلاب است. يعني مرکب خواني ها، گردش در دستگاه ها و گوشه هاي مختلف و حتي تکنيک هاي تحريري مختص خود ايشان بود. چون دوران پيش از انقلاب و پس از انقلاب با همديگر يکسري تفاوت دارد.
تفاوت اين دو نوع کار به زعم شما چگونه شکل گرفت؟ از يک سو همکاري با نوازندگان و آهنگسازاني که با ديگر خوانندگان هم کار کرده بودند و از طرف ديگر کار کنار جوانان با استعداد و توانمند آن زمان مثل آقاي محمدرضا لطفي و ديگران...
اين همکاري ها پيش از انقلاب هم آثاري را شکل داد که در راديو شاهدش بوديم. اين آثار با همکاري آقاي ابتهاج و ديگراني که بعدا در گروه هاي شيدا و عارف حضور داشتند، صورت گرفت. هنرمندان ديگري هم بودند که در گذشته به صورت تخصصي کار مي کردند ولي خيلي عجيب بود که استاد شجريان به اين جايگاه و به اين منزلت رسيدند. فکر مي کنم که يکي از دلايلش نشست و برخاست با اساتيد قديمي بود. درواقع يک دوره نو و نگرش تازه اي در موسيقي آوازي ما بعد از انقلاب آوردند. درواقع اين دو نسل شدن يک تقارن جالب را ايجاد کرد. مردم هم بالاخره عطش داشتند و دنبال چنين چيزي بودند.
اين مسئله در شجريان اتفاق افتاد و ايجاد شد. يک اتفاق خوب بود که از قديم به دوره جديد آمديم و با يک نگرش قديمي به اضافه يک نوآوري که خود استاد در صدا و تحريرهايشان ارائه دادند، رو به رو شديم. بايد توجه داشت که سبک استاد شجريان متعلق به خودش است. در گذشته نمي توانيد کسي را پيدا کنيد که اينگونه بخواند. اين سبک را خود ايشان آوردند.
اين اتفاق به تعبير بعضي از دوستان بازگشت به دوره قجر بود يعني اين گروه جوان در آن دوره تصميم گرفتند الگوهاي موسيقايي قديمي خودمان را زنده کنند. آنها کنار هم جمع شدند و يکسري آثار شکل گرفت.
بعد از انقلاب مي بينيم موسيقي در سال هاي ابتدايي بنا به شرايط مشخص هر انقلابي، آنچنان مجالي براي بروز و ظهور نداشت. اين مسئله هم تا حدي و تا زمان خاصي طبيعي به نظر مي رسد. اين جوان ها که حالا ديگر پخته تر شده و تا حدي به يک ثبات در کار خود و در اصطلاح به يک امضا رسيده بودند، شروع به ساخت يک سري سرودهاي انقلابي کردند. همان ماجراي چاووش اتفاق افتاد و تا چاووش 8 و 9 نيز ادامه پيداکرد. بعد هم قصه ربنا پيش مي آيد...

