گفتگو با زینب ابوطالبی مجری برنامه «نیمه پنهان ماه» عاشقانههایی از همسران شهدا
تاریخ انتشار: ۲۵ خرداد ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۶۴۵۹۳۲۴
به گزارش فرهنگ نیوز، زینب ابوطالبی در «نیمه پنهان ماه» بیش از صد گفتگو با همسران شهدا داشته که هرکدام روایتی خودمانی و شیرین از یک زندگی مشترک است. زندگی هایی که هرچند کوتاه اما یادش همچنان شنیدنی است. ابوطالبی از تجربه گفتگوهایش می گوید.
رمضان امسال سری چهارم از برنامه «نیمه پنهان ماه» درحال پخش است؛ استقبال از برنامه به اندازه ای بوده که چند نوبت ادامه پیدا کرده؟
همانطور که اشاره کردید سری چهارم برنامه هم تولید شد و این روزها درحال پخش است و بازخوردهایی که می رسد نشان می دهد این برنامه توانسته جای خود را بین اقشار مختلف باز کند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
هدف اصلی گفتگوها، بیان خاطراتی درباره شهدا از زبان همسرانشان است یا در هر برنامه موضوع از پیش تعیین شدهای وجود دارد؟
واقعا قرار این است که روایت عاشقانه ای از زبان همسران شهدا صورت بگیرد؛ موضوع دیگری از پیش تعیین نشده و نمی شود. اما در بین همه گفتگوهایی که با این عزیزان صورت گرفته از شهدای قبل از انقلاب، اوایل انقلاب، جنگ و بعد از جنگ، شهدای علمی و حتی این روزها شهدای مدافع حرم، یک وجه مشترک دیده می شود؛ به نظر می رسد یک سبک زندگی خاص را دنبال می کردند و الان همسرانشان کمابیش همان سبک زندگی را دارند. چیزی که شاید بتوان با عنوان گفتمان انقلاب اسلامی از آن یاد کرد.
این برنامه با برنامه های روتین تلویزیون متفاوت است. شاید سایر برنامه ها برای زمانی حدود 30 تا 40 دقیقه ضبط می شود اما گفتگوهای ما گاه سه ساعت و نیم هم طول می کشد که گاهی من مراعات سایر عوامل را می کنم و کوتاه می کنم. در واقع ما با هم زندگی می کنیم و از این گفتگو گزیده ای پخش می شود.
رفتن سراغ همسران شهدا نگاهی متفاوت به جنگ از منظر زنان است؛ یا اینکه صرف پرداختن به زندگی شهدا همسرانشان به عنوان شخصی نزدیک به آنها انتخاب شدند؟
شاید بتوان گفت در خلال این گفتگوها درواقع سبک زندگی مجاهدانه ظهور پیدا میکند. جنس این برنامه زندگی است. من به شخصه از گفتگو با همسران شهدا درس زندگی میگیرم. وقتی با تمام جزئیات درباره یک زندگی جذاب و پایان افتخار آمیزش گفتگو میکنیم یاد میگیرم چطور با فرزندم تعامل کنم، چطور با اقوام و دوستان رابطه ای مؤمنانه برقرار کنم، ساده زیستی در عمل یعنی چه و چه تبعات هیجان انگیزی در زندگی ام خواهد داشت، رها بودن از همه چیز چه قدر لذت بخش است و چگونه محقق می شود و خیلی چیزهای دیگر از این دست... پس شاید درست تر این باشد که بگوییم انقلاب و جنگ کمک کرد تا شاخصی پیدا کنیم برای شناسایی آدم های متفاوت. و قطعا افرادی اینچنین به هنگام ازدواج هم متفاوت و خاص انتخاب می کنند. همسران شهدا، خودشان آدم های بسیار هیجان انگیز و جذاب هستند که شنیدن داستان زندگی شهدا از زبان اینها لطف خاص خودش را دارد؛کما اینکه در برنامه کاملا مشهود است.
