رئیس دولت اصلاحات را جزو سران فتنه نمیدانم؛ میتوان با او نشست و گفتگو کرد/ موسویخوئینیها کاملا قابل مذاکره است، اصولگرایان میتوانند با او مذاکره کنند/ اصلاحطلبان را فتنهگر نمیدانیم/ اگر خیلی روی چادر شعار دهم عده زیادی رای نمیدهند/ اکثریت میگوین
تاریخ انتشار: ۵ دی ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۶۲۶۷۴۰۴
رویداد۲۴-محمدرضا باهنر میگوید، میدانم اگر قالیباف میآمد حتما رایش کمتر میشد. این تحلیل من است و شاید اشتباه باشد اما همان موقع نظرم این بود که قالیباف باید برود کنار.
دبیرکل جبهه پیروان ضمن آسیب شناسی جریان اصولگرا، با اشاره به انتخابات 96 اظهار داشت: من می دانم اگر قالیباف می آمد حتما رایش کمتر می شد .
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
متن گفتگوی روزنامه خراسان با باهنر در زیر می آید:
*شما جزو اولین کسانی بودید که از لزوم گفت و گو میان اصلاح طلبان و اصولگرایان صحبت کردید. این بحث شما صرفا رسانه ای بود یا فکر و برنامه ای در پشت آن وجود دارد؟ کمی مصداقی تر اگر بخواهید صحبت کنید؛ مشخصا منظور شما از گفت و گو بین چه کسانی است؟ و چه اشخاص یا احزابی را مناسب این کار می دانید؟
به نظر من اختلافات سیاسی ما با جریانات مختلف بیش از حد ضرورت است به ویژه این که ما چون حزب محکم در کشور نداریم و مواضع حقوقی ثبت شده وجود ندارد همه جریانات سیاسی مشکل دارند. چون افراد طیف بندی شدند وقتی یک نفر حرفی می زند بسیاری از دوستان باید پاسخ گوی حرف های هم طیفی های خود باشند در حالی که ممکن است آن حرف ها را قبول نداشته باشند. یعنی نفع حزب وجود ندارد اما هزینه های آن وجود دارد . از طرفی برخی چالش های غیر سیاسی در کشور وجود دارد که جدی هستند مثل بانک ها و موسسات اعتباری ، بودجه دولت و ... که باید حل شوند و اگر آلوده به بحث های سیاسی و جناح بندی شوند نه تنها حل نمی شود بلکه مشکلات تشدید می شود. بحث این نیست که اختلافات سیاسی را کنار بگذاریم اما موقعی که نگاه می کنیم می بینیم خیلی از مسائل هست که ما می توانیم با یکدیگر هم موضع باشیم و چون این گفت و گو ها اتفاق نمی افتد در جاهایی که باید هم موضع باشیم هر کسی یک چیزی می گوید و بازار سیاست و اقتصاد و فرهنگ و ... را آشفته تر می کند.
طبیعی است که در گفت و گوها یک سری خط قرمز هم داریم؛ مثلا ما واقعا به فتنه اعتقاد داریم و یک سری آدم ها از سران فتنه هستند و قابل مذاکره نیستند که باید با نظام مسئله خود را حل کنند. از طرف دیگر ما اصلاح طلبان را به طور عام فتنه گر نمی دانیم. این گفت و گوها که شروع میشود از درون آن برای برخی مسائل که خطیر هستند و نیاز به وحدت جدی گفتمانی بین جریانات سیاسی دارد، راه حل ایجاد می شود. این ها استدلال هایی برای شروع گفت و گو هستند. البته یک اشکال هم دارد چون حزب نداریم ممکن است برخی دوستان ما نپسندند و بگویند این ها حرف خود باهنر است! تا ما بخواهیم یک اجماعی در همه دوستان اصولگرای خود ایجاد کنیم مشکل است. الان داریم بحث ضرورت آن را تبلیغ می کنیم و رقبا هم باید این کار را بکنند و آن طرف هم گفته اند، هر چند معلوم نیست آن چند نفر هم سخنگوی تمام جمع باشند اما فکر می کنم باید کار را جلو ببریم. یک مثال بزنم. بودجه ای که امسال دولت به مجلس داده مورد انتقادهای سنگین قرار گرفته اما من هم به عنوان کسی که در حزب روحانی نبودم و در طرف رقیب قرار داشتم می دانم که دولت در بستن بودجه امسال به شدت مشکل دارد و باید کمکش کرد تا از این گردنه بگذرد . همچنین بالاخره یک نفر در سال 1400رئیس جمهور می شود و آن کسی که الان وارد این گفت وگوها بشود بسیاری از کارهای دولت ها را می تواند هماهنگ کند، چون متاسفانه دولت های ما که روی کار می آیند دنبال خنثی کردن کارهای دولت قبلی هستند. این اشکالات و بسیاری از اشکالات دیگر نشان می دهد این گفت وگو صورت بگیرد .