به نظر مي رسد نام آقاي شجريان تقريبا از آن دوره به بعد به عنوان جدي ترين خواننده فعال آن دوره معرفي شد، اگر موافق باشيد به اين سال ها بپردازيم و به نوع کارهايي که در همکاري با افراد مختلف اتفاق افتاد...
سوالات شما نيازمند جواب هاي طولاني است.
مي خواهيم به طور ويژه به دوران فعاليت محمدرضا شجريان پس از انقلاب و همکاري با جوان هايي بپردازيم که ديگر به پختگي رسيده بودند. لطفا در اين باره توضيح دهيد. اين همکاري چگونه توانست به يک ثبات رسيد؟
در دهه 60 همه اين افراد به عنوان استادان و بزرگان موسيقي ايراني شناخته شدند. از آقاي لطفي گرفته تا محمدرضا شجريان اوج گرفتند چون اين بزرگان در دهه 60 تواستند تثبيت شوند. قبل از انقلاب همان طور که گفتيم آقاي شجريان با نام سياوش بيدگاني فعاليت مي کرد. ايشان يک چهره جوان بود که بزرگان از او تمجيد کردند.
استاد ايرج مي گفت «من صداي محمدرضا شجريان را شنيدم و اعتقاد داشتم کار بسيار قشنگي ارائه داده است.» ولي بعد از انقلاب بود که ايشان ديگر توانست به عنوان يک استاد بزرگ، نام خود را ثبت کند؛ به هر حال اتفاقاتي در اين سال ها افتاده که او را به چهره اي ويژه تبديل کرده است...
ما در آن دوره نبوديم. بنابراين شايد نتوانيم به طور دقيق درباره تاريخ شفاهي آن دوران سخن بگوييم. فکر مي کنم در اين زمينه اگر با کسي که در آن دوره زندگي کرده و هم دوره استاد شجريان بوده صحبت کنيد، بيشتر بتواند شما را راهنمايي کند. ما بيشتر از سال 70 به اين سو استاد را مي شناسيم. از سال 1370 تا سال 1396 من پيگير کارهاي استاد بوده ام. درواقع ما الان 26 سال است که با استاد شجريان آشنايي داريم. يعني با حدود 30 سال قبل آشنايي نداريم. به نظرم شما بايد با کساني مثل استاد حسين عليزاده صحبت کنيد. ايشان بيشتر مي تواند در اين قسمت صحبت کند.
کسي مثل شجريان چه مي کند که ماندگار مي شود؟ چون شهرت را با تبليغات هم مي شود به دست آورد...
جواب اين سوال زياد نيست و درواقع يک کلمه است چون راه و مسير را درست رفتند. استاد شجريان با کم کنسرت دادن، کم نوا دادن، در ديد نبودن و در دسترس نبودن باعث شدند که اين ماندگاري زياد شود.
يعني آن تشنگي وجود داشت؟
بله، از طرف ديگر خود آقاي شجريان نيز وسواس هايي در مورد کارها به خرج مي داد. ايشان هر کاري را نمي خواند، در هر جايي کنسرت نمي داد و هر برنامه اي را قبول نمي کرد. دقيقا به خاطر رعايت نکردن همين موارد است که ماندگاري هنرمندان ما کم است. شما نگاه کنيد استاد فرهاد فخرالديني با آقاي شجريان کار مي کرده و الان با من هم کار مي کند يا آقاي فريدون حافظي با من کار کرده است. در همکاري با خيلي از آهنگسازان قديمي ديگر که با آنها کار کرده ام همين حالت براي من هم به وجود آمده است.
به هر حال کار استاد شجريان خوب بوده است. آهنگسازان بزرگ هم ديده اند و خوششان آمده و با ايشان کار کرده اند. استاد محمدرضا شجريان قدر هنرشان، کارشان، صدايشان و آوازشان را دانستند و مديريت کردند و به همين دليل نزديک به 60 سال خواندند. مردم هم عاشقانه او را همراهي کردند.
ايشان نزديک به نيم قرن است که در اوج هستند. اگر آدم هميشه در دسترس باشد ماندگاري اش کم مي شود. من يادم هست که آقاي شجريان هر 4، 5 سال يک بار و گاهي اوقات حتي با فاصله زماني بيشتر در تهران کنسرت برگزار مي کردند. طوري بود که مردم عطش داشتند و وقتي که کنسرت مي گذاشتند همه به سالن ها حمله مي کردند. حتي شب داخل صف مقابل سالن کنسرت مي خوابيدند.
شما خاطره اين چنيني داريد؟
اگر اشتباه نکنم کنسرت «راز تو» بود و من به اتفاق يکسري از دوستان به کنسرت رفتم. مقابل سالن اسم مي نوشتند و ما ساعت پنج و نيم صبح مقابل تالار وحدت رفتيم. اين را مي گويم که جوان ها بدانند و کساني که فضا را نديده اند با شرايط آن زمان آشنا شوند. فکر کنيد ساعت پنج و نيم صبح در تاريکي اسم مي نوشتند. آقايي آنجا بود که الان خودش از نوازنده هاست و شايد دوست نداشته باشد اسمش را ببريم؛ ايشان اسم مي نوشت. به خاطر دارم که هوا هم خيلي سرد بود.
چيزي که به طور کلي شما در اين بخش به آن اشاره کرديد قصه انتخاب است. مي خواهيم در مورد شعر به طور خاص صحبت کنيم چون يکي از وجوهي که ظاهرا براي کانديداتوري ايشان در جايزه گرمي بيان شد، اين بود که ادبياتش، مشرق زمين را در دوره ايشان با کنسرت ها و کارهايش به گوش مردم اروپا و آمريکا رساند...
بله، مثلا بزرگاني همچون حافظ، سعدي و مولانا، نه اينکه پيش از آن به آنها پرداخته نشده بود اما در آثار آقاي شجريان با توجهي ظاهرا عميق و با يک دقت نظر پرداخته شدند و مورد توجه قرار گرفتند. ايشان به گونه اي شعر را بيان مي کرد که خيلي از مردم حتي برخي از اشعار را از زبان ايشان حفظ کردند. يکسري اشعار که توسط شعرا گفته شده بود و مردم آنها را نمي دانستند، توسط استاد شجريان زنده شده و باعث شدند شاعرهايشان هم زنده شوند.
فکر مي کنم گذشته از حافظ، سعدي و مولانا که به هر حال شاعران کلاسيک ما هستند و جزو شاعران قديم ما به حساب مي آيند، شعراي معاصر ما مثل بسياري از عزيزان مانند مهدي اخوان ثالث، احمد شاملو، فريدون مشيري و غيره آثار خيلي خوبي را داشتند ولي ديده نشده بودند که استاد شجريان با کارهايي که انجام دادند و آوازهايي که خواندند، کارها را زنده کردند. کارهاي آقاي هوشنگ ابتهاج هم چنين وضعيتي را دارد. اين اشعار نزد مردم ديده شد و حرکتي به سمت کارهاي استاد ابتهاج ايجاد شد. حتي کارهاي استاد شجريان درواقع آغاز يک حرکت براي کارهاي فريدون مشيري بود.

