Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «پارسینه»
2024-05-05@21:38:58 GMT

بخشش مرد اعدامی به خاطر اشک‌های دخترش

تاریخ انتشار: ۲۸ دی ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۶۶۶۲۷۷۴

به گزارش روزنامه ایران، مظاهر- 30 ساله- مرد متاهلی است که سوم شهریور 93 در جریان درگیری خیابانی در یکی از محله‌های کرج پسر جوانی به نام سعید را با ضربه چاقو از پای درآورده بود. عامل قتل پس از دستگیری تحت بازجویی‌ قرارگرفت و گفت که در دفاع از خود و ناخواسته مرتکب قتل شده است. اما با توجه به‌حضور ماموران یگان گشت نیروی انتظامی در محل وقوع درگیری ادعای وی دفاع مشروع شناخته نشد و او با شکایت اولیای دم، پس از محاکمه در شعبه اول دادگاه کیفری یک کرج- به ریاست قاضی رنجبر- به قصاص نفس محکوم شد.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

پرونده این ماجرا پس از تایید نهایی دیوانعالی کشور و استیذان ریاست قوه قضائیه، برای اجرا به دادگستری استان البرز ارسال شد. این درحالی بود که تلاش‌های طولانی مردم محل و مسئولان واحد صلح و سازش، برای جلب رضایت اولیای دم بی‌نتیجه مانده بود.

سرانجام صبح دیروز مرد جوان پس از طی تشریفات قانونی لازم، پای چوبه دار برده شد اما لحظاتی قبل از به‌دار آویخته شدن، دخترهفت ساله‌اش که شاهد این صحنه بود با گریه و التماس از اولیای دم درخواست کرد پدرش را به‌خاطر خدا و او ببخشند. سرانجام درحالی که همه حاضران درمحوطه اجرای حکم با شنیدن حرف‌های دختربچه متاثرشده بودند ناگهان پدرمقتول دراقدامی خداپسندانه و بدون هیچ چشم داشتی اعلام کرد طناب دار را ازگردن مرد اعدامی بازکنند. اوگفت: «به خاطرخدا واشک‌های دخترش از قصاص گذشتیم.»

تنها مددکار اجتماعی ندامتگاه مرکزی کرج در این باره گفت: طی این مدت خیلی تلاش شد تا بتوانیم رضایت اولیای دم را جلب کنیم، اما آنها به هیچ عنوان حاضر به رضایت و گذشت نبودند و فقط خواهان حکم قصاص بودند. محکوم در این مدت بسیار نادم و ناراحت بود و هر وقت وی را می‌دیدیم یا سر نماز بود یا قرآن به‌دست داشت. بچه‌های سالن هم دوستش داشتند. او ساعت‌ها به‌خاطردختر ۷ساله‌اش گریه می‌کرد و می‌گفت: «دخترم بدون پدر چکار کند؟! به خدا از روی عمد نبود. یک لحظه غفلت باعث این حادثه شد.» و...

سرانجام در اوج شکوه انسانی و ناباوری همگان، اولیای دم از قصاص قاتل فرزندشان گذشتند.

وی در پایان گفت: این نخستین پرونده امسال ندامتگاه ما به شمار می‌رود که اولیای دم بدون دریافت هیچ مبلغی رضایت دادند و من به‌عنوان یک مددکار اجتماعی قدردان این همه بزرگی و بخشش آنها هستم.

مرد نجات یافته که با چشمان اشکبار از بالای چوبه دار پایین آمده بود درحالی که از اولیای دم قدردانی می‌کرد، دخترکوچولویش را در آغوش کشید و او را غرق بوسه کرد.

او گفت: من و سعید دوستان صمیمی بودیم. آن‌روز شوم سعید با دوستاش در پارک بود که به طرفش رفتم تا خبری به او بدهم که ناگهان بی‌دلیل درگیر شدیم و …

آن موقع من ۲۷ سال داشتم و سعید ۲۳سال.

*این مدت در زندان چطور گذشت؟

خیلی سخت، ولی قرآن، نماز، دعا و یاد خدا آرامم می‌کرد. حتی حافظ یک جزء قرآن شدم. از دوهفته قبل هم خبر داشتم اعدام خواهم شد. با این حال فقط زیارت عاشورا، نماز و قرآن خواندم و توکل به خدا و ائمه کردم.

*الان چه حالی داری؟

به خدا شرمنده خانواده دوستم هستم و پایشان را می‌بوسم. ممنون آنها هستم که نگذاشتند دخترم بدون پدر، بزرگ شود و به من هم عمردوباره‌ای دادند.

*سخن آخر؟

می‌خوام بگم توروخدا خشم و ناراحتی خودتان را کنترل کنید. به خدا یک لحظه عصبانیت یک عمر پشیمانی دارد.

منبع: پارسینه

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.parsine.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «پارسینه» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۶۶۶۲۷۷۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

پسر نابغه ایرانی که به دستور دوست دخترش دست به سرقت می‌زد!

چندی قبل ماموران پلیس اعضای باندی را در پایتخت دستگیر کردند که به صورت سریالی، خودرو سرقت می‌کردند.

یکی از اعضای این گروه، دختری ۲۰ ساله به نام نیلوفر بود که در بازجویی‌ها اعتراف کرد علاوه بر همکاری با این باند، چند وقتی است که با پسرموردعلاقه اش نیز سرقت می‌کند.

با اعتراف نیلوفر، پسر مورد علاقه وی که مجرمی سابقه دار بود دستگیر شد و هر دو در بازجویی‌ها به سرقت‌های سریالی در پایتخت اعتراف کردند. تحقیقات از این دو نفر برای کشف جرایم احتمالی دیگر ادامه دارد.