*فکر می کنید در خلأ حزب بهتر نیست شخصیت های شاخص دو جناح کار را شروع کنند تا مشکلات و هزینه های کشور کاهش یابد ؟ افرادی را در دو طرف برای این کار سراغ دارید ؟
هرقدر آدم های مذاکره کننده در طیف خودشان بانفوذتر باشند رسیدن به هدف را سریع تر و بهتر می کند. غیر از سران فتنه افراد زیادی هستند، مثلا آقای عارف قابل مذاکره است یا برخی اعضای تشخیص مصلحت نظام مثل مجید انصاری حتی در رده های بالاتر مثل موسوی خوئینی ها، او شخصیتی است که کاملا میشود مورد مذاکره قرار بگیرد. این چهره ها علی رغم اختلافات مواضع؛ نقاط مشترک هم دارند در طرف اصولگرایان. من خودم آمادگی دارم اما تیپی مثل دکتر حداد عادل می تواند وارد شود و میدان دار شود یا مثلا برخی علما اگر بتوانند خوب است . مثلا احمد توکلی یا در بحث اقتصادی دکتر نادران یا آقای ذوالقدر هم می توانند.
*سید محمد خاتمی چطور؟
آقای خاتمی را برخی جزو سران فتنه می دانند البته من ایشان را جزو سران فتنه نمی دانم ولی فکر می کنم آقای خاتمی در 88 کوتاهی هایی داشته که باید جبران کند و اگر طرحی داشته باشد که بخواهد بنشیند و جبران کند و اشکالاتی را که به وجود آوردند حل کنند حتما باید اشتباهاتش را جبران کند و اگر جبران کند می توان نشست و گفت و گو کرد.
* درباره دولت دوازدهم شاهد شکل گیری یک جریان منتقد از میان اصلاح طلبان هستیم تاجایی که حتی بحث عبور از روحانی می شود. در مقابل برخی دیگر از اصلاح طلبان معتقدند که باید همچنان از روحانی حمایت کرد. آیا به نظر شما این اتفاق نوعی شکاف و انشقاق در جریان اصلاح طلبی است؟
من اگر طبق نیازهای کشور بخواهم حرف بزنم باید توصیه کنم که این کار را نکنند همچنان که من خودم هم که در طیف مقابل هستم معتقدم هر کمکی که می شود باید برای دولت انجام داد تا بتواند از این چالش ها عبور کند. معتقدم تکلیف شرعی و قانونی و اخلاقی ما این است که به دولت کمک کنیم و قدرت دولت را افزایش دهیم حتی یک طرف اگر دولت کمک هم نخواهد هر مقدار که بتوانیم باید کمک کنیم . این که کسی بگوید برای این که ثابت کند دولت روحانی ناتوان است آن را تخریب کنم ، خیانت به نظام و انقلاب و مردم است .
