گفتوگو با فرزند و همرزمان شهيد کيکاوس پيري از فرماندهان پيشمرگ کرد مسلمان؛ «کريلاو» يک تنه در مقابل80 نفر ايستاد + عکس
تاریخ انتشار: ۲ دی ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۶۲۰۰۶۹۲
خبرگزاري آريا - با مرور زندگي شهداي پيشمرگ کرد مسلمان، به نکات جالب توجهي برميخوريم. گويي همان خصوصياتي که از سرداران و رزمندگان دفاع مقدس سراغ داريم، عيناً در وجود اين رزمندگان کرد نيز تبلور يافته است...
گروه جهاد و مقاومت مشرق - با مرور زندگي شهداي پيشمرگ کرد مسلمان، به نکات جالب توجهي برميخوريم. گويي همان خصوصياتي که از سرداران و رزمندگان دفاع مقدس سراغ داريم، عيناً در وجود اين رزمندگان کرد نيز تبلور يافته است؛ همان انقلابي گري، همان شور و شوق و همان اسلام خواهي را در شهداي بومي کردستان ميبينيم.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
زنداني طاغوت
شهيد پيري متولد 1326 در روستاي دله از توابع سروآباد بود. گردنه معروف سروآباد در دوران فتنه کردستان، از کمينگاههاي خطرناک ضد انقلاب به شمار ميرفت، اما سروآباد زادگاه مرداني چون شهيد پيري هم بود که صرف نظر از نژاد،گويش و زبان، اسلامخواهي را سرلوحه زندگيشان قرار داده بودند. در زندگي شهيد پيري همان خط سيري را ميبينيم که در زندگي شهداي بزرگ دفاع مقدس ديده ميشود. او در دوران جواني وقتي با ظلم و ستم مأموران رژيم طاغوت رو بهرو ميشود، به خاطر نجات يک پيرمرد، با مأموران درگير ميگردد و سه نفر از آنها را خلع سلاح ميکند. همين موضوع (خلع سلاح مأموران) برايش گران تمام ميشود به گونهاي که مأموران براي دستگيري او، تعدادي از همولايتيهايش را زنداني ميکنند. عاقبت شهيد پيري براي نجات دستگيرشدگان داوطلبانه تسليم ميشود. هرچند به زودي آزاد ميشود، اما همچنان فعاليتهاي سياسياش را ادامه ميدهد تا اينکه به دو سال حبس محکوم ميگردد.
پيشکسوت پيشمرگها
اگر بسياري از سرداران دفاع مقدس اولين جرقههاي تشکيل کميته يا سپاه را در منطقه خود زدهاند، شهيد کيکاوس پيري هم اولين هستههاي پيشمرگهاي کرد مسلمان را در کردستان بنا ميکند. در سال 1358 او همراه تعدادي از دوستان انقلابياش براي ايجاد نيرويي محلي – انقلابي در کردستان تلاش ميکند. هدف آنها کمک به نهاد تازه تشکيل شده سپاه بود. به همين دليل در سيزدهم تير ماه سال 1359 شهيد پيري در کرمانشاه به عضويت رسمي سازمان پيشمرگان مسلمان کرد درميآيد. او حتي اسلحهاش را خودش ميخرد و براي پيوستن ديگر جوانها به سپاه، تبليغات بسياري انجام ميدهد،به طوري که ميتواند در روستاي دله مرز که صد خانوار بيشتر نبود، حدود 90نفر را عضو رسمي سپاه و بسيج کند.
تنها در مقابل ضد انقلاب
امين نيکنام از همرزمان شهيد پيري در خصوص فعاليتهاي جهادي او ميگويد: اوايل انقلاب مرز ايران و عراق آن هم در کردستان، از خطرناکترين مناطق کشورمان محسوب ميشد. آنجا همان نقطهاي بود که شهيد پيري احساس کرد بايد مبارزه با ضد انقلاب را آغاز کند. يعني کمتر جايي را ميتوانيم نام ببريم که شهيد پيري و همرزمانش در پاکسازي آنجا نقش نداشته باشند. در زندگي جهادي اين شهيد، اولينهاي زيادي ديده ميشود. مثلاً اولين گروهي که به پاکسازي دزلي و اورامانات اعزام شد، گروه کيکاوس پيري بود که تا رسيدن نيروهاي کمکي سپاه از مريوان، يک شبانهروز به تنهايي مقابل نيروهاي دشمن ايستادگي کردند.
