Web Analytics Made Easy - Statcounter

خبرگزاري آريا - بيشتر از يک ماه از آن حادثه تلخ و دلخراش نگذشته که روزگارم به هم ريخته است اکنون نمي دانم با اين شرايط چگونه زندگي خود و فرزندانم را تامين کنم؟
به گزارش سرويس حوادث جام نيـوز، بيشتر از يک ماه از آن حادثه تلخ و دلخراش نگذشته که روزگارم به هم ريخته است اکنون نمي دانم با اين شرايط چگونه زندگي خود و فرزندانم را تامين کنم؟ از اين که دست نياز پيش ديگران دراز کنم خجالت مي کشم چرا که تاکنون آبرومندانه و با قناعت زندگي کرده ام حالا تقدير من اين گونه رقم خورده است که ماموران شرکت هاي گاز و برق وقتي براي قطع کردن کنتور به دليل بدهي به منزل ما آمدند همسايگان دخالت کردند و ماجراي مرگ همسرم را براي آن ها توضيح دادند و .

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

..
زن 31 ساله درحالي که بيان مي کرد براي شکايت از صاحبکار همسرم نياز به گزارش کلانتري دارم درباره ماجراي تلخ زندگي اش به کارشناس اجتماعي کلانتري سپاد مشهد گفت: کودک خردسالي بودم که مادرم را از دست دادم و پدرم سرپرستي چهار فرزندش را به دو تن از دايي هايم سپرد. اين گونه بود که من و يکي از برادرانم نزد دايي بزرگ تر و خواهر و برادر ديگرم نزد دايي کوچک ترم به زندگي ادامه داديم.
پدرم نيز که براي کارکردن به تهران مهاجرت کرده بود هزينه هاي نگهداري ما را پرداخت مي کرد. تا اين که در 12 سالگي متوجه علاقه پسردايي ام شدم و من هم به او دل باختم. چهار سال بعد وقتي پسر دايي ام ماجراي علاقه اش به من را با خانواده اش در ميان گذاشت آن ها به شدت مخالفت کردند چرا که معتقد بودند ما در زير يک سقف مانند خواهر و برادر زندگي کرده ايم و نمي توانيم با يکديگر ازدواج کنيم اما با اصرارهاي همسرم ما به عقد يکديگر درآمديم و صاحب پسر و دختر زيبايي شديم.
چند سال بعد پسرم به بيماري شديد ريوي دچار شد و پزشکان مجبور شدند بخشي از ريه او را بردارند. اين بود که ما براي درمان پسرم از حدود دو سال قبل از شيروان به مشهد مهاجرت کرديم. همسرم نماکار ساختمان بود و در مشهد نيز کارش رونق گرفت. حدود يک ماه قبل براي سنگ کاري يک ساختمان از سوي کارفرما دعوت شد در اين ميان لوله گاز اضافه اي که از پنجره ساختمان بيرون آمده بود به دليل سهل انگاري ديگران به شبکه برق متصل شده بود که وقتي همسرم قصد داشت لوله را بردارد ناگهان دچار برق گرفتگي شديدي شد.
در همين لحظه فرد ديگري قصد داشت لوله را از او جدا کند که او نيز دچار برق گرفتگي شد و همچنان در بيمارستان بستري است اما همسرم بعد از آن که يک هفته در کما بود اواخر آبان به دليل عوارض ناشي از برق گرفتگي جان سپرد. من با قرض گرفتن از اقوام ميليون ها تومان هزينه بيمارستان را پرداخت کردم چرا که همسرم بيمه نبود و کارفرما نيز او را بيمه نکرده بود. بعد از آن خودروي مدل پايينش را فروختيم تا هزينه هاي کفن و دفنش را پرداخت کنيم اين درحالي است که کارفرما حتي يک بار هم براي دلجويي از ما نيامد با وجود اين سعي کردم دست نياز به سوي ديگران دراز نکنم اما وقتي ماموران شرکت هاي گاز و برق براي قطع کردن کنتورمان آمدند ديگر از خجالت فقط سرم را پايين انداختم تا اين که همسايگان با ماموران صحبت کردند و آن ها فعلا از قطع کردن گاز و برق منزل منصرف شدند حالا آمده ام از کارفرما شکايت کنم تا شايد ...
ايران
110