البته باید مراقب باشیم دولت دنبال متن باشد نه حاشیه و مطالبات اصلی مردم را حل کند. دو گروه اصلاح طلبان از روحانی دلخورهستند . یک گروه توقعشان برآورده نشده و می خواستند همه وزیران دولت را از اصلاح طلبان محکم بگذارد و چون این طور نشده می گویند روحانی به عهدش عمل نکرده این دلخوری نباید باعث شود به روحانی کمک نکنند . عده دیگر روحانی را انتخاب کردند و احساس می کنند چون روحانی نمی تواند بهتر است پرونده خود را از روحانی جدا کنیم که به نظرم حرف درستی نیست . انتخابات سه سال دیگر است و نباید از حالا خود را مبری کنیم و بگوییم ما در اشکالات دخالت نداریم که این ظلم است. مشکلات زیاد است مثلا بستن بودجه واقعا کار بسیار مشکلی بود چون دولت گرفتاری سنگین عدم تعادل بودجه را دارد .
* با این تفاسیر به نظر شما آینده دولت و جریان اصلاح طلبی چه می شود و تا پایان با هم می مانند؟
باید تلاش کنند و این موج انتقاد را مهار کنند خود ما هم باید مهار کنیم چون دوستانی داریم که می گویند دولت نمی تواند اما ما این موضع را قبول نداریم و فکر می کنیم باید همه تلاش خود را انجام دهیم تا کار جلو برود. از سران قوا هم انتظار داریم متلک پراکنی ها و تیکه پراکنی ها را نداشته باشند چون اصلا به مصلحت نیست و روسای قوا باید نشان دهند که همدل هستند؛ حداقل در چیزهایی که همه قبول داریم.
* شما به عنوان یکی از قدیمی ترین نمایندگان ادوار مجلس که از نزدیک در جریان سیاست گذاری و تصمیم گیری ها و اجرائیات کشور بودید، فکر می کنید اساسا از چه زمانی مسئولان از مردم فاصله گرفتند؟ برخی آن را به دوره پس از جنگ و دولت سازندگی مربوط می کنند. نظر شما چیست؟
این را بیشتر ناشی از کمبود اطلاعات می دانم. یک مثال بزنم ، باید متاسفانه عرض کنم که در انتخابات مجلس درصد بسیار بالایی از کسانی که نامزد می شوند و درصد بسیار بالایی از مردم که رای می دهند نمی دانند این نماینده در مجلس چه اختیارات و وظایفی دارد . وکیل و موکل مشخص هستند اما مورد وکالت مشخص نیست . به همین دلیل نماینده مجلس در ماه های اول بسیار پرانرژی است اما بعد از شش ماه می بیند کاری نمی تواند بکند . فقط اراده برای حل مشکلات کافی نیست. نماینده هم مقصر نیست چون آن قدر درگیر مسائل حوزه انتخابی میشود که بسیاری مواقع متوجه مذاکرات و مصوبات مجلس نمی شود. این نماینده که مجلس می آید فکر میکند پروژه های عمرانی در حوزه اش انجام می شود و بعد از چهار سال می بیند به جایی نمی رسد . نماینده از نماینده بودنش و رای دهنده ها از رای شان پشیمان می شوند و دوباره روز از نو. این حس که مردم می گویند فلان نماینده کار ما را راه نینداخته پس به نماینده دیگری رای می دهم واقعی است اما حق نیست.