بار ديگر کيکاوس در روستاي ژنين، فرمانده پايگاه بود که يک شب حدود 80 نفر ضدانقلاب به اين پايگاه حمله ميکنند. بسياري از مدافعان از شدت حملات دشمن فرار ميکنند، اما شهيد پيري به تنهايي ايستادگي ميکند تا اينکه روشنايي صبح از راه ميرسد و ضد انقلاب پا به فرار ميگذارند. شجاعت کم نظير و ظاهر و باطن يکسان شهيد پيري از او فرماندهي مقتدر ساخته بود. کيکاوس در ميدان جنگ لقب «کريلاو» گرفته بود( مرد به تمام معنا). شهيد پيري به دنبال پست و مقام نبود و حتي فرماندهي بعضي از عملياتها را که خودش انجام ميداد، به نام دوستانش معرفي ميکرد. کيکاوس در عمليات برون مرزي هم شرکت داشت و در هر عملياتي جزو اولين پيشگامان بود. اين شهيد يک بار نيز به ديدار امام (ره) مشرف شد که تا لحظه حياتش از اين ديدار به نيکي ياد ميکرد.
مشاور مخصوص بروجردي
حجتالاسلام والمسلمين سيدموسي موسوي نيز در خصوص شهيد پيري ميگويد: در ميان رزمندگان بومي منطقه، شهيد بزرگواري داشتيم به نام «کيکاوس پيري» که از پيشمرگان مسلمان اهل مريوان بود. کيکاوس حتي به تهران آمد و با شهيد بهشتي ملاقات کرد و پيگير تشکيل سازمان پيشمرگان بود. خوب يادم است که اين شهيد بزرگوار از ارکان سازمان و از مشاوران مهم «شهيد بروجردي» به شمار ميرفت. طوري که بروجردي اعتماد خاصي به او داشت. يکي از مناطقي که پاکسازي آن بسيار دشوار بود و شايد از سختترين مناطق براي پاکسازي محسوب ميشد، مريوان بود؛ اين شهر با اينکه مردم خوبي داشت، ولي به دليل ارتفاعات استراتژيکش مثل «ژالانه» و «ته ته» و همچنين به دليل مرزي بودن، پاکسازياش سخت بود. به جهت اين موقعيت، هر محور از عمليات پاکسازي مريوان يک فرمانده داشت و «کيکاوس پيري» از فرماندهان مهم برخي محورها بود و در مريوان هم به شهادت رسيد.
کيکاوس رزمندهاي به تمام معنا دلير، شجاع و مرزباني توانا و فرماندهاي لايق بود. در تمام درگيريها پيشاپيش همه حرکت ميکرد؛ يک بار که از عمليات بر ميگشتيم براي استراحت به پايگاه عملياتي روستاي «ژنين» رفتيم. نيروها خيلي خسته بودند.همين خستگي بچهها، گروهي بالغ بر 80 نفر از نيروهاي دشمن را بر آن داشت که به پايگاه حمله کنند. بيشتر نيروها که جوان هم بودند سراسيمه و با توجه به حجم آتش دشمن پايگاه را ترک کردند. شهيد پيري که شاهد ماجرا بود به من و تعداد اندکي از نيروها که باقي مانده بوديم، گفت برويد و از ورودي عقب پايگاه مراقبت کنيد. ما رفتيم و اين شهيد يکه و تنها تا صبح از ورودي اصلي پايگاه محافظت کرد و اجازه نداد پايگاه سقوط کند.
