کاش کتاب خواندن ممنوع بود
تاریخ انتشار: ۲۵ آذر ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۶۰۶۹۱۰۹
داوود امیریان با اشاره به لطیفه «کاش کتاب خواندن را هم ممنوع میکردند تا همه برای لجبازی هم که شده مشتاق شوند به طرفش بروند» بیان کرد: واقعا کاش کتاب خواندن ممنوع بود.
این داستاننویس در گفتوگو با ایسنا، درباره استقبال مخاطبان ایرانی از آثار ترجمه اظهار کرد: برخی دوستان نویسنده من تنبلی میکنند و آثار خوبی نمینویسند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
او با بیان اینکه چاپ کتاب ترجمه برای ناشران بهصرفهتر است، افزود: به خاطر این موضوع در نمایشگاههای بینالمللی مانند بلونیا، بلگراد و نمایشگاههای دیگری که برگزار میشود ناشران مسابقه میگذارند و کتابهایی را که با خود آوردهاند سریع ترجمه میکنند تا زودتر از ناشران دیگر آنها را چاپ کنند. این موضوع باعث میشود ترجمه در بازار بیشتر باشد و فکر کنیم از آثار ترجمه استقبال میشود.
امیریان با اشاره به رایج شدن ژانر فانتزی و وحشت در ادبیات کودک و نوجوان بیان کرد: زمانی ژانر فانتزی مد شد و بعد نوبت ژانر وحشت و ترس شد. کارهای بسیار بیارزشی به بازار آمده و بازار کتاب کودک و نوجوان از ژانر فانتزی و وحشت اشباع شده است. این کتابها بدون اینکه کارشناسی شوند منتشر میشوند که میتواند تأثیرات مخربی به همراه داشته باشد.
او درباه تأثیر نویسندهها بر استقبال مخاطبان از آثار ترجمه نیز اظهار کرد: نویسندههای ما باید بهروز باشد، برخی از نویسندههای ما هنوز نوستالژیک و درباره گذشته کار میکنند. در گذشته میگفتند هر ۲۰ سال یکبار نسل عوض میشود اما الان به چهار - پنج سال هم نمیکشد. نویسنده باید مخاطب را بشناسد و ذائقه و نیازهای او را بداند. متأسفانه بحث سانسور هم مطرح است. یکسری از موضوعات خط قرمز حساب میشوند مانند بلوغ نوجوانی، که کمتر اجازه میدهند راجع به این موضوعات کار شود. البته برخی از ممیزیها نیز خودسانسوری است. ما فکر میکنیم یکسری مسائل خط قرمز هستند و سراغ آنها نمیرویم.
این داستاننویس با اشاره به استقبال از آثار طنز گفت: به نظرم در بخش بزرگسالان که طنزنویس نداریم و در بخش کودک و نوجوان معدود نویسندههایی هستند که بتوانند طنز کار کنند؛ این مسئله باعث مخاطبگریزی میشود و به سمت ترجمه پیش میروند.
او همچنین درباره تأثیر رسانهها بر استقبال از آثار ترجمه گفت: بهتر است درباره رسانهها اصلا حرف نزنیم. متأسفانه در تلویزیون و رادیو زمانی که درباره کتاب خواندن صحبت میشود، فکر میکنند باید کتاب تبلیغ کنند درحالی که باید جریانسازی کنند.
داوود امیریان تاکید کرد: کتاب خواندن باید به یک باور، بت و ارزش و جزو موضوعات اصلی زندگی ما تبدیل شود. زمانی که یک سیاستمدار ما کتاب نمیخواند چه انتظاری از مردم میتوانید داشته باشید؟ چند وقت پیش گزارشی تهیه کرده بودند از نمایندگان مجلس درباره آخرین کتابی که خواندهاند، برخی از آنها آخرین کتابی که خوانده بودند مربوط به دوران دبیرستانشان بود؛ سالهاست کتاب نخواندهاند و سینما نرفتهاند. شما چه توقعی میتوانید داشته باشید؟
او افزود: حالا فرض کنید از آنها بخواهید درباره کتاب حرف بزنند، معلوم است که شروع به شعار دادن میکنند؛ «کتاب خواندن خوب است»، «سفارش امام علی (ع) است»، «بر روی کودکان کار کنید، زیرا مانند کاشتن گندم است که در آینده درو خواهید کرد» و... . کتاب خواندن در حد شعار و حرف است.
این نویسنده در عین حال گفت: جزو معدود مسئولین کشور ما که کتابخوان هستند، رهبر مملکت است. ایشان از همه کتابخوانترند و بر روی این موضوع تأکید و توصیه میکنند. اما مسئولین فرهنگی به توصیههای ایشان اصلا گوش نمیکنند. فقط منتظر هستند تا ایشان از کتابی تعریف کنند و آنها شروع به هیاهو کنند. اینطور که نمیشود ما دست به سینه بنشینیم تا ایشان از کتابی تعریف کنند؛ شاید رهبری نخواهند از کتابی تعریف کنند. کتاب خواندن این نیست.