مثلا در تهران لیست امید رای آورد یعنی مردم باور کردند که اگر لیست امید برود به مجلس بهتر کار می کند اما الان اگر از مردم بپرسید کار کرده اند می گویند خیر .مردم به افراد رای ندادند عده ای به آقای عارف رای دادند و عده ای هم به امضای جمنا اما الان خود آقای عارف می گوید کاری از ما برنمی آید . از همین لیست امید 140نفر به مجلس رفتند اما 103 نفر برای امید رای می دهند . بقیه کجا هستند ؟ بله یک سری فضاهای عمومی در کشور وجود دارد که باید ادبیات و رفتارها را اصلاح کرد. من می گویم باید یک طرح نو ارائه کرد . مثالی می زنم که باید درباره اش فکر کرد . مثلا از 12هزار نفر که در انتخابات مجلس ثبت نام کردند، شش هزار نفر رد صلاحیت شدند که برخی را می شناسم به ناحق رد شدند یا تایید شدند . شورای نگهبان تقصیر ندارد چون باید ظرف یک ماه 12هزار نفر را بررسی کند و گاهی مواقع نمی تواند به نتیجه برسد. ما فکر می کنیم روند کلی برخورد شورای نگهبان خوب بوده اما جزئی که وارد می شویم می بینیم به تعداد محدودی ظلم شده است حالا اگر در موضع گیری منتقد شورای نگهبان شوم حتما رای بیشتری می آوردم چون آن شش هزار نفر مدعی هستند به آن ها ظلم شده و همه افراد وابستگانی دارند و اگر کسی از این افراد دفاع کند حتما رای بیشتری کسب می کند . حالا اصولگرایان چکار کنند ؟ دنبال دفاع از شورای نگهبان باشند یا رای مردم ؟
ما چه باید بکنیم ؟ بشویم مدافع یا منتقد؟ واقعا پاسخ دقیقی برای آن ندارم . این که بگوییم ما دفاع می کنیم حتی اگر رای نیاوریم هم درست نیست . یعنی مجلس و دولت و همه را به کسانی بدهیم که نقد کننده نهادهای اصلی نظام هستند؟ از طرفی آیا می توانیم نقد کننده باشیم؟ مثلا اصولگرایان اکثریت می گویند حجاب برتر چادر است اما در تهران 80درصد چادر نمی پوشند بالاخره اگر من خیلی روی چادر شعار دهم عده زیادی رای نمی دهند . چکار کنم ؟ این ها پارادوکس هایی است که وجود دارد . البته من معتقدم ادبیات باید اصلاح شود .
* اگر دوباره به انتخابات ریاست جمهوری برگردید به نظر شما کاری که اصولگرایان کردند در کنار گذاشتن قالیباف چقدر درست بود؟ آیا این هم پارادوکسی بود که نمی توانستید تصمیم بگیرید ؟
جمنا خوب عمل کرد و خیلی هم موفق بود . این را امروز به شما می گویم که بنده در جلسات رسمی جمنا که دعوت می شدم در فاصله هفت ماه به انتخابات می گفتم ما با گفتمان انقلابی گری که این طور دوستان تبلیغ می کنند در جامعه بیشتر از 25درصد رای نداریم . من انتظار 25 درصد رای داشتم و 40درصد رای آورد که خیلی خوب شد . 40درصد رای در مقایسه با دوره قبل که جداگانه حضور پیدا کرده بودند چقدر بود؟ اتفاقا بحث من این بود که در این دوره باید هر قدر رای در کشور داریم متراکم کنیم. ممکن است برخی تحلیل کنند اگر قالیباف مانده بود و رئیسی رفته بود شاید 42درصد رای می شد . البته من می دانم اگر قالیباف می آمد حتما رایش کمتر می شد . این تحلیل من است و شاید اشتباه باشد اما همان موقع نظرم این بود که قالیباف باید برود کنار.
* علتش چه بود ؟
چون رئیسی همه اصولگرایان را بهتر متحد می کرد و اگر قالیباف بود بخشی از اصولگرایان جدا می شدند شاید به روحانی رای نمی دادند اما به قالیباف هم رای نمی دادند و این وحدت میان اصولگرایان به خاطر خود رئیسی بود.
* یعنی هدف اصلی شما یکپارچگی بود که به آن رسیدید؟
بله اما اگر بخواهیم 40درصد را 51 درصد کنیم باید آن سوالاتی را که گفتم پاسخ دهیم و این که می توانیم یا نمی توانیم ،باید راه حل پیدا کنیم . حتما شورای نگهبان قابل نقد است . اما می توانیم بگوییم ؟ همین الان دعوایی را که در کشور شکل گرفته ببینید .