فرماندهاي سوار بر اسب
جهانبخش پيري فرزند شهيد در خصوص شهادت پدر ميگويد: پدرم نه فقط ستون خانه ما که اميد بسياري از مردم محروم منطقه بود. ايشان 26 فروردين ماه 1364 به شهادت رسيد. يادم است اسبي داشت که سوار برآن به پايگاههاي تحت امرش سر ميزد. روز شهادتش پياده رفت. خواستم با او بروم که مخالفت کرد. وقتي از خانه حرکت کرد، هنوز به اولين پايگاه نرسيده بود که به کمين ضد انقلاب ميافتد و از پشت به او شليک ميکنند. تا چند ساعت هيچ کس خبر نداشت که کيکاوس ناپديد شده است! فرداي آن روز چون پدرم به پايگاهها سرکشي نميکند، نيروها به شک ميافتند و به دنبالش ميگردند. روز سوم بود که چند نفر از دوستان پدر به خانه ما آمدند تا سراغش را از ما بگيرند. خشکمان زد و ته دلمان خالي شد. آن لحظه من ميان زمين و آسمان معلق بودم و به زور نفس ميکشيدم.
تمام منطقه خبردار شده بود که سه روز است از فرمانده محور کيکاوس پيري خبري نيست. همه به تکاپو افتاده بودند، همان روز دستمالي را که پدر معمولاً بر سر ميبست همراه يک لنگه کفش و مقداري خون که روي زمين ريخته بود در کنار رودخانه پيدا کردند. ميگفتند احتمالاً زخمي شده و براي اينکه دستگير نشود خودش را به آب انداخته است. عدهاي ميگفتند دشمن، بعد از اينکه او را به شهادت رسانده، جنازهاش را به آب انداخته است تا جسدش پيدا نشود. هر کس براي خودش تفسيري ميکرد. من هم آنجا به خروش امواج گل آلود رودخانه «سيروان» زل زده بودم. پاهايم خشک شده بود. توان قدم برداشتن نداشتم. هنوز تصور آن روز پشتم را ميلرزاند. يک هفته گذشت، بالاخره کيلومترها پايينتر از آن محل، وسايل پدر را پيدا کردند. بعد در نزديکي روستاي «عباس آباد» جنازه را که به صورت معجزه آسايي پشت درختچهاي در داخل آب گير افتاده بود پيدا کردند. پيکرش که آمد، احساس تنهايي و بيپناهي در آن شرايط سخت، سوهان روحمان شده بود. روزهاي سخت زندگي به علت بودن در روستا و ترس از دشمن، وصف شدني نيست.
مادربزرگم هم دو سال بعد از مرگ پدربزرگ از دنيا رفت؛ قبل از شهادت پدرم، بينايي مادربزرگ بر اثر بيماري آب مرواريد با مشکل جدي مواجه شده بود که با شهادت پدر و گريههاي بيپايان، کاملاً نابينا شد و کمي بعد هم که به فرزند شهيدش پيوست.
دلسوز نيروهايش بود
فرزند شهيد با يادآوري خاطرات پدرش ميگويد: من از شجاعت پدرم مطالب زيادي شنيدهام. برايم تعريف کردهاند که يک بار پدرم در محلي به نام «ماراني» در درگيري با دشمن و در حالي که به يکي از برادران اعزامي که زخمي شده بود رسيدگي ميکرد هدف رگبار قرار ميگيرد و چندين گلوله به شکمش اصابت ميکند، در همان حالت با شالي که به دور کمرش داشته محل زخمها را محکم ميبندد و تا متواري کردن دشمن مقاومت ميکند. درگيري که پايان مييابد، بر اثر شدت خونريزي از هوش ميرود و به بيمارستان مريوان منتقل ميشود، هنوز زخمهاي بدنش کاملاً بهبود نيافته بود که ميگويد ميخواهد به جبهه برگردد؛ با مخالفت شديد مادرم که مواجه ميشود ميگويد:«بچههاي مردم در پايگاهها تنها هستند، جواناند و هنوز خيلي چيزها را نميدانند، بلايي سرشان بياييد جواب خدا و خانواده آنها را چگونه بدهم؟»
به خاطر محبوبيتي که پدرم بين عموم مردم منطقه مريوان و سروآباد داشت در جذب نيروهاي بومي به سپاه نقشي مؤثر ايفا کرد. شاهد اين مدعا مسلح شدن حدود 90 نفر از اهالي روستاي کوچک زادگاهمان بود که همه آنها به واسطه شناخت و اعتمادي که به پدرم داشتند به اين کار مبادرت کردند.