از میان گفتگوهایی که داشتید شنیدنی ترین داستان مربوط به زندگی کدام شهید بوده؟
بیش از صد گفتگو تاکنون ضبط شده که انتخاب از بین آنها کار بسیار دشواری است اما اگر ناچار به انتخاب باشم سه شهید را انتخاب میکنم؛ شهید دوران از خلبان های فوق العاده خاص، شهید برونسی و شهید اندرزگو. البته این کار واقعا دشوار است؛ همان اندازه که شهدای انقلاب مثل شهید اندرزگو بسیار مظلوم و خاص بودند، زندگی شهدای خلبان هم عجیب است. شهدای بسیجی، ارتشی و... هرکدام به تنهایی دنیایی حرف و درس در خودشان دارند.
احساس خود شما وقتی پای صحبت همسران شهدا مینشینید؟
هر سری از برنامه ها واقعا خاص است، مخصوصا سری اول. به نظر من تمام عوامل انتخاب شده بودند. دو هفته ای که برنامه ضبط میشد عمیقا احساس خوشی و سرزندگی داشتم که قابل وصف نیست. باید به این نکته هم اشاره کنم که گریه ناخودآگاه من در برنامه خیلی وقت ها از غم و اندوه نیست، جنس اش حسرت و غبطه است، جنس اش را نمی توانم وصف کنم. هر چه هست شبیه از دست دادن های این دنیایی نیست.
زمان برنامه محدود به همان سی دقیقهای است که پخش میشود یا اینکه مخاطب خلاصهای از آنچه ضبط شده را میبیند؟
این برنامه با برنامه های روتین تلویزیون متفاوت است. شاید سایر برنامه ها برای زمانی حدود 30 تا 40 دقیقه ضبط می شود اما گفتگوهای ما گاه سه ساعت و نیم هم طول می کشد که گاهی من مراعات سایر عوامل را می کنم و کوتاه می کنم. در واقع ما با هم زندگی می کنیم و از این گفتگو گزیده ای پخش می شود. گاهی فکر می کنم کاش می شد تمام لحظات اش را پخش کنیم تا مخاطب کامل در جریان همه جزئیات قرار بگیرد و با همه فرازو فرودهای این زندگی آشنا شود. اتفاق دیگری که در کنار سیر اصلی برنامه درجریان است ثبت تاریخ شفاهی این مملکت است که بسیار ارزشمند است و جای کار دارد. اینها آدمهایی هستند که در برههای تاریخ را ساختند. وقتی زندگیشان را میشنویم فقط زندگی یک نفر نیست بلکه یک دوره تاریخی است. شاید سی دقیقه پخش شود ولی مهمان ما همه آنچه برایش اتفاق افتاده با جزئیات تعریف میکند و این ثبت میشود.
منبع: فرهنگ نیوز
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.farhangnews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «فرهنگ نیوز» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۶۴۵۹۳۲۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
«کودک شو» : تلاش بودجهسوز برای استمرار یک تجربهی تمامشده
«کودک شو» همان بار اولی که بازغی از برنامه جدا شد، یک تجربهی به پایان رسیده بود، فقط معلوم نیست که اصرار مدیران شبکهی نسیم برای ادامه دادن بیهوده این مسیر برای چیست.
سرویس فرهنگ و هنر مشرق- در اوایل آذرماه سال گذشته، پژمان بازغی، بازیگر محجوب و کمحاشیهی کشورمان، اعلام کرد که بعد از تقریبا ۵ فصل تجربهی مجریگری در مسابقهی «کودک شو» از این برنامه کنار گذاشته شد. یک روز بعد از مصاحبهی بازغی، رضا نصیری کارگردان فصلهای قبلی این برنامه از کنارگذاشته شدن تیم قبلی ساخت «کودک شو» خبر داد.
حقیقت ماجرا این است که از قضاء آقایان بازغی و نصیری بسیار خوب موقعی از برنامه کنار رفتند و در واقع یک توفیق اجباری برای ایشان دست داد!
«کودک شو» بعد از سه فصل، یعنی همان زمانی که حمید گودرزی به عنوان مجری جایگزین پژمان بازغی شد، روند افول خود را شروع کرد و بازگشت دوباره بازغی هم نتوانست به لحاظ کیفی برنامه را بالا بکشد.
به بیان دیگر، «کودک شو» همان بار اولی که بازغی از برنامه جدا شد(آبان ۹۹) یک تجربهی به پایان رسیده بود که دیگر چیز دندانگیری برای عرضه نداشت. فقط معلوم نیست که اصرار مدیران شبکهی نسیم برای ادامه دادن به این تجربهی به ته دیگ خورده، آن هم با تغییر عوامل اصلی، برای چیست.