* برای 1400شما برنامه ای دارید ؟ آقای لاریجانی چطور ؟
شخص خودم خیر. یکی از اشکالات کشور ما این است که رئیس جمهور دو ماه قبل از انتخابات شکل می گیرد که در این سه رئیس جمهور اخیر شاهد بودیم . بعد از این که خاتمی رئیس جمهور شد به ملاقاتش رفتم و ضمن تبریک، گفتم برنامه شما برای ریاست جمهوری چیست و اعضای کابینه شما چه کسانی هستند. ایشان زد زیر خنده و گفت مگر من فکر می کردم رئیس جمهور بشوم که برنامه و کابینه داشته باشم و تازه می خواهم ببینم چکار باید کرد؟ احمدی نژاد هم غیر از خودش که شاید فکر می کرد از جایی به او الهام شده که رئیس جمهور می شود! کسی تصور نمی کرد او رئیس جمهور شود .
درباره آقای روحانی هم اگر هاشمی و خاتمی حمایت نمی کردند و عارف کنار نمی رفت و ما 4نامزد نداشتیم، روحانی رای نمی آورد . این اشکال نظام است . نمی گویم رئیس جمهور از صندوق دربیاید اما باید از دو سال قبل بدانیم که بین دو نفر یک نفر رئیس جمهور می شود نه این که بین 50 نفر معلوم نیست چه کسی رئیس جمهور می شود. این که بگویید لاریجانی می آید یا خیر هزار اتفاق می افتد . بعضی وقت ها زود شروع کردن مضر است این هایی که رئیس جمهور شدند کسانی بودند که دیر شروع کردند و ناطق نوری که از یک سال قبل شروع کرد، نتوانست .
* به نظرشما الان چه کسی «لابی من »مجلس است و توانسته جای آقای باهنر را بگیرد؟
حتما هستند اما شما نباید کسی را که یک یا دو دوره وارد مجلس شده است با باهنر که هفت دوره سابقه مجلس دارد مقایسه کنید. اگر با باهنر ابتدای کار مقایسه کنید حتما بسیار بهتر هستند.
منبع: روزنامه خراسان
منبع: رویداد24
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.rouydad24.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «رویداد24» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۶۲۶۷۴۰۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
آینده برجام / توافقی صورت می گیرد؟
مهرداد حجتی -روزنامه اعتماد-این روزها در رادیو و تلویزیون تبلیغاتی پخش میشود با این مضمون که امسال در «فلان مکان» هر کالایی را میتوان به قیمت پارسال خریداری کرد! و این لابد بهترین تبلیغ برای آن مجموعه است که کالاهای خانگی را عرضه میکند. سالها دورانی که قیمتها برای مدتی طولانی ثابت و بدون افزایش میماند، گذشته است و مردم همچون خاطرهای محو از آن یاد میکنند. افزایش قیمتها مدتهاست که تبدیل به یک روال شده است و این آرزوی مردمی که انتظار یک دوره باثبات و آرام را سالهاست میکشند به انتظاری دور از دسترس تبدیل کرده است. آرزویی نزدیک به محال! شاید شما هم در تاکسی، مترو یا اتوبوس از دهان این و آن شنیده باشید که دوران باثباتی را به یاد میآورند که در آن سالها «خودکار بیک»، پنج ریال بود و یک ریال هم به تنهایی دارای ارزش بود و میشد با آن کالایی همچون پاککن، مدادتراش یا مداد خرید! بلیت اتوبوس شهری از میدان راهآهن تا سرپل تجریش، دو ریال بود در صورت استفاده از تاکسی، باقیمانده سکه ده ریالی به شما