او با بیان اینکه در مدرسههای ما هنوز کتاب ممنوع است، گفت: زمانی که تحصیلات دبیرستان یک دانشآموز اروپایی تمام میشود، تقریبا ادبیات کلاسیک کشور خود را خوانده است، اما در مدارس ما هنوز کتاب ممنوع است. اگر کتابی را بخواهید به کتابخانه مدرسه اهدا کنید، باید کتاب از ۴۰ گذرگاه و صافی رد شود. به طور مثال دوستان نویسنده در هفته کتاب رفتند با مدیران مدرسه صحبت کردند که کتاب هدیه دهند، اما قبول نکرده و گفتهاند باید برود فلانجا تأیید شود. کتابی که از وزارت ارشاد مجوز گرفته چرا باید از مجرای دیگری هم تأیید شود؟ وقتی جلو کتابهای کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان و انتشارات مدرسه که به آموزش و پروش وابسته است گرفته میشود وای به حال ناشران دیگر.
او افزود: زمانی که به یک ناشر اجازه نمیدهند، تیراژ کتابهایش را پایین میآورد. تیراژ ۵۰۰ و ۱۰۰۰ نسخه برای کشوری که ادعای تمدن چندهزارساله دارد، تف سربالا، فاجعه و دشنام است.
منبع: عصر ایران
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.asriran.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «عصر ایران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۶۰۶۹۱۰۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
زندگی با آلاحمد در شیوه نگارش سیمین دانشور تاثیر نگذاشت
خبرگزاری مهر _ گروه فرهنگ و ادب: سیمین دانشور نویسنده و مترجم ایرانی ۸ اردیبهشت سال ۱۳۰۰ در شیراز زاده شد. او سومین فرزند محمدعلی دانشور (پزشک) و قمرالسلطنه حکمت بود. دوره ابتدایی و دبیرستان را در مدرسه انگلیسیزبان مهرآیین گذراند.
در سال ۱۳۱۶ اولین مقالهاش را با نام «زمستان بیشباهت به زندگی ما نیست» در نشریهای محلی چاپ کرد. در سال ۱۳۱۷ به تهران آمد و مدتی در شبانهروزی آمریکایی تهران ساکن شد و آموزش زبان انگلیسی را پی گرفت. بعد در رشته زبان و ادبیات فارسی در دانشکده ادبیات دانشگاه تهران مشغول به تحصیل شد.
در سال ۱۳۲۰ بهعنوان معاون اداره تبلیغات خارجی در رادیو تهران استخدام شد. علیاکبر کسمایی و احمد شاملو از همکاران او در رادیو بودند. سیمین دو سال بعد، یعنی در سال ۱۳۲۲ از کار رادیو کنارهگیری کرد و در روزنامه ایران مشغول به کار شد. از این زمان به بعد، او با نام مستعار «شیرازی بینام» برای نشریات مختلف مقاله نوشت و ترجمه کرد.
در ۱۳۲۷، اولین کتاب خود را با نام «آتش خاموش» نوشت. این اثر نخستین مجموعه داستانی بود که به قلم زنی ایرانی چاپ شد. داستانهای این مجموعه با نقدهای منفی بسیاری مواجه شد. در ۱۳۲۸ با مدرک دکترای ادبیات فارسی از دانشگاه تهران فارغالتحصیل شد و یک سال بعد با جلال آلاحمد، نویسنده و مبارز اجتماعی مطرح آن سالها ازدواج کرد. این ازدواج تا مرگ نابههنگام آل احمد در سال ۱۳۴۸، بهمدت ۲۰ سال دوام داشت.
همزمان با سالروز تولد سیمین دانشور در گزارشی به مرور زندگی این نویسنده پرداختیم که مشروح آن در ادامه میآید؛
تحصیل در آمریکا
دانشور در شهریور ۱۳۳۱ با دریافت بورس تحصیلی از مؤسسه فولبرایت به دانشگاه استنفورد آمریکا رفت و در رشته زیباییشناسی تحصیل کرد. در این سفر نامههایی که بین او و جلال رد و بدل شد که بعدها در کتابی به نام «نامههای سیمین دانشور و جلال آلاحمد» توسط انتشارات نیلوفر منتشر شد. در مدت تحصیل در آمریکا «باغ آلبالو»، دشمنان چخوف»، «بئاتریس آرتور شنیتسلر» و «رمز موفق زیستن» دیل کارنگی را هم ترجمه و منتشر کرد.