می‌خواستم فضانورد شوم، اما تبدیل به سارق شدم

میثم متولد سال ۷۴ است. او پیش از این به جرم موبایل قاپی دستگیر شده و یک هفته پس از آزادی، مجددا سرقت هایش را از سر گرفته است. اینبار، اما شگردش را به سرقت ماشین تغییر داده است. میثم می‌گوید یک نابغه است که مواد مخدر زندگیش را تباه کرد و موجب شد تبدیل به سارق شود. گفتگو با این سارق نابغه که به دستور دختر مورد علاقه اش سرقت می‌کرد را در ادامه می‌خوانید.

پرونده ات نشان می‌دهد که سابقه داری.

یکبار به جرم گوشی قاپی دستگیر شده ام، الان هم به جرم سرقت خودرو و لوازم خودرو.

چه شد که تبدیل به سارق شدی؟

مواد مخدر و رفیق ناباب. این دو دست در دست هم دادند و موجب شدند که سر از دنیای تبهکاران دربیاورم. من زندگی بدی نداشتم، درس خوانده ام و می‌خواستم به رویا‌های بزرگم برسم. خانواده بدی هم ندارم، وضع مالی مان نسبتا خوب است. اما خود کرده را تدبیر نیست چرا که با دستان خودم زندگیم را تباه کردم.

چقدر درس خوانده ای؟

فوق دیپلم ریاضی محض دارم. شاید باور نکنید، اما همه مرا نابغه می‌دانند. از کودکی مسائل ریاضی را حل می‌کردم و حتی مسلط به زبان انگلیسی بودم. خیلی باهوش بودم و همه فامیل می‌گفتند آینده میثم روشن است و به جا‌های خوبی می‌رسد، اما خب حالا اینجا هستم و دستبند اتهام در دستانم.

تصورت این است که اعتیاد زندگیت را تباه کرد، چرا ترکش نکردی؟

تلاش کردم، اما نشد.

چه موادی مصرف می‌کنی؟

شیشه می‌کشیدم، اما این اواخر دختر موردعلاقه ام از من خواست تا ماده مخدر جدید کمیکال را مصرف کنیم. از خانواده ماری جوانا است و باعث ایجاد توهم شدید می‌شود. دلم می‌خواست فضانورد شوم و با سفینه به کره ماه سفر کنم؟ شاید برایتان عجیب باشد و باور نکنید، اما به خاطر هوش بالایم همه می‌گفتند موفق خواهی شد. اطلاعاتم نسبت به فضا خیلی زیاد است و اگر پایم به دنیای مجرمان و اعتیاد کشیده نمی‌شد، شاید الان ایران نبودم و انتخاب می‌شدم برای رفتن به فضا.

با چه شگردی سرقت می‌کنی؟

من قبلا موبایل قاپی می‌کردم. بعد از آزادی، دختر موردعلاقه ام به من گفت بیا برویم سرقت ماشین انجام دهیم. خودش با یک گروه کار می‌کرد و می‌گفت راه و روش سرقت ماشین را از آنها یاد گرفته است. او به من آموزش داد و وقتی اولین بار توانستم ماشین سرقت کنم، خوشم آمد و ادامه اش دادم.

چه خودرویی سرقت می‌کردید؟

از پژو و پراید گرفته تا ال ۹۰ و مزدا ۳.

با ماشین‌های سرقتی چه می‌کردی؟

چند روزی زیر پایم بود و با آن می‌رفتم سراغ سرقت‌های بعدی. سپس تحویل دختر موردعلاقه ام می‌دادم تا آن را در خیابان رها کند. اما الان متوجه شدم که او ماشین‌ها را به سردسته باندی که با آن کار می‌کرد می‌فروخت تا او با شیوه سند نمره آن را بفروشد و سهمش را بگیرد.

با دختر موردعلاقه ات چطور آشنا شدی؟

در خیابان با او آشنا شدم. ماشینش پنچر شده بود، کمکش کردم و همان روز آشنایی ما شکل گرفت. بعد متوجه شدیم هر دویمان معتادیم و سارق. همین وجه اشتراک باعث ایجاد علاقه میان ما شد، اما حالا هر دو دستگیر شده ایم.

منبع: همشهری آنلاین

tags # سرقت ، اخبار حوادث سایر اخبار (تصاویر) این گوسفند غول‌پیکر چینی از پورشه هم گران‌تر است! قارچ‌های زامبیِ سریال آخرین بازمانده (The Last Of Us) واقعی هستند! (تصاویر) عجیب و باورنکردنی؛ اجساد در این شهر خود به خود مومیایی می‌شوند آخرین حسی که افراد در حال مرگ از دست می‌دهند، چه حسی است؟

دیگر خبرها

  • مرگ؛ ایستگاه پایانی دو قاتل | اتفاق شیرین برای یک محکوم به قصاص که تا یک قدمی چوبه دار قرار گرفت اما ...
  • رهایی دو زندانی از پای چوبه دار در مشگین شهر
  • جدیدترین عکس مهران مدیری در کنار دخترش شهرزاد
  • عکس| تصویر جدید مهران مدیری و دخترش
  • جدیدترین عکس مهران مدیری در کنار دخترش را ببینید
  • جدیدترین عکس مهران مدیری در کنار دخترش
  • قتل زن میانسال در دعوای مادر و دختری | دختر جوان تا یک‌قدمی چوبه دار رفت
  • اعلام حکم دختری که باعث مرگ مادرش شد
  • پسر نابغه ایرانی که به دستور دوست دخترش دست به سرقت می‌زد!
  • جوان اهل گرمی از چوبه دار در تهران نجات یافت