ادامه تخریب سنگقبرهای نویسندگان و شاعران/ سنگ قبر مدیا کاشیگر را هم شکستند
تاریخ انتشار: ۷ دی ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۶۳۰۳۶۸۸
مدیا کاشیگر، شاعر، نویسنده و مترجم هفتم مرداد 1396 درگذشت و در قطعه نامآوران بهشت زهرا به خاک سپرده شد. در مراسم تشییع و خاکسپاری آقای شاعر بسیاری از چهرههای فرهنگی و هنری، فارغ از هرگونه نگاه و منظر سیاسی و عقیدتی حضور داشتند، همچنان که مدیا کاشیگر در روزگار حیاتاش با آدمهای مختلفی معاشرت داشت و نه تنها از گفتوگو با منتقدان و مخالفاناش پرهیز نمیکرد بلکه استقبال میکرد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
تخریبها از اعتبار نویسنده نمیکاهد
قطعه 255 ردیف 42 قبر 17 تا همین چند روز پیش مثل باقی سنگ قبرها، سالم بود و عکس مدیا کاشیگر هم حک شده بر سنگی سفید بالای سرش بود ولی حالا آن عکس تخریب شده است. اما آیا واقعاً یک نویسنده با این کارها آسیب میبیند؟! جمال میرصادقی داستاننویس پیشکسوت از اواخر دهه پنجاه با مدیا کاشیگر آشنا بوده و تا واپسین روزهای عمر او این دوستی و آشنایی ادامه پیدا میکند. او از تخریب سنگ قبر مدیا کاشیگر عمیقاً ابراز تاسف میکند و میگوید:«با تخریب نمیتوان اعتبار و چهره نویسنده را نزد مردم مخدوش کرد. نویسنده وجدان بیدار جامعه است. مدیا کاشیگر نویسندهای خلاق و به معنای واقعی کلمه روشنفکر بود. همه تلاش او مانند بسیاری از نویسندگان پرهیز از تخریب بود و از این اتفاق متاسفم.او با ذهنیت روشن، به دنبال روشن کردن ذهن مردم بود. سزاوار نیست با نویسندهای که عمرش را بر سر افزایش آگاهی عمومی گذاشته است اینگونه رفتار شود و با تخریب سنگ قبرش هتک حرمت شود.»
شاعر تهران و قایق شکسته
دوم مهر 1395 همراه جمعی از دوستداران محمدعلی سپانلو به مزار شاعر تهران رفته بودیم و در قطعه نامآوران به جستوجوی قبر آقای شاعر بودیم و نمییافتیم. سنگ قبر محمدعلی سپانلو تخریب و سیمان شده بود و به همین دلیل قبر شماره سه ردیف سی و چهار مدفن شاعر تهران معلوم نبود. یک سال از آن روز میگذرد و اینبار نسبت به مدیا کاشیگر بیحرمتی میشود. بر سنگ قبر محمدعلی سپانلو قایقی متلاطم و پلکانی به نشان قایقسواری روی آسفالت تهران حک شده بود. شبنم سپانلو در واکنش به تخریب قبر عمویاش گفته بود:« آقای مسجدجامعی!شما گفتید جای شاعر تهران، در تهران است، اما همین تهران حتی یک لوح نام و نشان را برای مردی به بزرگی محمدعلی سپانلو تحمل نکرد.»
با خاکسپاری محمدعلی سپانلو در امامزاده طاهر کنار احمد شاملو، هوشنگ گلشیری، محمد مختاری و محمدجعفر پوینده و... به دلیل حساسیتهایی موافقت نشد و پیکر او در قطعهنام آوران بهشت زهرا تهران آرام گرفت. جایی که نظم و سازمان بهتری دارد و انتظار نظارت و مراقبت بیشتری میرود. فرزانه طاهری مترجم و همسر نویسنده فقید هوشنگ گلشیری در اینباره میگوید:«وقتی سنگ قبر هوشنگ گلشیری تخریب شد، میگفتند امامزاده طاهر مکان چندان امنی نیست و افراد ناباب در این محدوده زیاد است.»
اما کمتر کسی باور کرد تخریب سنگ قبر نویسندگان آرام گرفته در امامزاده طاهر کار افراد معتاد باشد. سنگ قبر احمد شاملو و هوشنگ گلشیری در امامزاده طاهر چند بار شکسته شده و علیرغم اعتراض خانواده این دو نویسنده این بیحرمتیها پیگیری نشد.