بازگشت به ایران و ادامه کار نویسندگی
دانشور در سال ۱۳۳۴ به ایران بازگشت و در هنرستان هنرهای زیبای دختران و پسران مشغول تدریس شد. سپس مدیریت مجله نقش و نگار را پذیرفت و «کمدی انسانی» سارویان و «داغ ننگ» ناتانیل هاتورن را ترجمه کرد.
در ۱۳۳۷ کتاب «همراه آفتاب» نوشته هارولد کورلندر را ترجمه و منتشر کرد. تا اینکه در سال ۱۳۳۸ بهعنوان دانشیار کلنل علینقی وزیری در رشته باستانشناسی و تاریخ هنر دانشگاه تهران مشغول به کار شد. کار تدریس او در دانشگاه تهران تا بیست سال بعد، یعنی سال ۱۳۵۸ که از دانشگاه تهران بازنشسته شد، ادامه یافت.
در سال ۱۳۴۰، دومین مجموعه داستان خود با نام «شهری چون بهشت» را منتشر کرد. دانشور، همراهِ همسرش جلال آلاحمد، عضو کانون نویسندگان ایران بود. و در نخستین انتخابات، فروردین ۱۳۴۷ بهعنوان رئیس کانون نویسندگان ایران برگزیده شد. در تیر ۱۳۴۸ رمان «سووشون» را منتشر کرد که مشهورترین رمان او است و تا به حال به هفده زبان ترجمه شدهاست. بسیاری از منتقدان این اثر را یکی از ماندگارترین آثار ادبی فارسی میدانند. دو ماه بعد از انتشار «سووشون»، در ۱۸ شهریور ۱۳۴۸، جلال آلاحمد درگذشت.
دانشور در سال ۱۳۵۱ کتاب «چهل طوطی» را منتشر کرد. این کتاب ترجمهای است از مجموعهای از حکایتهای هندی که لین یوتانک، نویسنده چینی، در کتابی به نام The Wisdom of Indiaجمعآوری کردهاست. این کتاب که تنها همکاری آلاحمد و دانشور به حساب میآید که توسط انتشارات موج به چاپ رسید.
در سال ۱۳۶۱ کتابی را به نام «غروب جلال» را منتشر کرد. این کتاب از دو بخش تشکیل شدهاست: بخش اول کتاب، با نام «شوهرم جلال» در سال ۱۳۴۱ و در زمان حیات آلاحمد نوشته شدهاست. دانشور این کتاب را با وصف آلاحمدِ نویسنده آغاز میکند، افکار و ویژگیهای اخلاقی او را از منظر خود توصیف میکند و به جنبههای فردی، اجتماعی و سیاسی زندگی او میپردازد. بخش دوم کتاب، تقریباً بیست و یک سال بعد نوشته شدهاست. در این بخش، دانشور خاطره روز درگذشت آلاحمد را روایت میکند. نام کتاب، از همین بخش دوم گرفته شدهاست.
در سال ۱۳۷۲، اولین کتاب از سهگانه سیمین دانشور، به نام «جزیره سرگردانی» منتشر شد که به دغدغههای روشنفکران ایران در دهه ۴۰ و ۵۰ میپرداخت. در ۱۳۷۶ مجموعه داستان «از پرندههای مهاجر بپرس» با همکاری نشر نو و نشر کانون چاپ شد. در سال ۱۳۷۸ یادنامه جلال آلاحمد توسط علی دهباشی منتشر شد که گفتوگویی مفصل با دانشور را شامل میشد. جلد دوم تریلوژی دانشور، «ساربان سرگردان»، در سال ۱۳۸۰ را چاپ کرد.
دانشور در گفتوگو با ناصر حریری گفتهاست او و جلال آلاحمد هر چه مینوشتند، به هم نشان میدادند اما او هرگز اجازه نمیداده جلال در نوشتههایش دست ببرد. همچنین دانشور هیچگاه از نثر آلاحمد که دستکم سه دهه یکهتاز میدان نویسندگی بود، تأثیر نپذیرفت و زندگی مشترک در شیوه نگارش او اثر نگذاشت و استقلال خود را حفظ کرد.
درگذشت
سیمین دانشور در ۳۰ تیر ۱۳۸۶ بهعلت مشکلات حاد تنفسی در بیمارستان پارس تهران بستری شد. با بستری شدن او شایع شد که وی درگذشتهاست اما این خبر تکذیب شد. او در ۲۲ مرداد ۱۳۸۶ با تشخیص تیم پزشکی از بیمارستان پارس مرخص شد. دانشور پس از یک دوره بیماری آنفولانزا، عصر روز ۱۸ اسفند ۱۳۹۰ برابر در ۹۰ سالگی در خانهاش در تهران درگذشت. قبر سیمین دانشور در قطعه هنرمندان بهشت زهرا است.
الهام قاسمی
کد خبر 6089822 الناز رحمت نژاد