بسياري از دوستاني که با ما صحبت کردند از يک نکته به عنوان يکي از وجوه نامداري آقاي شجريان ياد کردند، آن هم توجه به وضعيت اجتماعي و نگاه به جامعه بود.ايشان در آغاز انقلاب با مردم همراهي کردند و سرودهاي انقلابي خواندند...
بله. يک نمونه کنسرت همنوا با بم بود که به آنجا رفتند و اجرايي با کيهان کلهر داشتند که طي آن بنا شد باغ موسيقي بم هم تاسيس شود. نمونه هايي از اين دست کارها را مي توان در دوران زندگي ايشان به وفور يافت. مثلا يکي از تورهاي کنسرت هاي خارج از کشور را به نفع زلزله بم برگزار کردند.
استاد شجريان در اين زمينه ها خيلي فعاليت مي کردند. همين که اتفاقي مي افتاد ايشان يک حرکت مثبت در زمينه آن اتفاق انجام مي دادند، مثل زلزله بم که کمک هايي صورت گرفت. به ياد دارم که براي ساخت يک مدرسه در ساري تلاش زيادي انجام دادند.
من در سال 1371 يا 1372 وارد هنرستان موسيقي شده بودم و به خاطر دارم که استاد در ساري کنسرت داشتند. ايشان گفته بودند که «پول اين کنسرت را براي ساخت مدرسه در ساري هزينه کنيد.» ايشان در کارهايي از اين قبيل و کمک هاي خيرخواهانه حضور خيلي پررنگي داشتند. همين موضوع در وجهه عمومي ايشان ميان عامه مردم تثاير خيلي زيادي مي گذاشت.
در مدت اخير، ملاقاتي هم با محمدرضا شجريان داشته ايد؟
بله، يک شب من در خدمت استاد بودم. به ايشان گفتم «استاد يک نصيحت به من بکنيد.» اين موضوع به يک و نيم سال پيش بر مي گردد. استاد شجريان به من گفت «فقط با مردم باشيد چون اين مردم هستند که ما را بالا مي برند.» به من گفتند «اگر مي خواهي موفق باشي، سعي کن فقط با مردم باشي و به سمت و سوي مردم حرکت کني.» اين حرف براي من خيلي جالب بود و سعي کردم اين حرف را در کارم پيش بگيرم. البته ان شاءالله اين اتفاق بيفتد.
مي خواهيم به بخش موسيقايي کار محمدرضا شجريان برگرديم. آنچنان که ما شنيده ايم در دوره اي حتي پيش و پس از انقلاب در کتابفروشي هاي خيابان انقلاب يک تب اتفاق مي افتاد...
بله، زماني که آلبوم جديد استاد شجريان به بازار مي آمد و منتشر مي شد مردم هجوم مي بردند براي اينکه اين کار را تهيه کنند چون خيلي علاقه مند بودند. خاطرات اين هنرمند همچنان باقي مانده و باقي هم خواهدماند.
در کارنامه آقاي شجريان آثاري وجود دارند که فارغ از سطح هنري در دل و جان مردم ماندگار شده اند، بعضي از کارهاي شما هم درست همين وضع را دارند. در طول اين سال ها شما هم آثار زيادي را براي علاقه مندانتان روانه بازار موسيقي کرده ايد اما هنوز که هنوز است ممکن است مردم تعدادي از آثار خوانده شده با صداي شما را بيش از بقيه دوست داشته باشند و با آن خاطره بسازند...
اين موضوع به شرايط اجتماعي هم بر مي گردد و ماجراي ملي بودن کار هم هست که در مورد خودم روي آن صحه مي گذارم. مردم ما کارهاي ملي- ميهني را خيلي دوست دارند. البته مردم کارهاي عاشقانه را نيز دوست دارند اما برخي کارها براي يک خواننده ماندگار مي شوند. ممکن است در طول ساليان هم فراز و فرودهايي در کار هر هنرمندي باشد که به نظر من هم هست ولي مردم هميشه به ياد آن کارهاي خوب مي افتند.
حتي در کنسرت هايي که از شما ديده ايم، ممکن است آثار جديد خيلي جالب و جذابي هم در رپراتوار باشد ولي در پايان اجرا هيچ وقت نديده ايم که مردم کار وطني مثل «ايران» يا «خوشه چين» را نخواهند...
هنوز هم مردم خيلي اين کارها را دوست دارند و مطمئنا بارها و بارهاي ديگر هم اين کارها را درخواست خواهندکرد.

