Web Analytics Made Easy - Statcounter


به عقیده مقامات پارلمانی روسیه، از راهکار جدید امنیت ملی امریکا می‌توان فهمید که واشنگتن از تغییرات جهانی طی چند سال اخیر رضایت نداشته و درصدد احیای سلطه آمریکا و نظام تک قطبی است.

به گزارش گروه بین‌الملل امتداد نیوز به نقل از خبرگزاری «نووستی»، “کنستانتین کاساچوف” رئیس کمیته امور بین الملل شورای فدراسیون (سنای) روسیه اعلام کرد، انتشار راهکار جدید امنیت ملی آمریکا تردیدی باقی نگذاشته است که تغییرات بوجود آمده در جهان طی چند سال اخیر مورد رضایت مقامات واشنگتن نبوده و آنها قصد دارند تا همان نسخه آمریکایی نظم حاکم بر جهان را احیاء کنند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

این سناتور روس در صفحه «فیس بوک» خود با اشاره به این مطلب، نوشت: «اتهامات وارده به روسیه در مورد بی ثبات کردن اوضاع در منطقه اورآسیا کاملا قابل پیش بینی بود، برای اینکه “ثبات به سبک آمریکایی” به معنی کنترل آمریکا بر سیاست داخلی و خارجی سایر کشورهاست که از سوی سفارت این کشور به آنها دیکته شده باشد.»  

کاساچوف معتقد است: «دقیقا در همین راستا جبهه های شرقی ناتو در حال تقویت است و تردیدی نیست که آمریکا نیز آماده نقض توافقات مربوط به محدودسازی استقرار نیروهای نظامی خود در شرق اروپاست. اتهامات وارده به روسیه در مورد نقض پیمان مربوط به نابودی موشکهای کوتاه و میان برد نیز با این هدف صورت گرفته تا دست خود آنها برای نقض این پیمان باز شود. بدین ترتیب دورنمای اوضاع امنیت جهانی، بسیار نگران کننده است.»

این سناتور افزود، آمریکا می خواهد در همه عرصه ها، از اقتصادی گرفته تا نظامی، برتر از همه باشد، همانطور که شعار آن نیز داده می شود: «America first» و این به معنای آن است که آمریکا قویتر از همه است، بنابراین حق با اوست.   

کاساچوف یادآور شد که در دوران جنگ سرد، طرفین از یکدیگر به خاطر تلاش برای نقض توازن موجود می ترسیدند، ولی اکنون جهان تغییر کرده است: آمریکایی‌ها می بینند که روسیه در تلاش است تا نقض توازن حاکم بر جهان از سوی آنها را اصلاح کند. دقیقا به همین دلیل این کشور(روسیه) برای آمریکا یک تهدید محسوب می شود.

“لئونید اسلوتسکی” رئیس کمیته امور بین الملل دومای دولتی روسیه نیز گفته است که راهکار جدید امنیت ملی آمریکا در جهت احیای سلطه آمریکا و خط مشی جهان تک قطبی است.

این مقام پارلمانی نیز معتقد است، جای تعجب ندارد روسیه و چین در این سند، اصلی ترین چالشها و تهدیدات برای ایالات متحده معرفی شده اند. وی تاکید کرد: «بار دیگر اتهامات ثابت نشده ای علیه روسیه در مورد دخالت در امور داخلی کشورها مطرح شده و بار دیگر روسیه با کره شمالی یکسان و در یک محور قرار داده شده. این در حالی است که همکاریهای سرویسهای امنیتی روسیه و آمریکا در مبارزه با تروریسم همین چند روز قبل نتیجه مثبت خود را اثبات کرد.

لازم به یادآوری است که دولت آمریکا روز دوشنبه راهکار جدید امنیت ملی این کشور را منتشر نمود که مفاد اصلی آن در سخنرانی “دونالد ترامپ” رئیس جمهوری آمریکا عنوان شد. این سند بطور مرسوم به کنگره آمریکا ارائه داده می شود و اساس دیگر اسناد راهبردی آمریکا قرار خواهد گرفت.

راهکار امنیت ملی آمریکا چهار اصلی کلی دارد: دفاع از آمریکایی‌ها، افزایش رفاه مردم آمریکا، دفاع از صلح با کمک توان نظامی و ارتقای نفوذ آمریکا. این سند توسط وزارت امور خارجه، وزارت دفاع، وزارت خزانه داری، دفتر نمایندگی بازرگانی آمریکا، سازمان سیا و دیگر موسسات دولتی این کشور تهیه شده است.

در راهکار جدید امنیت ملی آمریکا، اصلی ترین تهدیدات: بلندپروازهای روسیه و چین، اقدامات ایران و کره شمالی (کشورهای محور شرارت) و همچنین تروریسم بین المللی، معرفی شده است.

