Web Analytics Made Easy - Statcounter

به گزارش سرویس حوادث جام نیـوز، زن خدمتکار که به دنبال رابطه پنهانی با یک مرد نقشه سرقت مرگبار از خانه پیرزن تنها را طراحی کرده بود دیروز پای میز محاکمه ایستاد.

 

مرد میانسال نیز به تشریح قتل پیرزن تنها پرداخت.


رسیدگی به این پرونده از عصر بیست و نهم دی ماه سال 95 به دنبال تماس یک زن خدمتکار با پلیس آغاز شد.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

زن 45ساله به نام طاهره به ماموران کلانتری نواب گفت: مدتی است به عنوان خدمتکار در خانه یک زن 85ساله به نام لیدا کار می کنم. او صبح به من گفت کنترل تلویزیون خانه اش خراب شده به همین خاطر برای خرید کنترل تلویزیون از خانه بیرون رفتم ولی وقتی برگشتم متوجه شکستن شیشه های پنجره شدم. من در اتاق خواب با جنازه پیرزن روبه رو شدم و فهمیدن به خانه وی دستبرد زده شده است.

 


به دنبال اظهارات این زن پلیس به خانه مورد نظر در خیابان جیحون رفت و با جنازه زن سالخورده روبه رو شد. پلیس در نخستین گام از تحقیقات به بررسی تصاویر دوربین‌مداربسته راهرو مجتمع مسکونی پرداخت و دریافت زن خدمتکار به همراه یک مرد میانسال چندبار به خانه پیرزن رفته است. همین سرنخ کافی بود تا طاهره تحت بازجویی قرار بگیرد. وی در بازجویی ها گفت: نقشه سرقت را با مرد 42 ساله ای به نام حمید اجرا کرده است.


حمید نیز بازداشت شد و به قتل پیرزن تنها اعتراف کرد.حمید دیروز به اتهام مباشرقت در قتل و طاهره به اتهام معاونت در سرقت پای میز محاکمه ایستادند. در این جلسه که در شعبه دوم دادگاه کیفری یک استان تهران به ریاست قاضی محسن زالی بوئینی و با حضور یک مستشار تشکیل شد اولیای دم برای متهمان حکم قصاص خواستند.


سپس حمید به دفاع پرداخت. وی گفت:چند سال قبل من و همسرم با پدر طاهره همسایه بودیم. اما چون من و همسرم مدام با هم اختلاف داشتیم همیشه مادر طاهره وساطتت می کرد تا من و همسرم را با هم آشتی دهد. اما بعد از چند سال من و همسرم از هم جدا شدیم .بعد از این جدایی من همیشه با طاهر تماس می گرفتم و این شروع رابطه دوستانه ما با هم بود.


وی ادامه داد: طاهره مدتی بود به عنوان خدمتکار در خانه پیرزن تنها کار می کرد.او پیشنهاد سرقت را مطرح کرد و من پذیرفتم. طاهره در فرصتی مناسب در خانه را باز گذاشت تا به آنجا بروم.اما به محض ورود به خانه با پیرزن روبه رو شدم. او با دیدن من داد و فریاد کرد و من به ناچار ضربه ای به سرش زدم. سپس دست و پا و دهان پیرزن را بستم و طلاهایش را سرقت کردم ولی واقعا قصد کشتن او را نداشتم .من طلاها را به طاهره دادم تا آنها را بفروشد.


سپس طاهره به دفاع پرداخت و گفت: قبول دارم نقشه سرقت را کشیدم ولی قرار نبود حمید پیرزن را بکشد. وقتی حمید وارد خانه شد من آنجا را ترک کردم. اما وقتی به خانه برگشتم با جنازه پیرزن روبه رو شدم. من که ترسیده بودم با شکستن شیشه ها به دروغ به همسایه ها گفتم که در غیابم به خانه دستبرد زده شده است. لیدا زن خوبی بود و هرگز راضی به مرگ او نبود.
در پایان جلسه هیات قضایی وارد شور شد تا رای صادر کند.

ایران

110

منبع: جام نیوز

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.jamnews.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «جام نیوز» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۶۹۹۷۷۹۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

پایان سرقت های سارق نابغه | پسر نابغه می خواست فضانورد شود و با سفینه به کره ماه سفر کند اما...

همشهری آنلاین - الهه فراهانی: چندی قبل ماموران پلیس اعضای باندی را در پایتخت دستگیر کردند که به صورت سریالی، خودرو سرقت می کردند.

یکی از اعضای این گروه، دختری ۲۰ ساله به نام نیلوفر بود که در بازجویی ها اعتراف کرد علاوه بر همکاری با این باند، چند وقتی است که با پسرموردعلاقه اش نیز سرقت می کند.

با اعتراف نیلوفر، پسر مورد علاقه وی که مجرمی سابقه دار بود دستگیر شد و هر دو در بازجویی ها به سرقت های سریالی در پایتخت اعتراف کردند. تحقیقات از این دو نفر برای کشف جرایم احتمالی دیگر ادامه دارد.