با سکه خردتر بازگردانده میشد! در آن روزگار کسی هرگز تصور نمیکرد که روزگاری خواهد آمد که به یک میلیارد تومان گفته شود؛ یک تومان! چون واقعا ۱۰ ریال یک تومان بود. همان ارزش واقعیاش که میشد با آن اقلامی خریداری کرد! آن روزها هیچ کس تصور نمیکرد، روزی بانک مرکزی، اسکناس صد هزار یا پانصد هزار تومانی هم عرضه کند! به همان اندازه که پیشبینی روزگاری، چون امروز در چند دهه بعد محال بود، حالا دستیابی به دورانی با ثبات، چون آن روز هم محال و دور از دسترس به نظر میرسد. آرزوی بازگشت به دوران ثبات! سعید حجاریان به وضعیتی، چون امروز، «وضعیت ابنُرمال» میگوید، وضعیتی در تقابل با «وضعیت نرمال». به تعبیری «وضعیت استثنا» در برابر «وضعیت عادی». او سال ۹۲، طی گفتاری، موضوع «نرمالسازی» را مطرح کرد و آن را پروژه مطلوب دولت تازه بر سر کار آمده «حسن روحانی» تلقی کرد. پروژهای که قرار بود دولت روحانی، به موازات تلاشهای داخلی، با تلاشهای دیپلماتیک به آن برسد. حجاریان «پروژه دموکراسیخواهی» را منوط به «نرمالسازی» کشور دانسته بود. اتفاقی که به دلیل کارشکنیهای مداوم و مانعتراشیهای مکرر در داخل و روی کار آمدن دولت «ترامپ» در امریکا رخ نداد تا اینچنین یک فرصت تاریخی برای بهبود وضعیت از دست برود. منظور از رسیدن به «وضعیت نرمال»، عادی شدن همه چیز در همه عرصهها از جمله «اقتصاد» بود. به عبارتی «رسیدن به یک ثبات» در «وضعیت اقتصادی». در چنین وضعیتی - وضعیت نرمال - هیچ شهروندی نگران فردای خود نیست. بیم از دست دادن «اندوخته مالی» یا کم ارزش شدن سرمایه، وضعیت روانی جامعه را در هم نمیریزد و آرامش جامعه را به هم نمیزند. در وضعیت نرمال، قیمت کالاها برای مدت طولانی - سالها - ثابت میماند و هیچ شهروندی نگران، افزایش قیمتها نیست، چون ریال یا تومانی که در جیب دارد، ارزشش ثابت میماند و مدام دچار افت یا نوسان نمیشود. در مقابل چنین وضعیتی، «وضعیت ابنرمال» یا «استثنا»، شرایط اقتصادی را در هم میریزد و دچار بیثباتی میکند. به همین خاطر هم، هر آینه بیم از دست رفتن «اندوخته مالی» یا کم ارزش شدن سرمایه وجود دارد و همین عرصه اقتصادی را آشفته و دچار بیثباتی میکند. در «وضعیت نرمال» امکان جذب سرمایه و سرمایهگذاری وجود دارد. اما در «وضعیت ابنرمال» نه تنها این امکان از دست میرود که حتی منجر به فرار سرمایه هم میشود. اتفاقی که بلافاصله پس از توقف «برجام» در پی خروج «ترامپ» از آن رخ داد. آن اتفاق، برنامههای حسن روحانی را در هم ریخت و او را در داخل با بحرانهایی روبهرو کرد. در چنین شرایطی مخالفان او که در حقیقت «مخالفان برجام» و «پروژه نرمالسازی» بودند، با حمایت بخشهایی در حاکمیت، دست بالا را پیدا کردند. این فرصت که بتوانند فشار خود را با در اختیارگیری تریبونهایی بیشتر کنند. همان گروه که بارها به «جواد ظریف» و تیم مذاکرهکننده، تاخته بود و پس از توافق ایران با ۱+۵، کمیسیونی ویژه برای بررسی آن دستاورد، یعنی «برجام» تشکیل داده بود! حالا، اما آن گروه با خروج یک طرفه ترامپ از