اگر موافق باشيد راجع به وجه خاطره سازي حرف بزنيم...
ما کارهاي زيادي را از ايشان سراغ داريم که در ذهن مردم مانده است. جوان هاي امروز هم اگر آن زمان نبوده اند الان در اينترنت جست و جو مي کنند و کارها را مي شنوند چون ديگر در دسترس است. در کنسرت ها هميشه کار جديد آماده مي شود و آدم کلي تمرين مي کند و وقت زيادي مي گذارد.
ما تمرين مي کنيم تا وقتي به روي صحنه مي رويم، يک کار جديد در کنسرت به مردم ارائه دهيم اما اگر به فرض «وطن» و «ايران» را نخوانم، مردم اعتراض مي کنند که چرا اين دو قطعه را نخوانديد. واقعا همين طور است. اگر به استاد شجريان هم نگاه کنيد، مي بينيد که هميشه «مرغ سحر» را بايد در کنسرت ها بخوانند وگرنه آن کنسرت براي مردم ناتمام تلقي مي شود. هنوز هم مردم انتظار دارند که اين اتفاق بيفتد.
اين اتفاق خوب است يا بد؟
اين اتفاق هم خوب است و هم روي ديگري دارد. بخش خوب کار اين است که ما با آثارمان براي مردم خاطره سازي کرده ايم ولي روي ديگرش اين است که ما دوست داريم کارهاي جديد به مردم ارائه دهيم. خودم کارهاي جديد زيادي دارم اما چون مي دانم شايد مردم در کنسرت به دنبال کارهاي ديگر من باشند، کارهاي جديد را اصلا اجرا نمي کنم.
به هر حال اين مسئله از ديرباز وجود داشته است. براساس يک سري اتفاقات که در جامعه مي افتد و بالا و پايين هايي که در جامعه وجود دارد، برخي آثار به خاطر يک سري موقعيت ها ماندگار مي شوند. مثلا شما مي بينيد که يک اثر ممکن است در حماسه انتخابات به يکباره بولد شود. به طور مثال اتفاق بزرگي مي افتد، مثل همان اتفاقي که در ساختمان پلاسکو افتاد. يک آهنگ در آن زمان ساخته مي شود و ديگر در ذهن مردم مي ماند. ممکن است اتفاقات ديگري هم رخ دهد. البته در مثل مناقشه نيست و من فقط مثال زدم.
مقصود شما اين است که به صورت خواسته يا ناخواسته وقتي تبليغي روي کاري اتفاق مي افتد، برجسته مي شود، حالا چه يک حادثه طبيعي مثل زلزله، سيل يا آتش سوزي باشد يا يک مناسبت که يک ارگان چه دولتي و چه غيردولتي روي آن کار تبليغاتي انجام مي دهد. به هر حال چون مردم آن کارها را با آن تصويرها مي بينند؛ احتمالا با آن خاطره هم مي سازند...
البته فقط آن نيست چون ممکن است کار خوب نباشد و فراموش شود. به شرطي اثر ماندگار مي شود که خود کار هم توانمند بوده و خميرمايه را هم داشته باشد. مثلا شما «مرغ سحر» را وقتي مي شنويد، شعر زيباي آقاي ملک الشعراي بهار را مي بينيد که در آن دوران و با آن شرايط سرود شد. به همين خاطر هم در اذهان ماند. در همان دوره هم مردم اين شعر را زمزمه مي کردند و الان هم مردم اين شعر را زمزمه مي کنند چون يک سري از آثار هستند که تاريخ مصرف ندارند و شما هر زمان که اثر را گوش دهيد مصداق دارد. شما «مرغ سحر» را صد سال ديگر هم که بخوانيد مصداق دارد.
البته آهنگ زيباي آقاي مرتضي ني داوود هم اين کار را به شکل وصف ناپذيري زيبا کرد...
اگر درست بگوييم، آقاي شجريان براي اولين بار اين اثر را در سن خوزه آمريکا براي وداع با آقاي ني داوود اجرا کردند و از آن زمان به بعد اين اثر تبديل به اثري شد که مردم مي خواستند استاد در تمامي کنسرت هايشان چه داخل و چه خارج از کشور آن را اجرا کنند.
صحبت نهايي شما را مي شنويم...
به هر صورت پس از 5، 6 دهه فعاليت و تلاش، نام ايشان بر آسمان موسيقي ايران حک شده است. ايشان محقق بودند و همان طور که پيشتر اشاره کردم، وجه تحقيقي شخصيت ايشان خيلي برجسته بود. ابتداي صحبت هايم عرض کردم که ايشان فردي محقق و اهل مطالعه بودند. از خداوند براي ايشان آرزوي سلامتي و توفيق داريم و اميدواريم دوباره سلامتي خود را بازيابند و به جامعه موسيقي برگردند و بتوانند براي ما آن آثار زيبا و ماندگار را اجرا کنند.