می خواستم فضانورد شوم اما تبدیل به سارق شدم

میثم متولد سال ۷۴ است. او پیش از این به جرم موبایل قاپی دستگیر شده و یک هفته پس از آزادی، مجددا سرقت هایش را از سر گرفته است. اینبار اما شگردش را به سرقت ماشین تغییر داده است. میثم می گوید یک نابغه است که مواد مخدر زندگیش را تباه کرد و موجب شد تبدیل به سارق شود. گفت و گو با این سارق نابغه که به دستور دختر مورد علاقه اش سرقت می کرد را در ادامه می خوانید.

پرونده ات نشان می دهد که سابقه داری.

یکبار به جرم گوشی قاپی دستگیر شده ام، الان هم به جرم سرقت خودرو و لوازم خودرو.

چه شد که تبدیل به سارق شدی؟

مواد مخدر و رفیق ناباب. این دو دست در دست هم دادند و موجب شدند که سر از دنیای تبهکاران دربیاورم. من زندگی بدی نداشتم، درس خوانده ام و می خواستم به رویاهای بزرگم برسم. خانواده بدی هم ندارم، وضع مالی مان نسبتا خوب است. اما خود کرده را تدبیر نیست چرا که با دستان خودم زندگیم را تباه کردم.

چقدر درس خوانده ای؟

فوق دیپلم ریاضی محض دارم. شاید باور نکنید اما همه مرا نابغه می دانند. از کودکی مسائل ریاضی را حل می کردم و حتی مسلط به زبان انگلیسی بودم. خیلی باهوش بودم و همه فامیل می گفتند آینده میثم روشن است و به جاهای خوبی می رسد اما خب حالا اینجا هستم و دستبند اتهام در دستانم.

تصورت این است که اعتیاد زندگیت را تباه کرد، چرا ترکش نکردی؟

تلاش کردم اما نشد.

چه موادی مصرف می کنی؟

شیشه می کشیدم اما این اواخر دختر موردعلاقه ام از من خواست تا ماده مخدر جدید کمیکال را مصرف کنیم. از خانواده ماری جوانا است و باعث ایجاد توهم شدید می شود. دلم می خواست فضانورد شوم و با سفینه به کره ماه سفر کنم؟ شاید برایتان عجیب باشد و باور نکنید اما به خاطر هوش بالایم همه می گفتند موفق خواهی شد. اطلاعاتم نسبت به فضا خیلی زیاد است و اگر پایم به دنیای مجرمان و اعتیاد کشیده نمی شد، شاید الان ایران نبودم و انتخاب می شدم برای رفتن به فضا.

با چه شگردی سرقت می کنی؟

من قبلا موبایل قاپی می کردم. بعد از آزادی، دختر موردعلاقه ام به من گفت بیا برویم سرقت ماشین انجام دهیم. خودش با یک گروه کار می کرد و می گفت راه و روش سرقت ماشین را از آنها یاد گرفته است. او به من آموزش داد و وقتی اولین بار توانستم ماشین سرقت کنم، خوشم آمد و ادامه اش دادم.

چه خودرویی سرقت می کردید؟

از پژو و پراید گرفته تا ال ۹۰ و مزدا ۳.

با ماشین های سرقتی چه می کردی؟

چند روزی زیر پایم بود و با آن می رفتم سراغ سرقت های بعدی. سپس تحویل دختر موردعلاقه ام می دادم تا آن را در خیابان رها کند. اما الان متوجه شدم که او ماشین ها را به سردسته باندی که با آن کار می کرد می فروخت تا او با شیوه سند نمره آن را بفروشد و سهمش را بگیرد.

با دختر موردعلاقه ات چطور آشنا شدی؟

در خیابان با او آشنا شدم. ماشینش پنچر شده بود، کمکش کردم و همان روز آشنایی ما شکل گرفت. بعد متوجه شدیم هر دویمان معتادیم و سارق. همین وجه اشتراک باعث ایجاد علاقه میان ما شد اما حالا هر دو دستگیر شده ایم.

کد خبر 849148 برچسب‌ها سارق - سرقت فراجا حوادث ایران

دیگر خبرها

  • پسر روانی مادر پیرش را کشت و آتش زد / «صدایی از من می‌خواست از مادرم انتقام بگیرم»
  • پسر روانی مادر پیرش را کشت و در خانه آتش زد
  • پسر جوان مادرش را در خانه آتش زد
  • بیمار روانی مادرش را در خانه آتش زد
  • باند سارقین طلای پیرزن ها متلاشی شد
  • دستگیری باند فرا استانی سرقت از پیرزن‌ ها در کرمان
  • دستگیری باند فرا استانی سرقت از پیرزن‌ها در کرمان
  • دستگیری باند فرااستانی سرقت از پیرزن‌ها در کرمان+تصویر
  • پسر نابغه ایرانی که به دستور دوست دخترش دست به سرقت می‌زد!
  • پایان سرقت های سارق نابغه | پسر نابغه می خواست فضانورد شود و با سفینه به کره ماه سفر کند اما...