انتهای پیام/

true برچسب ها :

این مطلب بدون برچسب می باشد.

true

منبع: امتداد نیوز

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.emtedadnews.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «امتداد نیوز» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۶۱۳۶۹۷۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

مارکسیسم چه نگاهی به سیاست بین‌الملل دارد؟

   عصر ایران؛ شیرو ستمدیده - ایدئولوژی‌های گوناگون غالبا دربارۀ سیاست بین‌الملل بی‌نظر نیستند. مارکسیسم هم چشم‌اندازی به سیاست بین‌الملل دارد که البته با چشم‌اندازهای سنتی و متعارف به کلی مغایر است. چیزی که رویکرد مارکسیستی به سیاست بین‌الملل را متمایز می‌سازد، تاکید آن بر قدرت اقتصادی و نقشی است که "سرمایۀ بین‌المللی" دارد.

   مارکس در وهلۀ نخست به تحلیل ساختارهای سرمایۀ ملی، بویژه رابطۀ آشتی‌ناپذیر بین بورژوازی و پرولتاریا توجه داشت، اما در نوشته‌های او به طور ضمنی چشم‌اندازی بین‌المللی نیز وجود دارد. به نظر مارکس وفاداری‌های طبقاتی با تقسمیات ملی برخورد دارد. او بر اساس چنین عقیده‌ای در پایان کتاب "مانیفست کمونیست" نوشت: کارگران جهان، متحد شوید!

   در آثار مارکس این ایده به طور ضمنی مطرح شده است که سرمایه‌داری نظامی بین‌المللی است ولی تا قبل از انتشار کتاب مشهور لنین، به نام "امپریالیسم: بالاترین مرحلۀ سرمایه‌داری"، این ایدۀ مارکسیستی با قوت و صراحت یا به شکل کامل مطرح نشده بود.

   لنین معتقد بود توسعۀ امپریالیستی خواست سرمایه‌داری داخلی برای حفظ سطح بالای "سود" از راه صادر کردن سرمایۀ اضافی را نشان می‌دهد، و این به نوبۀ خود، قدرت‌های بزرگ سرمایه‌داری را به برخورد با یکدیگر کشاند و جنگ برآمده از آن (جنگ جهانی اول)، اساسا جنگی امپریالیستی است که برای کنترل و تصاحب مستعمرات در آفریقا، آسیا و جاهای دیگر درگرفته است.

اما مارکسیست‌های جدید یا نئومارکسیست‌ها، به محدودیت‌های الگوی مارکسیسم-لنینیسم کلاسیک اذعان می‌کنند؛ از جمله به این که امپریالیسم حاکم بر اوایل سدۀ بیستم ثابت نکرد که "بالاترین" (یعنی آخرین) مرحلۀ سرمایه‌داری است؛ و آشکار شد این فرضیه که سیاست دولت صرفا بازتاب منافع سرمایه‌داران است، فرضیه‌ای کوته‌بینانه است.

در واقع تا آنجا که نئومارکسیست‌ها "خودمختاری نسبی" دولت را می‌پذیرند، به این باور پلورالیستی نزدیک شده‌اند که مجموعه‌های گوناگونی (درون‌ملی، ملی و بین‌المللی) بر صحنۀ جهانی تاثیر می‌گذارند.

اما ویژگی متمایز چشم‌انداز نئومارکسیستی این است که به رشد و توسعۀ "نظام سرمایه‌داری جهانی" توجه دارد؛ برخلاف مارکسیسم کلاسیک که بر "رقابت بین سرمایه‌داری‌های ملی جداگانه" تاکید داشت.

در تحلیل نئومارکسیسم، ویژگی اصلی نظام سرمایه‌داری عبارت است از سازماندهی منافع طبقاتی بر پایه‌ای بین‌المللی در نتیجۀ پیدایش شرکت‌های چندملیتی.

در این دیدگاه، این شرکت‌ها نه تنها دولت‌های دارای حاکمیت را از جایگاه بازیگران مسلط صحنۀ جهانی محروم کرده‌اند، بلکه خودشان نیز مانند دولت‌ها و سازمان‌های بین‌المللی، در چارچوب الزامات ساختاری‌ای عمل می‌کنند که متضمن منافع درازمدت سرمایه‌داری جهانی است.   

به عقیدۀ نئومارکسیست‌ها، ساختار جهانی تولید و مبادله بسیار منظم است؛ به این معنا که جهان را به ناحیه‌های "مرکز" و "پیرامون" تقسیم کرده است.

ناحیه‌های مرکز، مانند شمالِ پیشرفته، از نوآوری‌های فناورانۀ سطوح بالا و پایدار سرمایه‌گذاری سود می‌برند، در حالی که ناحیه‌های پیرامون، مانند جنوب کمتر توسعه‌یافته، نیروی کار ارزان تدارک می‌بینند و اغلب وابسته به فروش محصولات‌اند.