فرزانه طاهری با اظهار تاسف از تخریب سنگ قبر مدیا کاشیگر میگوید:«کار زشتی انجام دادهاند، من نمیدانم چه کسی و با چه انگیزهای این کار را کرده است. قطعاً کار زشتی انجام داده و نباید به کسی که از دنیا رفته است، هتک حرمت شود. این تناقض اصلاً قابل درک نیست از طرفی مدیا کاشیگر در قطعه نامآوران بهشتزهرا به خاک سپرده شده است و از سویی میبینیم اینگونه سنگ قبرش تخریب میشود. انتظار میرود مسئولان بهشت زهرا و قطعه نامآوران نظارت بیشتری داشته باشند تا شاهد این اتفاقها نباشیم.»
بگذارید شاعر بیسنگ قبر بماند
احمد شاملو شاعر و نویسنده فقید نخستین چهره ادبی بود که بارها سنگ قبر او تخریب شد و نخستینبار اوایل دهه هشتاد این اتفاق رخ داد و بعد از آن سه بار دیگر هم قبر احمد شاملو را تخریب کردند. سیاوش شاملو سال 1385 به روزنامه شرق گفته بود:« نیمه شب ۱۱ فروردین مقبره احمد شاملو شاعر ملی کشورمان را با دیلم از جا کندهاند و چند متر دورتر بردهاند و با پتک خرد کردهاند.
مسئول آستان امامزاده طاهر روز بعد از این اتفاق با من تماس گرفت و ضمن عذر خواهی گفت که سنگ قابل ترمیم است و فقط دو ترک برداشته اما کسانی که همان روز سر مزار رفتند گفتند که سنگی باقی نمانده و قطعات آن در جاهای مختلف امامزاده پخش شده است. تنها امضای شاملو روی سنگ قبر گیرش آمده که آن را هم با خود به خانه برده است.» فرزندان احمد شاملو در اعتراض به این تخریبها گفته بودند، «بگذارید مردم ما شاعری داشته باشند که قبرش سنگ ندارد.»
سهراب و چینی نازک تنهاییاش که هر سال میشکند
نه تنها شاعران و نویسندگان روشنفکر بلکه سهراب سپهری شاعر معاصر هم که شعرهای عمدتاً مضمون عرفانی دارد،سنگ قبرش از گزند تخریبها در امان نمانده است. مهر 1395 علیرضا مجابی از تغییر و تخریب سنگ قبر سهراب سپهری خبر داد و به ایسکا نیوز گفته بود:« سنگ قبر جدید چند روز پیش نصب شده و من با کمال تاسف دیدم که حتی عکس سهراب هم از روی این سنگ حذف شده است.»
این هنرمند نقاش میگوید:«متاسفانه وقتی هم از یکی از خدام آنجا پیگیر شدم گفت سنگهای کف امامزاده را میخواستند عوض کنند و سنگ سهراب را هم عوض کردند.» پروانه سپهری خواهر این هنرمند نقاش و شاعر به اعتماد درباره این تخریب و تغییر سنگ مزار سهراب گفته بود:«واقعا نمیدانم چرا این اتفاقات میافتد. خیلی سال پیش، برای نخستین بار بولدوزر روی سنگ سهراب رفت و آن را تخریب کرد و آقای سیدمحمد خاتمی گفتند نامه دادهایم که خیلی زود سنگ تازهای بگذارند. اما حالا هم ظاهراً مشکلاتی برای این سنگ تازه پیش آمده است. به هر حال کار هر کسی که هست، هنرمندان را دوست ندارد.»
این نخستینبار نبود سنگ قبر سهراب سپهری با تصمیم متولیان امامزاده تغییر میکرد. اولین سنگ مزار سهراب کاشی فیروزهای رنگ بود. بعدتر زندهیاد رضا مافی از پیشگامان نقاشیخط، سنگ قبری را برای مزار سهراب نوشت و آماده کرد اما بر اثر بیدقتی در ساخت و سازها، یک ماشین خاور از روی آن رد شد و سنگ شکست.
سنگ قبر نشان آدمیست از دنیا رفته برای آنها که هنوز زندهاند. اعتبار سنگها، مکانها، خانهها و خیابانها و شهرها و یک سرزمین به آدمهای هنرمند و نویسندهای است که در آن زیستهاند و نفس کشیدهاند و برای رشد آگاهی و تحقق برابری و رفع محدودیت و ظلم تلاش کردهاند. با شکستن سنگها نام حک شده بر آن بیاعتبار نمیشود. آنها که فکر بیاعتبار کردن نویسندگان و هنرمندان هستند بهتر است، طرفی دیگر ببندند و آب در هاون نکوبند.