منبع: خبرگزاری آریا

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.aryanews.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری آریا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۵۸۹۵۷۳۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

ببینید | صعود ایران به نیمه‌ نهایی با شکست قرقیزستان

تعداد بازدید : 0 کد ویدیو دانلود فیلم اصلی

به گزارش جام جم آنلاین، در یکی از دیدارهای مرحله یک چهارم نهایی رقابت‌های جام ملت‌های ۲۰۲۴ فوتسال آسیا امروز چهارشنبه از ساعت ۱۲:۳۰ تیم‌های ملی ایران و قرقیزستان به مصاف هم رفتند که این دیدار با برتری ۶ بر یک ایران به پایان رسید.

گل‌های ایران در این نیمه را بهروز عظیمی و سالار آقاپور، سعید احمدعباسی، اصغر حسن زاده و مهدی کریمی (۲ گل) به ثمر رساندند.

شاگردان وحید شمسایی در این بازی با ترکیب اولیه باقر محمدی، محمدحسین درخشانی، مهدی کریمی، بهروز عظیمی و سالار آقاپور به میدان رفتند. سعید مؤمنی، علی خلیل‌وند، سعید احمد عباسی، علیرضا رفیعی پور، محمدرضا سنگ سفیدی، اصغر حسن زاده‌، مسلم اولادقباد، علی اکرمی و مسعود یوسف هم دیگر نفرات ایران روی نیمکت بودند.‌

دیگر خبرها

  • ایران ۱ - ۱ ازبکستان/ گزارش زنده
  • فیلمی از سورپرایز جالب مردم در کنسرت توسط گرشا رضایی
  • نشست ماهانه هنرمندان موسیقی با اجرای ۵ کنسرت
  • گفت و شنود/ به سه دلیل!
  • تصویر دیده نشده از محمدرضا شجریان
  • تصاویر دیده نشده از محمدرضا شجریان/ عکس
  • برگزاری پنج کنسرت در نشست ماهانه هنرمندان موسیقی
  • ببینید | صعود ایران به نیمه‌ نهایی با شکست قرقیزستان
  • فوتسال جام ملت‌های آسیا - ایران ۴ - ۱ قرقیزستان
  • فوتسال جام ملت‌های آسیا - ایران ۲ - ۱ قرقیزستان