در حقیقت سوخت اصلی و تنها کارمایهی باقیمانده از فصل چهارم به بعد مسابقهی «کودک شو»، میل طبیعی و غریزی پدر و مادرها برای جلوی دوربین رفتن فرزندان دلبندشان و ثبت ان روی آنتن تلویزیون ملی است. از همین رو، کف استقبالی که به طور ثابت والدین، چه در شکل شرکتکننده و چه در شکل ببینده، حتی تا فصل n ام از چنین برنامهای خواهند داشت، نباید موجب اشتباه محاسبه شود که این برنامه چون حدی از «بیننده» دارد، باید به هر قیمت ادامه پیدا کند.
چنین مسابقههایی یک تیم قوی ایده پرداز، طراح و اجراکننده فنی نیاز دارد، چیزی که در «کودک شو» دیده نمی شود. ایدهها بسیار پیشپاافتاده و اجرای آنها آماتوری است. این که عوامل برنامه برای پر کردن خلاهای برنامه بیش از حد روی پرسیدن سوالات تکراری از آنان و ظرفیت شیرینزبانی کودکان جلوی دوربین حساب باز کردهاند، نشان از سادهانگاری و سهلپنداری بیش از حد ذهنیت دوستان درباره برنامهی «کودکانه» دارد. در شرایط کنونی، برنامه از هر نوع ارزش افزوده هنری و فنی خالی است و هیچ خلاقیتی در طراحی و اجرا ندارد.
برای مثال، جای یک شخصیت کودکانه، در قالب عروسک یا عروسک قدی یا همکار/دستیار مجری با ظاهر و ادبیات کودکان در برنامه خالی است، شخصیتی که معمولا به نماد چنین برنامههایی تبدیل می شود. چنین شخصیتی می تواند فاصله میان شرکتکنندگان کودک و مجری را پر کند و شور و شعف کودکانه برنامه را بالا ببرد. به ویژه چون ملیکا شریفی نیا تجربهای در اجرا ندارد و به طریق اولی، ابدا کار تخصصی اجرا برای کودکان را پیش از این تجربه نکرده، وجود یک شخصیت میانجی کاملا ضروری به نظر می رسید.
ملیکا شریفی نیا مسلط بر اجرا نیست به نحوی که همه دست اندازها و تپهچالههای اجرای خود را با قربانصدقه رفتن کودکان جبران می کند.
به عبارت دیگر، او در حال بازی کردن نقش «گرمی» و «صمیمیت» با مهمانان و کودکان است و متاسفانه این نقش بازی کردن زیادی به چشم می آید. مجری برنامه اصطلاحا "زیادی شلوغش می کند" و با انرژی بالای کاذب و ساختگی و بعضا داد و فریاد می خواهد چیزی را بر آن تسلط ندارد، در چشم مخاطب فرو کند.
البته این که مجری دارای یک صدای شفاف و رسا باشد، جزو اصول اولیهی فیزیولوژی یک مجری است و متاسفانه صدای خانم شریفینیا به واسطهی دورگه و خشدار بودن، ابدا مناسب اجرا نیست.
جدای از این، مجری جدای از این که باید بتواند ایدهها و گفتارهای از پیش تعیین و نوشتهشده را به درستی اجرا کند، به لحاظ شخصیتی باید واجد گونهای حاضرجوابی، بداههپردازی و شوخطبعی غریزی باشد.
در واقع، مجری باید برای اجرای برنامه با تم خاص(در اینجا کودکانه) یک شخصیتپردازی متناسب با آن انجام دهد، در حالی که خانم شریفینیا علیرغم سابقهی بازیگری، چنین طراحی برای حضور جلوی دوربین «کودک شو» ندارد. ظاهرا هم ایشان و هم عوامل برنامه زیادی کار اجرا مسابقهی کودکمحور را سهل و ساده فرض کردهاند.