منبع: الف
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.alef.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «الف» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۶۳۰۳۶۸۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
اجرای موسی عصمتی میلیونی شد+فیلم
غزلی از موسی عصمتی با اقبال عمومی همراه شده، این سروده که درباره کارگران معدن است، در یکماه اخیر بیش از دو میلیون بازدید داشته است. - اخبار فرهنگی -
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، شعر میراث ایرانیان است، همواره و همیشه با ما بوده و هست, از گهواره تا گور، در سفر و در حضر این شعر است که لحظههای زندگی ما را معنایی دیگر میبخشد و آنقدر این همراهی همیشگی و نزدیک است که گاه حضور آن را س نمیکنیم.
با وجود این، شعر سهم ناچیزی از رسانه ملی را به خود اختصاص داده است. به جز معدود برنامههایی که حاضران در آن خود اهل شعر و فرهنگ بودهاند، عموماً نگاه به شعر نگاهی تفننی بوده است؛ بهطوری که میتوان از آن بهعنوان زینتالمجالس یاد کرد.
در چندماه گذشته پخش برنامه تلویزیونی "سرزمین شعر" که در آن شعر امروز و شاعران جوان در یک رقابتی ادبی، آثار خود را ارائه میکردند، توانست تا حدی این جای خالی را در قاب سیما پر کند. اجرای برخی از شاعران در این برنامه مقبولیت عام یافت و بارها در شبکههای اجتماعی بازنشر شد. از جمله این اجراها میتوان به شعرخوانی موسی عصمتی، شاعر روشندل اهل سرخس، اشاره کرد با غزلی درباره پدرش:
پدرم را خدا بیامرزد، مرد سنگ و زغال و آهن بود
سالهای دراز عمرش را،کارکرد بود، اهل معدن بود...
اجرای این غزل عصمتی حاضران را تحت تاثیر قرار داد و در یکماه گذشته بیش از دو میلیون بازدید در شبکههای مختلف اجتماعی به همراه داشت. خبرگزاری تسنیم با او درباره این غزل و دلیل استقبال مخاطبان به گفتوگو پرداخت که در ادامه میخوانید:
آقای عصمتی غزل شما درباره زندگی و تجربه پدر بزرگوارتان، چند روزی است که در شبکههای اجتماعی مورد اقبال قرار گرفته است. این سروده در چه فضایی خلق شده است؟
روستایی که من در آن زندگی میکردم، یک روستای کارگری است که بیشتر ساکنان آن در معدن کار میکردند. روستای «معدن» حوالی سرخس قرار دارد. کوههای اطراف این روستا سرشار از زغال سنگ است و 99 درصد مردم آنجا، امرار معاششان را از طریق معدن انجام میدهند، کارگرند، زندگی کارگری دارند و حتی خانههای آنها مربوط به شرکتی است که معدن را اداره میکند. من فرزند یک کارگر هستم و زندگی کارگری را تجربه کردهام.
کار کردن در معدن بسیار سخت است؛ چون نیروها با امکانات ابتدایی در داخل معدن تونل میزنند و افقی پیش میروند. گاه معدن ریزش میکند و برخی از نیروها زیر خاک و سنگ معدن میمانند و گاه تا بیمارستان برسند، جان خود را از دست میدهند.
«ما دو تن شاخههای یک بیدیم»پدرم در بخشهای مختلف معدن کار میکرد. مدتی داخل معدن کار میکرد و مدتی به قول خودش بیرونکار بود و خارج از معدن، در کنار کورههایی با درجه حرارت بالا که زغال سنگ را به کُک تبدیل میکند، کار میکرد. من از نزدیک شاهد دغدغهها و زحماتی بودم که او میکشید. بعد از اینکه پدرم درگذشت، تمام این سختیهایی را که او در این مدت کشید، پیش چشم من قرار گرفت. مثلاً گاه پیش میآمد که مهندس معدن به نفع شرکت، 10-12 روزی را که پدرم جلوی کوره داغ کار کرده بود، در نظر نمیگرفت و اضافهکاری او را خط میزد. شرکتها هم عموماً خصوصی هستند و پاسخگوی درخواستهای کارگران نیستند. کارگران معمولاً هشت یا 10 ماه حقوق عقبافتاده دارند، حقوقشان پرداخت نمیشود و عموماً با اعتراض و ... موفق به دریافت حق و حقوق خود میشوند.