این‌گونه نابرابری‌های جهانی، ساختارهایی را در خود منعکس می‌کنند که در سطح منطقه‌ای و درون اقتصاد ملی ایجاد شده‌اند. در حالی که ناحیه‌های منطقۀ مرکزی در در اقتصاد جهانی ادغام شده‌اند، منطقه‌های پیرامونی در واقع در حاشیه باقی مانده‌اند و اغلب به محل رشد ناسیونالیسم قومی تبدیل می‌شوند. از این رو، جهانی شدن اقتصادی با گسستگی ملی همراه است.

این نگاه مارکسیست‌های جدید به سیاست بین‌الملل در واقع از دهۀ 1960 به این سو پدید آمد. مطابق این نگاه، مناطق پیرامونی همواره باید وابسته باقی بمانند. یعنی کشورهای جهان سوم هیچ گاه نمی‌توانند به جمع کشورهای جهان اول بپیوندند.

آندره گوندر فرانک جزو کسانی بود که چنین نگرشی را ترویج می‌کرد. اما پس از ظهور موج سوم دموکراسی در جهان، از اواسط دهۀ 1970 تا اوایل دهۀ 1990 میلادی، معلوم شد که برخی از کشورهای جهان سوم می‌توانند از این جهان به جهان اول بگریزند. یعنی از کشوری "در حال توسعه" به کشوری "توسعه‌یافته" تبدیل شوند.

بنابراین نئومارکسیسم را نیز باید دست کم واجد دو موج جهانی دانست. موج اول مبتنی بر آرای کسانی چو گوندر فرانک است که نور امیدی در انتهای تونل تکاپوی مناطق و جوامع پیرامونی نمی‌بینند، موج دوم نیز متعلق به نئومارکسیست‌های پس از ظهور نئولیبرالیسم و جوامع توسعه‌یافته در مناطق پیرامونی است.

نمونۀ اعلای چنین جوامعی، کرۀ جنوبی است که از 1987 به این سو، حقیقتا توانست در اقتصاد جهانی ادغام شود و از کشوری "در حاشیه" به کشوری دموکراتیک و پیشرفته بدل شود که اقتصادش هم عمیقا مبتنی بر نظام سرمایه‌داری است.

در مجموع به نظر می‌رسد که نئومارکسیسم هنوز گرفتار میراث اصلی مارکسیسم، یعنی بدبینی به جهان سرمایه‌داری است؛ به این معنا بهروزی عمومی بشر در جهانی مبتنی بر نظام سرمایه‌داری را اساسا ناممکن می‌داند.

انتقادهای بی‌پایان نئومارکسیست‌ها از سرمایه‌داری جهانی یا آنچه که نئولیبرالیسم می‌خوانندش، دقیقا ریشه در چنین نگرشی دارد. اما تحولات اخیر جهانی بویژه در منطقه خاورمیانه، یعنی رشد اقتصادی و پیشرفت قابل توجه کشورهایی نظیر عربستان و امارات و قطر نیز در آستانۀ تبدیل شدن به چالشی جدید برای نگاه نئومارکسیسم و کلا نگرش مارکسیستی به سیاست بین‌الملل است.

مطابق این نگرش کلان، بهروزی و پیشرفت برای کشورهای به اصطلاح عقب‌مانده، در ذیل نظام بین‌المللی سرمایه‌داری ناممکن است؛ اما واقعیات مشهود اخیر، نه فقط در شرق آسیا بلکه در برخی کشورهای عربی خاورمیانه، نافی این مدعا به نظر می‌رسند.

کانال عصر ایران در تلگرام بیشتر بخوانید: سرمایه‌داری جمعی چیست؟ دولت سرمایه‌داری چیست؟

دیگر خبرها

  • دشمن دنبال گرفتن چادر از بانوان است/سنجش کارآمدی هر نظام با امنیت
  • مارکسیسم چه نگاهی به سیاست بین‌الملل دارد؟
  • مسکو: با استقرار موشک‌های آمریکا در آسیا-اقیانوسیه مقابله می‌کنیم
  • هشدار روسیه به آمریکا درباره استقرار موشک در منطقه آسیا-اقیانوسیه
  • آخرین وضعیت بازار رمزارزهای جهان/ زمان اوج بیت‌کوین مشخص شد
  • بورل: آمریکا دیگر هژمونی ندارد؛ روسیه تهدیدی وجودی برای اروپاست
  • بزرگترین مولفه در توسعه سیستان‌و بلوچستان بحث امنیت است
  • آمریکا دیگر هژمونی ندارد/ روسیه تهدیدی وجودی برای اروپاست
  • بورل: آمریکا دیگر هژمونی ندارد/ روسیه تهدیدی وجودی برای اروپاست
  • جدیدترین قیمت رمزارزها در جهان: ۱۶ ارديبهشت