برجام، گویا به خواسته قلبی خود رسیده بود، چون فردای آن شادمانه در صحن علنی، با هیاهوی فراوان «برجام» را آتش زده بود! هر چند اقدامی نمادین، اما از منظر دولت، اقدامی مخرب تلقی شده بود. به سخره گرفتن تلاش دستگاه دیپلماسی کشور که توانسته بود کشور را پس از سالها از زیر تحریمهای فلجکننده خارج کند و چشماندازی امیدوارکننده پدید آورد چندان سنجیده به نظر نرسیده بود. هر چه بود در عرصه اقتصادی، کشور به آرامش رسیده بود و کشورهای بزرگ، داوطلب سرمایهگذاری در ایران شده بودند، چون وضع به سرعت به سوی عادی شدن و ثبات پیش رفته بود. «عبدالله رمضانزاده» از دولتمردان دولت اصلاحات، سال ۹۲، از پروژه «آواربرداری» سخن به میان آورده بود. او گفته بود، پس از هشت سال، آنچه از دولت پیشین -احمدینژاد- برجا مانده است، «انبوهی ویرانی» است که باید توسط دولت بعد، ابتدا آواربرداری و سپس بازسازی صورت گیرد. پروژهای که بر عهده حسن روحانی و دولتش نهاده شده بود و او نه تنها باید به سرعت خرابیهای گذشته را جبران میکرد که ضمن آن باید به بازسازی هم توجه نشان میداد. آن هم با خزانهای که خالی شده بود و بدهی انبوهی که باقی مانده بود. روزی که احمدینژاد بر سر کار آمده بود، «خاتمی» خزانهای پر پول و صندوق ذخیره ارزی انباشتهای را برای او باقی گذاشته بود. اما «پولپخشی»های مداوم و بیحساب کتاب احمدینژاد که گاه با «گونی» پولها را در سفرهای استانی جابهجا میکرد، نه تنها آن اندوخته را بر باد داده بود که حتی درآمد هنگفت حاصل از فروش نفت - بالغ بر ۷۰۰ میلیارد دلار- را هم نابود کرده بود! رقمی که هیچگاه توسط هیچ نهادی بررسی نشد و رییس دولت وقت بابتش هیچگاه بازخواست نشد!
آنها که خواستار توقف برجام و حتی خروج از آن بودند، در حقیقت در صف نوبت دولت بعد ایستاده بودند. مرور اعضای کمیسیون بررسی «برجام» میتوانست تصویری از دولت، مجلس و فردای سیاسی کشور را پس از دولت روحانی به دست دهد:
نقویحسینی نماینده ورامین (اصولگرایان رهروان ولایت)، اسماعیل کوثری نماینده تهران (اصولگرایان رهروان ولایت)، محمدحسن ابوترابیفرد نماینده تهران (اصولگرایان رهروان ولایت)، کارخانهای نماینده همدان (اصولگرایان رهروان ولایت)، حسین نجابت، نماینده تهران (اصولگرایان رهروان ولایت)، زاهدی نماینده کرمان (اصولگرایان رهروان ولایت)، علیرضازاکانی نماینده تهران (اصولگرایان رهروان ولایت)، مهرداد بذرپاش نماینده تهران (اصولگرایان رهروان ولایت)، علاءالدین بروجردی نماینده بروجرد (اصولگرایان رهروان ولایت و رییس کمیسیون امنیت ملی)، سیدمحمود نبویان نماینده تهران (اصولگرایان جبهه پایداری)، حقیقتپور نماینده اردبیل (اصولگرایان رهروان ولایت)، منصوریآرانی نماینده آران و بیدگل (اصولگرایان رهروان ولایت)، وحید احمدی نماینده کنگاور (اصولگرایان رهروان ولایت)، مسعود پزشکیان نماینده تبریز (اصلاحطلب) و تاجگردون نماینده گچساران (اصلاحطلب). در میان آن همه اصولگرا فقط دو تن اصلاحطلب بودند. تقریبا تصویری بینقص از آنچه در پیش رو بود.