.
از این موارد برای اهالی روستا زیاد رخ میداد. همه این مشکلات و سختیها پس از فوت پدر در من انباشته شده بود. من با این شعر خواستم روزگار سختی را که بر کارگران روستا گذشت، بیان کنم. این غزل را در برنامه سرزمین شعر خواندم و بازتاب خوبی داشت؛ چون درد دل جامعه و کارگران بود.
در این مدت چقدر بازدید داشته است؟
در اینستاگرام فقط یک میلیون و 300 هزار بازدید داشته است. در دیگر شبکههای اجتماعی نیز بازنشر شده، در مجموع بیش از دو میلیون تا امروز بازدید داشته است.
سالهاست در فضای شعر حضور دارید و فعالیت میکنید، به نظر شما چرا شعر اجتماعی با وجود داشتن مشکلات متعدد در جامعه، ضعیف عمل کرده است؟ فضای عمده شعر امروز فارغ از مسائل اجتماعی است و اگر هم بخواهد به این حوزه ورود کند، بیشتر از منظر سیاسی و جناحی به قضیه میپردازد. چرا با وجود گسترش اطلاعرسانیها، شاعر امروز درد و دغدغه جامعه خود را ندارد؟
این بخش از سوی دوستان شاعر مورد غفلت قرار گرفته است. شعر شاعران جوان عمدتاً فضای عاشقانه دارد و اگر پا را فراتر بگذارند، وارد فضای سیاسی میشوند که کارهای گروه دوم، کمی دیده شده است. اما متأسفانه سطرهای نانوشته بسیاری از اتفاقات تلخی که در دل جامعه رخ میدهد و آنچه در زیر پوست جامعه میگذرد، در شعر امروز دیده میشود. حرفهای ناگفته بسیاری در شعر امروز دیده میشود که اگر غیر از این بود، ارتباط مردم با شعر امروز بیشتر میشد. شاید یکی از دلایل بازخورد خوب این غزل در جامعه طی روزهای گذشته، همین موضوع باشد.
دغدغه کارگران، موضوعی است که در شعر امروز کمتر گفته شده است؛ وگرنه غزلی که از طرف من ارائه شد، از نظر تکنیک ویژگی خاصی نسبت به دیگر آثار نداشت. حرف صمیمانهای که در شعر گفته شد، از جنس آن حرفهایی بود که کمتر در شعر امروز مجال بروز یافته است. شاعران جوان باید در این زمینه فعالتر باشند و راههای نرفته را بیازمایند.
درست است که مشکلات جامعه و دغدغه مرم در رسانهها مطرح میشود، اما ما تنها نوک قله یخ را میبینیم. برای طرح بهتر این دغدغهها، لازم است که شاعر خود تجربه و لحظات را کشف کند. در شهر پرسه بزند و با اقشار مختلف و آسیبپذیر جامعه زندگی کند.
با توجه به تجربه حضور در برنامه سرزمین شعر، در یک نقد منصفانه فکر میکنید چقدر این برنامه در ایجاد ارتباط میان مردم و شعر موفق بوده است. ما پس از برنامه مرحوم حسینی یا ساعد باقری و یا مشاعره، برنامهای با محوریت شعر که بتواند در ایجاد این ارتباط موفق عمل کند، کمتر داشتهایم.
به نظرم این برنامه در سطح قابل قبولی موفق بوده و توانسته این ارتباط را ایجاد کند؛ چرا که این برنامه مستقیماً خود شاعر را مورد توجه قرار داده بود. برنامه مرحوم حسینی با تمرکز بر شعر کلاسیک بود، اما برنامه سرزمین شعر، شعر امروز را محور کار خود قرار داده است.
رقابت در کنار شاعران مطرح امروز، سبب شد اقبال مردم به برنامه بیشتر شود. از سوی دیگر، در این برنامه شعرهایی خوانده شد که از کیفیت بالایی برخوردار بودند. مردم نیز با شعر و جریانهای شعر امروز بیشتر انس گرفتند و آشنا شدند. مطمئناً اگر این برنامه با جضور چهرههای جدید ادامه پیدا کند، میتواند جریانساز باشد.
انتهای پیام/