بیانصافی است که بگوییم «کودک شو»، در کلیت خود پروژهی شکستخورده و ناموفقی بود. بله در دو سه فصل ابتدایی، «کودک شو» به واسطهی ایدهی جدید خود(در مقیاس تلویزیون ایران، وگرنه انواع شوها و برنامههای موفق و پرطرفدار با حضور کودکان و نوجوانان در دنیا ساخته شده است)، جذابیت پژمان بازغی به عنوان یک ستاره سینمایی و داشتن کف استعداد لازم برای اجرا و البته عطش شدید جامعه به حضور نمایشی کودکان خود، آن هم در صفحهی سیمای ملی، توانست در جذب مخاطب موفق باشد. اما «کودک شو» هر پتانسیل و ظرفیت و طراوتی اگر داشت، در نهایت تا همان فصل سوم عرضه کرد و پس از آن، چیزی جز تکرار مکررات و صرف هزینه با هدف پرکردن آنتن نبود.
معضل اصلی «کودک شو» این است که نه در کلیت خود و نه دستکم در هر فصل خود، فاقد یک «ایده» کانونی است که هم جنبهی نوآوری داشته باشد و هم کلیت برنامه را منسجم و باکیفیت نگه دارد.
برای روشن شدن موضوع لازم است اشاره کنیم که تقریبا هر شو یا برنامه یا مسابقهی تلویزیونی مشهور با محوریت کودک و نوجوان در شبکههای بزرگ دنیا، دارای یک ایدهی مرکزی است. برای مثال رقابت «آشپزی» بین کودکان یا نوجوانان محمل ساخت شماری از معروفترین برنامهها چون «MasterChef Junior»، «Kids Baking Championship»، «Food Network Star Kids» و «Disney's Magic Bake-Off» و... بوده است.
یا آمادگی جسمانی و مانورپذیری کودکان و نوجوانان در شوی محبوب «American Ninja Warrior Junior» محور کار بود. مسابقهی «Genius Junior» صحنهای برای معرفی و جلوهگری کودکان بااستعداد و نابغه در زمینه ریاضیات، هجی و املای کلمات و اطلاعات عمومی است که در قالب یک مسابقهی بسیار جذاب و هیجانآور به تصویر کشیده می شود.
شوی «Shark Tank Young Entrepreneur Special» ایدههای ناب کارآفرینی از سوی کودکان خلاق و هوشمند را توسط تیمی از کارآفرینان مشهور و موفق قضاوت می کند. مسابقهی «Endurance» قدرت، تحمل، خلاقیت و کار تیمی کودکان را در شرایط سخت شبیهسازی شده در محیطهایی چون جنگل به سنجش می گذارد.
در « Mythbusters Jr» تیمی از کودکان با بهرهگیری از قدرت تحلیل و منطق خود و ابزارهای در اختیار علمی، افسانههای معروف محلی در نقاط مختلف آمریکا را مورد بررسی قرار می دهند تا نسبت آنها را با دروغ یا واقعیت تعیین کنند.
ملاحظه می شود که انواع ایدههای مرکزی جذاب و بعضا بسیار خاص در محور طراحی مسابقات کودکان و نوجوانان قرار می گیرد. اما «کودک شو»، علیرغم این که به فصل ششم رسیده، فاقد چنین ایدهی منسجمکننده و خلاقیتسازی است، از همین رو، فصل ششم آن کاملا به لحاظ ایده و اجرا، ولنگار و باری به هر جهت است. نه بازیهای طراحیشده بدیع و سرگرمکننده هستند، نه نکات آموزشی خاصی در کلیت برنامه دیده می شود و تجربهی خاصی از این حضور در آنتن سیمای ملی برای «والدین» شرکتکننده رقم زده می شود.
ظاهرا تلاشی بیوقفه در جریان است که به هر قیمتی بودجههای عمومی که در اختیار سازمان است، از طریق تیمهای برنامهسازی(دقیقتر: برنامه پر کُن)، با بسیطترین ایدهها، تکراریترین شیوهها و البته کشدارترین زمانها تلف شود. این سطح از کیفیتستیزی برنامهسازان از یک سو، و نظارتگریزی از سوی مدیران میانی چه در مرحله تصویب طرح و چه در حین ساخت و پخش از سوی دیگر، واقعا نوبر است و نشان از بحران در ساختار تولید و برنامهسازی در شبکههای سیما دارد.