پدرم علاقه زيادي به روحانيون خصوصاً مقام معظم رهبري داشت. در زمان سفر رهبري به دزلي در سال 1359 که ايشان به عنوان نماينده امام در شوراي عالي دفاع بودند، پدرم به آقا نزديک ميشوند و سعي ميکنند مشکلات منطقه و مردم را به ايشان توضيح دهند. آقا هم خطاب به پدر ميفرمايند:«بعداً که انشاءالله اوضاع رو به راه شد اينها را يادآوري کنيد، چون مسائل زياد است و ممکن است ما فراموش کنيم...» اما عمر پدرم به اتمام جنگ قد نداد و در مسير مبارزه عليه ارتش بعث و ضد انقلاب به شهادت رسيد.
منبع: روزنامه جوان
منبع: خبرگزاری آریا
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.aryanews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری آریا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۶۲۰۰۶۹۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
تکریم و معارفه فرمانده پایگاه هوایی شهید نوژه+ تصویر
مراسم تکریم و معارفه فرمانده پایگاه هوایی سوم شکاری شهید نوژه همدان با حضور مسئولان استان برگزار شد. - اخبار استانها -
به گزارش خبرگزاری تسنیم از همدان، آیین تکریم و معارفه فرمانده پایگاه شکاری شهید نوژه همدان با حضور امیر سرتیپ خلبان حمید واحدی، فرمانده نیروی هوایی جمهوری اسلامی ایران، علیرضا قاسمیفرزاد، استاندار همدان، فرماندار و امام جمعه کبودرآهنگ، رئیسکل دادگستری استان، جمعی از مسئولان قضایی و امنیتی و فرماندهان نظامی و انتظامی استان برگزار شد.
در حکمی از سوی فرمانده نیروی هوایی جمهوری اسلامی ایران، امیر سرتیپ دوم خلبان ستاد مهدی کرمی به عنوان فرمانده پایگاه شکاری شهید نوژه معارفه و از تلاشهای امیر سرتیپ دوم خلبان ستاد پرویز مرادبکی در این سمت تقدیر شد.
استاندار همدان در این مراسم، اظهار داشت: امروز کشور در اوج اقتدار، بالندگی و بازدارندگی کامل است و دشمن جرأت کوچکترین تعدی به مرزها را ندارد و حماقتی را که رژیم منحوس صهیونیستی در کنسولگری جمهوریاسلامی ایران در دمشق به خرج داد، با پاسخ مقتدرانه نیروهای مسلح در عملیات وعده صادق روبهرو شد.
علیرضا قاسمی فرزاد بیان کرد: رژیم منحوس صهیونیستی برای بقای عمر خود نیاز به جنگ و تجاوز دارد اما با عملیات وعده صادق، دشمن پیام را دریافت کرد که این افکار باطل و پریشان است آنها هزاران زن و کودک بیگناه در غزه را به خاک و خون میکشند در حالی که ایران اسلامی حامی مردم بیگناه غزه است.
وی با بیان اینکه ایران اسلامی به برکت خون شهدا، رهبری مقتدرانه و توان نظامی فرزندان ایران، مرزها را از حملات مصون داشته عنوان کرد: در خیابانها و دانشگاههای آمریکا دانشجویان در مخالفت با استکبار جهانی ندای آزادیخواهی مردم مظلوم و ستمدیده غزه را فریاد میزنند.
قاسمی فرزاد با بیان اینکه کشور از وابستگی کامل نظامی به خود اتکایی رسیده است گفت: مجاهد سر افراز، پرتلاش و لایق امیر مرادبکی در طول مدت فرماندهی پایگاه شکاری شهید نوژه با اقتدار و جدیت امور را مدیریت کرد.
انتهای پیام/