حجاریان درباره دوپارگی سیاسی در فردای «برجام» گفته بود؛ کشور به دو گروه، «برجامیها» و «نابرجامیها» تقسیم خواهد شد. «برجامیها» که خواهان گفتگو و عادیسازی روابط با جهانند و به خروج از انزوای کشور و عادی شدن اوضاع میاندیشند و «نابرجامیها» که اساسا از بیخ و بن با هر نوع گفتگو و تعامل با جهان، خصوصا غرب مشکل دارند و همواره از تحریمها استقبال میکنند. شاید به این دلیل که در «وضعیت ابنرمال»، آنها دست بالا را پیدا میکنند. «وضعیت ابنرمال» راه را برای هر نوع شفافسازی میبندد. مراودات اقتصادی - تجارت - امری سیاسی و امنیتی میشود که باید در لایههایی پنهان تصمیمگیری شود. دالانهایی پنهان برای افرادی خاص گشوده میشود و تجارتی نهان شکل میگیرد که از چشم ناظران پنهان میماند. امتیازهایی در همان لایهها تقسیم شده و پول و ارز به ابزاری برای معادلات سیاسی بدل میشود. در چنین وضعیتی است که مسائلی همچون «چای دبش» هم رخ میکند. در شرایطی که کشور از همه سو تحریم و ارتباط نظام بانکی کشور با نظام بانکی جهان - به دلیل نپیوستن به FATF - قطع است، افرادی خاص دست بالا را در اقتصاد کشور پیدا میکنند که توانایی دور زدن تحریمها و معامله در پشت درهای بسته را دارند. اتفاقی که قرار بود پس از دوران حسن روحانی رخ دهد و کشور به سرعت وارد دالانی از حوادث شود که تا پیش از آن هرگز تجربه نکرده بود. برگزاری دو انتخابات، ۱۴۰۰ و ۱۴۰۲ بدون حضور کاندیداهای شاخص اصلاحطلب، عرصه را یکدست در اختیار همان گروهی قرار داد که از همان ابتدا با «برجام» مساله داشت. دولتی بر سر کار آمده بود که هیچ برنامه اقتصادی مدوّنی در دست نداشت، برخلاف ادعای «برنامه هفت هزار صفحهای» که در دوران کاندیداتوری در تلویزیون گفته بود، دست رییسی از هر برنامهای کاملا خالی بود! انسداد مذاکرات پس از مدتی تلاش نافرجام در جهت احیای برجام، هر چشمانداز احتمالی را از بین برده بود. شعار «نگاه به داخل» که هیچ «پِلنی» در پیوست نداشت، وضع را پیچیدهتر و دولت «نوانقلابی» رییسی را وادار به پروپکانی کرده بود. اتفاقی که پیشتر احمدینژاد هم تجربه کرده بود. حالا با گذشت نزدیک به سه سال از روی کار آمدن دولت رییسی، نه تنها وضعیت به حالت عادی بازنگشته، بلکه وضع به مراتب غیرعادیتر هم شده است. به عبارتی «وضعیت ابنرمال» تعمیق و «وضعیت نرمال» کاملا از دسترس دور شده است. حالا صعود سرسامآور قیمتها، با جهش بیسابقه دلار، همان شعار «نگاه به داخل» را هم با ابهام مواجه کرده است. تا چند ماه دیگر، ابراهیم رییسی وارد سال پایانی دوره چهار سالهاش خواهد شد بیآنکه توانسته باشد دستاورد قابل ملاحظهای به دست آورده باشد. دولتی که با شعار تک رقمی کردن تورم بر سر کار آمده بود، حالا به تورمی افسارگسیخته رسیده است. بهرغم همه آمارهایی که ارایه میشود، سفره خالی مردم و ریزش طبقه متوسط به طبقه فرودست حاصل همان انزوای «نخبگان» یا «قشر الیت» به بهانه «جوانسازی» دولت است که با آزمون و خطا امور کشور را پیش میبرد!
تبلیغ از بلندگوی رسمی - صدا وسیما - برای خرید کالاهای خانگی به قیمت سال قبل، به نظر حالا یک دستاورد است! البته دستاوردی از جنس «استثنا» برای جماعتی «استثنا!» جماعتی برخوردار از حمایت که میتوانند از این «وضعیت استثنا» نهایت بهره را ببرند بیآنکه گروهی رقیب کسب و کارشان را تهدید کند! پدیداری چنین «استثناهایی» نه تنها موجب افتخار نیست، بلکه موجب تاسف هم هست. توزیع رانت، دستاورد نیست، بلکه نشانه نوعی معلولیت در نظام مدیریت است. معلولیتی برآمده از همان «وضعیت ابنرمال» که دولت چارهای برای آن در دست ندارد. شاید به این دلیل که خود برآمده از همان «وضعیت استثنا» است.